“کشتن گوزن مقدس” آخرین ساختهی کارگردان یونانی، یورجوس لانتیموس، از آثار درخشان امسال است. فیلمی که لانتیموس برای آن جایزهی بهترین فیلمنامه را در جشنواره کن بدست آورد. آخرین فیلم لانتیموس مولفههای قبلی این کارگردان را کاملا در خود دارد. شخصیتهای نامعمول ، گرفتار شدن در یک وضعیت dead end، بازی با جسم و روح و شکنجهشدن در یک قالب سادومازوخیسم گونه، پایان نامشخص و ساختن دنیایی روی به زوال که این شخصیت های نامعمول در ستیز یکدیگر عمل میکنند. با سینماگیمفا همراه باشید.
“کشتن گوزن مقدس” که نامش هم ارجاعی به نمایش و اسطورههای کهن یونان است و انتخاب تم انتقام، که تم اصلی آن نمایشها است، به تعریف نامتعارفی از یک فرد انتقام جو و یک قربانی میپردازد.
فیلم در مورد یک پسر عجیب غریب به نام “مارتین” است که میخواهد انتقام مرگ پدرش را از یک دکتر متخصص بگیرد. در طول فیلم اصلا مهم نیست که واقعا آن مرگ از اشتباه و غفلت بوده است یا نه، مسئلهی اصلی چگونگی سیر مسئلهی انتقام گرفتن و چگونگی مواجه شدن شخصیتهای فیلم با آن است.
فیلم در آغاز که هنوز شخصیت “مارتین” حضور ندارد، با یک زاویه اکستریم لانگ شات دوربین با تعقیب کردن و به سمت خود کشیدن شخصیت دکتر (“استیون”)، این حس را میدهد که دوربین در حکم چشم “مارتین” است و از همین آغاز قدرت ماورایی “مارتین” مشخص میشود ، این ماورایی بودن کاملا ارجاع به نمایشهای کهن یونان دارد، که شخصیت انتقام جو یا دارای قدرت منحصر بفردی است یا ابزارهایی را در اختیار دارد.
فیلم از همان ابتدا با موسیقی و با القای این حس که “اتفاقی قرار است بیافتد”، در صحنههای ساکن و آرام فیلم، فضای داستان را خلق میکند. استیون، دکتر قربانی داستان، در آرامش کامل با خانوادهاش زندگی میکند و در واقع این خانواده نماد یک خانوادهی بورژوایی است، این دست گذاشتن لانیتیموس بر خانوادهای بورژوایی و اینکه یک شخصیت آنها را در موقعیت dead end قرار میدهد و با اقداماتی سادیستی آنها را نابود میکند، مخاطب را یاد هانکه و فیلم “بازیهای مسخره” میاندازد. همسر استیون یک زن آرام و خانواده دوست است و در آغاز حس مادرانهی او به فرزندانش دیده میشود و همینطور رابطهی خوبی هم با همسر خود دارد، ولی این خوب بودن از این ناشی میشود که آنها در یک موقعیت چالشی قرار نگرفتهاند. چرا که وقتی “مارتین” وارد زندگی آنها میشود، متوجه تغیر آنها میشویم.
آنچه که در فیلم باعث میشود با قطعیت بگوییم فیلم امضا و سبک کارگردان خود را دارد، چگونگی انتقام گرفتن و قدرت شخصیت “مارتین” است. اینجا هم مانند فیلم “دندان نیش” و “خرچنگ”، ما شاهد بردگی جسم و اسارت آن در برابر ذهن هستیم. ذهن مارتین، اعضای خانوادهی استیون را با ذهن خود فلج میکند و لانتیموس در هیچ جای فیلم از علت و چگونگی قدرت ذهن مارتین نمیگوید بلکه تنها نتیجهی قدرت ذهن را نمایش میدهد و برای همین مخاطب و شخصیتهای فیلم بردهی کامل مارتین میشوند. مارتین از استیون انتقامی بشدت بیرحمانه میگیرد، انتقامی که در واقع تن در برابر تن نیست، بلکه فقدان در برابر فقدان است، مارتین میخواهد استیون و خودش با هم برابر باشند، پس با فلج کردن آنهایی که استیون دوست دارد، استیون را در موقعیت چالشی و غیرممکن که انتخاب یکی از اعضای خانواده به عنوان کسی که قرار است بمیرد، آن هم بدست خودش، قرار میدهد. اینگونه مارتین این خانوادهی بورژوایی را بردهی خود میکند.
فیلم تا جایی که مارتین در بیرون از دید خانوادهی قربانی است تا زمان زندانی کردن مارتین توسط استیون در گاراژ خانه، قدرت مارتین را مخفیانه و اتفاقات را در یک حالت غافلگیرکننده نشان میدهد. بعد از اینکه مارتین جلوی چشمان استیون و خانوادهاش گروگان گرفته میشود و بدنش بسته و اسیر میشود، میبینیم که مارتین تنها با نگاه و قدرت ذهنش آنها را بیچاره میکند. این مسئله باعث میشود تا استیون بفهمد که حتی اگر مارتین را بکشد بازهم راه فراری وجود ندارد.
پس از این جا به بعد، میرسیم به قبول کردن مسئلهی انتخاب و چالش استیون برای انتخاب. اینجا است که استیون برای اعضای خانواده به عنوان کسی که باید بین آنها کسی را کمترین اهمیت را دارد انتخاب کند، حکم خدا را پیدا میکند. آنا، همسر استیون ، که تا قبل به قدرت مارتین پی برده بود و در پی بدست آوردن دل مارتین برای بخشش بود ، حالا سعی دارد استیون را با قدرت جنسی خود به عنوان همسر، اغوا کند تا انتخاب او برای مردن نباشد، دو فرزند خانواده به یکدیگر کنایه میاندازند که انتخاب پدر تو هستی و خود را سعی میکنند آرام کنند.
در صحنه ای که قربانی انتخاب شده توسط استیون یعنی پسر خانواده، با پاهای فلج خود ، بدن خود را بر زمین می کشد تا به قیچی برسد و با کوتاه کردن موهای خود برای استیون خودشیرینی کند ، کاملا میتوان به نقاشی شمعهای در حال خاموش شدن رنه مارگریت ربط داد ، چرا که پسر خانواده هم دارد به مرگ و خاموشی خود میرسد.
پایان فیلم کشتن گوزن مقدس کاملا برگرفته از مضمون اسطورههای یونان است. پسر کشی در پایان فیلم لانتیموس، برحسب اتفاق نیست. درست است که استیون جلوی چشمانش را میپوشاند و نشانهگیری نمیکند و سعی میکند اتفاقی شلیک کند، ولی اگر دقت کنیم بعد از هر شلیک با بررسی مکان و جایگیری افراد خانواده ، تصمیم خود را میگیرد و میبینیم که هنگام شلیک آخر یک پایش را به عنوان تکیهگاه قرار میدهد و بعد شلیک میکند به قلب پسرش ، لانتیموس هم با دوربین بیرحمش جسم خونی و مردهی پسر بچه را در کادر دوربین خود قرار میدهد. این تصمیم و پسر کشی را میتوان در طول فیلم هم مشاهده کرد. ایراد گرفتن از موهای پسر و سرکوفت زدن به او ، در حالی که در صحنه بعد به آواز خواندن دخترش گوش میدهد و با افتخار تشویقش میکند و یا در صحنهای که به زور میخواهد شیرینی در دهان پسر خود کند و در تمام آن صحنهها که پسر فلج است، فکر میکند فلچ بودن او در واقع فیلم بازی کردن است، صحنهی آخر را به یک تصمیم از پیش تعیین شده تبدیل میکند.
در صحنهی بعدی که گذر زمان حس شده است و خانواده در رستوران هستند و مارتین هم در آنجا حضور دارد ، با کند کردن صحنه و نگاههای مارتین، حکایت از یک حماسهسازی و قدرت اسطورهای دارد و خانوادهای که دیگر نمیتوانند مثل قبل زندگی کنند.
در بیشتر صحنههای فیلم لانتیموس سعی میکند احساس زدایی کند ، او در نمای کلوزآپ شخصیت را نشان میدهد و در هنگام رخ دادن اتفاق، دوربین به لانگ شات تغیر میکند و یا در صحنهای که شاهد دوباره فلج شدن پسر خانواده در پله برقی هستیم، دوربین در زاویه دید اکستریم لانگ شات و دید خداگونه، باعث میشود بیشتر از حس کردن درد جسم، حس تسلط بر قربانی و اتفاق ایجاد شود.
آخرین ساخته ی لانتیموس بیشک قوی تر از دندان نیش و متفاوتتر از خرچنگ است.
نظرات