یک فیلم سیاسی/اجتماعی خیلی مهم است که بداند چه لحنی را بیان انتقاد خود به آن جامعهای که در آن زیست میکند به کار گیرد. فیلم «بیعشق» یک نقطه قوت بزرگ دارد که باعث میشود از مرز باریک شعار زدگی و انتقاد به زبان سینما، سقوط نکند و اثر تا آخر زنده بماند. این نقطه قوت درام فیلم است که سعی میکند در بستر آن انتقادهای خود را نیز بیان کند. با سینماگیمفا همراه باشید.
فیلم «بیعشق» در مورد جامعه تکنولوژیزده، فاقد حس و سرد روسیه در عصر مدرن است. این مدرنیته تاثیر خود را بر نهاد خانواده و روابط انسانی هم گذاشته است و روابط مکانیکی و فاقد “عشق” است که به شکل آزاردهندهای تکرار میشوند. درام “بی عشق” بر محوریت رابطهی مادر/ فرزندی، پدر/فرزندی، فرزند در برابر طلاق، مادرانگی در برابر میلهای شهوانی، میل شهوانی در برابر تکنولوژی، خانواده در برابر شغل و سیاست در برابر انسانیت شکل میگیرد.
هوای فیلم Loveless سرد است و این سردی به نظر میرسد از جامعه، مدرنیته و روابط مکانیکی نشأت میگیرد. زویاگینتسف حرف های خود را خیلی رک میزند و به جای کد دادن، به نمایش آنچه در ذهن دارد، میپردازد؛ مانند سرهای روبه پایین، نگاههای به گوشی و صفحه مجازی، در لوکیشن مترو که خیلی واضح و آشکار سعی در بروز حس انزجار خود نسبت به این فضای تکنولوژی زده و مکانیکی دارد. در واقع تکلیف خود را مشخص میکند که انتقاد او از مدرنیته و بستری است که اجتماع روسیه ایجاد کرده است.
فیلم با دوربینی که منتظر است مدرسه تعطیل شود تا با شخصیت خود که پسر بچهای به نام “الکسی” است همراه شود، که در صحنههای ابتدایی از فیلم دوربین بیشتر همراه (نظاره گر) او است. ولی به این نوع دید روایت وفادار نمی ماند و باعث می شود راوی داستان و نوع نگاه جلو روندهی فیلم نه پسر بچه باشد، نه مادر و پدر او و نه شخصیت اصلی دیگری، بلکه دوربین هر جا که بخواهد میرود و با هر کدام که بخواهد همراه میشود و این شاید منطق صحنهی آغازین و اینکه “الکسی” مسیر خانه را دنبال نمیکند و به جای آن به بالای درختی در مکانی ساکت که پیرامون آن دریاچه ای وجود دارد، میرود را زیر سوال ببرد. البته بزرگترین اشتباه دوربین جایی است که در صحنهی بعدی به p.o.v (نمای نقطهنظر) تبدیل میشود و این اشکالی بزرگ در روایت است.
بعد از صحنهی تعطیل شدن مدرسه فیلم کات میخورد به صحنه بعد که یک منظره است از زندگی مدرنیته از پشت پنجره و دوباره گرفتن نگاه “الکسی” که باز هم میبینیم دوربین و روایت دارد با شخصیت “الکسی” جلو میرود، در همان صحنه یک مشاور خرید و یک زوج به خانه آنها برای دیدن خانه و خرید آپارتمان میآیند که نشان دهنده فشار روانی مضاعف بر “الکسی” است و این کج کردن راهش از مدرسه، برای رفتن به جایی سوت و کور و خالی، با وجود هوای سرد، معنا میباید و همینطور نگاه ملانکولیک “الکسی” به بیرون خانه و بی حوصلگی حاکم در بچهای به سن او ، در ادامه باز معنا می یابد ولی با خارج شدن شخصیت الکسی از دید دوربین و مسئلهی فرار کردن از خانه، در بررسی کل فیلم منطق روایت صحنههای آغازین زیر سوال میرود.
در همین صحنه ما میبینیم که چقدر “ژانیا”، در نقش مادر، نسبت به او حس انزجار و نفرت دارد که بازهم جلوتر این نفرت واکاوی میشود و دلیلش به مخاطب توضیخ داده میشود، ولی بازهم نفرت او از “الکسی” برای مخاطب توجیه نمیشود و به او حق داده نمیشود، چرا که این خودشیفتگی و این خودخواهیهای والدین باعث میشود بیشتر از همه با الکسی که بعد از این صحنه، تنها در دو صحنهی دیگر: دعوای مادر و پدر و گریههای بیصدای او در اتاق و صحنهی صبحانه خوردن فردای آن شب که نگاه او به پایین است و بدون هیچ حسی به ظرف غذایی که میل به آن ندارد نگاه میکند و حتی در هنگام دیالوگ به مادرش نگاه هم نمیکند حضور دارد، بیشتر شود.
در صحنه ی بعد از آن میبینیم که دوربین در یک زاویهای قرار گرفته است که ما بالا سر “ژانیا” هستیم و گوشی همراه او را در دید داریم، “ژانیا” در حال نوشیدن و استراحت کردن است و وقت خود را با لایک کردن پستهای شبکههای مجازی و یا اشتراکگذاری عکسهایی از خود در حالت خندان (که دقیقا اشاره میشود بر زندگی مکانیکی و پرسوناژ گونه و نقش بازی کردن در دنیای مجازی و بروز شخصیتی دروغین از خود) است. سوال این است که آیا این تاکید و یا واضح بودن مسئلهای که کارگردان بر آن دست گذاشته آیا این “واصح بودن” آزاردهنده است؟ لحنی که کارگردان به کار گرفته، کد دادن نیست و یا به گونهای است که کدها خیلی عریان و مشخص به ما ارائه میشود. در واقع میخواهد خیلی رک حرف بزند و سعی میکند این آشکاری را در دوربین خود بدون پیچیدگی تصویر کند.
در این صحنه ما برای اولین بار بوریس را در نقش پدر میبینیم و اینکه این دو جدا از هم زندگی میکنند و تصمیم به طلاق دارند، این بی میلی و دعواهای زناشویی در آغاز بدون نمایش بک گراند از “چرایی” دلیل طلاق شروع میشود و ما در این صحنه تنها متوجه میشویم که بوریس با وجود اینکه میخواهد نقش آدمهای خوب را بازی کند ولی اصلا در فکر “الکسی” نیست و در واقع اینجا نقد زیاگینستف از سیستم حاکم در روسیه آغاز میشود، و مسئلهای تحت عنوان اینکه کارمند با طلاق گرفتن از کار اخراج میشود، حساسیتهای بوریس به عنوان یک پدر/همسر/کارمند را به مرحله ی جدیدی سوق میدهد و اینکه در ادامه میفهمیم او در حال تشکیل زندگی جدید با زنی جدید است.
در صحنهی بعد، دوربین یک نمای متقارن میسازد که در سمت چپ تصویر ما کارمندهایی را میبینیم که به جای کار کردن در حال بازی کردن هستند و شخصیت بوریس هم در مرکز کادر در حال وارد شدن به میز خود است و در صحنهی بعد که وقت ناهار است و دیالوگی طولانی در یک صحنهی بدون کات شکل میگیرد، در مورد صحت این که طلاق گرفتن با اخراج شدن همراه است مطمئن میشود و باعث میشود که مطمئن بشویم که صحبتهای شب قبل او در مورد “الکسی” از عشق نبوده بلکه از ترس بیکار شدن بوده است.
در صحنه بعدی “ژانیا” را میبینیم که به آرایشگاه میرود و در واقع به خود میرسد و کنشهای او هیچ شمایلی از مادرانگی را در او نشان نمیدهند ، چرا که او هیچوقت یک “مادر” نبوده است، او خود را برای قرار شب با معشوقهاش، کسی که فکر میکند دارد در وجود او عشق را زنده میکند، آماده میکند.
در این صحنهها بیرون از دید دوربین، “الکسی” از خانه فرار کرده است ، ولی آن ها نمیدانند! البته اصلا مهم هم نیست که بدانند، هر دوی آنها “الکسی” را یک سد برای رسیدن به زندگی جدیدشان میدانند و چه بهتر که این سد خود برداشته شود؟
فردای شبی که هر دوی آنها خانه نبودند و اصلا به “الکسی” فکر هم نمیکردند و در پی عیاشی و زندگی خود بودهاند، تازه متوجه میشوند که فرزندشان بیست و چهار ساعت است که اصلا خانه نیامده است. آیا الان قرار است که حس مادرانه/پدرانه این دو بیدار شود؟
فیلم در ادامه با حذف شخصیت “الکسی” و جلو بردن درام خود با دو شخصیت ژانیا و بوریس درام خود را شاخ و بر میدهد و با مواجه کردن ژانیا با مادرش و اینکه ژانیا و بوریس باید در این کار با هم تیم باشند، درام خود را جلو میبرد.
اوج درام فیلم جایی است که به تراژدی ختم میشود ، پیدا شدن جسد “الکسی” و مواجه شدن ژانیا و بوریس با جسد فرزند خود که حاصل بی عاطفگی آنها است. در این صحنه میبینیم که هر دوی آنها منکر شناسایی جسد میشوند و نمیخواهند قتلی را که مرتکب شدند بپذیرند.
آیا فیلم «بیعشق» به عنوان یک فیلم “سیاسی/اجتماعی، که خطر تاریخ انقضا داشتن تهدیدش میکند، ماندگار خواهد شد؟ جواب مثبت است، چرا که فیلم با وجود شعارها و نالههایی که از وضع نابسامان روسیه و جهان مدرن میکند ، ولی این انتقاد خود را در بستر یک درام قدرتمند عنوان میکند.
نظرات