هنر بزرگترین بازی و عالیترین تفریح است، چرا که شما در حین بازی متوجه آن میشوید. (پالین کیل)
شاید یک نگاه به کارنامهی هوارد هاکس بزرگ، کمتر دیده شدن این فیلم را توجیه کند. کارگردانی که آثاری چون: ریو براوو، صورت زخمی، پرورش بیبی، فقط فرشتهها بال دارند، هاتاری و…. درکارنامه خود دارد، عجیب نیست که از میمون بازی یا تجارت میمون کمتر صحبت میشود؛ با اینحال آنچه که در کارنامهی او به مانند همین فیلم اثری معمولی و متوسط بنظر میرسد در کارنامهی هر شخص دیگری میتوانست به راحتی اثر شاخصی محسوب شود.
میمون بازی فیلمی بسیارمفرح و جذاب در مورد یک پروفسور به نام بارنبی (کری گرانت) است که به دنبال کشف دارویی برای جوان سازی است. این دارو با دخالت اتفاقی یک میمون کشف میشود و حاصلش، تمام شور وحال و دیوانگی دوست داشتنی فیلم است.
میمون بازی تمام ویژگیهای تماتیکی که در آثار مختلف هاکس دیدهایم را دارا است. سینمای هاکس سینمای شخصیت محوری است که در آن شخصیتها اهل وا دادن نیستند و هرکدام به گونهای رستگار میشوند. رستگاری در میمون بازی در کشف دارو نیست بلکه در آرامشی است که زوج دوست داشتنی کری گرانت و جینجر راجرز به آن دست پیدا میکنند یعنی همان مجلس رقصی که هر بار بخاطر مشکلات فکری پروفسور برای کشف دارو به تعویق میافتد. رابطهی عاشقانهی بین پروفسور و همسرش به قدری دیوانهوار است که خانوم راجرز به راحتی قید مهمانی را میزند به این دلیل که دوست ندارد همسرش بخاطر دغدغهی فکری که او را تا سطح یک بیمار آلزایمری که نمیتواند یک در را درست ببندد پایین میآورد، نزد دیگران احمق جلوه کند. این عشق و اعتماد با مصرف داروی جوان سازی که توسط میمون داستان کشف شده و در رجوعی ناخوداگاه به گذشته و رو شدن کمی از حقایق، به مانند علاقهای که خانوم راجرز به یکی از دوستان گذشتهاش هنک (هوگو مارلو) داشته یا رفتارهای جوانانه مثل گذراندن یک روز پروفسور با منشی (مرلین مونرو) و…. قرار است کمی خدشه دارد شود، اما تمام اینها که گویی شیطنتی کودکانه است هیچکدام دلیل نفرت ما از شخصیتها نمیشود. آنهاکودک هستند و کودک دوست دارد بازی کند! میمون بازی هیچ شخصیت منفی در خود ندارد و تعلیقش در رفت آمد شخصیتهایش به گذشته یا کودک شدنشان به واسطه یا بهانهی یک داروی عجیب است. تعلیقی خاص که نه استرسزا بلکه دوست داشتنی و شیرین است و مخاطب در انتظار این مورد است تا هربار که شخصیتها این دارو که توسط میمون درون آب سردکن ریخته شده است را مصرف میکنند به یک جهان دیوانه وار که برایشان خنده به ارمغان میآورد وارد شوند. درواقع آب سردکن یک پراپ کلیدی در فیلم است که وجه تعلیقزای فیلم راهم به دوش میکشد. و اوج استفاده از این آب سردکن را در صحنههای پایانی با دیوانه شدن کودکانهی تقریبا همهی شخصیتهای فیلم میبینیم. اما ظرافت و دقت فیلم در این جهان کودکانه پرشور که بن هکت بزرگ فیلمنامهاش را نوشته و هاکس قدر این فیلمنامه را به درستی دانسته، در آن است که فیلم هرچه جلوتر میرود و از این دارو بیشتر استفاده میشود، ریتم فیلمهم تندتر میشود. گویی این جهان کودکانه در تضاد با زندگی بزرگسالی خیلی سریعتر میگذرد و پر از ماجراجوی است. با اینحال هاکس به هیچ وجه در تله نوستالژیک بازی و تصدیق گذشته نمیماند و در آخر شخصیتها با کشف این موضوع که بهترین لحظهی زندگیشان همان لحظهی حاضر است به نقطه درست و رستگاری میرسند و بالاخره میتوانند با آرامش خیال به مهمانیشان بروند.
میمون بازی به حدی هوشمندانه ساخته شده که وقتی به تک تک المانها و صحنههایش نگاه میکنیم نمیتوانیم به راحتی از کنارشان بگذریم. مثلا چطور میتوانیم بازی استادانهی کری گرانت و خصوصا جینجرراجرز که بنظرم یکی از بزرگترین بازیگران زن تاریخ سینما است که قدرندیده مانده را نادیده بگیریم. وقتی به آن صحنهی فوقالعادهای که این دو در یک جلسهی رسمی و جدی برای بستن قرارداد وارد میشوند نگاه میکنیم، که چگونه هاکس یک بازی کودکانه به راه میاندازد، همچون مشورت گرفتن پروفسور با درگوشی صحبت کردن با میمون برای قیمت قرارداد! تا دعوا کردن معصومانه کری گرانت با جیجر راجرز و البته حسادت خانوم به منشی و…. تنها شگفتی است که باقی میماند. یا صحنهی درخشانی که میمون داروها را باهم قاطی میکند و داروی مورد نظر که پروفسور و تیمش سالها عاجز از کشفش بودند توسط او کشف میشود! و یا رقص و پایکوبی راجرز پس از اولین مصرف دارو در آزمایشگاه، ماه عسلی که به شکل کودکانه دوباره تکرار میشود، انتقام گرفتن گرانت از معشوقهی گذشتهی همسرش به روش سرخپوستی با تیم کودکانهاش که صحنهای است به شکل خرافه پرستی و شیطنتهای شخصیتهای مارک توین و….. همه و همه به قدری دوست داشتنی است که انتخاب بهترین صحنهی فیلم را برایمان دشوار میکند.
در آخر باید گفت میمون بازی فیلمی کمتردیده شده از هواردهاکس بزرگ است، با اینحال این مهجور ماندنش دلیلی بر آن نیست که به مانند دیگر آثارش شگفتانگیز نباشد. میمون بازی طعم واقعی سینما و آنچه که سینما و هنر باید باشد را به خوبی نشانمان میدهد. اثری که قرار است از ابتدا تا انتهایش لذت ببریم و چه هنری والاتر از این؟
نظرات
ممنون برا پیشنهاد این فیلم. دقیقا جزو فیلماییه که ندیدم از هاکس. یه فیلم نسبتا مهجور دیگه هم داره به اسم ball of fire که بنظرم اتفاقا اونم کمدیِ سرپا و خوبیه.
بازم ممنون محمد جان
حامد جان ممنون از توجهت من فیلم Ball of Fire هنوز ندیدم و بنظرم کلا هاکس و آثارش کمی مهجور مانده حتی گاهی نزد منتقدان نمونش نظرسنجی سایت اند ساوند که در ۵۰ فیلم برتر تاریخ حتی یک فیلم از هاکس وجود نداره هرچند میتونیم بگیم منتقدان ایرانی در این مورد مترقی تر از غربیها بودند و معمولا هاکس در بین انتخابهاشون جایگاه بالایی داره و این نکته که بسیاری هاکس تنها با ریو براوو میشناسند و فکر میکنند تنها یک وسترن ساز هست درحالی که تقریبا در همهی ژانرها فیلمهای درخشانی ساخته و به راحتی میشه هوارد هاکس در کنار نامهایی چون هیچکاک، فورد، وایلدر، کاپرا و بزرگان دیگه قرار داد.