قطعاً تا به حال شخصیتهای منفی زیادی را با انواع اهداف، قدرتها، رویاها و آرمانگراییها روبرو شده و شاهد سقوط، یا شاید پیروزی آنان بودهاید ولی کم بودهاند شخصیتهای منفی که به دنبال انجام کار درست باشند. قطعاً وجود چنین افرادی، ممکن است باعث تغییر سراسر فضای انیمه، اهداف و یا حتی میزان لذت بیننده از آن شود و چیز جدیدی خلق کنند. البته خلق چنین شخصیتی همواره دارای ریسک بزرگی است که اگر شخصیت به چیزی که انتظار میرود تبدیل نشود، ممکن است فاجعه به بار بیاید. در انیمه نیز به دلیل همین ریسک، افراد اندکی تصمیم به خلق چنین شخصیتهایی زدهاند که خوشبختانه کارهایشان نیز آثاری استثنایی از آب درآمده است. این قاعده، بر خلاف اکثر قواعد حاکم بر سینما، چیز سادهای نیست و نیازمند کار و شاید تحقیقات نیز است. البته اثر نهایی میتواند چیزی باشد که سازنده با خود بگوید “ارزشش را داشت!”. آثاری که از شخصیت منفی عدالت طلب بهرهمند هستند، قطعاً تعدادی انگشت شماراند ولی باز هم نیاز به تاملی هر چند کوتاه، و نگاهی به فراز و نشیبهای شخصیتی آنان حس میشود. برای آشنایی بیشتر با این گونه شخصیتها با سینماگیمفا همراه باشید.
توجه: متن از این به بعد به درک و دریافت شما از انیمههای Psycho-Pass و Death Note بستگی دارد و بدون تماشای آنان، احتمال درک کامل مطلب از دیدگاه نویسنده پایین میآید. توجه شود که متن حاوی اسپویلهایی کوتاه از داستان دو انیمه مذکور است.
تنها حقیقت درون یک پادآرمان شهر کثیف
عدالت، طعمی است که در روان-گذر (Psycho-Pass) نمیچشید! البته از میان رفتن مجرمان و یا به قول سیستم حکومتی، “درمان بیماران” را خواهید دید ولی این عدالت نیست! این تنها پوششی کاغذی و مسلحتی برای حفظ ارزشهای جامعهای از ریشه فاسد است. اگر به نقصهای جامعه ایدهآل روان-گذر بپردازیم، قطعاً در این مقاله نمیگنجد، ولی باز هم بایستی اشاره کنیم که این سیستم به حدی دقیق کار شده است که بر روی احساسات درونی فرد تمرکز میکند. طمع و قدرتخواهی، احساساتی است که اگر در انسان برانگیخته شود، ممکن است همه چیزش را بفروشد! این چیزی بود که به ماکیشیما شوگو پیشنهاد شد ولی او، با این که جنایتکاری بیش نیست، عمل را مهمتر پنداشت و ناظر بودن را چیزی بیارزش دانست. اگر بخواهیم به وضعیت جامعه، تفکرات و عقاید مردم آن بنگریم، باید بگوییم با دروغی بزرگ روبرو بودهایم! سیستمی که خود را خدای دنیای جدید مینامد، سیستمی که کارش نظارت و رسیدگی به وضعیت است، در واقع چیزی جز یک دروغ نیست! جامعه، به گونهای طراحی گشته که مردم برای رسیدن به سعادت، آزادی خود را قربانی کرده و آن را به دستان افرادی دیگر سپردهاند، افرادی که حتی خود مردم از وجودشان آگاه نیستند. پس وجود فردی به مانند ماکیشیما، ضروریترین امر مورد نیاز جامعه خلق شده درون انیمه بود. فردی با نگاه و درونی متفاوت، تحلیلی متفاوت و به گونهای گذشته گرایانه به مسائل که در نهایت باعث شد سیستم وی را نادیده بگیرد! ماکیشیما را میتوانیم فردی از دنیای حال بنامیم که به وارد انیمه شده است! افکار او، احساسات و باورهای او برای آینده پیشرفتهای که در روان-گذر شاهدش هستیم مناسب نیست؛ افکار او مناسب دنیای ما است و حضور او در جامعه پیشرفته، قطعاً چیزی بر خلاف اصول و قواعد تعریف شده برای سیستم است در نتیجه چنین شخصی را نمیتوان قضاوت کرد و برای قضاوت او، بایستی سیستم به کمالی برسد که در حد او، حتی در حد یک انسان هم نیست.
ماکیشیما، به راستی در جستجوی عدالت است، ولی در میان جامعهای که حتی پایههایش نیز خلافکاری است، نیاز به تعریف عدالتی خیر از آن چه میشناسیم است، پس ممکن است آن چه ماکیشیما انجام میدهد، بر پایه عدالت باشد. او برای مبارزه با سیستم، از هر راهی که باشد وارد میشود پس قتل برای به سرانجام رساندن هدف وی، ممکن است عملی پیش پا افتاده باشد! البته برای رسیدن به عدالت، کشتن افرادی که نه دخالتی در ایجاد مشکلات داشته و نه با از میان رفتن آنان چیزی انجام میشود، ممکن است بزرگترین اشتباه ماکیشیما باشد ولی باز به فرضیه دیگری میرسیم که ممکن است اعمال وی به این منظور خلافکارانه بوده باشد که از راهی درست، امکان مقابله با سیستم وجود ندارد؛ پس تنها راهی که باقی میماند، به زور و از طریق آشوب و هرج و مرج است. البته اقدامات وی در مقابل سیستم را میتوان خاموشی یک شمع در تاریکی دانست زیرا به هیچ وجه نتوانست چیزی را عوض کرده و حتی ذهنی را نیز روشن نماید و خود نیز در نهایت از میان رفت. البته وجود افراد مخالف سیستم، افرادی که احساسات، تفکرات و عقایدی متفاوت نسبت به آن چه در جامعه رواج دارد و یا آن چه بر طبق اساس و اصول جامعه است، چیزی استثنایی نیست ولی ماکیشیما را میتوان فردی استثنایی دانست که کمتر کسی نمونهای مانند وی خلق میکند. خلق هر شخصیت منفی، نیاز به کار فراوان دارد و خلق ماکیشیما نیز از این قاعده مسثتنی نیست، ولی تفاوت میان وی و دیگر شخصیتهای منفی به گونهای است که فرد در انیمه به جای جذب شدن به سوی شخصیت اصلی، به سمت ماکیشیما جذب شده و حتی شیفته عقاید و طرز تفکر وی میشود با این که شخصیتی منفی است! تفاوت وی این است که او وضعیت جامعه را آن گونه که هست نمیپذیرد، او جامعهای دیگر میخواهد ولی نه به این خاطر که در این جامعه به کسی ظلم شده و یا او تحقیر گشته است، بلکه به این خاطر که وی فکر میکند سیستم چیزی بیشتر از آن است که نمایش داده میشود! این چیزی است که او را از عدالتخواهان عادی نیز متمایز میکند؛ عدالتخواهی وی، نه برای خودش است و نه برای مردم چون اگر به وضعیت جامعه بنگریم، شناسایی نشدن برای او و همچنین گرفتن تصمیمات سخت مردم توسط کسانی دیگر، حتی از نظر آنان قابل قبول نیز است ولی ماکیشیما این تغییر را تا حدودی تنها از سر کنجکاوی میخواهد!
عدالتخواه فاسد!
تا به حال بوده است که فردی را ببینید و وی از کثیفترین انسانها باشد، ولی چیزی که میگوید، حقیقت محض و راهی برای به وجود آمدن دنیایی بینقص را ممکن کند؟ درست است که یاگامی لایت (Yagami Light) در دفترچه مرگ (Death Note)، یک شخصیت منفی نیست ولی بعد از حضور L، تا حدودی میتوانیم شاهد تغییر جبهه انیمه به سمت او باشیم و لایت را از کانون توجه، به شخصیتی منفی بدل نماییم. لایت، شخصیتی است که در ابتدا، قصدش پاکسازی دنیا از جنایتکاران است؛ او مطابق برتری مطلق هدف پیش میرود، یعنی میداند که کشتن افراد خود جنایت است ولی دنیایی بدون جنایتکاران، ارزشش را دارد. لایت کارهای خود را این گونه توصیف میکند: “این دنیا فاسد است و افرادی که باعث به وجود اومدن فساد میشن، حقشون مرگه. کسی بایستی این کار رو انجام بده، چرا اون کس من نباشم؟ حتی اگر به معنای فدا کردن مغز و روحم باشه، ارزششو داره. چون دنیا… نمیتونه اینجوری ادامه بده! در تعجبم چی میشد اگر کس دیگهای این دفترچه رو بر میداشت؟ اون بیرون کسی هست که حاضر باشه که آفتهای دنیوی رو از میان برداره؟ همینه: کسی وجود نداره، ولی من هستم. در واقع، من تنها کسی هستم که میتونه. با استفاده از دفترچه مرگ، من دنیا رو عوض میکنم!” لایت، ایده آرمانشهری را در نظر دارد که جنایت در آن معنایی ندارد. او جنایتکاران را حتی احمق نیز نمینامد بلکه آنان را آفتهای دنیوی خطاب میکند! افرادی که بدون توجه به حقوق دیگران دست به کارهایی میزنند که چهره انسان و دنیا را آلوده کرده و خود از آن لذت میبرند. ایدههای لایت، در ابتدا چنین چیزی بود، یک آرمانخواهی به تمام معنا و نمایی از عدالتی کامل و بینقص؛ ولی همانطور که خودش نیز میگوید “برای قاتلا، خوب و بد وجود نداره. حالا اینو خوب میفهمم.” او، پس از کشتن جنایتکاران، دست به قتل کارآگاهان پلیس و حتی افراد عادی میکرد که در کارش کنجکاو شده و سعی داشتند به قول خودش در کارش دخالت کنند. و از آن پس، او به قاتلی تبدیل شد که آرمانهایش را در مقابل حس خونخواهی، از یاد برد. اهداف او به از میان بردن افرادی تبدیل شد که مزاحمش میشدند و آرمانخواهی و عدالت، تنها در گفتار و ادعاهایش موجود بود.
یاگامی لایت نیز در نوبه خودش، شخصیتی منحصر به فرد و حائز اهمیت بود. او کسی بود که ایدههایش به قدری ناب بود که در ابتدا، با کشتن جنایتکاران توسط وی موافقت میکردیم زیرا میدانستیم هدفش درست است ولی در نهایت، او نیز به آن سیاهی تبدیل شد که در جامعه بوده و از آن میهراسید. طراحی شخصیتی مانند وی بینظیر است! فردی که در ابتدا پیرو چیزی جز عدالت نبود، نابغهای که هوشش را فدای ایجاد جهانی ایدهآل و ناب کرده بود که هر انسانی آرزویش را دارد، ولی به مانند پایان یک داستان غم انگیز، نمایان کرد که سر انجام وی نیز مانند کسانی است که نام آفتهای دنیوی را به آنان اختصاص داده بود. ایدههای وی کم نظیر و کاملاً متفاوت است. فکر انجام چنین کاری با دفترچه مرگ، قطعاً تنها از او بر میآمد و به غیر از او کسی توانایی انجام چنین کارهایی را نداشت! البته تغییر وی از فردی آرمانخواه به جانی باهوش، از ضعفهای انیمه که هیچ، نقطه قوت آن است زیرا ثابت میکند که در پایان انسان توانایی ساخت دنیایی بهشت مانند را ندارد و اگر بخواهد برای آن اقدامی نیز انجام دهد، سر انجام به تباهی خواهد گرایید.
لایت را میتوان دقیقاً خلاف ماکیشیما دانست. عقاید ماکیشیما مربوط به دورانی قبل از پیشرفت تکنولوژی و خلق جامعهای ماشینی بود ولی ایدههای لایت، چیزی است که مناسب جامعهای پیشرفته با دانایی مطلق است نه جامعهای که افرادی جنایتکار و کوته فکر در آن زندگی میکنند. لایت را میتوان نابغهای دانست که برای جامعهای که در آن بود، مناسب نبود. هوش او، سرشارتر از هوش اکثر افراد جامعه بود و حضور وی در آن جامعه، قطعاً تنها به مرگش و یا فاسد شدنش بدل میگشت. او مناسب جامعهای پیشرفتهتر و آرمانیتر از چیزی بود که در انیمه دیدیم و اگر در جامعهای دیگر میبود، شاید حتی ایدههایش را به سرانجام رسانده و تنها به قاتلی با اهداف ساختگی تبدیل نمیشد. قتل، نبود احساس قانونمندی و رعایت و احترام به حقوق دیگران، چیزی است که جامعه دفترچه مرگ را به مرکز به وجود آمدن جانیها و قاتلین تبدیل میکند پس بیدلیل نیست که فردی مانند لایت با بودن در میان قاتلانی بدون مسئولیت و عذاب وجدان لذتی از کشتن برده و او نیز غرق در آن شود، آن هم به گونهای که اهدافش را از یاد ببرد! او، با دیدن کارهای افراد فاسد جامعه میخواهد آنان را مجازات کند ولی کم کم در مییابد که نیازی به مجازات نیست؛ زیرا هر چه بیشتر مجازات میکند خود بیشتر در اهداف کسانی که میکشد فرو میرود تا دیگر به قول خودش، خوب و بد برایش فرقی ندارد و یکسان است.
در پایان، باید بگوییم که برخی شخصیتهای منفی نیز به شیوه خود عدالت را اجرا میکنند ولی این شیوه، آنان را از شخصیتهای اصلی و مثبت متمایز میسازد. گاهی این تفاوت به قدری پیش میرود که باعث میشود شخصیت منفی محبوبترین شخصیت اثر باشد، مانند جوکر در اکثر فیلمها و آثار به نمایش درآمده از بتمن. این قاعده در انیمه نیز وجود دارد و در بعضی مواقع، شخصیت منفی از شخصیت اصلی جلو زده و محبوبتر جلوه میدهد، به خصوص زمانی که مانند شخصیتهایی که در این مقاله به آنان اشاره شد، به نوعی دنبال عدالت از راه جنایت باشد و پارادوکسی عجیب را به دنبال خود داشته باشند. این افراد، همیشه از شخصیت اصلی که در اکثر موارد توان برخورداری از تغییرات عمده را ندارد، بهتر عمل کرده و تبدیل به نقاط قوت اثر یا عضوی فراموش نشدنی از آن میشوند. حتی گاهی تاثیر آنان در درک و دریافت پیام اصلی انیمه، بهتر از شخصیت اصلی است و آنان چیزی را که سازنده میخواهد، به خوبی نمایان میکنند.
نظرات
با تشکر مقاله خوبی بود
خوب میشد اگه از شخصیت یوهانم میگذاشتین چون واقعا بینظیر بود -_-
ممنون از شما.
بله شخصیت یوهان عالیه ولی اهدافش ربط خاصی به عدالت نداره. البته برای اون هم مقالات جداگانه ای در نظر داریم.
هنوز انیمه Psycho-Pass را نگاه نکردم اما مطالب مربوط را به دفترچه مرگ را تونستم بخونم و حرفتون را اکثرشو قبول دارم.
انیمه دفترچه مرگ بینظیر بود و اگه یک پایان بندی زیبا این انیمه داشت شاید الان برترین انیمه تاریخ میبود به جای انیمه Fullmetal….بنظرم پایانش یا باید شبیه سریال بینظیر Breaking Bad تموم میشد-یعنی همه اونای که اخرین انیمه دور هم جمع شدن به فنا میرفتن حالا جز اون شخصیت احمق انیمه یعنی همون دستیار بابای یاگامی(جایگزین جسی) چونکه اونقدر ابله بود که هیچ وقت از دفترچه استفاده نمیکرد و تقریبا تمام کسانی که از دفترچه امار داشتن میمردن.
یا اینقدر انیمه را کش نمیدادن.یعنی یاگامی و L با هم با این دنیا وداع میکردن.یا و امثال دیگه
ضمنا یاگامی دو تا نقطه ضعف خیلی بزرگ داشت حالا کاری به ضعف و اعمال اشتباهی که به مرور بیشتر شد ندارم.اولیش این بود که خیلی جون پرست بود که اگه نبود میتونست با چشمای شینیگامی کار L و N را خودش راحت برسه.دومیش اعتماد به سقفی بود که به بقیه داشت که اگه نمیداشت اخرش اون دستیار ابله اش باعث لو رفتنش نمی شد گرچه اگه نمیترسید و دهنش را باز نمیکرد بازم میتونست نجات پیدا کنه.
در کل یاگامی هیچوقت از کسی شکست نخور بلکه این غرورش بود که شکستش داد.
برای منکه یاگامی دومین شخصیت محبوب انیمه ای بعد از لولوش کبیر. امیدوارم بیشتر درباره انیمه مطلب بزارید چونکه بنظرم در مبحث داستان انیمه از فیلم و سریال و انیمیشن و بازی(البته جز مواردی خاص مثل فیلم ارباب حلقه ها و بایوشاک و چند مورد دیگه که نمیشه شبیهش در انیمه ها یافت) جلوتره منظورم بهتر و جذاب تر و غیره.
در کل از مقاله ممنونم
اگر وقت کردین سایکو پس هم ببینین اثر جذابیه، گرچه نمیشه گفت شبیه دفترچه مرگ یا بهتر از اون هست، ولی بازم اثر خوبیه.
والا دث نوت پتانسیل اولیش خیلی عالیه ولی بعدها این پتانسیل از بین میره، حالا دقیقاً این وسط تقصیر چه کسی بوده مشخص نیست ولی اتفاقات عجیبی میوفته. کش دادن انیمه یکی از بدترین اتفاقات ممکنه واسش.
اسپویل داستان دث نوت
بعد از مرگ L بقیه جایگزین مناسبی نبودن پس اون بخشی که به انیمه جذابیت میداد یعنی رقابت هوشی ۲ نابغه از بین رفت ولی در عین حال لایت هم از بین رفت! همونطور که فرمودید به هر کس و ناکسی اعتماد کرد، بیخودی اهداف اولیه و مهمشو گم کرد تا در آخر، چیزی از شخصیت اولیه باقی نموند! البته فکر کنم سازنده میخواست با این کار بگه که پایان انیمه رو درست مثل قسمت اول میکنیم، یعنی وقتی ریوک گفت آخرش خودم اسمتو توی دفترچه می نویسم که دقیقاً همینطور شد.
پایان اسپویل
دقیقاً. داستان انیمه ها حالا هر کدوم به دلایل مختلفی از جمله روایت جالب، شخصیت پردازی متفاوت و … از برخی آثار بهتر و گیراتر هست.
ممنون از شما بابت مطالعه مقاله.
کاملا موافقم بعد مرگ ال دیگه کلا سردرگم شده بودن و بدترین کار رو ( بنظر من ) انجام دادم یه شخصیت دیگه کپی ال رو آوردن که زیاد جالب نبود و پایانش هم جوری نبود که لایت انقد خنگ باشه که دوتا ورقه خودش نده به اون دادستان بنظرم اگه ملو رو جای نیر میاوردن جذابتر میشد چون یه شخصیت متفاوت بود
خطر اسپویل !!!!
مقاله عالی بود فقط بنظرم death note اونطور که باید و شاید تموم نشد من خودم شنیده بودم که توی مانگای دث نوت (خطر اسپویل !!!) بعد از مرگ ال داستان تموم میشه ولی انیمه نمیگم بد تموم شد ولی بنظرم عجله ای ساخته بودنش یکی از سوالهایی که واسم پیش اومده اینه که مثلا لایت نمیتونست خودش دوتا ورق به اون دادستان مجنون ( اسمش یادم نمیاد :-| ) بده ؟ کلا برای من که بحث برانگیز بود و خودم شخصا حال میکردم لایت ببره دی: و کلا از شخصیت نیر خوشم نیومد یجورایی کپی از ال بود بنظرم اگه ملو رو میاوردن خیلی جالب تر میشد چون یه شخصیت بی روح و منطقی مثل ال نبود و اگه ملو جای نیر میومد بنظرم یه رقابت جالب دیگه بوجود میومد