سریال انیمیشنی بلک کمدی و درام بوجک هورسمن نوشته و ساختهی رافائل باب وکسبرگ در چهارفصل در سال ۲۰۱۴ از شبکهی اینترنتی نتفلیکس پخش شد. بوجک داستان ستارهی هالیوود از رونق افتادهای را روایت میکند که سخت در گذشتهی درخشان خود با زرق و برق خاص دههی نود غرق شده است و مانند هر بازیگر قدیمی هالیوود به نامربوط بودن خودش به دنیای جدید اقرار نمیکند و تمام سریال در تقلا برای جا باز کردن دوباره میان مردم است. سریال شاید در نگاه اول شادترین ظاهر ممکن را داشته باشد. با وجود حیوانهای سخنگو و انیمیشن رنگارنگ آن بیننده را ممکن است دچار سردرگمی در مورد محتوای آن کند همانگونه که منتقدان سهلاً پس از پخش چند اپیزود اول فصل یک روی خوشی به آن نشان ندادند. اما سریال فراتر از کارتونهای کمدی شادمان همیشگی مورد انتظار ما قدم بر میدارد. بوچک هورسمن حول تمهای گوناگونی میچرخد: فرهنگ نارسیستی و از خود راضی هالیوود، تهیهکنندگان تشنه پول و بیتوجهی و سفاهت مردم نسبت به محیط اطراف خود و دورویی هر کسی که به نوعی دستی در این صنعت دارد. اما سریال از این هم عمیقتر میشود و در درجه بعد دیدگاههای عمیقی دربارهی افسردگی، اظطراب اجتماعی، تراما، اعتیاد، خودتخریبی و تنفر از خود بیان می کند. با سینماگیمفا همراه باشید.
بوجک هورسمن با صداگذاری ویل آرنت شخصیت اصلی سریال است. ستارهی کهنهی هالیوود که با مشکلات فراوانی دست و پنچه نرم می کند. او همواره مگر به جز اوقات نادری تنهاست و با دیگران به سختی کنار میآید .دوست و همخانهی او تاد است و بوجک نیز تنها به سبب آنکه مجبور به تحمل تنهایی نباشد او را پیش خود نگه میدارد . سریال تماماً به بررسی رابطه بوجک با اطرافیان او میپردازد. مهمترین ویژگی سریال به تصویر کشیدن دقیق این ارتباطات است. او با هر یک از اشخاص سریال برخورد به خصوصی دارد که بیش از همه چیز مثالی از ارتباطات ناقص و ناسالم دنیای مدرن امروزی است.
تاد چاوز با صداگذاری آرن پاول همخانهی بوجک و تنها کسی است که میتواند او را تحمل کند. تاد شخصی بدون هدف است و تمام سریال شغلش را عوض می کند اما او حتی به فکر پول نیست. تاد نمونهی انسان آزادیست که هیچوقت در جامعه مثل او مشاهده نخواهیم کرد. او سردرگم اما مثل بوجک افسرده و ناراضی از وضعیت خود نیست و دقیقا برخلاف او همواره شادمان است و بدون شکایت از هرچه پیش میآید استقبال میکند.
دایان با صداگذاری آلیسون بری نویسندهای است نوپا که در فصل اول مقرر به کمک به بوجک برای نوشتن کتابش به عنوان یک ” گوست رایتر ” میشود. او و بوجک دوستی عمیقی را برقرار میکنند اما به سبب رابطه رابطهی دایان و مستر پینات باتر (دوست قدیمی بوجک و رقیب او) ارتباط بین آنها از یک دوستی فراتر نمیرود. دایان نیز مثل همهی دیگر شخصیتهای سریال مشکات خودش را دارد. او با گذشتهی خود کلنجار میرود و سعی میکند ارتباطش را با خوانوادهی سرکوب گرش قطع کند. از طرف دیگر دایان شاید معقولترین شخصیت سریال باشد. او صدای عقل بوجک است و همیشه به کمک او می آید، با این حال دایان نیز سردرگم در پیدا کردن هدف زندگیاش سعی میکند با کمک کردن به دیگران، زندگیاش را فراموش کند.
مستر پینات باتر با صداگذاری پائول اف. تامپکینز شخصیت شاد و همیشه سرحال سریال است که با وجود او موقعیتها بیشتر از همیشه رنگ طنز به خود میگیرند. او نیز مانند بوجک در دهه ۹۰ در سیتکامی محبوب مشغول بازی بوده است و به سبب شخصیت برونگرا و پر سر و صدایش همیشه مورد تنفر بوجک بوده است. اما با نادانی خاص خود همه جا حضور مییابد و دل همه را برخلاف بوجک به دست میآورد. مستر پینات باتر و دایان رابطهی گاه مستحکم و گاه متزلزلی در طول سریال دارند و شاید یکی از دلایلی که مستر پینات باتر مورد تنفر بوجک است، همین باشد.
پرینسس کارولین با صداگذاری امی سداریس شخصیتی کاری و سختکوش است و هم به عنوان دوست و هم مدیر برنامههای بوجک، رابطهی عجیبی با او دارد. او خود را در مقابل بوجک خود را مسئول میداند زیرا به او علاقه دارد و همزمان نیز مانند تمام دیگر افراد شاغل در این صنعت، به دنبال سو استفاده از او برای بهبود موقعیت شغلی خود است. شخصیت پرینسس کارولین شاید شخصیتی نزدیک به بوجک باشد اما برعکس او برونگرا و همیشه مشغول به کار است. با این حال هردو در طی سریال بهم نزدیک و از هم دور می شوند و رابطهی آنها مشخصکنندهی موجودیت درونی بوجک است.
بوجک هورسمن برپایه نهیلیسم اگزیستانسیال برخورد هر یک از شخصیتهای داستان را بررسی میکند. اگر از بیرون به زندگی خودمان بنگریم و هدف و مفهوم موجودیتمان را در سیطرهی کنترل خودمان در نظر بگیریم، با پوچی و بیهودگی ناشی از آن چگونه کنار بیاییم؟ سوالی که در طول تاریخ تکرار شده و پاسخهای فروانی به آن داده شده است. بوجک هورسمن فصل اول خود را تماما تقدیم به راه حل منحرف کردن ذهن از این دیدگاه خوداگاهانهی پوچگرا میکند. هر کدام از کاراکترهای سریال به گونهای مشغول به پر کردن فضای خالی ناشی از این خلأ هستند. پرینسس کارولین، تاد و بسیاری دیگر از شخصیتهای گذرا نیز همه به نوعی آنچه را تفکر در مورد معنای زندگی مینامیم بظور کامل خوداگاهانه کنار گذاشتهاند. لحظهای غفلت پرینسس کارولین از شغلش او را به افسردگی سوق میدهد. تاد تماما مشغول به انجام کاری هرچند به غایت بیمعنا و کمیکوار خود را از اجبار تصمیم دربارهی زندگیش دور می کند و دایان شخصیتی باهوش با قضاوت دربارهی دیگران و احساس مفید بودن و کمک رساندن به اطرافیان حواس خود را از موقعیت خودش پرت میکند. شاید اما تنها شخصیتی که آگاهانه و با قصد، سرگرم زندگی روزانه و دارای روحیه همیشه مثبت است، مستر پینات باتر باشد. برخلاف دیگر شخصیتها شرایط سخت و ناهنجار بر تفکر مثبت اندیش او اثری ندارد چرا که او بهراستی به پوچی حقیقی باور دارد و همانگونه که دیالوگ زیر را به دایان می گوید:
راز خوشحالی در زندگی، گشتن به دنبال معنای اون نیست. فقط باید خودتو با چیزای بیمعنی سرگرم کنی، چون یه روزی آخرش میمیری.
و اما بزرگترین و مهمترین تجسم این راهکار، بوجک است که دست به هر کاری میزند از جمله مصرف مواد مخدر و … تا از اعتراف به احساس پوچی و تنفر نسبت به خود و زندگیاش طفره برود. کل زندگی او فرارش از این حس گریزناپذیر پوچی هستی به قهقرا میرود. در دهه ۹۰ وقتی شوی سیتکام او در اوج بود بوجک در حالت مداوم بیتوجهی به خویش به سر میبرد و شاید دلیل اشتیاق و حسرت زیاد او به بازگشت به گذشته یا شروع پروژهی دیگری، همین امکان فراموش کردن دید نهیلیستی و احساس انزجار او نسبت به خود و اطرافش است. گفتهی فیلسوف قرن ۱۷ پاسکال صدقی بردیدگاه عمیق و شاید ترسناک سریال است:
” با اینحال ، آن زمان که ما پادشاهی را متصور شویم که هر لذتی که وجود دارد را چشیده است، نشاط او پایدار نمیماند چرا که بدون سرگرمیای سریعا دچار تعمق دربارهی خویشتن میشود .”
اما مهمترین ویژگی سریال در برخورد با مسائل در مقایسه با سیتکامهای تلوزیونی مورد بحث آن تعریف می شود. برخلاف فرهنگ عامهی امریکایی به تصویر کشیده شده در تلوزیون، بوجک هورسمن قدمی فراتر بر میدارد و به ما میگوید زندگی هیچوقت حسن ختامی ندارد . به مانند یک فیلم هالیوودی یا سیتکامی زندگی در جریان است، بعد از هر تجربهی خوشایند روزهای ناگوار سر میرسند و بعد از بدترین روزها باز هم آفتاب طلوع میکند. در پایان هر بخش از زندگی همه به خوشی دور هم جمع نمیشوند و همدیگر را در اغوش نمیگیرند. احساسات ناخوشایند ادامه پیدا میکنند و اطمینان از آینده و سرنوشت هیچگاه بدست نمیآید. برخلاف سریالهایی مانند Friends «فرندز» و The Simpsons «سیپمسونها » بازهی ماجراهایی که شخصیتهای سریال بوجک هورسمن را درگیر میکنند نه فقط به یک اپیزود بلکه به کل سریال کشیده میشوند. به عنوان مثال بعد از ازدواج دایان و مستر پینات هردوی انها همچنان ناراضی از وضعیت خود هستند. با وجود آنکه بوجک گلدن گلوب نصیبش شد بیشتر از هر زمان دیگری درگیر مشکلات شخصیتی میشود و … . شاید با این توصیفات سریال بوجک هورسمن واقع گرایانهترین سریال عصر ما باشد چرا که اشتباهاتی که در حق دیگران مرتکب میشویم (مثل تجربه بوجک با دوست قدیمیاش هرب کزاز) و آسیبهایی که به خودمان میزنیم (مثل اعتیاد بوجک و بی توجهی او به آن که منجربه مرگ سارا لین شد) ممکن است هیچگاه قابل بخشش و جبران نباشند. همانند شخصیت بوجک حتی اگر به دنبال بخشش باشیم ضمانتی بر بدست اوردنشان وجود ندارد و نارضایتی و احساس ناامنی ناشی از اشتباهمان ممکن است تا اخر عمر ما را رها نکند و این مسئلهای است که سریال اشارات فراوانی به آن دارد که در واقعیت همه جا آن را به چشم خود میبینیم. نگاه شخصیت بوجک به این موضوع نیز ما را یاد خودمان میاندازد، زمانی که بوجک در حق دیگران خطایی میکند بعد از اعتراف و عذرخواهی انتظار بخشوده شدن دارد با اینحال اعتراف و تکرار این عمل به خودی خود از ما انسان بهتری نمیسازد و مهم قدم برداشتن به سوی آنچه میخواهیم است. مثال آن دیالوگ هرب کزاز به بوجک است:
میدونی مشکل تو چیه؟ تو میخوای باور کنی که تو آدمخوبهی داستانی. ولی من تو رو بهتر از هرکس دیگهای میشناسم و میتونم بهت بگم که نیستی. راستشو بخوای فکر میکنم خیلی راحتتر بتونی شبا بخوابی، اگه به خودت اقرار کنی که تو فقط یه خودخواه ترسویی که هرچی رو که میخواد از بقیه میگیره و براش مهم نیست به کی صدمه میزنه.این تویی بوجک.
و یا مکالمه ی بین دایان و بوجک:
من فکر نمیکنم به باطن اعتقاد داشتهباشم. یجورایی فکر میکنم همهی چیزی هستیم، افعال ماست.
پذیرش این حقیقت که زندگی بالا و پایین دارد و شرایط یکسان نخواهند بود شرط اصلی لازم برای کنار آمدن با نارضایتی و سختیهای زندگیست. این مسئله حس خوشبختی را به همراه نمیآورد اما قادر به آرام کردن ما و وادار کردن ما به توقف جستجو برای حسن ختام کمالگرایانه است. قبول آنچه واقعا هستیم حتی اگر انسان ناکاملی باشیم و سپس عمل کردن و انجام دادن کار واقعیای در راستای برطرف کردن اشتباهاتمان راهکار نهاییای است که سریال ارائه میدهد:
هر روز آسونتر میشه. ولی باید هرروز انجامش بدی. همین قسمت سختشه. ولی آسونتر میشه.
بوجک برخلاف قراردادهای ذهن ما به این مسائل خوداگاهانه نزدیک می شود. سریال مخاطبانش را میشناسد و میداند تقلا با چنین مسائلی به خودی خود سخت هستند و از منظر جدیدی به آنها نگاه میکند .
بوجک هورسمن به شیوهی خاص خود به موقعیتهای طنز اما ناامیدکنندهی زندگی نزدیک میشود. شخصیتها از به زبان اوردن احساسات و تفکرات سنگین خود ابایی ندارند و دیالوگهای زیادی با محتوای فلسفی رد و بدل میشود اما آنقدر پرداخت شخصیتها قوی هستند و روایت پیش زمینهی کاملی دارند که سریال هیچوقت حالت شعاری به خود نمی گیرد. برعکس با تکتک شخصیتهای سریال همذات پنداری میکنیم و آنها را درک میکنیم چرا که مساِئلی که در سریال بوجک هورسمن به نمایش داده میشوند نه مختص دنیای پر رزق و برق هالیوود و فرهنگ سلبریتیها بلکه مربط به همهی ما که در تقلا برای درک هدف زندگی هستیم، است.
نظرات
نقد خوبی بود… من انصافاً فارسی م بده، نمیتونم به این خوبی بنویسم p:
این سریال تو فصل ۴ م ش به خاطر اینکه تمرکز رو از روی Bojack برداشت ضعیف تر از بقیه ظاهر شد و اون مشتی که سریال تو این مدّت بهت میزنه که نمیتونی بلند شی تو این فصل به من یکی حداقل زده نشد
ممنونم از اینکه نقد رو خوندید و کامنت گذاشتید.
درسته فصل ۴ تمرکز از روی بوجک برداشته میشه تا حدی ولی بنظر شخصی من بازهم سریال قوی ظاهر میشه چون به گذشته ی بوجک پرداخته میشه که به همون اندازه فصل های قبل برای شناختن شخصیت بوجک لازمه . این فصل کلا جدی تر شد و درسته ممکنه با بعضی سلیقه ها نخونه .