Hello World انیمهای است در ژانر علمی تخیلی و عاشقانه که به کارگردانی توموهیکو ایتو در سال ۲۰۱۹ منتشر شده است.
آغاز سفر پرهیجان
در بخش ابتدایی انیمه داستان بیشتر به معرفی شخصیت اصلی و تفاوتهای او با دیگر شخصیتهای درون دنیای خود دارد، تفاوتی که به شکل جالبی به نمایش درمیآید اما به خودی خود دارای جذابیت نیست. نقطه ابتدایی به آرامی به سمت معرفی داستان اصلی خود میرود و آن را به شکل جالبی هم معرفی میکند، نحوه معرفی داستان جذابیت زیادی دارد و دلیل آن هم این است که موضوعی که این انیمه معرفی میکند جذاب است و با ورود شخصیتی جدید به داستان که انیمه در ابتدا آن را بسیار مرموز نگه میدارد عصر جدید داستانهای خود را وارد دنیای انیمه میکند.
شخصیتی به دنبال عشق
کاتاگاکی به عنوان شخصیت اصلی به یکباره بار سنگینی را برروی دوش خود میکشد و تقریبا پس از معرفی موضوع اصلی داستان کاتاگاکی به هسته اصلی انیمه تبدیل میشود. کاتاگاکی شخصیتی است که تنها سرگرمی او کتاب است و خجالتی بودن او باعث شده است که تواناییهای این شخصیت در ارتباط روابط اجتماعی هم بسیار پایین باشد و در برخی از نقاط داستان این شخصیت توانایی بیان خواستهی خود را ندارد. پس از روی کار آمدن داستان کاتاگاکی به یک زندگی جدید دعوت میشود زندگی که این انیمه تصمیم گرفته است که کاتاگاکی در این دنیا داشته باشد، هرچند این هدف جدید برای این شخصیت بسیار جالب و جذاب است. کاتاگاکی با اینکه شخصیت اصلی این انیمه به شمار میرود اما چندان شخصیت جذابی نیست و نمیتواند به خوبی نقش رهبری داستان را ایفا کند و به همین دلیل انیمه با ورود شخصیت دیگر در نقطه ابتدایی و درگیر کردن او با کاتاگاکی کمی به جذابتر شدن این شخصیت کمک کرده است، با اینکه این شخصیت جذاب نیست، اما داستان بسیار جالبی را با خود حمل میکند و یکی از دلایلی که مخاطب او را در این انیمه همراهی میکند داستانی است که به شکل بسیار جالبی در دنیای انیمه نیز بوجود آمده است. نقشی که کاتاگاکی در این انیمه در اختیار دارد بسیار جذاب است اما نحوه به نمایش در آمدن آن چندان جذاب نیست و داستان عجله زیادی برای پیشرفت در مسیر خود دارد و همین موضوع هم باعث شده است که روند داستان در برخی از نقاط جذابیت زیادی نداشته باشد.
سفر به گذشته
شخصیت مرموزی که در نقطه ابتدایی داستان وارد دنیای انیمه میشود یکی از دلایلی است که داستان جذابیت بسیار زیادی را پیدا کرده است و دلیل این جذابیت هم این است که دو شخصیت اصلی این انیمه هردو یک نفر هستند. کاتاگاکی در نوجوانی و کاتاگاکی در جوانی دو شخصیتی که با وجود یک نفر بودن تفاوتهای بسیار زیادی را باهم دارند و همین موضوع هم باعث شده است که شخصیت کاتاگاکی در جوانی بسیار شخصیت جذابی باشد. کاتاگاکی نسخه جوان شخصیت عاقلتر و آرامتری است و به طور کلی یک شخصیت تکامل یافته است و تفاوتهای زیادی با نسخه کوچکتر خود دارد. یکی از دلایلی که به جذابیت هردو این شخصیتها کمک کرده است درگیری است که بین این دو بوجود آمده است و رابطه بسیار جالبی را بوجود آورده است. کاتاگاکی با ورود خود به دنیای انیمه داستان را بوجود میآورد و به نوعی رهبر اصلی داستان او است هرچند اهداف او در برخی از نقاط انیمه کمی مشخص به نظر برسد اما اینکه این شخصیت بتواند تا این حد در جذابیت داستان این انیمه نقش داشته باشد نکته جالبی است. داستان در بهترین لحظه و در یک سکانس بسیار جذاب به گذشته کاتاگاکی جوان میپردازد و صحنهی جالبی را به نمایش میگذارد.
عشق و دیگر هیچ
ایچیگیو مهمترین شخصیت برای داستان است و به طور کلی داستان به سمت این شخصیت حرکت میکند، همچنین داستان به بهترین شکل ممکن این شخصیت را وارد داستان میکند و از حضور او استفاده میکند. ایچیگیو شخصیت بسیار خوبی است و با توجه به شباهتی که به شخصیت کاتاگاکی دارد پتانسیل بسیار خوبی برای ایجاد پیچش و یا جذابتر کردن داستان دارد اما حضور نه چندان زیاد او در داستان باعث شده است که تمامی پتانسیل این شخصیت در داستان گم شود و هیچ استفادهای از آن نشود و دلیل این موضوع هم این است که داستان درگیری زیادی را با دو شخصیت کاتاگاکی بوجود آورده است و با توجه به روندی که داستان پیش میگیرد توانایی استفاده از شخصیت ایچیگیو و حضوری پر رنگ از او در داستان وجود ندارد و این شخصیت حضوری به مانند یک اسم در داستان دارد. در بخشی از داستان کاتاگاکی و ایچیگیو با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و داستان شروع به درگیر کردن این دو شخصیت با یکدیگر میکند اما این لحظات که میتوانست به شکل هیجان انگیز و جذابی به تصویر کشیده شود در داستان خیلی سریع و با عجله به نمایش در میآید و همین نکته یکی از دلایل کم رنگ بودن حضور شخصیت ایچیگیو در داستان است. نکته عجیبی که در داستان وجود دارد حضور کم شخصیتهای فرعی در انیمه است و به نوعی هیچ شخصیت فرعی در داستان وجود ندارد و تنها کاتاگاکی و مقدار کمی هم ایچیگیو در دنیای این انیمه خودنمایی میکنند و شخصیتهای فرعی دیگر تاثیر چندان زیادی در روند داستان این انیمه ندارند.
مبارزه با آینده
داستان از موضوع بسیار جالبی تشکیل شده است و اینکه همچین موضوع جالبی را به یک داستان عاشقانه تبدیل کرده است موضوع بسیار جالب و جذابی است هرچند در توضیح برخی از موضوعات کمی گنگ عمل میکند اما به شکل بسیار جالبی داستان عاشقانه خود را جذاب کرده است. یکی از مهمترین نکات این انیمه دو شخصیت اصلی این انیمه هستند که هردوی آنها یک نفر در زمان مختلف اما در یک دنیای هستند همچین نکتهای در یک داستان عاشقانه بسیار جالب است و به شکل بسیار زیبایی هم به تصویر کشیده شده است. پیچش که در داستان بوجود میآید آتش جذابیت داستان را خاموش میکند و به سمت یک مسیر جدید حرکت میکند مسیری که جذابیت چندان زیادی را نسبت به قبل ندارد. یکی از نکات جالب این انیمه گرافیک آن است که جزئیات زیاد در طراحی آن بسیار جذاب به نمایش در آمده است. درگیریهایی که در داستان بوجود آمده است بسیار جذاب هستند اما داستان به خوبی از آنها استفاده نمیکند و این موضوع باعث میشود که جذابیت داستان کمی از بین میرود.
پایانی برای بازگشت به زندگی
هرچه به پایان انیمه نزدیکتر میشویم داستان جذابتر میشود اما پس از بوجود آمدن پیچش جالب در دنیای این انیمه داستان کاملا سردرگم میشود و اتفاقات سریع و عجیب زیادی در انیمه رخ میدهد که این اتفاقات از جذابیت زیادی تشکیل نشده است، با تمامی این اوصاف انیمه تمام تلاش خود را برای ارائه یک داستان جالب انجام میدهد که البته تو این کار هم موفق است و پایان خوبی را نسبت به داستان خود به نمایش میگذارد. این انیمه با شخصیتهای جذاب خود و داستان جالبی که بوجود آورده است انیمه زیبایی را به نمایش میگذارد.
نظرات
امروزه تمامی انیمههای جدید یک مسیر تکراری را دنبال میکنند و یک وضع کلیشهمانندی ایجاد کردهاند که فقط با یک پیچش یا یک اتفاق شکه کننده، مخاطب را جذب خود میکنند. این انیمه هم دقیقاً این راه را رفته و با ایجاد کردن صحنههای عاشقانه، مخاطب خود را در یک برههی خامگونه قرار میدهد و سعی میشود دقایقی بیشتر مخاطب جذب شود. کلا نباید روی داستان بیشتر انیمههای جدید حساب کرد.
خیلی جالب بود من خیلییییییی این انیمه رو دوست داشتم اما یه سوال داشتم آخر انیمه اونیکه پیش اون سنسه بود کی بود همون عینکیه :|
همون دوست دخترش ایچیگیو بود که زنده شده بود در واقع هم خوده سنسی زنده شد هم ایچیگیو .چون گذشته تغییر کرد و دستگاه رو دوباره از اول فعال کردن
داستان خیلی جالبی بود خیلی خوب شد که سنسه به ایچیگو رسید در اصل ایچیگو از اول اون کلاغه بود و این داستان خیلی عجیب بود