همانطور که منتقد سینما اسکوپ هم اشاره کرده، «زغالسنگِ سیاه، یخِ نازک» فیلمی است که به وسیلهی آشناپنداری با سینمای روز چین و همینطور جو حاکم در چین باید فهمیده شود. فیلمهای این سالهای سینمای چین و کارگردانانی چون ژانگکه و همین کارگردان «زغالسنگِ سیاه، یخِ نازک» یعنی یینان دیائو کسانی هستند که در بررسی سینمایشان به یک نقطه نگاه مشابه میرسیم، نگاهی که برآیند زندگی امروز در چین و جامعهی پرجمعیت چین است، جهانی که این فیلمها میسازند ابتدا متاثر از ساب ژانر سینمای آمریکا، یعنی نئونوآر، است و با یک رئالیسم مخصوص به خود کشور چین خشونتی سبکپردازی شده را نشان میدهند و در آخر و در یک کلیت بدل به یک نمایش «آن چه واقعیت است ولی در کالبد واقعیت نمیتواند بیان شود» میپردازند، در حالی که اکثرا سینما با «آن چه واقعی نیست ولی واقعی بیان میشود» طرف است، حال منظور از گزارهی بالا چیست، یینان دیائو کارگردان فیلم «زغالسنگِ سیاه، یخِ نازک» در مصاحبه خبری اظهار داشته است که زندگی در چین امروز بیشتر مانند یک رویا است، شما چیزهایی را میبینید و حس میکنید که حتی در خواب هم نمیدیدید؛ به دنبال این صحبت و مشاهدهی عینیتهای متفاوت این گزاره در سینمای امروز چین، منتقد سینما اسکوپ سینمای امروز چین را «رئالیستی که سورئال است» توصیف کرده است.
«زغالسنگ سیاه، یخِ نازک» ساختهی یینان دیائو از سینمای معاصر چین در سال ۲۰۱۴ با بردن خرس طلای جشنواره برلین و نقدهای متفاوتی که از آن منتشر شد، به یکی از مهمترین، دیده شدهترین و جنجال برانگیزترین فیلمهای تاریخ سینمای نه چندان غنیِ چین بدل گشت. «زغال سنگ سیاه، یخِ نازک» فیلمی است که واقعا برای دیدن آن باید شناخت و آگاهی نسبتا بالایی از ژانر، سبک و همین طور سینمای پست مدرن داشت، در غیر این صورت دیدن آن واقعا لذتی که باید را نخواهد داشت. اول از همه باید گفت که سینمای امروز چین متاثر از سینمای آمریکا است و این را با نگاهی بسیار جزئینگارانه خواهیم فهمید، آشنایی با ژانر نوآر و همین طور نئونوآر. «زغالسنگ سیاه، یخِ نازک» با یک خلاقیت به شدت مسحور کننده بیآنکه این را نشان دهد یک نئونوآر سبکپردازی شده است. خیابانها، سرما، شهر، پلیسِ بداقبال و خاکستری، شخصیت منفی که تازه در میانههای فیلم دیده می شود و یک femme fatale (شخصیت زن اغواگر که در فیلمهای نوآر به این نام مشهور است) و داستانی جنایی. ابتدا فیلم کاملا نمادگرایانه آغاز میگردد، مانند فیلمهای ناگیسا اوشیما (خالق فیلمهای غریبی چون امپراطوی هوس و در قلمروی احساسات) رابطهی زن و مرد را در یک حالت سادومازوخیستی میبینیم ولی اصلا آن سکانس رها میشود، در ادامه یک «دریافت اطلاعات» کارآگاهانه را دنبال میکنیم و کاملا غافلگیر کننده با یک سیل خونین و کشتار در طول پانزده ثانیه مواجه میشویم و باز هم بعد از اینجا ریتم تغییر میکند و با یک پرش زمانی سکون به وسیلهی سرمای سنگین هوا به ریتم فیلم منتقل میشود و از اینجا جذب femme fatale شدن و داستان نئونوآر فیلم که حتی میتوان به عنوان داستان «سریال کیلر» هم بهش نگاه کرد پیش میرود. خیلی به فیلم خرده گرفتهاند که معمای داستان بیش از حد پیچیده است و اصلا نمیتوان آن را دنبال کرد، ولی اگر مخاطب اهل دیدن نوآرهایی مثل «خواب بزرگ» (هاوارد هاکس) و نئونوآرهایی مثل «سون» (دیوید فینچر) باشد و یا حتی اگر با فیلمهای معمایی آسیا مثل «خاطرات قتل» دیده باشد و آشنا باشد؛ دیدن فیلم «زغالسنگ سیاه، یخِ نازک» کار چالش برانگیزی نیست. داستان فیلم در مورد پیدا شدن قسمتهای متفاوت یک جسد است، در تحقیقاتی که انجام میشود، شخصیت اصلی فیلم ژانگ که پلیس است تیر میخورد، فیلم یک پرش چند ساله را دنبال میکند، جایی که ژانگ دائمالخمر است و دیگر پلیس نیست، وقتی چند سال جسد را شناسایی کرده بودند، فهمیدند که همسرش در یک رختشویی کار میکند، یکی از مامورین به ژانگ اطلاع میدهد که این ناپدید شدن و مردن توسط یکی از عاشقانِ مخفی این زن دارد رخ میدهد، چراکه هرکس که با او دوست میشود ناگهان ناپدید میشود، ژانگ سعی میکند تا با نزدیک شدن به زن، قاتل را پیدا کند ولی در این مسیر عاشق زن هم میشود، زن اعتراف میکند که شوهرش نمرده است، بلکه او خودِ قاتل است، پلیس به او شلیک کرده و دستگیرش میکنند ولی بعد میفهمیم کسی که قتل میکرده زن هم بوده است.
سکانس پایانی فیلم جنجال اصلی نقد فیلم و همین طور واکنش به آن در جشنواره برلین بوده است، جایی که در هنگام سوار کردن زن و بردنش، شخصی از پشت بام شروع به ترقه بازی میکند و جشن به پا می کند و درست هنگامی که دوربین دارد حرکت رو به بالا میکند تا آن شخص را ببینیم فیلم به شکل شیطنتآمیزی با موسیقی شاد تیراژ را نشان میدهد و این همان حرکت رئالیسم به سورئالیسم است که به آن اشاره شد. فیلم «زغالسنگ سیاه، یخِ نازک» یک تجربه ی سینمایی حیرتانگیز است، فیلمبرداری بدیع، ریتم حساب شده، معمایی جذاب، کارگردانی درجه یک و بسیاری المانهای دیگر باعث شده تا این فیلم از آثار دیدنی سینمای پست مدرن باشد.
نظرات