انتقامِ هنرمندانه! | نقد و بررسی فیلم Nocturnal Animals

21 February 2017 - 18:05

دوست داشتن… همه‌ی ما یقیناً کسی را دوست داریم و دوست داشتن قطعا یکی از سخت‌ترین و در عین حال لذت‌بخش ترین افعال بشری است، اما آیا شما وقتی کسی را دوست می‌دارید حاضرید در یک چشم به‌هم زدن همه چیز را فراموش کنید؟ «حیوانات شبگرد» داستانی پرتنش، زیبا و سمبولیک از یک انتقام است. در ادامه با سینماگیمفا همراه شوید.

سوزان (با بازی امی آدامز)، یک گالری‌دار ثروتمند، رمانی منتشر نشده از همسر سابقش (که سوزان ۲۰ سال پیش او را ترک کرده‌است) دریافت می‌کند و نظرش را از او جویا می‌شود، اما با مطالعه‌ی رمان به حقایق تاریکی درباره خودش پی می‌برد. در اینجا داستان به دو قسمت تقسیم می‌شود. روایت اول: زندگی حال حاضر سوزان و کشمکشی که با حال و گذشته‌اش به خصوص اولین ازدواجش دارد و روایت دوم: داستان رمان که درباره مردی است که هنگامی که با خانواده خود در مسافرت جاده‌ای به سر می‌برند، گرفتار گروهی از اشرار و درگیر داستانی پر از خشونت می‌شوند.

«حیوانات شبگرد»، دومین تجربه‌ی کارگردانی «تام فورد» ۵۵ ساله است. او پس از ۳ دهه فعالیت در عرصه‌ی مد، در سال ۲۰۰۵ اعلام کرد که قرار است کمپانی فیلم‌سازی خود را تأسیس کند و در سال ۲۰۰۹ اولین فیلم خود به نام A Single Man «یک مرد تنها» را ساخت که با نظر مثبت منتقدان و مخاطبان روبرو شد و برای او نامزدی جوایز اسکار، گلدن گلوب و بفتا را به ارمغان آورد. فورد در سال ۲۰۱۶ «حیوانات شبگرد» را ساخت که بر اساس رمانی به نام «تونی و سوزان» نوشته است. او پیش از اینکه یک کارگردان و فیلم‌ساز باشد، یک طراح و فعال صنعت مد و فشن است که حتی این بخش از زندگی خود را وارد ریشه‌ی فیلم‌های خود می‌کند. به طور مثال همانطور که در «حیوانات شبگرد» شاهد بودیم، علاوه بر سکانس جنجالی ابتدای فیلم، زندگی شخصیت اصلی فیلم نیز بر پایه این امضای بصری فورد بنا شده‌است.

سوزان بعد از اینکه ادوارد را ترک می‌کند، فرزند او را نیز سقط می‌کند تا اینکه بعد از ۱۹ سال و کاملاً ناگهانی نسخه‌ای از رمان ادوارد بدست سوزان می‌رسد و شروع به خواندن می‌کند. پس از اینکه گروهی از اشرار خانواده‌ی تونی را به قتل می‌رسانند تونی به دنبال انتقام می‌رود. اما با گذشت داستان سوزان متوجه می‌شود که اصل قضیه درباره خود او و کشمکشی است که سال‌ها پیش با ادوارد داشته‌است. حیوان شبگرد لقبی است که ادوارد به دلیل بی‌خوابی سوزان به او می‌دهد و اشرار استعاره‌ای است به سوزان چرا که او ادوارد را بخاطر مرد دیگری ترک کرد و کودکش را در نطفه کشت و ادوارد به دلیل ضعف و درماندگی کاری از دستش برنمی‌‌آمد اما انتقامی که در آخر داستان رمان گرفت را می‌توان به سکانس پایانی رستوران و تغییر حالت چهره سوزان به نشانه پی بردن به نقشه ادوارد بسط داد و در واقع انتقامی که ادوارد از سوزان می‌گیرد آینه‌ی ضربه‌ای است که سوزان ۱۹ سال پیش به ادوارد زده بود…پس در اینجا شما لازم نیست که یک منتقد یا فیلم‌شناس باشید تا بتوانید ببینید که فورد به چه زیبایی یک داستان را درون داستان دیگر کاشته است و با چه تدبیری آن ها را به یکدیگر ربط داده است. و به نوعی وارد داستان دوم می‌شود که شما در واقعی یا تخیلی بودن آن شک می‌کنید. البته این فیلم بدون نقص نیست. کارگردان به ندرت اشاره‌ای چشمگیر به زندگی کاری سوزان به عنوان مالک گالری هنری می‌کند و حتی سکانس‌هایی که در محل کار او رخ می‌دهند هم (به جز سکانس جلسه) توسط زندگی شخصی او بلعیده می‌شود.

از بازیگران فیلم می‌توان به ایمی آدامز در نقش سوزان مارو، جیک جیلنهال در نقش ادوارد شفیلد و تونی هستینگز، مایکل شانون در نقش بابی آندز و آرون تیلور جانسون در نقش ری مارکوس (که برای این نقش جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل فیلم درام در گلدن گلوب ۲۰۱۷ را بدست آورد) اشاره کرد. تمام بازیگران به خوبی ایفای نقش می‌کنند تا جایی که مایکل شانون برای این فیلم نامزد بهترین بازیگر مرد مکمل در اسکار ۲۰۱۷ شده‌است. او که از بهترین شخصیت‌پردازی بهره می‌برد، در نقشش می‌درخشد. ستوان آندز (با بازی شانون) که مسؤل رسیدگی به پرونده خانواده هستینگز می‌شود، دارای شخصیتی ترکیبی، غیرقابل پیش‌بینی و در حال مرگ است. کسی که در ابتدای فیلم بسیار مشکوک جلوه می‌نماید اما با گذر داستان به این نتیجه می‌رسیم که او فقط یک مرد است که می‌خواهد قبل از مرگش، کار درست را انجام دهد ( البته «کارِ درست» بستگی به تعریف و ذهنیت شما از اجرای عدالت دارد).  یکی از نقد‌هایی که به مراسم اسکار ۲۰۱۷ می‌شود این است که چرا جیک جیلنهال برای این فیلم نامزد نشد که این مسأله برای بنده به عنوان یک منتقد اهمیت ندارد چرا که اگر بازیِ جیلنهال در این فیلم را با کارهای قبلی او همانند «Nightcrawler» و «زندانیان» مقایسه کنیم، جیلنهال در آن فیلم‌ها به مراتب در شرایط بهتری قرار داشت.

همانطور که گفته‌ شد، طراحی صحنه به طور کامل در تسخیر امضای بصری فورد قرار دارد و تجمل‌گرایی غیر‌ضروری در جای جای فیلم به چشم می‌آید و این تجمل‌گرایی هنگامی که با شخصیت‌ها جمع بسته می‌شود، افرادی را به‌وجود می‌آورد که انگار با بقیه اقشار جامعه به کلی فرق دارند، دست‌نیافتنی هستند، در بروز احساسات مشکل دارند و این موضوع خوشایند نیست و سردی و ناراحتیِ خاصی به فضای فیلم داده است. نمونه‌اش سکانس آغازین و جنجالی فیلم! که به گفته خودِ فورد، جادوگرانی را نشان می‌دهد که نفرین خود را بر فیلم به اجرا می‌گذارند.

«حیوانات شبگرد» فیلمی موسیقی محور نیست اما «آبل کورزنیووسکی» (که موسیقی فیلم اول فورد را نیز ساخته است)، بدون شک قطعاتی را تنظیم کرده‌است است که با فاز هنری فیلم همخوانی دارد و به خوبی با آن ترکیب شده‌است.

مهم‌ترین ویژگی «حیوانات شبگرد»، فیلم‌نامه آن است و مهم‌ترین ویژگی فیلم‌نامه، هدف‌دار بودن آن است. فیلم مانند بسیاری دیگر از تریلر‌ها که با ذهن مخاطب بازی می‌کند و سپس بی هیچ غایتِ خاصی مخاطب را به حال خود رها می‌کند، نیست و شما در پایان همانند سوزان پی می‌برید که “از هر دست بدهی، از همان دست پس می‌گیری”. شاید به شما بگویند که این فیلم بیشتر سبک و سیاق هنر مد را در خود جای داده تا یک موضوع اصلی و ثابت و این حرف تا حدودی درست است اما فیلم‌نامه این مشکلات را تا حد زیادی برطرف می‌کند. لازم به ذکر است که داستان بی‌شباهت به آثار اصغر فرهادی نیست. نحوه‌ای که فورد یک خانواده را قبل و بعد از وقوع حادثه ترسیم می‌کند و حتی پایان‌بندی فیلم که به اصطلاح «پایان باز» شناخته می‌شود (به گفته خودِ فورد)، از شباهت‌های فیلم با آثار فرهادی‌ست.

در پایان، «حیوانات شبگرد» فیلمی است که قوه تفکر مخاطب را به‌کار می‌گیرد و باعث می‌شود شما هر تصمیم شخصیت‌ها را مورد سوال قرار دهید و خود را جای شخصیت‌ها قرار دهید و بدانید که هیچ عملی در این دنیا بی‌جواب نمی‌ماند.

برچسب‌ها:

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.