«روز واقعه» یکی از ستایش شدهترین و بهترین فیلمهای تاریخی-مذهبی ایرانی است که جایگاه برجستهای در حافظهی جمعی سینمایی نویسان و سینما دوستان دارد و همچنین همواره مورد پسند مردم عادی بوده است.
فیلم ساختن درباره قصههای تاریخی مرتبط با مذهب، همیشه کاری پر دردسر بوده است، خصوصا در ایران که حساسیت بسیار زیادی در ریز به ریز جزییات شخصیت پردازی، روال قصه و پایبندی به تاریخ وجود دارد. از طرفی باورهای خرافی عامه در این مورد خاص که تاریخ عاشورا باشد، بعضاً با حقایق تاریخی سنخیتی ندارد. (نگاه کنید به کتاب حماسه حسینی اثر مرتضی مطهری)
این موضوع باعث میشود که از طرفی فیلمسازان شهامت وارد شدن به این مضامین را از دست بدهند و از طرف دیگر به تصویر کشیدن روایاتی که همه گروههای مذهبی را راضی کند حتی در جغرافیای محدود ایران، بسیار سخت باشد. مثلا محمد رسول الله (ص) اثر مجید مجیدی علی رغم آنکه از بعضی علمای دینی تشیع و تسنن تاییدیه گرفت اما نهایتاً در جهان اسلام نتوانست موفق ظاهر شود و در هند و عربستان زمزمههایی از اعتراض به جزییاتی از آن شنیده میشد. اتفاقات و حواشی رخ داده پیرامون فیلم «رستاخیز» نیز گواه تلخ دیگری برای این موضوع است.
بهرام بیضایی علاقه زیادی به فرهنگ اساطیری ایران دارد، بسیاری از آثار او به شیوه نمادین به تاریخ کهن ایران میپردازند. عیارنامه، طومار شیخ شرزین، مرگ یزدگرد، چریکه تارا و آرش از جمله آثار او در گونهٔ اپیک نمادین و یا اسطورهای میباشد. بیضایی پژوهش هایی نیز درباره نمایش در کشورهای مختلف داشته و یکی از موارد پژوهشی او تعزیه بوده است.
با این اوصاف، بیضایی از فرهنگ و تاریخ ایران در این فیلمنامه بهره گرفتهاست. اولین نمود این بهره در دیالوگهای ادیبانه «روز واقعه» دیده میشود که با اختلاف جلوتر از دیالوگهای آثار میرباقری، فخیمزاده و مجیدی است. در نمونههای متأخر، بعضاً میبینیم که تنها تفاوت این دیالوگها با محاوره، زبان رسمی و کتابی آن است. در روز واقعه اما رسماً با نثری مسجع و ادیبانه طرفیم که سرشار از آرایههای ادبی و ظرافتهای هنرمندانه است.
نکتهٔ دیگری در «روز واقعه» که بیضایی برای پرداخت آن از فرهنگ و تاریخ ایران بهره گرفته، ارجاعات عرفانی است.
در عرفان، ابزار کسب معرفت، عقل و حواس پنجگانه نیست بلکه شهود و چشم دل است. در «روز واقعه» نیز سِیر مکاشفه جوان نصرانی، از طریق مشاهدهٔ مستقیم وقایع ظهر عاشورا و ارزیابی چرایی شکلگیری نهضت حسینی با “دو دو تا چهار تا”ی عقلانی نیست. او از بازخوانی روابط علّی و معلولی در کشاکش استبداد یزید و استقامت حسین نیست که در انتها “حقیقت را بر سر نیزه” میبیند بلکه جنس کسب معرفت توسط عبدالله، جنس شهودی دارد.
یادآوری کنید که او دعوت حسین را با سروش غیبی میشنود و نه در مواجههای طبیعی. او اصلا محضر حسین بن علی (ع) را درک نمیکند و از چشم ظاهر برای تشخیص حقیقت کمک نمیگیرد؛ بلکه مکاشفه عبدالله، در یک سفر ادیسهوار با سلوک منزل به منزل و وادی به وادی محقق میشود که یادآور عرفان اسلامی است. عبدالله در هر شهرِ عشق، در آزمونی قرار میگیرد که باید در آن معرفت کسب کند و پس از هر مرحله، چشم دلش بازتر شده و با بصیرتی صائبتر در نهایت به کربلا میرسد. تحولی که این جوان نصرانی از نقطهٔ آ به نقطهٔ ب دچارش میشود، یادآور منطقالطیر عطار است. او نیز مانند مرغان شاهکار عطار، به دنبال سیمرغی به نام حسین بن علی (ع) میرود تا به یاری او بشتابد در حالی که در انتها مشخص میشود، هدف از این سفر، نه یاری حسین بلکه کمال خودش است. مقصد مهم نیست بلکه مسیر مهم است. از قضا در دیالوگی میشنویم که «عشق مرکب راه است، نه مقصد راه» پس عبدالله باید خودسازی کند تا در انتها شاهد و پیامآوری شایسته برای انتقال مرام حسینی به آیندگان باشد.
بیضایی با دستمایه قرار دادن عناصر نمادین در روایتش و دور ماندن از مرکز ثقل تاریخ (یعنی نمایش خود واقعه عاشورا)، توانسته است که هم باور های عوامانه را بدون حساسیت نمایش دهد و هم اینکه با ساختن جهانی نمادین و اسطورهای، خرده روایت ها و عناصر دراماتیکش را از گزند تیغ منطق و حقیقت تاریخ دور نگه دارد.
رندی بیضایی در کل فیلمها و سریالهای تاریخی مرتبط با تاریخ اسلام، کم سابقه است. حتی مصطفی عقاد در الرساله برای توفیق فیلمش، راه سخت تساهل و راضی نگه داشتن تمامی طیفهای اعتقادی را پیش گرفت که به هوشمندی راه حل بیضایی نبود و حتی منجر به خودسانسوری شد؛ مثلا مجبور شد به جنگ احزاب یا خیبر در فیلمش نپردازد.
برای آنکه منظورم از رندی بیضایی را روشن کنم، مثالی میزنم: در باورهای خرافی گفته میشود که در ظهر عاشورا از زیر سنگ، خون میجوشید یا در آسمان دو خورشید دیده میشد.
بیضایی به جای اینکه این قبیل باورها را به صورت حقیقی نمایش دهد و یا اینکه به این قبیل باورها واضحاً پشت پا بزند، به زبان نماد و استعاره آن.ها را بازتاب داده تا با این روش، هم بتواند روی عامه مردم تاثیر بگذارد و هم کسانی را که جزییات ادیبانه فیلمنامهاش را تشخیص میدهند، جذب کند.
دیدگاه بیضایی در روز واقعه بسیار انسانیتر از خوانش دیگر هنرمندان از ماجرای کربلاست.
او به جای نشان دادن خشونت عریان موجود در صحرای کربلا و به جای تاکید بر شمشیر و خون، نقش انسان سازی قیام حسین بن علی را مورد تاکید قرار داده است. قرائت بیضایی از عاشورا نسبت به فیلم «رستاخیز» یا سریال «مختارنامه»، جهان شمولتر است و بر محوریت ضدیت با استبداد، ذلت، تزویر و استحمار پرداخته شده است و نه یک منازعه درون دینی بین حسین بن علی و یزید بن معاویه. به عنوان مثال در سکانس درخشانی از فیلم متولی بت خانه مخروبه از حسین (ع) نقل می کند که «چگونه بر بتان خفته سنگ بزنم در حالی که بتان زنده بر سر کارند؟»
او با انتخاب جوانی نصرانی به عنوان کاراکتر نقش اصلی، تاکید بیشتری بر فرادینی بودن نهضت حسینی دارد و البته عامدانه سراغ روایت کلیشهای وقایع کربلا نمیرود تا تمرکز پلات را بر وجه معنوی و آموزنده نهضت عاشورا بگذارد.
برای من شاه سکانس روز واقعه، جایی است که اعرابی با صدای گرم جمشید مشایخی، سخنان حسین بن علی را بازگو میکند. مونولوگی نغز و پرمعنا که باز تاکیدی بر وجه جهان شمول نهضت حسینی دارد: «خودستایان تکیه بر اریکهها زدند. کتاب خدا را چنان میخوانند که سود ایشان است. آنان که طیلسان زهد بر تن دارند، تک پیراهنان را پیراهن میدرند. این نیست آنچه ما میکگفتیم…» همین سخنان را میتوان در کانسپت جغرافیای اروپای قرون وسطی یا خاورمیانه امروز همچنان تازه یافت.
با وجود اینکه فیلم را شهرام اسدی تازه کار ساخته، اما بازیها، موسیقی، ریتم، آکسسوار، طراحیهای صحنه و لباس و گریم فیلم خیره کنندهاند خصوصا با عنایت به اینکه سالها از ساخت فیلم میگذرد.
نگاه کنید به چشمهای علیرضا شجاع نوری که چگونه گیجی، غم، بهت و سرگشتگی به صورت توأم در آن مستتر است و یا موسیقی بی نظیر مجید انتظامی که بزم و رزم و عزا را به یکدیگر پیوند میدهد و از طرفی دارای نواهای بدوی عرب بادیه نشین میباشد.
در قیاس با مختارنامه، باید گفت که تلاشهای فرساینده داود میرباقری و بهرهگیری او از تکنیکهای جدید و عوامل حرفهای تر هم نتوانست نبوغ مستتر در روز واقعه را کهنه کند. علی رغم اینکه سکانسهای عاشورا در مختارنامه پر زرق و برق تر است ولی شخصا صحنههای مشابه در روز واقعه را ترجیح میدهم، چرا که با حداقل تصویر و پلان، حداکثر تاثیر و عمق را بر مخاطب مستولی میکند. مثلا میزانسن تعزیه مانند نبرد زهیر بن قین در مختارنامه با کات حداقلی (بازنمایی تئاتر مانند) و تاکید بر وجه پهلوان مسلکی اصحاب حسین (ع) یا میزانسن سانتیمانتال اصابت تیر سه شعبه بر گلوی طفل شش ماهه که با اغراق بصری، عصبانیت، عصیان و مصیبت همراه است، پرداختی ابتدایی تر از زوم اینها و حرکتهای خشن دوربین در نشان دادن سرانجام تلخ فاجعه کربلا در «روز واقعه» دارد.
روز واقعه بدون نشان دادن اصل اتفاقات کربلا، توانست درون مایه نهضت حسین بن علی را بلندتر از نمونههای دیگر فریاد بزند و بسیار هنرمندانهتر به این قیام تاریخساز پرداخت.
[poll id=”32″]
نظرات
دست مریزاد … روز واقعه از تاثیرگذارترین آثار در این حوزه است که هنوز هم جذابیت داره … به شخصه هیچ وقت شات دو خورشید در آسمان را فراموش نمیکنم
ممنونم🙏
بله بسیار تاثیرگذار و قدرتمنده
من دیالوگ هاش رو فراموش نمیکنم
ی فیلم فوق حرفه ای
سرشار از تفکر..تفکر خالص برای خودسازی ن مقایسه مدام خوب و بد..یکی از پخته ترین نگاه ها ب حادثه عاشورا..هدف قیام..نگاه ب عاشورا از دید یک انسان ن یک مسلمان
دقیقا دقیقا همین طوره، روز واقعه حقیقتا یک شاهکار در سینمای ماست👌
خدا بیامرزه پدر و مادر تمامی دستندر کاران این فیلم بسیار تاثیرگذار رو
دردو بلاتون بخوره فرق سر کسانی که عمدا و با غرز از این فیلم خورده میگیرن
التماس دعا