فیلمِ ۲۸ هفته بعد (۲۸Weeks Later)، ادامهی مستقیمِ نه چندان موفقی برای فیلم اول است. ناموفق از چه نظر؛ اینکه دیگر همان قدرت و بُرشِ قسمتِ اولیه در این سبک را دارا نیست و یک پسرفت کامل به حساب میآید. در واقع بیشتر به خاطرِ همان نسخهی قبلی و پیریزی اصلی فوقالعادهاش، این عنوان هنوز هم نکاتِ قوتش را حفظ کرده است. ولی به عنوان یک دنباله، اصلا راضی کننده نیست. جالب اینجاست اگر فیلمِ اول را ندیده باشید، مطمئنا از “۲۸ هفته بعد” لذت زیادی میبرید! در ادامه و نقد و بررسی این عنوان، با من و سینما-فارس همراه باشید.
داستان دقیقا در ادامهی همان “۲۸ روز بعد”، از روزها و به هفتهها تغییر کرده است؛ همانطور که در جریانِ ویروسِ مرگبار “خشم” هستید، هماکنون افرادِ بیمار بر اثراتِ طبیعی و یا بهتر بگوییم، اکثرا از “گرسنگی” جان باختهاند. تقریبا تمامیِ شهر در قرنطینه کاملا جهانی بوده، البته که خبری از شخصیتهای گذشتهی فیلم قبلی نیست و این امر به جای ناراحتی، راستش خوشحالی به همراه میآورد؛ چراکه داستانِ شخصیتهای قبلی و سرنوشتشان پایان شایستهای داشت! و باید همانطور که بود رهایش میکردند. رعایت چنین مُهمی، نشان دهندهی واقف بودن سازندگان به اهمیت این موضوع و در آخر درست بودنِ این مبحث را میرساند. اما باز هم با توجه به شخصیتهای متفاوت دیگر، “۲۸ هفته بعد” یکی از بهترین آغازهای چنین سبکی را “دوباره” بهبود بخشیده است (کلا آغازهای این دو فیلم، بدون شک از بهترینها هستند!)
با اینکه از همان ابتدا، با لفظِ “ناموفق” و این چنین موضوعاتی شروع کردیم، ولی خب به این نکته بسیار بسیار مهم و فوقالعاده باید اشاره کرد؛ ابتدا و پیشزمینهای برای شروع ماجرای “دان” و “آلیس”، نقطه قوتی حریتانگیز و فراتر از حتی رابطهی دیگران در فیلم اول است! روایت و ریتم متفاوتِ این عنوانِ “دنباله”، چیزی از همان قبلی کم ندارد. یعنی اگر به عنوان مخاطبِ جدیدی این فیلم را ببینید، دقیقا همان ویژگیهای قبلی را در این عنوان تجربه خواهید کرد؛ ولی اگر از مخاطبهای دنباله بین! هستید که خب چنین هم باید باشد چراکه به هرحال این عنوان، نسخهی دومِ فیلم بسیار موفق دیگری است! خب یک کلام، به مشکل و ناامیدی برمیخورید. درمورد آغاز صحبت کردیم؛ این موضوع از هر دو بیننده باشید هم برایش مهم نیست! آنچنان شوک برانگیز، واقع گرایانه، وحشتآور و پیامِ احساسیِ قوی دارد که غرقتان میکند.
نشان دادن ترسِ انسان از مرگ؛ چهقدر که این موضوع غمانگیز و اثرگذار است (جلوتر بیشتر توضیح میدهیم) خیانت، نفرت، پشیمانی همگی در این آغاز هستند که به همراه آنها، یکی از برترین موسیقی متنهای همان نسخهی اول پخش میشود (باور کنید حتی همین الان هم به این موسیقی جداگانه گوش بدهید، کل وجودتان به لرزه میافتد!) قطعا با چنین شروعی ادامهی داستانِ دان و آلیس یکی از موردِ انتظارترین و قطعا بهترین وجههی تمامِ فیلم تبدیل میشود. وقتی مخاطب با چنین پیشزمینهای وارد داستان اصلی که هدفش را مشخص کرده میشود، درگیری و اشتیاق فراوانی برای ادامه داستان برایش ایجاد شده است؛ مجذوب کردن و هیجان به شدت بالای مخاطب برای ادامه میتواند به نتیجه “عکس” آن هم تبدیل شود و با ذرهای اشتباه مخاطب ناامید خواهد شد! خب نکتهی خاصی که حُکم یک بالا-پایین را دارد، دقیقا همیجاست.
اُفت “۲۸ هفته بعد” از همینجا و پشت کردنِ به روندِ قبلی و موفق قسمت اول است؛ داستانی کلیشهای که برابری میکند با فیلمهای کاملا مشابه قدیمی یا امروزی. و یک ضفف دیگر هم معرفی میکنیم: اکشن بیشتر! داستانِ دان و آلیس که پایهریزیاش استثنائی است و بسیار خوبِ خوب هم به انتها میرسد، دقیقا پایانِ نکاتِ مثبت و شروع سراشیبی برای این عنوان خواهد بود. دیگر باید گفت که ویروس به هر قیمتی و اکشن در کنارش! انتشار چنین ویروسیِ با پُتانسیل وحشتناک بالایش و حتی منطقهایی که در قسمت اول اشاره کردیم، تبدیل شد به یک ویروس معمولی و زامبیآور! افسوس که یکی از بهترین وجهههای نسخه قبلی یعنی “خشم” به نابودی کامل کشیده شده است. “۲۸ هفته بعد” اگر به کند و کاو در مورد عواقب و سرنوشت شهر “لندن”، تاثیراتِ چنین ویروسی بر کل جهان و خیلی موضوعهای دیگر میپرداخت، واقعا منطقیتر بود و در راستای همانِ نسخهی اولیه هم پیش میرفت.
فیلم اگر نابود شدن شهری در چنین “همهگیری” بر اثر ویروسی کارش را آغاز و پایان میداد، قطعا موفق بود! اشارهای کوتاه به همان جتِ جنگی آخرِ قسمتِ قبل، همان چیزی که میتوانست به خوبی عمقِ فاجعه را به خوبی نشان دهد. خلاصه اینکه “۲۸ هفته بعد” بخواهد با موضوع و بهانههایی به روندِ فیلمهای “زامبی کشی” و تقریبا اکشن تبدیل شود، اصلا قابل قبول نیست و یک پسرفت و آشفتگی است. در واقع فیلم اول خودش الهام بخش خیلیهای دیگر بود! باید فیلم دوم از همان فرمولِ حیرتانگیز و نایابش استفاده میکرد؛ ولی در عوض، اگر کسی این فیلم را ابتدا قبل از اثرِ قبلی “۲۸ روز بعد” ببینید، شاید بیشتر با فُرم و تِم همان فرمول نامناسبی که گفتیم، “کشت و کشتار بیمغز” یا “اکشن” روبرو شود. این موضوعی که اشاره شد، یکی از ضعفهای گلدرشتِ قسمتِ دوم است، که بر حسبِ “درهَم ریختگی” دقیقا بعد نقطهی “کلامَکس” (در اینجا لحظه مربوط به ملاقات دان “نقطه اوجِ” داستانِ “دان” و “آلیس” است!) شروع میشود و تا پایان یکدست سراشیبی است!
اما دلیل اینکه دیگر شخصیتها و داستانهای جانبیشان مطرح نمیشود، فقط و فقط جلوگیری از پرگویی در موردِ ضعفهاست؛ ولی در مقایسه و بررسی، نکاتِ خیلی دیگری مهمتر از آنها هستند. موضوع اینجاست که ماهیتِ این دو فیلم، در کُل یک چیز است و تغییری نکرده؛ چراکه هنوز هم باید منتظرِ شوکهای مخصوص و لحظات هیجانآور مختلفی که فقط در این دو فیلم خواهید دید، باشیم! ولی با تضعیف شدن تدریجی کل بخشهای “۲۸ هفته بعد” در مرورِ زمان، این شوکها و هیجانها رَنگ میبازند؛ به طوری که ابتدا این شوکها، بسیار بالاتر از سطحِ انتظار و رفته-رفته به حَد پایین و پایینتر میرسند. دیگر هیجان مرگ و میرها! فداکاری یا هرچیزی که میبینید، چندان حقیقی و منطقی به نظر نمیرسند. این تضادِ “ماهیتی” با شکل جدیدی که سازندگان پیش گرفتهاند، با هم جور درنمیآید و در طولانی مدت هم جوابگو نیست! شکل استفادهی این ویروس، تقابل و ارتباطِ شخصیتها اصلا و ابدا به حالتی جز قسمتِ اول، ممکن نخواهد بود.
اما در موردِ یک داستان “قوی”، “احساسی” و حتی ترس از مرگ صحبت کردیم؛ ده دقیقهی ابتدایی فیلم، دان با وحشتِ تمام همسرش را رها میکند! عامل تحریکِ این قصه اما، میزان علاقه و حتی دو فرزند این دو نفر است. وحشتِ استثنائی استفاده شده در این چند دقیقه، به حدی با دوز بالا به روح و روانِ “دان” وارد میشود، که همسرش را رها میکند؛ عاملِ متحرک اما همچنان “دان” و هم مخاطب را نابود میکند! پس از تلاشِ بسیار برای توضیح چنین وضعیتی در قسمتِ اول، این عنوان حتی در ده دقیقهی اول وضعیتِ خفهکننده را بهتر و بهتر از برادر بزرگترش نشان میدهد. از آنجایی که ترس از مرگ مثل باقی قصه نیست و چنان وحشتآور است، که تک-تکِ افراد حاضر در آن جمع کشته شوند، دان و مخاطب به نهایتِ این دنیای غیرقابل تصور پرتاپ میشوند. باقی ماجرا و افسوسی که دان در کل زندگیاش دارد، مثال زدنی است و شکی نیست این کششِ غیرطبیعی در روایت، واقعا خیلی خوب است! ضربهی احساسی وارد شده بر بیننده در ابتدای فیلم، علاوه بر اینکه او را در خود غرق میکند، چنان باعث تعجب و حسهای متقارن میشود، که شاید تا به الان در هیچ فیلمی ترسناک-بقایی به چشمتان نخورده باشد.
۲۸ هفته بعد هنوز هم ترسناک است و حس و حال عجیبِ “خشم” مثل نسخهی قبلی دامنگیر وحشتِ مخاطب خواهد بود. چشمهای ترسناک و میزبانی خون آلود و خشن! اما شوکهای بی دلیل و دلنچسب چطور؛ شوکها از “در نیامدن” برروی جریان اصلی، محکوم میشوند. در عَمل همهچیز به نظر باید طور دیگری پیش برود، ولی بدونِ دلیل “شوک” کاذب آن هم نه در راستای داستان، بلکه در راستای قوانین همیشگی فیلم قبلی و اکشن عجیب کنونی فقط و فقط ناامید کننده است. منظور لحظهای بودن شوک نیست خیر، بلکه پسزمینهی چنین هیجانی باید به درستی با داستان برقرار باشد؛ متوجه شده باشید، گفته شد در مرور زمان سراشیبی وجود دارد، خب دقیقا همین موضوع در “شوک”های بی دلیل پرواضح است! در ابتدای داستان مرگ آلیس با دلیل بود، رها شدن آلیس توسط دان این موضوع که ضعف انسان و خودخواهی او را در وضعیت اینچنینی، حتی با عشق تمام هم میتواند نابود کند را اثبات کرد. ولی در ادامه خب تصمیماتِ عجیب و سطحی به دل نمینشیند!
فیلمبرداری بدجور افت کرده است؛ کسی نمیتواند بعد از دیدنِ “۲۸ روز بعد” مُنکرِ این قضیه شود، که چهقدر دوربین نقش مهمی در القای نتیجهی نهایی در چنین دنیایی داشت. انتظار ما بیجا نیست؛ شِکلدهنده و تکمیلکننده موضوعی مهم است! چطور میشود اگر فیلمی موزیکال باشد و بعد رقصِ جالبی درونش نباشد!؟ این موضوع شاید تشبیه خوبی نبوده، ولی هدف اهمیتِ فیلمبرداری در “۲۸ هفته بعد” است، همانطوری که در “۲۸ روز بعد” متوجهی “چرایی” این مسائله شدیم. در “دنباله” (کاملا نکتهدار “دنباله” خطاب شد!) یک کلام اُفت وحشتناکی صورت گرفته و اصلا چیزی حتی نزدیک به نسخهی اول پیدا نخواهید کرد. (آشفته!) موسیقی ولی بحثش متفاوت است؛ اگر جز از کل بخواهیم در نظر بیاوریم، این فیلم یکی از حیرتانگیزترین تمهای اصلی که تا به حال شنیدهاید را دارد! ولی اگر کُل در نظر بگیریم، خیر. موسیقی در مقایسه با قسمت قبلی خودش افت واضحی داشته، ولی در هر صورت میتوان از این ضعف چشمپوشی کرد و در نهایت قابل قبول است. جمع بندی و سُخن آخر؛ خب متاسفانه همانطور که متوجه شدهاید، فیلم اصلا آن جذابیت قدیمی و “یگانه” را ندارد؛ اندک نکاتی در این فیلم وجود دارد که در حدی “عالی” پیاده شدهاند، به خودی خود یک مقاله جداگانه میطلبند! با این حال، فیلم “۲۸ هفته بعد” ضعفهای زیادی دارد و در آشفتگی یک افت برای نسخهی اول خودش محسوب میشود. پس تجربهی هر شخصی میتواند متقاوت باشد؛ اگر از نسخه ی اول خوشتان آمده، از این دنباله ناامید خواهید شد، بِلعکس اگر اولین بار با این فیلم رو به رو شوید، تجربهی نهایی رضایت بخش خواهد بود.
[poll id=”31″]
نظرات