شب و شهر: از ویژگیهای فیلم فرشتگان سقوط کرده، فضای شبانه و آدمهای شبانه آن است. که با نورها و چراغهای نئونی شهر، در شب با هم میآمیزند. به قول شخصیت آدمکش فیلم: «شب آدمهای خاص خودشو داره» برای این آدمها بهترین قسمت روز شب است. چرا که به نحوی عجین با تنهایی، انزوا و بیکسی و حرکتها و فعالیتهای شبانه آنهاست. شهر در فیلمهای وونگ کاروآی زهدانهای تمدن، زندگی، سرعت و تداعی خاطراتاند؛ جایی که شخصیت زنی که همکار آدمکش است، میتواند عاشقانه خانه مردی را که دوست دارد تمیز کند، و درخلوت شبانه خود درغیاب مرد با خاطرهی او همآغوشی و مغازله کند. شهرهایی که مملو از روشناییهای انعکاسی، و درخشان از بازتابهای آبشارهای نوراند. بسان ضیافتی که در راه است، زیبا، وسوسهگر وهزارتو شکل. درحین تماشای فیلمهای کاروآی شهر به رخ کشیده میشود، با سرسام و سرعتی که نئونها و بیلبوردهای تبلیغاتی ساکنیناش را در خود غرق و هیپنوتیز میکند. و اگر با دیدی خدایگونه به شهر بنگری؛ به لانهی زنبوری میماند که مردمانش مدام در حال لولیدن میان هم هستند. شهر بخارها، غذاهای دریایی، رشته فرنگیهای داغ و کیمچی، شهر گنگسترهای مشکیپوش، با مدلهای عجیب و غریب مو، شهر کونگفو و گانفو؛ محفل جمعی از اضداد و نامتجانسها، و سر ریز نژادها و قومیتهای گوناگون، شهری که زمان در آن مجال درنگ و سکون ندارد.
صدای روی تصویر: فرشتگان سقوط کرده به روال دیگر آثار کار وآی فیلمی است دو بخشی، با تعدد راویی؛ راویانی که برای بازگویی عواطف و احساسات حدیث نفس گونهاشان باز هم مخاطب را محرم اسرار میدانند، تا دیگر شخصیتهای موجود در فیلم را، صدای راوی روی تصویری که دیگر به یک موتیف، و شاید بهتر است گفته باشیم، تبدیل به یک سنت در سبک روایی فیلمهای وونگ کار وآی شده است. در همهی فیلمهایاش شخصیتها، قضاوتهایشان از خود و دیگران را، پشت لبهای بسته و صورتهای مشتاقاشان پنهان کردهاند. و کارکردش برای مخاطب، گونهای صمیمیت و حس همراهی با شخصیتها تا پایان قصهی آنهاست. مرد پارت دوم با وجود لال بودن اما راویی است و صدای او بر تصاویر شنیده میشود. فیلمساز در این بخش از لنز واید استفاده میکند تا تک افتادگی و دوری کاراکترها را از فضای اطرافشان، و نیز از دیگر شخصیتها نشان دهد.
دیالوگهای قصار: شخصیتها در فیلمهای کار وآی مدام در حال گفتن جملههای قصار هستن. مثل دیالوگ مرد آدمکش در همین فیلم (در ارتباط با زنی که همکار اوست) «این زن به عنوان همکار واقعاعالیه، ولی برای زندگی معمولی و عشق، نه. یا این یکی از فیلم خاکسترهای زمان، که مشحون از جملههای قصار و تمثیلی است. (تمثیل اساس دیالوگگویی کارهای وونگ کار وآی است): «میگویند یک شمشیر تیز خون را همچون نسیمی از تن خارج میسازد.» مرد در حالی این جمله را میگوید، که با یک شات از بالای سرش، فوران و شتک خون نشان داده میشود». تیغهی شمشیر گلویش را بریده است، چنان شاعرانه به تصویر کشیده شده، که گویی اندوه و مهابت مرگ تنها یک شوخی است.
جایگاه ژانر در کارنامهی وونگ کاروآی: پارت اول فرشتگان سقوط کرده در واقع بسیار نزدیک به فیلمهای نوآر و تریلر است، با همان موتیفهای فیلم نوآر، همچون زن اغواگر (البته نه به حدت و شدت فیلمهای نوآر، به دلیل هایبریدی بودن فیلمهای کاروآی) زندگی شبانه، وفیلم برداری تماما در شب و خیابانها، آدمکش تنها و خلوتنشین، پایان تراژیک و عدم امید به رستگاری، چرا که در پایان آدمکش قراردادی قصد دارد که این زندگی تبهکارانه را کنار بگذارد، وشغل دیگری در پیش بگیرد؛ که با دخالت زن، و دادن آخرین ماموریت (به عنوان آخرین لطف مرد در حق زن) کشته میشود و سقوط میکند. جنبهی فم فاتال گونهی زن، و دیدن او پس از ۵ سال همکاری مشترک، منجر به مرگش میشود.
پارت دوم فیلم، یک کمدی- درام رمانتیک، با تهمایههای غمناک است. شخصیت داستان، جوانی لال است، که اتفاقا پس از تجربهی یک شکست عشقی، با شخصیت زن پارت اول آشنا میشود، و نوید یک رابطه تازه بین دو قلب تنها و ترک خورده است، سوار برموتور جوانک لال به انتهای شب سفر میکنند. مرد جوان هم مشغول به کارهای متنوع شبانه است و تحت تعقیب پلیس است. و همراه با پدرش درهتل چانگ کینگ کار میکند (ارجاع به فیلم چانگکینگ و شغل پدر وونگ کار وآی) او برای اولین بار در شب عاشق میشود و در همان شب هم در عشق شکست میخورد.
نظرات
نقد بسیار خوبی بود و فیلم جالبی رو هم انتخاب کرده بودید. فیلم ۲۰۴۶ هم هست که از کارای این کارگردانه، به نظرم خیلی خوب میشه اگر اون رو هم بررسی بکنید. خسته نباشید.