در سینمای جدید کرهی جنوبی که حال باید به عنوان یک موج سینمایی هم تلقی شود بیشتر از هر چیز خشونت عنان گسیخته، تم جنایی و همینطور باران را میتوان به عنوان مولفههای تماتیک و فرمال در نظر گرفت. موجی که میتوان عضو اصلی آن را پارک چان ووک و فیلم مطرح موج را «پیر پسر» دانست. فیلمهایی که در لایههای زیرین خود به شدت انتقادی و سیاسی هستند و یکی دیگر از شاخصههای موج که قابل توجه است روایت پروندههای واقعی پلیس در چند سال اخیر و همینطور دهههای اخیر است.
فیلم «تعقیب کننده» ساختهی نا هانگ جین، که اولین تجربهی وی در مقام کارگردانی است، داستان یک شب تا صبح دیوانهوار را روایت میکند. بارش باران در بیرون –خیابان- و فوران خون در مکانهای بسته، محافظه کاریهای پلیس در جهت منافع سیاسی و اجازه دادن به قاتل برای کشتن و ابراز جنون و دادن رهایی به آن کس که باید در بند باشد و دریغ کردن آزادی و کمک از کسی که گذشتهاش لکههای سیاهی در خود دارد ولی برای انسانیت تلاش میکند باعث شده تا فیلم یک فیلم تماما سیاسی یاشد ولی اساس و کل خود را در سیاسی بودن و انتقاد کردن بنا نمیکند بلکه سعی میکند با داستانگویی و شخصیتپردازی و با تکیه بر وجه دراماتیک خود و وصل کردن جزئیات فرعی چون پرت کردن مدفوع بر یک سیاستمدار و یا رفتارهای احمقانه از پلیسهای کند ذهن و همکاری عجیب غریبشان با قاتل روانپریش و آزاد گذاشتن او، باعث شده اند تا فیلم ما را با این جزئیات دقیق که با لحن و فضا و درام بیان میشوند هم وجه دراماتیک خود را حفظ کند و هم به انتقاد کردن (به شکل هنری) بپردازد.
فیلم با باران آغاز میشود، در شب، با یک فضای ملانکولیک و سیاه که با موسیقی که از حس تصویر میگوید لحن و اتمسفر فیلم ساخته میشود. باران در سینمای جدید کرهجنوبی نه فقط به عنوان یک تمهید بصری بلکه یک تمهید بیانی و المان روایی است. در دیالوگی از فیلم زن میگوید «سرما خورده ام»، مرد در جواب میگوید «وسط تابستان؟» و این در حالی است که از داخل ماشین بارانی که در بیرون در حال باریدن است و سرمایی که وجود دارد کاملا حس میشود و با وجود این دیالوگ میتوان یک نگاه داشت . آن این است که با وجود اعمال سیاستمداران، حماقتهای پلیسها، زیاد شدن بیبند و باریهای جنسی در کشور کرهی جنوبی، این بارش باران تمامی ندارد و میبارد تا کثافتها و خونهایی که ریخته میشوند از زمین پاک شوند ولی این باران از آن جهت که با این سیاهیها همراه است بیوقفه ادامه دارد چون سیاهی و کثافتهای آدمها همچنان ادامه دارد و پایانی بر آن نیست. در فیلم «تعقیب کننده» که داستانش در شب میگذرد با یک تعقیب و گریز دیوانهوار میان قاتل و پلیس سابقی که حال به یک تجارت کثیف روی آورده و در طی این جریان دچار دگرگونی میشود مواجه هستیم.
«تعقیب کننده» با نام خود معنی میشود، تنها شخصیت تعقیب میکند بیآنکه به چیزی برسد و اگر هم میرسد آنقدر دیر است که دیگر فرصتی برای کنش و تقابل وجود ندارد. در سکانس اول که به دنبال قاتل میدود و او را شناسایی میکند، ما این احساس را داریم که الان تنها مسئله این است که بتوانند از وی اعتراف بگیرند ولی در ادامه میبینیم که این تعقیب کردن نه فقط تعقیب قاتل و رسیدن به او بلکه تعقیب پلیسها و سیاسیون برای اینکه متوجه شویم در قبال جنایت و کارشان چه عکسالعملی دارند است. فیلم همه چیز و همه کس را دنبال میکند بیآنکه این مهرههای بازی به یکدیگر برسند و تمام آنچه دیده میشود تقلا کردن است.
خیابانها در این فیلم که در واقع مدام در سکانسهای تعقیب و گریز نقش دارند کاملا دارای شیب تند هستند. سر بالاییهایی که شخصیتها مدام در حال «بالا آمدن» هستند ولی هیچگاه نمیتوانند تا انتها بدوند و موفق باشند و درست هنگامی که دارند با نقطه پایانی میرسند درجا میزنند.
در فیلم ما هیچ پروتاگونیستی نداریم بلکه مجوعهای از شخصیتهای احمق، سیاه و تا حدودی خاکستریطور داریم که سعی میکنند جلوی این مبدل شدن به تصویری تماما سیاه را بگیرند. شخصیت منفی داستان (قاتل) که در طول فیلم متوجه انگیزهها و عقدههای درونیاش در خصوص کشتن میشویم باعث تراژدی پایانی داستان نمیشود بلکه ارکان پلیس و سیاسیون که به خاطر منافع خود به او «آزادی» میدهند باعث وقوع تراژدی و از بین رفتن تنها امیدهای مخاطب نسبت به یافتن انسانیت و رهایی جستن هستند. لحن دیالوگها در این سکانسها ابزورد است، اینکه انقدر منافع شخصی و ترس از بازخورد رسانه میتواند باعث بازی با زندگی انسانها شود.
بیپناهی، بیهویتی، انسانیت از دستت رفته، کودکی تباه شده و بسیاری از این دست مضامین سیاه را فیلمهای سینمای جدید کره در خود دارند و این خشم، بدبینی، جبرگرایی، پوچگرایی، خشونت رادیکال، لحن خاص خود این کرهای ها که تلفیقی از جدیت و ابزورد بودن است باعث شده تا از آنها را یکی از پرچمداران اصلی سینمای معاصر و حال حاضر بدانیم.
فیلم «تعقیب کننده» سعی میکند به تندترین و بیرحم ترین شکل ممکن شروع کند، با شخصیتهای تماما سیاه، جامعهی منحرف و آدمهای ناتوانی که برای بقا مجبور هستند به این بازی فلاکت و مرگ ورود کنند و با خون خود بازی را ترک کنند. فیلمبرداری فوقالعاده، بازیهای برخاسته از نمایش و تئاترهای آسیا، موسیقی دلهره آور، رنگبندی و نور با کاربست رنگههای تیره و ملانکولیک، قابهای متقارن و پایانی که پایان نیست بلکه تازه شروع یک سونات غمانگیز است از ویژگیهای این فیلم دیدنی و فوقالعاده است.
نظرات
بسیار بسیار بسیار لذت بردم فیلمی که اجازه نمیده یک دقیقه اش رو از دست بدی. این فیلم رو به همه کسانی که میخوان فیلم خوب ببینن پیشنهاد میکنم بازیگر نقش اول در اول فیلم بازیگر تیپیکال هست ولی از اواسط فیلم به بازیگر شخصیت تبدیل میشود. بسیار عالی