فیلمها به ما اجازهی نفس کشیدن در دنیایی دیگر را میدهند؛ دنیایی که از جهان ما پیشی گرفته و از نو زندگی را در آغوش کشیده است و بدین شکل به ما یادآور میشوند که زندگی فارغ از هر معنایی که داشته باشد، چگونه معنا کردنش میتواند دلیلی برای زندگی مجدد باشد. موضوع اصلی بحث هنر و در اینجا سینما، نه جست و جوی معنایی برای زندگی کردن، که چگونه زیستن انسان است با معنای درونی با ابهت پنهان آن.
در این هفته، سه فیلم کاملا متفاوت با یکدیگر و با ژانرهای مختلف را معرفی خواهم کرد؛ فیلمهایی که جهان بینی کاملا متفاوتی نیز نسبت به هم دارا هستند و احتمالا از این نظر دیدنشان در کنار هم، میتواند حتی چالش برانگیز نیز باشد؛ به هر جهت این فیلمها کاملا نو و تازه و بدیع به نظر میرسند و از این نظر میتوانند کمی ما را از این ابتذال روزمره رهایی بخشند:
فیلم نخست، فیلمی ترسناک و دلهره آور است به نام The Blair Witch Project (پروژهی جادوگر بلر) محصول سال ۱۹۹۹، دیگری فیلم شوکه کننده و کم نظیر Match Point (امتیاز نهایی) محصول سال ۲۰۰۵، و در نهایت آخرین فیلم، فیلمی ورزشی و انسانی است به نام Million Dollar Baby (عزیز میلیون دلاری) محصول سال ۲۰۰۴، که به گمانم بهترین فیلم کلینت ایستوود در مقام کارگردان است.
- نام فیلم: The Blair Witch Project
- نام فارسی فیلم: پروژه جادوگر بلر
- سال تولید: ۱۹۹۹ میلادی
- کارگردانها : Eduardo Sánchez, Daniel Myrick
- بازیگران: Heather Donahue , Patricia DeCou , Joshua Leonard
پروژهی جادوگر بلر فیلم بسیار کم خرجی بوده و بودجهی ساختش نزدیک به ۶۰۰۰۰ دلار برآورد شده است و در آن از ابتدایی ترین تکنیکهای فیلمبرداری و جلوههای ویژه استفاده شده؛ اما سوال اصلی که بدجوری مخ آدم را میجوئد، این است که پس چگونه این فیلم لعنتی – لعنتی به معنای واقعی کلمه! – دویست و چهل و هشت میلیون دلار فروش کرده و مورد تحسین مخاطبین و منتقدین واقع شده و از موفق ترین فیلمهای ترسناک تاریخ به شمار میرود؟! شاید بهترین پاسخ به این پرسش این باشد که فیلم را ببینید، همه چیز دستگیرتان خواهد شد! علیالخصوص آنکه بهتر است تقریبا هیچ چیز از فیلم ندانید؛ اما اگر خیلی کنجکاوید، ادامه معرفی این فیلم را بخوانید.
یکی از نکات جالب توجه در مورد فیلم این است که پیش از آنکه فیلم اکران شود، تبلیغات خلاقانه و جالب توجهای برای آن در نظر گرفته شده بود. در سر تا سر شهر اعلامیههایی مبنی بر اینکه سه نفر از اهالی شهر گم شدهاند، به چشم میخورد. در سایت آی ام دی بی نیز حتی به مدت یک سال بعد از اکران فیلم، بازیگران فیلم گمشده و احتمالا مرده معرفی میشد. اما فارغ از تمام این تبلیغات که بدجوری هم آدم را برای دیدن فیلم وسوسه میکنند، باید به پرداخت خلاقانه آن نیز اشاره کرد. در واقع وقتی فیلم را میبینیم، با خود میگوییم که فیلم همانی است که باید باشد. فیلم به شکل یک مستند ساخته شده و بسیار همه چیزش واقعی مینماید: دوربین روی دست – که به شدت مورد نیاز این فیلم است – و لوکیشنهای واقعی و استفاده از حداقل جلوههای ویژه. ما در فیلم همراه با شخصیتها درون یک جنگل برای یافتن سرنخهایی از وجود جادوگر بلر رها میشویم و توانایی تحسین برانگیز فیلم نیز در این است که ما را تا به انتها در انتظار ترس نگه میدارد و گاه حتی هیچ چیز جز تاریکی محض نشانمان نمیدهد و صرفا از طریق صدا، تخیل ما را برمیانگیزاند. تصاویر بیکیفیت و نورپردازی بد فیلم – که نقصهای عمدی فیلم به حساب میآیند – به ترسناک شدن فیلم کمک شایانی کردهاند و در واقع در خدمت همان انتظار کشیدن برای ترس هستند؛ چرا که ما حتما برای فهمیدن آنچه که مقابلمان اتفاق میافتد، دقت خواهیم کرد!
پس برای دیدن فیلم آماده باشید و بترسید!
- نام فیلم: Match Point
- نام فارسی فیلم: امتیاز نهایی
- سال تولید: ۲۰۰۵ میلادی
- کارگردان : وودی آلن
- بازیگران: جاناتان ریس میرز، اسکارلت جوهانسون، امیلی مورتیمر، ایون برمنر، متیو گود، برایان کاکس، پنهلوپه ویلتون، جیمز نسبیت، روپرت پنری-جونز
- افتخارات: نامزد جایزه اسکار فیلم نامه غیراقتباسی برای وودی آلن
اکثرا وودی آلن را با کمدیهایش میشناسند اما باید گفت در کارنامهی او فیلمهای بسیار بسیار جدی و حتی تلخ نیز به چشم میخورند و به نظرم در میان تمام این آثار جدی، “امتیاز نهایی” هم از جایگاه ویژهای برخوردار است و هم بهترین آنان به شمار میرود: فیلمی شوکه کننده که تقریبا هر بینندهای را با پیچش داستانی عجیب و غریب و نامنتظرهی خود به وجد میآورد. در این فیلم اما بر خلاف اکثر فیلمهای آلن، شاهد او به عنوان بازیگر نخواهیم بود و لحظات کمیک فیلم در حداقل زمان ممکن قرار دارند؛ گرچه که فیلم برخلاف ظاهر جدیاش، در نهایت ثابت میکند که در درون خود، فیلم بسیار خندهداری هم هست! فیلم موضوعات بسیاری را به پیش میکشد و از آنها در روایت خود بهره میبرد؛ موضوعاتی چون: اثر اتفاقات بر زندگی آدمی و اختلاف طبقاتی و عشق و خیانت و طمع. فیلم در نهایت با چنان استادیای اینها را به هم پیوند میزند که موجب همان شوکه شدن ما به عنوان مخاطبان که در بالاتر اشاره کردم، خواهد شد.
فیلم اما به سادهترین شکل ممکن فیلمبرداری شده است و بازیهای تکنیکیاش در حداقل هستند. بازی بازیگران همگی بسیار خوب و اندازه کار شدهاند و شخصیتپردازیها در این فیلم آلن، در اوجاند. تنها یک چیز بگویم که این فیلم با رمان مشهوری – که برای جلوگیری از اثر شوک آور فیلم نامش را نمیگویم – برخلاف تصورات و برخلاف آنکه حتی در خود فیلم نیز به آن اشاره میشود، شباهت بسیار بسیار اندکی دارد و نباید گول ظاهرش را خورد. به هر جهت، حتما توصیه میکنم این فیلم غریب آلن را ببینید.
- نام فیلم: Million Dollar Baby
- نام فارسی فیلم: عزیز میلیون دلاری
- سال تولید: ۲۰۰۴ میلادی
- کارگردان : کلینت ایستوود
- بازیگران: هیلاری سوانک، کلینت ایستوود، مورگان فریمن، جی باروشل، مایک کولتر، مارگو مارتیندال
- افتخارات: برنده اسکار بهترین فیلم
برنده اسکار کارگردانی برای کلینت ایستوود
برنده اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای مورگان فریمن
برنده اسکار بازیگر نقش اول زن برای هیلاری سوانک
نامزد اسکار تدوین برای جوئل کاکس
نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای کلینت ایستوود
نامزد اسکار فیلمنامه اقتباسی برای پل هگیس
اگر از من بپرسند بهترین فیلمی که از ایستوود، یکی از بزرگترین کارگردانهای حال حاضر جهان، دیدهای چیست؟ بیدرنگ خواهم گفت: عزیز میلیون دلاری! این فیلم محشر و درخشان در ژانر درام ورزشی ساخته شده و با پرداختی انسانی – زیادی انسانی! – رابطهی یک مربی را با یک بوکسور زن همچون یک رابطهی خویشناوندی و پدر و دختری ترسیم میکند؛ آنچنان که سخت است پس از دیدن فیلم، این آدمها و روابطشان را با یکدیگر از یاد ببریم. در واقع فیلم ما ما را به میان این آدمها میبرد و به آنها نزدیک میکند تا آنها را بشناسیم و به آنها انس بگیریم و دوستشان داشته باشیم؛ حتی یک پسرک ضعیف و عاشق بوکس را چنان با نهایت احترام، به تصویر میکشد که ما نیز در نهایت او را دوست خواهیم داشت و به او احترام خواهیم گذاشت.
در این فیلم نیز، ایستوود همچون همیشه با دوربینی محکم و به سادهترین شکل، در میان هیاهو و شلوغی اتفاقات و پیشآمدها، شخصیتهایش را در مییابد و قصهی آنها را روایت میکند و بدین وسیله قادر میشود تا از خود سخن بگوید. فیلم اصلا انگار در مورد ایستوود است و به نوعی تقاص اشتباهات گذشتهی خود را میدهد. اصلا همیشه در فیلمهای ایستوود، علیالخصوص چهار تا از بهترین آنان یعنی همین فیلم و گرن تورینو و نابخشوده و The Mule، شخصیت اصلی میخواهد گذشتهی خود را پشت سر گذاشته و به استقبال آینده برود. در آنها هیچ خبری از فلاش بک نیست، گذشته علیرغم بار سنگینی که دارد، آدم داستان در نهایت میتواند آن را از دوش خود بردارد و نفسی تازه کند؛ اما این آسودگی دیری نمیپاید و گذشته اینبار سنگین تر از همیشه، خود را نمایان میکند؛ با این تفاوت که آدم داستان، دیگر آدم گذشته نیست؛ او تغییر کرده و تحول یافته و میتواند حتی با گذشتهای که از آن مدتی دراز گریزان بود، سازش کند. این نگاه ایستوود است به جهان و در این فیلم بیش از هر فیلم دیگر او، نمود پیدا میکند.
پس فیلم را ببینید و با روابط انسانیاش اشک بریزید…
نظرات