دریاچه غاز وحشی (The Wild Goose Lake)، اثری متوسط است که حتی به سختی میتواند مخاطبانِ عادی را راضی نگه دارد و به تجربهی جذابی تبدیل شود، حال سلیقههای خاص و متفاوت به کنار؛ فیلم با اینکه در محتوا مشکلاتی اساسی دارد، ولی روایت منحصر به فرد غیرقابل پیش بینی “ژئو” و هیجانیِ سرشار از تعلیق، حداقل در این عنوان تضعیف نمیشود. در هر حال عملاً “یینان” (کارگردان) تسلط کافی در مباحث پیرامونِ چنین ژانری را ندارد و برای خلق داستانی جدید (البته نه نوآورانه! بلکه شعاری) تلاش ستودنی انجام داده! ولی نتیجه و درون مایهی اثرش فارق از یک سری خصیصهی خاصش، کاملاً یک بار مصرف است! در ادامه با نقد و بررسی این عنوان، با من و سینما-فارس همراه باشید.
غیرقابل پیشبینی بودن اکثر اتفاقاتِ ریز و درشت و خط داستانیها، از آن موضوعاتِ پررنگ حین تجربهی “دریاچه غاز وحشی” است؛ در پس جذابیت تک-تکِ اِلمانهای تاثیرگذار مختلف در چنین عنوانِ جنایی، مثلِ اکشنِ خشک (تقریباً واقع گرایانه) و روند و ریتمِ جنایی و یکی از دست یافتههای این عنوان یعنی نگه داشتن تمامی این مباحث در خدمت تنها نقطه قوتش همان “غیرقابل پیش بینی بودن”؛ دقیقاً نقطهی حائزاهمتی که تنها برگ برندهی فیلم است و این یکپارچگی و ترکیبش با تعلیق گیرا، خواسته یا ناخواسته تا آخر حفظ میشود (حتی نکات منفی هم به این موضوع کمک میکنند!) قصه فلاشبکهای اساسی دارد و نحوهی استفادهشان با توجه به موقعیت و رعایتِ یک زمان مناسب، مبحثِ قبلی و کششِ داستان را واقعاً توسعه میدهد. در واقع یک الگوی بسیار منظم و یکدست به داستان میدهد و در تمام طول مدتِ تماشا، تنها این “فلاشبکها” هستند که واقعاً جذاب و به دور از هرگونه “خستهکنندگی” پیاده شدهاند. امّا مشکل اساسی، این کلیت و کانسپتی است که این عنوان پایههایش را برروی آن بنا نهاده است؛ درگیریهای پلیس و یا به اصطلاح نشان دادنِ سمتِ دیگر ماجرا که “انتقادات” هستند! “پلیس”ها و وجههی مختلف و تندشان و یا مواردی که خلافکاران دارند و دیدگاه اعتراضی… این موضوعات به شدت خام استفاده شدهاند و فیلمساز با اینکه میداند چه گونه و چه چیزی نیاز است، در به تصویر و اجرا در آوردنشان شدیداً ناموفق است!
شخصیتهای مختلف با حال هوایِ به دور از هر پردازش تکراری خصوصاً در عناوین هالییودی هستند و به نوعی همان مشخصهی شرقی و “یونیک” را دارند؛ حال در این بین (درون مایهی تقریباً جانب دارانه!) قوسهای مختلفی میگیرند و در درازمدت، بعضیشان آغاز-پایانِ بسیار مناسبی نصیبشان میشود، ولی آن فاکتور که در یک نئونوآرِ خوب سراغ داریم را چندان تیک نمیزنند. بیشتر از هر چیزی این “واکنشها” در فیلمنامهی نگاشته شده است، که به چنین عمق و پردازش قابل قبولی میانجامند؛ در شرایطی مثل وضیعتِ گروه زیرزمینی و نقشهای دزدیشان، درگیریها یا کاراکترها به شدت به فضا میخورند و افراد در چنین شرایطی، به شدت به فضای شرقی و مدلِ خاص برخوردشان همراستا هستند (ولی با این حال مشکلاتی فارق از اینها وجود دارد، که برای تقویت این بُعدِ مهم است؛ جهان بینی فیلمساز!) واقعگرایانه بودن واکنش انسانهای معمولی یک طرف، یک اکشنِ تقریباً شرقی و دیوانهوار طرف دیگر! که این دقیقاً همان نقطهایست که “دریاچه غاز وحشی” از دیگر رقبا! متمایز میشود و هویتی کاملاً مستقل برای خودش دست و پا میکند، حال به چه صورت چنین وجههی حداقل منحصر به فرد در اکشن ایجاد شده؟ تلفیق همان نیمه تسلط فیلمساز به هدف و نقطهی مهم ماجرا (تمِ شرقی-چینی) و نگه داشتنِ یک توازن بینِ مخلوط کوچکی از واقعگرایی و یونیک بودن فرهنگِ خاصِ دخالت داده شده در محتوایش! و البته مواردی که ناخواسته به “کمک” آمدهاند…! در این بین باید گفت فیلم در بُعدِ نسبتاً اصلیاش لنگ میزند، که در ادامه نگاهی دقیقتر به آن خواهیم انداخت.
“ژئو” بهترین کاراکتر فیلم است و نسبت به دیگران وضعیت بسیار بهتری دارد؛ همزمان شخصیتِ “ژئو” با اینکه هدفش را میداند و قبول به “تسیلم” شده، امّا دفاع غیرطبیعی و خاصی از خودش نشان میدهد؛ این شخصیت فکر و عمل نهاییاش بسیار مهم و قابل قبول است و حتی بازیگری بسیار توانا به چنین مواردی اضافه میشود (داخل پرانتز! شخصاً با نئونوآر خطاب کردنِ این فیلم مشکل دارم و آن را فاقدِ یک کنش و واکنش درست میدانم!) به نظر خیلی از موضوعاتِ دست خوش تغیراتی شده تا هر چه بیشتر مخاطب را در چنین حالتی، از جز به کل برساند؛ اینجا همانجاییست که هماهنگی هر جز در خدمتِ کل به چشم نمیآید و موضوع اینجاست که “دریاچه غاز وحشی” گذشته از ایناها، آنقدرها نوآرانه نیست و یا به مانند یک نئونوآر خوب قملداد نخواهد شد! (تعریفاتش زیاد و مبحثش طولانی) در شرایط فعلی و این تعریفات، وقتی نگاهی کلیتر به ساختهی “یینان” بیندازیم، خام بودن در بخشهایی به چشممان میخورد و آن بُعدِ مهم را دستخوش تغیراتی مایل به ضعیف پیش میبرد! از مهمترینشان مطرح کردنِ بسیار ساده به برخی عناصر که قبلتر گفتیم و مسیرِ بد و پردازشِ لغزشی “لیو” است؛ «عدم یک نقطه اوجگیری نامناسب و ذات اصلی مورد نیاز در یک نئونوآر عالی»، «کند روایت شدنِ این قصه برای این شخصیت و در نتیجه کسل شدن مخاطب و عدم همراهی»، «سخت است، امّا دیالوگها بسیار مبتدیانه و بازیگر بد!» و ایرادات ریز دیگر… با وجود ایرادات دیگر این ماجرا و پلیسها امّا، تنها و تنها قدرت کارگردانِ مطرح کرهای “بونگ جون-هو” در فیلم “خاطرات قتل”اش نمایان خواهد شد! امّا چگونه و ارتباطشان کجاست؟ این دو فیلم هردو درونمایههای مشابه دارند و با یک بررسی کوچک متوجه میشوید تا به چه اندازه “یینان” ناکام است و از چه کسی الگو گرفته و نه تنها موفق نشده بلکه تفاوتها را بیشتر مشخص میکند.
سمتِ دیگر و قضایای پلیس و درامِ کم رمقِ ماجرا، حقیقتاً آنطور که باید شکل نگرفته و در میانه مثل خیلی بخشها جا میمانند، ولی به غیرقابل پیش بینی بودن کمک کردهاند! (عجیب است ولی در تجربهی نهایی این چنین شده! موضوعی ناخواسته تبدیل به عملگری خوب میشود و هیجانات نیز بیشتر میشوند!) در این سمت و این درگیری “ژئو” به خوبی با روایت داستان همراهی میکند (نماینده خلافکاران) امّا کافی است تضادش را ببینیم و واقعاً سطحی بودن هرچیزی که از پلیس میشناسیم در این عنوان به چشم میخورد؛ حداقل انتظارِ یک پیشرفت و یا جدیتر گرفتن نقش این عملگر در داستان میرفت، ولی مثل سادهسازی درام در “دریاچه غاز وحشی”، چند وجهه از پتانسیلشان کامل استفاده نشده و خب شدیداً ضعف محسوب میشوند. اهمیتِ شخص قاتل اصلاً در نهایت مشخص نمیشود و این ماجرا در واقع همهاش از آنجا آغاز شده و نه مقتول اهمیتی دارد و نه پلیس مد نظرِ ما برای چنین چیزی اهمیتی قائل خواهد شد و خلاصه فقط “شعارِ” توخالی!؛ مقصر اصلی کیست؟ چرا به رابطهی موتور دزدان و پلیس اشارهای نمیشود و همان جا خاک میشود؟ چرا تا به این اندازه انتقادات مبتدیانه هستند و شعاری؟ بی طرفی کجای ماجراست؟ اصلاً چرا اصلاحات…؟ شاید منطق کمی در میان است تا نگاهی رو به بالا/به پایین یا خواسته و هرچیز دیگر!!!
میتوانید به چند فیلمی که قاتل در آخر مشخص نمیشود و امّا منظور و هدفی عمیقتر پشت ماجراست، نگاهی بیندازید؛ استفاده و پیش برندهی فوق مُهمی که باید پرداخت درستی در این اثر میداشت. صحبت اینجاست در “دریاچه غاز وحشی” با توجه به شواهد به نظر میرسد بیهدف بودن این میان و بُعدِ جنایی که حائزاهمیت است، به شدت وجود دارد حال هر چقدر در اصل و تجربه نهایی دیگر موضوعات خوب شده باشند (تنها هیجان)، دلیلی به عمدی بودنشان نیست و دقیقاً تسلطی که گفتیم… شاید تنها روی کاغد وجود دارد در اجرا چیزی دستگیرمان نخواهد شد! درام امّا همین مشکل را دارد و هرگز “لیو” به آن شخص پیش برنده داستان و رابطهاش با “ژئو” و یا پول! شکل خاصی نمیدهد. خلاصه بگوییم؛ این موضوعات به سادهترین شکل ممکن پیاده میشوند و بار کمی برای سفر کوتاهشان میبندند و برای همین در دراز مدت سکته میزنند.
[poll id=”68″]
نظرات
خدا نکنه فیلمی بیفته دست تو مگرنه درب و داغونش میکنی با این نقدات