برادران سیسترز تازهترین فیلم کارگردان مطرح و فستیوالیِ فرانسه ژاک اودیار است. اودیار پس از چند سال وقفه در ریتم فیلمسازیاش امسال اولین فیلم غیر فرانسوی زبانش و اولین فیلم آمریکاییاش را ساخت. اودیار فیلمهای مطرحی در کارنامه فیلمسازیاش دارد که میتوان به «یک پیامبر»، «استخوان و زنگار»، «ضربانی که قلبم رد کرد» و «لبهایم را بخوان» و «دهیپان» اشاره کرد که هر کدام به جز دهیپان در داستانپردازی و کارگردانی نکات درخشانی را در خود داشتند و کاملا از حیث زیباییشناسی و کیفیت کمپوزیسیون و اجرا درخور تحسین بوده و توانستهاند در برخی لحظات سینمای مدرن را ترسیم کنند. اودیار در کارنامهاش فراز و نشیبهای زیادی داشته است و بیشتر از هر چیز به دنبال وجه دراماتیک بوده است و این در نحوه دراماتیزه کردن و اتکای فیلمهایش به فیلمنامه قابل توجه است که گاهی به جای درام و منطق حسی داستانپردازی به خاطر اغراق به سانتی مانتالیسم میرسد. اودیار ژانر جنایی بیشتر از هر چیز در آثارش جلوه میکند (البته آثار اول کارنامهاش) و با چاشنی ملودرام سعی دارد تا احساسات را برانگیزد (گاهی خیلی موفق و گاهی بسیار مستاصل)، مانند روابط زن و مرد در زنگار و استخوان که در این رویکرد کمی به سامتیماتالیسم سوق داده شده و برعکس در لبهایم را بخوان آن وجه دراماتیک در داستان جنایی فیلم درخشان و نبوغآمیز است. اگر مسیر پیش رفتن اودیار را مورد توجه قرار دهیم و نگاهی اجمالی به آن اندازیم، اودیار کاملا از یک داستانگوی عاشق ژانر به سمت یک کارگردان جایزه بگیر فستیوالی تغییر مسیر میدهد، کسی که فیلم «انگشتان» را بازسازی کرده – ضربانی که قلبم رد کرد – و با وجود ناتوانی در تغییر اتمسفر آمریکا به فرانسه و شخصی کردن داستان (پلان ها عین به عین کپی است) و بیشتر یک نقلید است ناگهان به سمت ساخت فیلم در باب مهاجران فرانسه و درد و اندوه و جبر میرود و یا کسی که در «یک پیامبر» کاملا سعی در ساخت یک شخصیت فراموشنشدنی و شکل گرفته در طول فیلم بود ناگهان در اسنخوان و زنگار به فلاکت و جبر و غم میرود، با این حال به نظر من هیچ کدام از آثار اودیار بد نیست و ارزش دیدن و صحبت کردن دارند. اودیار در فیلمهایش سعی میکند تا داستان دگرگونی و تاثیر دیگری (یا دیگران) را نشان دهد و درام خود را شکل دهد، در فیلمهایش عموما یک فقدان یا ناتوانی (جسمی) باعث اتکای شخصیت به شخصیت دیگر میشود (زنها مشکل جسمی، مردها عنانگسیخته و بینظم)، در دهیپان که جایزهی نخل طلا را برای وی به دست آورد (چه قدر جالب که بدترین فیلم این کارگردان جایزه میگیرد آن هم به خاطر مضمون فستیوالیاش) هیچ کدام از این مسائل و رویکردها وجود ندارد و چه بسا حتی هیچ حرکتی هم در دهیپان نیست.
برداران سیسترز فیلم تازهی اودیار از جشنواره ونیز جایزهی بهترین کارگردانی را برد که حداقل از فیلم نخنما، مستاصل و عاری از هرگونه زیباییشناسی استتیک یعنی رما بسیار قابل احترامتر است، اول از همه دو چیز در مورد این فیلم خیلی جلب توجه میکند، این که چرا یک کارگردان اروپایی و موفق باید برود در آمریکا فیلم بسازد (که جواب بیشتر دیده شدن است و خود سوالی ایجاد میکند این است که چرا اروپاییها و بقیه کشورها فیلمهای آمریکایی زبان را با زیرنویس میبینند ولی آمریکاییها این کار را انجام نمیدهند) و دیگری این که وسترن یک ژانر ملی و تماما آمریکایی است و چطور قرار است یک فرانسوی در این ژانر فیلم بسازد و نتیجه راضیکننده و خوب باشد؟ مشخصا یکی از چیزهایی که در مورد فیلم ساختن و هنر مهم است این است که خالق تمام متریالها و چیزهایی که قرار است به سمتشان رود و با فرم و چگونگی به یک اثر تبدیل کند را درک و تا حدی تجربه کرده باشد، در این جا یک فرانسوی قرار است در مورد کابویهایی که در تاریخ زیستی و کشورش نبوده فیلمی بسازد، چیزی که این جا نتیجه را ممکن است مورد آسیب قرار دهد، حس تصنعی و فیک بودن است با این حال برادران سیسترز تجربهای موفق بوده است و توانسته یک وسترنِ اقتباسیِ درخور توجه باشد.
برادران سیسترز در مورد دو برادر قاتلِ جایزهبگیر مشهور است که سعی دارند تا خود را به دو نفری که در جستجوی طلاهای زیر آب هستند (یک دانشمند و یک کابوی) برسانند تا آنها را بکشند ولی وقتی آنها را میبینند تصمیم میگیرند به دوستی و یافتن طلا بپردازند، نگاههای راستگرایانه و چپگرایانه شخصیتهای یک جامعه شناختی مدرن در پس زمان گذشته را القا میکند، یک روشن فکر، یک دانشمند و دو قاتل جایزهبگیر، تغییرات و دگرگون شدنهای شخصیتها در همزیستی کوتاهشان با لحنی کاملا حرفهای و استاندارد پردازش شدهاند. رابطهی پدر و پسر یک بحث تکرار شونده تماتیک در سینمای اودیار است که در آثارش کاملا نمایان است؛ در ضربانی که قلبم رد کرد که پسر به اجبار پدرش و فشار روانی از زندگی دلخواهاش و هنر جدا شده و مجبور به دلالی و بروز خشونت است و در پایان هم انتقام مرگ پدرش را گرفته و از هنر دور میشود، در یک رهبر هم پسر به زندان رفته و بدل به یک رهبر و فرماندهنده میشود، در زنگار و استخوان شخصیت پدر بوکسور فیلم پسر بچهای دارد که در یک سکانس تاثیرگذار وقتی در زیر یخ در حال غرق شدن است نجاتاش میدهد و حال در برادران سیسترز با یک پدرکشی از برادر کوچکتر مواجه هستیم و نقشپذیری پسر بزرگ به عنوان پدر برادر کوچکتر را میبینیم.
برادران سیسترز از لحاظ کارگردانی قابل توجه است، سکانسهای درگیری و دوئلها و سکانس درخشان یافتن طلا و مرگ دانشمند و روشن فکر واقعا از لحاظ بصری فوقالعاده است، همین طور سکانس سورئال و وهم آلود پدر در نمای سابژکتیو برادر بزرگتر که در مه تبری به دست دارد. بازی خواکین فینیکس و جان سی ریلی درجه یک است و کیفیت بالایی به اثر بخشیده و بازی جیک جیلنهال هم درخور توجه است. سکانس پایانی فیلم برداران سیسترز یک نگاه مذهبی است، بازگشت پسران به مادر خود، سکانسهایی که پسرانگی را در این دو میبینیم و میزانسن قابل اعتنا که کاملا گذر زمان و تسلی یافتن روح دو برادر را در خود با نوری که به درون خانه میتابد نمایان میکند.
نظرات