نقد و بررسی فیلم Hellboy | ریبوت توهین آمیز

24 July 2019 - 22:00

ما طرفداران شخصیت پسر جهنمی، از این‌که حدود ۹ سال و بیشتر است خبری از فیلم شخصیت مورد علاقه و محبوبمان نبود، بسیار ناراحت بودیم. شاید ما انتظار معرفی نسخه‌ی سوم توسط کارگردان اصلی دو فیلم اول یعنی آقای گی‌یرمو دل تورور داشتیم؛ اما زمزمه‌های فیلم جدید با بازیگران و کارگردان و کلا تیم جدید به گوش می‌رسید و رسما تایید شد که نسخه جدید فیلم پسر جهنمی در دست ساخت است. همچنین ذکر شد که فیلم جدید ادامه‌ دو فیلم قبلی نیست و در واقع یک ریبوت و فرصت جدید برای این شخصیت است. ما امروز به نقد و بررسی این عنوان می‌پردازیم و جواب سوال “آیا فیلم موفق بوده یا شکست خورده؟” را هم می‌دهیم.
با ریبوت شروع می‌کنیم، درواقع معمولا مجموعه (سری‌ها) یا فیلمی که قرار است دوباره با تیم جدید و هدف “آغاز کننده‌” بودن منتشر شود، کار بسیار دشواری در پیش دارد، دیگر فکرش را کنید اگر این مجموعه یا فیلم مد نظر که هدف ریبوتش است از قبل مورد قبول و “عالی” باشد چقدر انتظار‌ها بالاتر خواهد رفت. به دلیل این‌که ما طرفداران انتظار معرفی ادامه‌ی مجموعه محبوبمان را داریم اما سر و کله فیلم جدیدی پیدا می‌شود و ادعاهایی هم دارد، در این وضعیت است که کار سازندگان دقیقا مانند راه رفتن روی پلی به باریکی مو است که در انتهایش ریبوت شگفت‌انگیز فیلم قرار دارد و مسیر جدیدی برای آن‌ها محیا و شروع می‌شود و آن‌ها اگر بتوانند روی دست فیلم عالی‌تر و قبل‌تر از خود بیایند کاری می‌کنند کارستان! دیگر می‌دانید چه چیزی در انتظار چنین ریبوت‌ها و سازندگانشان خواهد بود (چون مبحث فیلم‌های پسر جهنمی به بهشت و مخصوصا جهنم مربوط است، چنین مثالی می‌زنیم، نه دلیل دیگر).

قطعا خلق و به نمایش در آوردن “پسر جهنمی” از این خفن‌تر کار وحشتناک سختی است

پس چند حالت برای فیلم‌های ریبوت وجود دارد؛ اول به فیلمی غیرقابل انتظار و عالی تبدیل می‌شوند و ارزششان به حدی بیشتر می‌شود که از نسخه قبلیشان فراتر می‌روند و کاملا مورد تشویق هواداران و منتقدین و زمین و زمان قرار می‌گیرند و مسیر جدیدی برای مجموعه یا فیلم خلق می‌کنند (مانند مهم‌ترین‌‌شان؛ فیلم مکس دیوانه: جاده‌ی خشم یا حتی سه‌گانه فیلم بتمن ساخته کریستوفر نولان، یا حتی کینگ کنک ۲۰۰۵ و خیلی‌های دیگر که چنین موضوعات علمی‌تخیلی، فانتزی دارند).

حالت دوم به نوعی است که به چنان شکستی تبدیل می‌شوند که حد و مرز ندارد و هم خاطره و فیلم‌های قبل از خود را برای مخاطبان خراب می‌کنند و توهین شدیدی برای طرفداران این شخصیت‌ها جدای از فیلم، مانند دوست‌داران کمیک به همراه خواهند داشت (از افتضاح‌ها زیاد می‌توان به مهم‌ترینشان اشاره کرد، فیلم ونوم یا مردعنکبوتی بازگشت به خانه یا چهار شگفت‌انگیز، یا حتی بتمن علیه سوپرمن و بسیاری دیگر که لیست طولانی‌ می‌طلبد.)

دیوید هاربر در نقش پسر جهنمی، چرا دست راستش این‌قدر مصنوعی است؟

بگذارید از گرفتن درجه سنی بزرگسالان و درج شدن R بر روی پیکره فیلم شروع کنیم؛ این موضوع در آغاز هیجان بسیاری برای مخاطبان به عمل آورد. این‌که ببینیم شخصیت پر ابهت و پتانسیل داری محدود شود، آن هم به دلیل اینکه هالیوود در این زمانه هر چیزی را خراب می‌کند تا فروش بیشتر و جذب مخاطب کم سن و سال‌ترش بهبود یابد (بهتر از فیلم ونوم مثالی هم است؟) بله، خبر خوبی بود. ما در گذشته دیدیم که گی‌یرمو دل تورو با رده سنی پایین‌تر هم حتی توانست با شخصیت‌پردازی خوب پسر جهنمی طرفداران را راضی کند. تصمیم درستی بود و ما به وجد آمدیم. این‌که ریبوتی بخواهد از تمام پتانسیل این شخصیت شاید حتی بدون محدودیت رونمایی کند تفکر جالبی بود (در ابتدا خواهشا نگویید گی‌یرمو دل تورو و فیلمش به کمیک وفادار نبوده “پس افتضاح”، از نظر خیلی‌ها این اقتباس بسیار جذاب‌تر از خود کمیک بود! از جمله خود من) و ما را چشم به راه خودش کرد، اما ریبوت پسر جهنمی و رده‌سنی بزرگسالانه‌اش بیشتر از یک شوخی توهین‌آمیز برای تمامی کسانی که فیلم را می‌بینند و انتظاری در این حیث داشتند، نیست. ناسلامتی فقط این نکته را برای شخصیت‌پردازی پسر جهنمی دوست داشتنی میخواستیم! نه این‌که فقط خون و خونریزی در فیلم مشاهده کنیم. افسوس که باید گفت شخصیت‌پردازی پسر جهنمی اصلا و ابدا نزدیک به او هم نیست. حال به سراغ اصل ماجرا می‌رویم. پسر جهنمی خود به تنهایی مهم‌ترین نکته هر فیلمی است که قرار است در رابطه با او ساخته شود؛ بدون هیچ شکی!

اول به سراغ بازیگر انتخاب شده می‌رویم؛ سازندگان محترم (تمامی عوامل، اسم شخص خاصی را به عنوان عامل اصلی به زبان نمی‌آوریم) دیوید هاربر بازیگر خوبی است، چرا کارنامه‌اش را خراب می‌کنید… همه ما او را در سریال چیزهای عجیب (Stranger Things) پسندیده و استعدادش را مشاهده کرده‌ایم اما این دلیلی بر این نیست بتواند “پسر جهنمی” خوبی هم باشد. حتی صورت هاربر به شخصیت پسر جهنمی نمی‌خورد به کنار، چرا چنین شخصیت‌پردازی نامناسبی برای شخصیتش شکل داده‌اید تا هاربر را هم رسوا جلوه دهید؟

دیوید هاربر دوست داشتنی بازیگر سریال چیزهای عجیب، اما فقط در نقش “پسر جهنمی” چندان دوست داشتنی نیست…

شخصیت اصلی پسر جهنمی بسیار پر ابهت و واقعا قدرتمند است، حتی این موضوع برای همه قابل قبول و جذاب است که او با تمام این بدی‌های ذاتی و مغرور بودن همیشه بانمک است و مزه‌پرانی‌هایی هم در موقعیت‌های خطرناکش دارد. پسر جهنمی در بدترین شرایط هم می‌تواند آرامشش را حفظ کند مانند شخصیتی که گی‌یرمو دل تورو آن را به تصویر کشید؛ او در اوج مبارزه و شاید شکست، حواسش به بچه گربه‌ها بود و بانمک بودنش را هم به میزان لازم داشت. اما گویا شخصیتی که قرار بوده هاربر نقشش را ایفا کند بویی از ابهت نبرده هیچ، فقط لطیفه‌های بی‌مزه زیاد می‌گوید. او حتی ظاهر درست را هم دریافت نکرده و گریمش فوق افتضاح است. از آن‌جا که فیلم ریبوت، درجه‌سنی بزرگسالان را دریافت کرده، به شخصه فکر می‌کردم “پسر جهنمی” بی‌رحم، ترسناک، پر ابهت‌تر و قدرتمندتر از همیشه و تصوراتمان شده و حتی لحظه‌‌ای هم نخندد! اما این تفکرات با دیدن چنین شخصیت طنز و بی‌ابهتی در ذهنم به پودر تبدیل شدند، او حتی در اکثر مبارزه‌هایش ناکام است، چه برسد به این‌که “ابهت” داشته باشد. راه رفتنش مانند مسخره کردن و خندیدن به ریش ما بیننده‌ها است! به راستی چرا “تلو تلو” راه می‌رود؟

همه این‌ موضوعات را باهم تصور کنید و ترکیبشان را کنار بگذارید؛ این را هم اضافه کنید که او ادای شخصیتی که در بحث وجود و خلقتش گیر کرده و تصمیم‌های درست نمی‌تواند بگیرد را در می‌آورد. اما در حقیقت، بیشتر مانند کسی است که خود درگیری مزمن دارد! حال وقتی چنین شخصیتی برای پرداخته‌ شدن به عنوان مرکز داستان در نظر گرفته شده، با افتضاح دیگر “شخصیت‌ها” باید روبرو شد و عمق توهین و بی‌ارزش بودن مخاطب را برای سازندگان درک کرد (در ادامه به دیگر شخصیت‌ها هم خواهیم پرداخت.)

به این زودی دست از سر شخصیت پسر جهنمی در این ریبوت بر نمی‌دانیم؛ در دو فیلم گذشته در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۸، بازیگر محبوب ما رون پرلمن (بی‌دلیل نیست که او را این‌قدر دوست داریم)، این شخصیت یعنی “پسر جهنمی” را ایفای نقش کرده و ما او را در قامت پسر جهنمی بسیار پسندیده‌ایم. عزیزان تصمیم گیرنده اگر نمی‌گذارید ادامه فیلم‌های دل تورو ساخته شود و پرلمن را هم ورود نمی‌دهید، پس ما مخاطبان باید بازیگر بهتر یا شخصیت‌پردازی بهتر از او مشاهده کنیم تا ذره‌ای مورد قبول قرار بگیرد، نه چنین چیزی که حتی خجالت می‌کشیم با شخصیت پسر جهنمی و بازیگرش پرلمن مقایسه کنیم. اما ما چرا باید خجالت بکشیم… بله! دستمان باز است برای تلافی، چگونه سازندگان خجالت نکشیده‌اند و چنین کاری را انجام داده‌اند و آن را ریبوت کاملا بر پایه کمیک معرفی می‌کنند، این یعن می‌خواهند روی دست آن دو فیلم و خود شخصیت “پسر جهنمی” بیایند

شخصیت‌های فیلم و اقتباس شده‌ی گی‌یرمو دل تورو، در بین ۴ نفر ردیف اول فقط پسر جهنمی در ریبوت حضور دارد

از تمام مبارزه‌های بی‌نظیر پرلمن در قامت پسر جهنمی و قدرتمند نشان دادن او و همان چیزی که ما می‌خواستیم هیچ یک را نمی‌گوییم (تقریبا کل مبارزات فیلم را شامل می‌شود!) فقط به مبارزه آخر و تک به تک “پسر جهنمی” با پرنس نوآدا در فیلم دوم اشاره‌ای می‌کنیم. شگفت‌انگیز است، نه؟ اگر آن را به یاد دارید که عالی است، اما اگر در خاطرتان نیست پیشنهاد می‌کنم یا فیلم را دوباره ببینید یا کلیپ مبارزه آنها را. چون باورتان نمی‌شود فیلمی که ۱۰ سال پیش آمده چقدر اکشنش “سرتر” از ریبوتش است. حال به سراغ ریبوت می‌رویم که گویا اصلا این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست! و ابدا هم نخواهد شد… در کل فیلم فقط یک نقطه و مبارزه، یک سکانس یا حتی لحظه کوتاه را بیاورید که “پسر جهنمی” مبارزی است که ما می‌خواستیم و آن‌قدر قدرتمند است که با دیدنش ذوق کنیم، چه برسد به آن مبارزه‌ای که مثالش را زدیم هم‌رده باشد و قابل مقایسه(!) حتی فیلم ریبوت در اکشنش که از مهم‌ترین رکن‌هایش است، افتضاح به تمام معنا است.

پرنس نوآدا، مبارز بسیار قدرتمندی است و در مقابل پسر جهنمی حرف زیادی برای گفتن دارد

در بین این مقایسه‌ها که انجام خواهد گرفت باید این نکته را ذکر کرد؛ شخصیت لیز در این فیلم حضور ندارد، درواقع بگذارید چنین بگویم، شخصتی “لیز” که مشاهده کردیم در دو فیلم گی‌یرمو دل تورو، دوست پسر جهنمی حساب می‌شد اما در کمیک اصلا رابطه‌ای با پسر جهنمی ندارد و این خلاقیت درست و هنر و اقتباس این کارگردان بود که باعث بهتر شدن و شکل گرفتن بهتر شخصیت پسر جهنمی هم شد و هم “درام” فیلم و داستان. را پررنگ‌تر از قبل کرد. هیچ‌کسی نمی‌تواند منکر این قضیه شود، به دلایلی کاملا مشهود که نیاز به اندکی تفکر و تجربه در خصوص رابطه این دو شخص وجود دارد. اما در ریبوت این عامل حذف شده و می‌خواهند به کمیکشان وفادار باشند! لیز که کلا وجود ندارد و شخصیت دیگری به نام آلیس در این فیلم حضور دارد که فکر نکنم حتی در این فیلم و “پسر جهنمی‌اش” حسی به نام عشق وجود داشته باشد، چه برسد بخواهد رابطه عاشقانه‌ای با کسی داشته باشد پس این حذف بخش “درام” از فیلم ریبوت است.

شخصیت لیز در ریبوت وجود ندارد! بالعکس فیلم‌های قبلی پسر جهنمی که دیدیم

در مبحث این‌که شخصیت “پسر جهنمی” موجود بانمکی است یا خیر توضیحاتی دادیم اما در دو عنوان دل تورو و ریبوت وضعیت به چه صورت است؛ در ریبوت در جای جای فیلم لطیفه و پر حرفی بسیار زیاد روی پسر چهنمی شکل گرفته است جوری که حتی بعضی از آن‌ها مانند چرت و پرت گفتن‌های فیلم‎های طنز “تینیجری” هالیوودی هستند، اما یک نقطه  که این امر بدیهی است و آن‌ را به بد بودن صد در صد هم محکوم می‌کند و روی مخ ما طرفداران هم می‌رود جایی است که پسر جهنمی همراه آلیس و شخصیت تازه معرفی شده در این ریبوت یعنی دایمیو به سراغ اهدفشان می‌روند. شخصیت “پسر جهنمی” با آن‌همه پردازش عمیق و شگفت انگیزش در این ریبوت حاضر می‌شود. آن‌ دو را که دوستانش هستند ترک کند، جدای از این که خیلی تصمیم مهمی است، ولی به آب خوردن انجام می‌شود و گویی اصلا مهم نبوده. پسر جهنمی در حین رفتن سر یکی از دشمنان که شبیه اسکلت است را با پا شوت می‌کند و همزمان فریاد میزند “گل!” در مقابل “ریبوت” می‌توان به سکانسی که دقیقا از این شخصیت و این بعد طنز شخصیتی‌اش در دو فیلم قدیمی قابل مشاهده است اشاره‌ای کنیم؛ سکانس مورد نظر در فیلم دوم بود و جایی که شخصیت ربات مانند (یوهان؟) که وجودش به نوعی از جنس دود بود، زیادی با پسر جهنمی صحبت می‌کند به اصطلاح “روی مخش” می‌رود، پسر جهنمی در یک لحظه با مشت سنگینی یوهان را ازبین می‌برد! (البته نمی‌میرد و در ادامه تعمیر می‌شود) اما با نمک بودن این موضوع آن‌جا است که پسر جهنمی با تعجب نگاه می‌کند و میگوید “آخ”. این همان مزه‌پرانی‌هایی است که ما می‌خواهیم نه مزخرفات و زیاده گویی‌های پسر جهنمی در این ریبوت‌‌. توجه کنید در این‌جا او برای این‌که کسی پرحرف است، چه به روزش می‌آورد. او در طول تمامی سکانس‌های خطرناک همیشه هوای دیگران را هم دارد مانند چند گربه یا بچه کوچکی که نجات می‌دهد یا دوستانش یا…نه این‌که در کسری از ثانیه آن‌ها را فراموش کند.

پرحرفی و “نمک” بودن هم حد و مرزی دارد! اگر از حدش بگذرد به مسخره بازی تبدیل می‌شود (اندر حکایات ریبوت)

مقایسه بعدی مبحث قبول کردن این‌که شخصیت پسر جهنمی درگیری‌های ذهنی‌ای دارد، است؛ “پسر جهنمی” بسیار در زندگی و تبدیل شدنش به حاکم جهنم و باقی ماجرا درگیری‌هایی دارد. درواقع او مشکل بسیاری دارد و با موجودی که هست، به سختی کنار می‌آید. مثالی از دو فیلم اول پسر جهنمی و جایی که به این امر می‌پردازد، جایی است که پسر جهنمی به لیز می‌گوید (به طور خلاصه) اگر توانایی تغییر دادن چیزی که هست را داشته باشد آن‌را تغییر می‌دهد. این سکانس و موضوع به شدت برروی همان بعدی که او درگیری‌های زیادی با موجودی که هست دارد تمرکز درستی کرده و همزمان همان نکته‌ای است که گی‌یرمو دل تورو از “لیز” برای بهبود شخصیت پسر جهنمی استفاده کرده است و دیگر تفاوت‌های فاحش که نشان دهنده‌ی خلاقیت او است. فکر نکنید این اوج ماجراست، چنین درگیری‌هایی در دیگر نقاط فیلم هم مشاهده می‌شود که مربوط به کسانی است که پسر جهنمی با آنها ارتباط دارد مانند “پروفسور بروم” یا “مامور مایرز” یا شخصیت “آبی(آبراهام)”. چنین رابطه‌‌ای که در ریبوت امکانش صفر است به کنار، در نقاط دیگر فیلم مهم‌ترین‌شان جایی است که پسر جهنمی با پدرش بحث‌هایی می‌کند و خودش را “هیولا” خطاب می‌کند و مابقی ماجرا

این مورد را جدی می‌گویم و احتیاج به مقایسه نیست چون اصلا ما هم دوست نداریم حتی حرفش را بزنیم برای اینکه تفاوت فاحش است اما خب  مجبوریم؛ شخصیت پروفسور بروم در فیلم اول و ریبوت. این دو شخصیت زمین تا آسمان متفاوت با هم هستند و این یکی در ریبوت گویا استندآپ کمدی اجرا می‌کند، و آن یکی واقعا مانند پدری است که همیشه هوای پسرش را داشته است. همه ما می‌دانیم پروفسور بروم زنده نمی‌ماند و در داستان‌ها کشته می‌شود، پس این موضوع اسپویل نیست و خوب است این نقطه مرگ این دو شخصیت و روبرو شدن پسر جهنمی با آن را هم نگاهی بیندازیم. احتیاج نیست؟ فهمیدم، دیگر کار از مقایسه گذشته “شما” متوجه شده‌اید. جالب اینجا است در فیلم‌های اول تحریک کننده اصلی لیز بود، برای اینکه پسر جهنمی از خود بی خود شود اما در ریبوت، این تحریک کننده پدرش است (در ادامه بیشتر در مورد شخصیت پروفسور بروم صحبت می‌کنیم.)

پروفسور بروم Vs استندآپ کمدین بروم

ظاهر شخصیت “پسر جهنمی” ریبوت درمقابل طراحی “پرلمن” واقعا خنده‌دار است، شاید در پوسترها با دیدن شاخ‌های بلندش هیجان زده شده‌اید اما قول می‌دهم در فیلم این چنین نیست؛ در قسمتی از فیلم پسر جهنمی خاطره و داستانی از گذشته می‌گوید در اینجا او ته ریش دارد و کلاهی به سر دارد! بخندیم یا گریه کنیم؟ شخصیت محبوبمان را چکار کرده‌اند؟ پوست و رنگ بدن اصلا بدل نمی‌شینند و گریم اصلا خوب کار نشده، دست راست پسر جهنمی بسیار غیر طبیعی مصنوعی و شبیه به مقوا است، اصلا بجز همان خاطره چرا لباس نمی پوشد! بله؟ می‌پوشد درست است من اشتباه می‌کنم در این مورد حق با ریبوت است.

ظاهر شخصیت پسر جهنمی در ریبوت، در یک کلام “افتضاح” است.

دیگر مبحث مقایسه شخصیت پسر جهنمی بس است بخواهیم مرور کنیم، باز هم ایراد وجود دارد و تمام بشو نیستند، اما جلوه‌های ویژه این عنوان اصلا جالب توجه نیستند. ما به محیط‌هایی و شخصیت های منفی یا موجودات تاریک‌تر و خبیث احتیاج داریم. نه اینکه یک خوک ۲ متری که از دور فیک بودنش مشخص است و برایمان جوک تعریف می‌کند (مبحث جلوه های ویژه در ادامه) یا یک خوش‌آشام که لباس ورزشی پوشیده… به عنوان یک طرفدار پر و پا قرص گریه‌ام می‌گیرد، عمق فاجعه زیاد از حد است.

در حین آمدن “پسر جهنمی” به دنیای انسان‌ها شخصیت منفی معروف داستان‌های پسر جهنمی “گریگوری” و دار و دسته‌اش پرتالی به دنیای دیگر باز کرد‌ه‌اند (دیگر توانش نمانده اما این دو پرتال و ماجرا را هم اندکی مقایسه کنید؛ حتی از نظر بصری در دو فیلم تفاوت زمین تا آسمان است) اما با توجه به این‌که در دوران جنگ جهانی و حوادث مربوط به آن هستند درگیری‌هایی پیش می‌آید و گریگوری شکست می‌خورد. ولی وقتی پروفسوری در این میان با هیولای کوچک و قرمز رنگی برخورد می‌کند به او رحم می‌کند، همان پرفسور بروم خودمان که انسانی بسیار دلرحم است و می‌خواهد آن موجود را که مطمئنا ذات خوبی ندارد به مانند یک انسان و به دور از خلقتش بزرگ کند و کاری کند که به موجود خوبی تبدیل شود و جالب است همین کار را هم انجام می‌دهد. در ریبوت، این داستان و روایت انجام می‌شود اما نه به مانند فیلم قبلی، بلکه به شکلی صد در صد مزخرف و حتی غیر قابل تحمل که آن‌را هم در ادامه می‌گوییم اما شخصیت لابستر و هر چیزی که در کمیک است و ریبوت به آن وفادار بوده به حدی به چنین فضایی ضربه می‌زند که حالتان به هم می‌خورد. جدای از دیگر مباحث، باید این نکته را جدا ذکر کرد: فیلم اول چنین ماجرایی را حتی با توجه به دستکشی که گریگوری در دست دارد شکلی علمی‌تر و کلا شکلی بهتر به داستان داده و محیطی که خلق شده و فضای بصری هم بسیار عالی هستند، نه مانند ریبوت که گریگوری شبیه “مرلین” فقط جادو می‌کند. کجا بودیم؟ لابستر؟ مثل این‌که در فیلم کیک-اس (**Kick-a) و ظاهر شخصیت‌های آن (اگر این فیلم را دیده‌اید می‌دانید چگونه ظاهری، اگر ندیده اید کافی است در گوگل جستجویش کنید! موضوع بد یا خوب بودن فیلم نیست) موجودی به بیرون و به دنیایی که به آن مربوط نیست آمده باشد که هدف و محتوای آن فیلم باید چیز دیگری باشد لابستر در این “ریبوت” چنین جلوه می‌دهد و ما بحث ریبوت فیلم را می‌گوییم! نه داستان کمیک، اتفاقا در مبحث کمیک چنین چیزی شاید بدون ایراد است اما، موضوع ما ریبوت است، راستی! چرا اینقدر فیلم کمدی شده؟ لابستر چقد بامزه (!) است، همه این افتضاح را با مبارزه‌ای بسیار بد و غیرطبیعی و بدون هیجان لابستر هم ترکیب کنید. با توجه به این‌که موضوع چیز دیگری است، ریبوت کار زیادی با “گریگوری” و چند شخصیت محبوب “ما” که در فیلم اول توسط دل تورو حضور داشته‌اند ندارد، پس ما هم از آنها صحبتی نمی‌کنیم.

گریگوری و دارودسته‌اش بسیار عالی طراحی شده بودند، پسرجهنمی قسمت اول (۲۰۰۴)

در مورد جلوه‌های ویژه اندکی صحبت کردیم، اما بهتر است دلیلی بر افتضاح بودن این بخش هم بیاوریم که بسیار دلیل مهمی هم است. همه ما با پرده‌سبز آشنایی داریم ومی‌دانیم که، با کمک پرده‌سبز می‌توان از کاه، کوه ساخت و یا به حدی تصاویر شگفت‌انگیز در قابی بوجود آورد که،واقعی یا غیر واقعی بودنشان غیرقابل تشخیص باشند. با پیشرفت روز افزون این تکنولوژی، حتی در ۱۰ سال اخیر هم این تکنولوژی شگفت‌انگیز ظاهر شده چه برسد به زمان حال که اصلا نباید، کوچک‌ترین ایرادی با توجه به استفاده آن به وجود بیاید. اما در ریبوت پسر جهنمی مشکل به شکلی است که گویا هنوز در نقطه ای گیر کرده‌ایم که، نمی‌توان جسم یا شخصیت را به خوبی پردازش کرد تا در محیط واقعی جلوه کند. بدین صورت که اگر شخصیتی پس‌زمینه‌هاش پرده‌سبز است کاملا مشخص است و گویا این جسم یا شخصیت واقعا فیک و قلابی است. این امر در سرتاسر این ریبوت کاملا مشخص و ایراددار است؛ کافی است کمی دقت کنید تا متوجه آن شوید مانند صحنه مبارزه با چند غول که “کلا!” متوجه این ایراد خواهید شد، چه درخت‌هایی چه غول‌هایی چه محیطی…

اصلا درگیری‌های پسر جهنمی جالب نیستند و بسیار اکشن بد و بدون حس است، جلوه‌های ویژه که بحثش جداست!

به سراغ داستان ریبوت می‌رویم، ملکه خونین یا نیموئه که در واقع ملکه تمام هیولاها است و به جنگی که همیشه علیه انسان‌ها داشته مشهور است. اما تنها یک نفر توانسته جلوی او بایستید، شاه آرتور شخص محبوب و معروف انگلستان! (از آرتور و داستان‌هایش دیگر خسته شده‌ام) او با کمک یکی از ساحرهای خیانت کار ملکه خونین، جادوگر همیشه دوشادوشش مرلین و شمشیر تاریخی‌اش می‌تواند جلوی ملکه خونین “نیموئه” را بگیرد و اورا از بین ببرد اما، نیموئه به این سادگی‌ها نمی‌میرد؛ نیموئه با این‌که سرش روی تنش نیست اما هنوز هم زنده است، پس آرتور تصمیم به تکه تکه کردن بدنش می‌گیرد و هر تکه را در صندوقی می‌گذارد و تمام صندوق هارا در سرتاسر جهان پخش می‌کند. از این داستان می‌گذریم در این سمت طبق داستان‌های معروف و بدون تغییر طی آزمایشی که در جنگ جهانی رخ داده، دروازه‌ای عجیب و جهنمی به جهان انسان‌ها باز شده و در آن موجودی متولد و به این دنیا آمده است همان “پسر جهنمی”. پرفسور بروم و داره دسته‌اش با غیب گویی متوجه می‌شوند، منشأ آخرالزمان درون همین پرتال خواهد آمد (مطمئن نیستم در ریبوت پرتال باشد!) و به قصد نابود کردنش آمده‌اند. اما با دیدنش که یک موجود کوچک است، بروم تصمیم می‌گیرد او را مانند فرزندش بزرگ کند! جان؟ همین جوری بی‌دلیل، ولی بروم از ماهیت اصلی و جهنمی او اطلاع کافی را دارد، بله؟ آها، داستان کمیک است دیگر، سازندگان هم که بسیار وفادارند به چنین چیزهایی. حال آن موجود بزرگ شده و در زندگی‌اش بزرگترین حامی‌اش پدرش است و حتی با کمک او در شرکت و سرویس مخفی مبارزه با موجودات غیر طبیعی، فعالیت می‌کند. اما این موضوع نیموئه چه ربطی به زندگی پسر جهنمی دارد؟ در این داستان و ریبوت اکثر کسانی که می‌بینید، قصد کشتن پسرجهنمی را دارند آن‌هم به دلیل این‌که می‌دانند او آورنده آخرالزمان است. در این بین نیموئه دوباره دارد احیا می‌شود و او هم به دنبال کسی است که بتواند آخرالزمان را به این دنیا بیاورد…داستان کلی چنین شکل می‌گیرد.

نیموئه سعی در فریب پسر جهنمی دارد، آن‌هم چه پسر جهنمی‌ای!

اگر این داستان را در مدیوم یک داستان کوتاه یا کتاب کمیک در مورد داستان های پسرجهنمی بیاوریم (البته که چنین چیزی موجود است) شاید جذاب باشد (هرچند بازهم سلیقه مطرح است) و بتوانیم آن‌را جز داستان‌های مهم شخصیت و تصمیم‌گیری‌های “پسر جهنمی” بدانیم (اندر حکایات ریبوت هم بله، بله!) جایی که بازهم هدف آوردن شیاطین و جهنم به این دنیا است و او باید بتواند از این امر و نیاز درونی‌اش که برایش خلق شده و سواستفاده‌هایی که از او می‌شود، جلوگیری کند و بتواند عمل”پیروزی بعد انسانی در مقابل بعد شیطانی را انجام دهد”. بگذریم، کافی است این موضوع را با ایراداتی که درمورد یک نقطه حیاتی یک شخصیت مهم وشخصیت های مهم دیگر و همچنین افت‌های کلی نسبت به فیلم پیشین و حتی ایرادات جلوه‌ویژه گفتیم، در نظر بگیریم تا بفهمیم یکی از بدترین روایت‌های ممکن را مدیوم فیلم شاهد هستیم! داستان اندکی هم برای شما جذاب و مهم نخواهد بود و اصلا احساسی به هیچ یک از شخصیت‌های داستانی که می‌بینید ندارید. چقدر مشکلات، ریشه‌ای و عمیق در کل پیکره فیلم نفوذ کرد‌ه‌اند. بحث اینجا نیست که داستان انتخاب شده برای این فیلم بد است یا هرچیز مشابه؛ بلکه دقیقا بحث آن‌جایی است که شخصیت‌ها به احمقانه‌ترین حالت ممکن خلق شده‌اند به یک داستان پتانسیل دار هم گند می‌زنند، آن‌هم بشدت و جوری که داستان را بدترین داستان ممکن برای ارائه و انتخاب جلوه دهند ولی خیر سازندگان محترم، ما می‌دانیم مشکل از کجا است و یک زمان نیاید بگوید شاید داستان برای انتخاب بد بود.

داستان این ریبوت هم تمام اما در ادامه مبحث تقریبا خوشحال هستم…اما دلیل؟ حداقل برای این‌که داستان همانند هیچ کدام از داستان‌های دو ساخته گی‌یرمو دل تورو نیست، چرا که اصلا تحمل مقایسه این دو برایم شاید از نظر داستان قابل تحمل نبود! با توجه به این‌که داستان اولین فیلم در مورد ماجرای پسر جهنمی با گریگوری بود، وقتی در فیلم ریبوت با این نقطه مواجه شدم به شدت احساس کردم پی‌ریزی برای قسمت آینده دارد انجام می‌گیرد. کاری با شایعه‌ها نداریم اما می‌توان حدس زد که اگر قسمت بعدی در دست ساخت باشد، احتمالا همین داستان “گریگوری” باشد. فقط و فقط به عنوان یک طرفدار قدیمی و عصبانی از شما سازندگان محترم می‌خواهم، دیگر به حس و خاطره‌ای که به داستان دو عنوان پسرجهنمی دل تورو داریم گند نزنید و این خوشحالی کوچک را برایمان نگه دارید.

فکرش را بکنید، احتمال این‌که به هر خاطره‌ای که داریم گند بزنند زیاد است!

پیش از این گفتیم که دیگر شخصیت های فیلم چگونه هستند، وقتی پسر جهنمی خودش این‌چنین است؟ دو شخصیت آلیس و دایمیو که جز شخصیت‌های جدید در اقتباس برای ریبوت پسر جهنمی هستند چگونه هستند؛ آن‌ها در هیچ یک از دو فیلم قبل حضور ندارند پس تقریبا صد در صد می‌توان دلیل حضور شخصیت آلیس را پیدا کرد و گویا این شخص تو خالی و به دور از هویت است و به هیچ عنوان قابل درک نیست، تنها و تنها مانند یک مهره برای اهداف سازندگان بوده است که در یک نقطه یک کار خاص را انجام دهد و بازیچه دستشان، برای پیش‌برد اهداف داستانی باشد. اما دایمیو حتی بی هدف‌تر از این‌ها هم هست… او به عنوان یک نظاره‌گر سیر تحول شخصیتی پسر جهنمی، نقشش را دارد. جالب است ارتباط این شخص با یکی از.. یکی نه ببخشید مهم‌ترین! ایرادات فیلم جالب شده، فکرش را کنید وقتی اصل چنین است بدل چگونه است‌. این‌ موضوع زیرپوستی شما را به یاد ماموری به اسم مایرز در قسمت اول فیلم در سال ۲۰۰۴ می‌اندازد اما، آن نظاره‌گر کجا و این کجا… شخصیت‌های دیگر که یا نیستند یا در ادامه و قسمت دوم آن‌ها را خواهیم دید مانند همان موجود دوزیست معروف ابی، اما از مهم‌ترین شخصیت‌ها در ارتباط با خود پسر جهنمی در ریبوت، پدرش پروفسور بروم است. این شخصیت در ریبوت جدای از داستان و احمقانه جلوه‌دادنش یکی از بدترین بازیگران فیلم را در خود دارد؛ دقیقا همانند دیوید هاربر که اصلا به این نقش یعنی پسرجهنمی نمی‌خورد و ربطی به استعدادش ندارد، آقای ایان مکشین هم همین وضعیت دقیقا مشابه با هاربر را دارد. باور کنید حتی گریمش هم (گریمی هم داشت؟) شبیه به یک پروفسور نیست چه برسد به خرد و داناییاش که، فقط و فقط ساده بودن شخصیتش را به ما نشان می‌دهد. این‌ها به کنار طبق طنز نانوشته و موجود این فیلم پرفسور بروم را به عنوان یکی از بهترین لطیفه گوهای فیلم، معرفی می‌کنیم. خرابکاری شخصیتی چنین آن هم درمقابل بزرگتر خودت یعنی فیلم اول دل تورو که حداقل در حد یک پروفسور بود واقعا کار سختی است، به دلیل این‌که زیاد از حد خربکاری هم هنر است، این طور نیست؟

“Oh Crap” تیکه کلام پرلمن (پسر جهنمی)

در مورد شخصیت ملکه خونین “نیموئه” صحبت هم نمی‌کنیم چون نه چنین ایراداتی مهم و جدی می‌گذراند ما ذره‌ای خارج شویم و به ویلن داستان هم فکر کنیم، نه خارج شویم چیزی از نیموئه دریافت می‌کنیم و آن را هم پوچ و جز مهره‌های دیگر سازندگان برای پیش بردن اهدفشان می‌بینم (واقعا این من هستم درمورد”هدفی” صحبت می‌کنم یا واقعا سازندگان اصلا هدفی داشته‌اند؟)

شاید این‌همه نکته منفی و ایراد گرفتن باعث شود شما فکر کنید، نویسنده با فیلم مشکل شخصی دارد اما خیر چنین نیست؛ چند بار در نقد و بررسی به این موضوع که به شخصه از طرفداران این شخصیت و فیلم هایش هستم صحبت کردم ولی با این حال هم، یک طرفه فیلم را ندیدم و اگر نکته مثبتی باشد خیالتان راحت ذکر می‌کنم اما متاسفانه دریغ از حتی یک نکته مثبت.

در بحث موسیقی متن و تاثیر آن‌ها بر فیلم هم چند کلامی صحبت کنیم. فکر نکنید این یک نکته مثبت است بلکه همانند دیگر بخش‌های بررسی شده به شدت بد است. بگذارید مثالی بزنم که عمق فاجعه را درک کنید، در صحنه‌ای که پسر جهنمی اولین بار با آلیس روبرو می‌شود به موسیقی پس‌زمینه دقت کنید، فقط با اندکی دقت در این سکانس و ادامه آن تا آخر صحبت‌هایشان متوجه یک موسیقی بی‌ربط ناپیوسته و حتی دریغ از یک درصد ایجاد حس و بی معنی و حتی تدوین بد بروبرو می‌شوید. دیگر ایرادات دیگر بخش‌های موسیقی متن را حتما “خودتان” متوجه شده‌اید و لازم نیست مثال بیش‌تر زد.

به عنوان سخن آخر باید گفت؛ ریبوت فیلم پسر جهنمی علاوه بر این‌که نتوانسته به عنوان یک آغاز کننده خوب عمل کند، بلکه به معنای واقعی کلمه جزو بدترین و بی‌ ارزش‌ترین فیلم‌هایی است که از یک شخصیت یا داستان اقتباس شده است. این ریبوت حتی پا را فراتر گذاشته و جز بدترین فیلم‌های سال۲۰۱۹ هم هست، بدون شک با این‌که سال ۲۰۱۹ هنوز تمام نشده و احتمال دارد فیلم‌های بدتری هم منتشر شوند اما ریبوت پسر جهنمی قطعا جز لیست بدترین فیلم های این سال است و رتبه بالایی به دست می‌آورد. افسوس که چنین شد، شاید می‌توانستیم به جای این افتضاح، ادامه‌ی فیلم  (نسخه‌ی سوم) محبوبمان را تماشا کنیم.

افسوس…

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.