سعید بشیری، احمد بهرامی، علی باقری، حسن مهدوی و فواد قهرمانی عوامل فیلم «دشت خاموش» در کافهخبر از روایت سیاه و سفید این فیلم گفتند.
«دشت خاموش» فیلم برگزیده بخش افقهای جشنواره فیلم ونیز است. جایزه مهمی که میتوان آن را مهمترین دستاورد سینمای ایران در سالهای اخیر از این جشنواره ایتالیایی دانست. از سوی دیگر این فیلم با تمام ویژگیهایی که دارد و آن را با فرهنگ ایرانی پیوند داده است توانسته مورد توجه انجمن منتقدان جهان هم قرار بگیرد و کسب جایزه فیپرشی از این جشنواره حاصل این توجه است.
ایده اولیه از کجا آمد؟
احمد بهرامی: ایده اولیه فیلمنامه به کودکی من برمیگردد. در سن شاید ده، دوازدهسالگی به واسطه اینکه یکی از اقوام در کوره آجرپزی کار میکرد این کورهها را دیدم. این در پس ذهن من مانده بود تا دو، سه سال پیش این موضوع دوباره به سراغم آمد. تصمیم گرفتم شروع به نوشتن کنم و بسازم. زمانی که داشتم زندگی کارگرها را مرور میکردم و دنبال جایی میگشتم که به آن بپردازم، ضمن اینکه دنبال جایی بودم که علاوه بر زندگی کارگری بشود اقوام مختلف را هم داشت. کوره پزخانه جایی است که کارگرها از اقوام متفاوت آنجا حضور دارند.
معمولا در اغلب محیطهای کارگری اقوام مختلف حضور دارند. این فضای سرد و بدون رنگ کوره آجرپزی انتخاب خوبی بود؟
احمد بهرامی: یکی دیگر از دلایلم این بود که در محیطهای دیگر هم ممکن است کارگرها باشند اما خانوادگی زندگی نمیکنند که روی هم تاثیر بگذارند. دلیل خیلی خیلی مهمتر و بصری هم فرم تکرار در کوره بود. جایی را میخواستم که حتما فرم تکرار در آن باشد. کوره جایی است که آجر تولید میشود و آجرها هم همه شبیه به هم و یکسان هستند. این تکرار خیلی مهم بود.
در مرحله نگارش فیلمنامه روی این محیط تحقیق هم داشتید؟
احمد بهرامی: در مرحله اولیه که گوگل کردم. برای اینکه ببینم که اصلا چند تا کوره هست و وضعیت چطور است. حدود هزارتا کوره را به صورت نقشه هوایی دیدم و تعدادی هم گزارش خواندم. همکارهای خود شما در این سالها رفته بودند از این کورهها عکاسی کرده بودند و دربارهشان نوشته بودند. با چند انجمن مربوط به کورهها صحبت کردم. مثلا با انجمن کورهدارهای قرچک ورامین صحبت کردیم و بعد ما را بردند بیست، سی کوره به ما نشان دادند. به همین ترتیب تحقیقات میدانی هم داشتیم. از این طرف تا نزدیک هشتگرد و زنجان و … کورهها را دیدیم و از طرف دیگر هم تا گرمسار و سمنان و جنوب تهران را دیدیم. در طول این دوران تحقیق هم با کارفرما هم با کارگرها صحبت کردیم.
انگار هر کس میخواهد بگوید من به فکر قشر ضعیف هستم میرود و چند عکس با کارگران کوره میاندازد و برای خودش تبلیغ میکند. شما چنین نیتی نداشتید؟
احمد بهرامی: اگر میخواستیم فقط درباره فقر و تنگدستی فیلم بسازیم خیلی جاهای دیگر میشد اینکار را کرد. شما اگر دوربینتان را همین الان مثلا وسط شهر تهران بیاورید یا هر شهری در دنیا، بالاخره یک سری آدم هستند که زندگیشان نمیچرخد و در سختی هستند. میشود از آنها فیلم گرفت. مساله اصلی چیز دیگری بود. فرم تکرار و مناسباتی که بین آدمها میشد پیش برود برای گفتن یک حرف عمیقتر و بزرگتر.
بعد از نگارش فیلمنامه باید تهیهکننده پیدا میکردید.
احمد بهرامی: من و آقای بشیری سالها با هم کار کردیم. من در برنامه «دو قدم مانده به صبح» با ایشان همکاری داشتم. از نزدیک همدیگر را میشناختیم. بعد از اینکه فیلمنامه کامل شد اولین کسی که آن را خواند ایشان بود و از همان زمان که خواندند گفتند من هستم. بیشتر فضایی که در این ۱۵سال بینمان بود و شناختی که داشتیم منجر به این همکاری شد.
این فیلمنامه چه داشت که شما را مجاب کرد به عنوان تهیهکننده در این کار حاضر باشید؟
سعید بشیری: روزی که فیلمنامه را خواندم از همان ابتدا دو، سه ویژگی مثبت در فیلمنامه دیده می شد و فاکتورهایی که میتوانستی براساس شناخت تواناییهایت به عنوان تهیهکننده فکر کنی امکان این کار وجود دارد. خود فیلمنامه کامل به نظر میآمد. وقتی میخواندی احساس نمیکردی با یک فیلمنامهای طرفیم که از نظر موضوع چندپاره است یا تکلیف شخصیتها با درام مشخص نباشد. از طرف دیگر احساس کردم فیلمنامهای است که فرم آن با سینمای معمول و متعارف فرق می کند. شیوه روایتش متفاوت بود. من هم علاقمند به این نوع سینما هستم. سینمایی که هم از نظرم فرم غیرمتعارف باشد و هم اینکه مضمونی داشته باشد که از سینمای صرفاَ سرگرمکننده فراتر باشد. از طرف دیگر من شاهد بودم که احمد دو، سه سال از وقتش متمرکز روی این فیلمنامه بود و زمان زیادی روی آن کار کرد. این هم برای من یک دلیلی بود که احساس امنیت بیشتری کنم . اینکه یک آدمی چند سال روی یک موضوعی تحقیق کرده و تکلیفش از ابتدا به نظر میآمد با این فرم از سینما و این نگاه به سینما روشن بود. برای همین من هم دل را به دریا زدم که بعد ۳۰ سال کار، ریسک تهیه یک فیلم سینمایی را به جان بخرم.
«دشت خاموش» یک فیلم جشنوارهپسند است؟
سعید بشیری: تجربه شخصی من این است که بله. اما در مرحله تدوین مثل هر کس دیگری که یک فیلمی میسازد به این فکر کردیم که دوست داریم مخاطب بیشتری این فیلم را ببیند. در این مرحله خیلی سعی کردیم با وجودی که این نوع از سینما، سینمایی است که با طمانینه، خیلی به تدریج و به کندی داستانش را تعریف میکند اما سعی کردیم یک مقدار داستان در آن برجستهتر باشد.
احمد بهرامی: اینکه فیلم به جشنواره برود بله فکرش را میکردیم. برای اینکه حضور فیلم در جشنواره مثل ویترینی است که باعث میشود فیلم دیده شود. ولی الان که به فیلم نگاه میکنم به خصوص با این سکانسهایی که از آن کم شده و به قول خودمان دوز هنریاش را کم کردیم، خیلی قصهگوتر شده و به نظرم در اکران هم میتواند به راحتی مخاطب عام را جذب کند.
سعید بشیری: واقعیت این است که وقتی من فیلمنامه را خواندم به عنوان تهیهکننده اصلا به این فکر نکردم که این فیلم قرار است ساخته شود برای اینکه به جشنواره برود. خود فیلمنامه به دلم نشست. این فیلمنامهای است که با احوال شخصی خود من نزدیک است و فکر کردم باید برای ساخت آن کمک کنم.
چه چیزی از فیلمنامه به دلتان نشست؟ قصه شخصیتها یا فرمی که برای روایت این قصه انتخاب شده بود؟
سعید بشیری: اولا وقتی من فیلمنامه را خواندم به شدت من را یاد قصه کوتاهی از جلال آل احمد به اسم «از رنجی که میبریم» انداخت. یک فضای کارگری، آدمهایی که زیستنشان با رنج و سختی همراه است. سکوتی که از همان ابتدا در فیلمنامه حس میشد و بعد هم فرم روایی که داشت در فیلمنامه هم مشخص بود. تصاویری که احمد در فیلمنامه توضیح داده بود کاملا قابل تصور بود و متعلق به سینمایی بود که من دوست داشتم.
علی باقری: یکی از چیزهایی که من را به این فیلمنامه جذب کرد و باعث استقبال از فیلم در جشنوارههای مختلف شده خود تم قصه است که هم جهانشمول است و هم تاریخ خاصی را دربرنمیگیرد و هم هر کسی از هر فرهنگی با این تم ارتباط برقرار میکند. تا امروز، من یک بار تجربه دیدن این فیلم را داشته ام و حسم این است که ده دقیقه اول یا لوپ اول فیلم که بگذرد، دیگر نمیشود این فیلم را ندید. بنابراین من فکر میکنم حتی مخاطب عام هم ارتباط خوبی با این فیلم برقرار میکند. قصه جهانشمولی است که همه میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و فیلم به سادگی آن را بیان میکند، فضایی است که خیلی خوب با ساختار فیلم تنیده شده است. همین تکرار در کوره آجرپزی در خود شکل آجر، خیلی خوب در ساختار و فرم خیلی خوب تنیده شده. یک نکته جالب که من به عنوان بازیگر با آن روبهرو بودم این بود که از روزی که من فیلمنامه را خواندم تا زمانی که اجرا شد، هیچ تغییری نکرد. یعنی احمد آن قدر به جزئیات فکر کرده بود که من تغییری در فیلمنامه یادم نیست. یک ضربالمثل انگلیسیها دارند که میگوید شیطان در جزئیات است. جزئیات اثر یک کار را تبدیل به شاهکار میکند و فکر میکنم در این فیلم به جزئیات خیلی توجه شده بود.
حسن مهدوی: من در فیلم قبلی احمد بهرامی هم بودم، اولین چیزی که برای من جذاب است این است که کارگردان صدا برایش مهم باشد. سر فیلم قبلی احمد «پناه»، یادم است برای سکانسهایی که در کویر داشتیم، من به احمد گفتم ما الان کویر مصر را میخواهیم آنجا پر از توریست است و جنب و جوش انسانی خاصی دارد. پس باید برویم آنجا صدا بگیریم. احمد سه روز فقط برای آمبیانسهای صدای زمینه فیلم آمد و همراهی کرد و وقت گذاشت. دومین موردی که به ذهنم میرسد این است که هنر یا یک اثر هنری وقتی به کهنالگوهای انسان نزدیک میشود جذاب میشود. در این فیلمنامه یک انتظاری به سبک «در انتظار گودو» در کاراکترها میبینیم. تکرار و دایرهای که به هیچ نتیجهای نمیرسد و در خیلی آثار است را میبینیم و برخورد دو جهان کارگری و سرمایهداری یا ارباب و رعیتی را میبینیم. این فیلم ناخودآگاه به کهن الگوهای ما نزدیک شد و همه آنها را به صورت سمبلیک نشان میدهد. حرف بولد شعاری سیاسی نمیزند. به اسطوره و افسانه نزدیک شد. همه ما از طبقه کارگر هستیم و این رنج را در لحظات زندگی خودمان لمس کرده بودیم و اینکه چطور نشان بدهیم که نه زمان داشته باشد و نه مکان و هر مخاطبی در دنیا با آن همذاتپنداری کند دلیلی بود که با این فیلم همکاری کردم. اینکه این فیلم در فستیوالهای مختلف و متعدد پذیرفته شده به همین دلیل است و فکر میکنم این فیلم همه طیف مخاطبی را درگیر خواهد کرد. من همیشه با بچههای سینمای مستقل و هنری کار کردم اما چیزی که بتواند به این نقطه مرزی برسد که هم آرت داشته باشد و هم مخاطب عام را جذب کند، این فیلم هر دو وجه دارد.
فواد قهرمانی: اولین باری که فیلم را دیدم، سه، چهار دقیقه اول فیلم که گذشت، به حسن گفتم این فیلم تا آخر همینجوری است؟ چیزی که در این فیلم بسیار برجسته است صداقتی است که در فیلم به وضوح میبینیم. کارگردان سعی نکرده از احساسات مخاطب سو استفاده کند. از ابتدا تا انتها از تک تک پلانها لذت بردم و خودم را یکی از کارگرها دیدم. رنج طبقه فرودست مربوط به جغرافیای خاصی هم نیست و در همه جای دنیا وجود دارد، این شاید ابتداییترین لایه فیلم است که اتفاقا اسم قطعه موسیقی آن را هم «بر بال رنج» گذاشتم. احمد در این موضوع تا انتها خیلی حساب شده پیش رفت. همه جای دنیا وقتی فیلم را میبینند کاملا برایشان ملموس است و دلیل اینکه فکر میکنم طیف گستردهای از مخاطبان خاص و عام را میتواند داشته باشد صداقتی است که در فیلم با آن روبهرو هستیم.
سعید بشیری: من برعکس دوستان فکر میکنم. به هر حال سینما از روزی که پا گرفته در عین اینکه همیشه آدمهایی بودند که سعی کردند با ساخت فیلمهایی که به مضامین جدی و مهم زندگی میپردازند، از رنج و تنهایی و انتظار روایت کنند اما سینما در کنار حضور این آدمها کارکرد عمدهاش سرگرمکننده بودن است. آدمها طوری در جامعه تربیت شدند که فکر نمیکنم خیلی مخاطب عام این فیلم را بپسندد.
علی باقری: من خیلی طرفدار دستهبندی کردن مخاطب نیستم. به عنوان یک بازیگر بیشترین بازخورد را از کسانی میگیرم که بیواسطه فیلم میبینند. مخاطب عام و کسانی که تخصصی فیلم نمیبینند. و با شما موافقم که سینما در وهله اول سرگرمی محسوب میشود و بعد یک هنر، صنعت، تجارت. اما پیشبینی من این است که مخاطب عام با این فیلم ارتباط برقرار میکند.
بخشی از مخاطب با این فیلم ارتباط برقرار میکند که علاوه بر سرگرمی فرم هم دوست داشته باشد. به نظر خودتان توجهی که در جشنوارههای خارجی به «دشت خاموش» شده به خاطر فرم است یا محتوا؟
احمد بهرامی: من فکر میکنم هر دو. الان «دشت خاموش» سه جایزه گرفته. یکی که خیلی ربطی به سینما ندارد و از اتحادیه فای که یک انجمن کارگری است و به بهترین فیلم که به زندگی کارگرها پرداخته جایزه میدهند. جایزه بعدی هم از نگاه منتقدین جهانی و جایزه بعدی جایزه اصلی بخش افقهای ونیز. وقتی این سه جایزه را کنار هم میگذارم به این نتیجه میرسم که این فیلم توانسته چند طیف را با خودش درگیر کند. طیف کارگر، طیف منتقدان و طیف داور و فیلمسازان در جشنواره. حالا به قول آقای بشیری ما این انتظار را نداریم که تماشاچیای که فقط به سینما به عنوان سرگرمی نگاه میکند برای دیدن فیلم ما هم بیاید، شاید همان اول که ببیند فیلم سیاه و سفید است فیلم را پس بزند. اما ما تماشاچی جدی سینما کم نداریم. میدانید که ایران بهشت فیلمسازی است. همانطور که ۸۰میلیون شاعر داریم، همه فیلمساز هستیم و البته پزشک. برای همین فیلمساز کم نداریم، علاقمند به سینما کم نداریم و همه اینها مخاطبان ما میتوانند باشند.
به نظر میرسد خیلی فروش برایتان نه در فیلم قبلی و نه در این فیلم اهمیتی نداشته.
احمد بهرامی: برای فیلم قبلی نه. اما دشت خاموش را با نگاه به پشت سر و تجربه ساخت و پخش فیلم «پناه» ساختیم .البته به عنوان یک فیلم مستقل هزینههای تولید از برآورد اولیه ما بالاتر رفت. در مرحله طولانی تدوین که حدود ۷ماه طول کشید و با خانم یاوری تدوینگر فیلم، در عین حساسیت برای حفظ فرم و ساختار فیلم، بارها تدوین را تغییر میدادیم اما نیمنگاهی هم به فروش البته در اندازه و استانداردهای این نوع از سینما هم داشتیم.
در انتخاب بازیگرها برای استقبال مخاطب عام فکر نکردید؟
احمد بهرامی: در سینمای ایران کلا دو، سه بازیگر هستند که میگویند بودنشان فروش فیلم را تضمین میکند ولی من فکر نمیکنم اینطور باشد. خود من که نه بلدم و نه میخواهم این کار را انجام بدهم. بازیگرهای ما واقعا چهره هستند اینطور نیست که شناخته شده نباشند. انتخاب علی باقری، فرخ نعمتی، مهدیه نساج و بقیه بچهها واقعا از بین صدها بازیگر انجام شد. اگر ملاک این باشد که مخاطب عام به خاطر بازیگر بیاید، نه ما چنین مخاطبی نداریم. مخاطبهایی که قرار است این فیلم را ببینند نه تنها علی باقری را میشناسند بلکه طرفدارش هم هستند. از همینجا که راه افتادیم به قصد ونیز واقعاً در فرودگاه و حتی در ونیز ایرانی هایی بودند که علی را می شناختند و با او عکس می گرفتند.
علی باقری یک ستاره است؟
علی باقری: ستاره بودن و صنعت ستارهسازی تعریف دارد. ستاره یعنی کسی که حضورش باعث فروش و تاثیرگذاری شود، از این بابت من ستاره نیستم ولی خوشبختانه کیفیت کسانی که بازی من را دوست دارند آنقدر خوب است که برایم ارزشش به اندازه کمیتش نیست. خیلی هم خوشحال میشوم اگر حضور من باعث فروش یک فیلم شود و به اقتصاد آن کمک کند ولی در این تعریف تخصصی ستاره من نیستم.
انتخاب این افراد برچه اساسی بود. مثلا بعد از دیدن فیلم به نظر میرسد فرخ نعمتی خیلی خوب نمادی از جامعه سرمایهداری شده یا نقش کارگر خیلی خوب روی علی باقری نشسته.
حسن مهدوی: من اینجا یک نکته اضافه کنم. فکر میکنم بخشی از انتخاب بازیگرهای فیلم به این برمیگردد که احمد بهرامی خود را وامدار سینمای کیارستمی است. چیزی که در سینمای کیارستمی بود این بود که دوست داشت آدم ارجینال کاراکتر را پیدا کند.
علی باقری: ولی کیارستمی سراغ نابازیگر میرفت.
احمد بهرامی: من خوشبختانه توانستم در ورکشاپ یک ساله آقای کیارستمی باشم. ایشان میگفت آدمی را پیدا کنید که نقش روی او بنشیند حتی اگر نابازیگر باشد اما اواخر دوره کاری ایشان یک منتقد یا خبرنگار از او پرسید که الان نظرتون درباره همه سالهایی که گذشت چیه؟ یادم است گفتند: الان که فکر میکنم با بازیگرها هم میشد همه این فیلمها را ساخت ولی با رنج کمتر. من این جمله را بیشتر به کار میبرم. در این کار به چیزی که فکر کردیم اول توانمندی بازیگرها بود و دوم این بود که شبیه چهرهای باشند که در هنگام نوشتن فیلمنامه سالها به او فکر کرده بودم. مثلا اگر فلان بازیگر ستاره این توانمندی و دیسیپلین را داشت واقعا از او استفاده میکردم.
سعید بشیری: وقتی فیلمنامه را میخواندم تصور میکردم احوال کلی این فیلم چگونه است؟ بازیگرها و لوکیشن چه شکلی هستند؟ من به عنوان تهیهکننده یک تصور نسبتا روشنی از فضای حسی و بصری این فیلم داشتم. اتفاق خوبی که در مسیر تولید افتاد این بود که مراقبت شد از اینکه چیزهای اضافهای که با احوال این فیلم همخوان نیست به این فیلم راه پیدا نکند. واقعا احمد با حوصله آدمهای مختلف را برای نقشهای مختلف دید و عجله هم نکرد و حتی مورد داشتیم بازیگرشناخته شده ای که تمایل داشت در فیلم باشد و شاید در فروش فیلم هم تأثیر می گذاشت ولی در نهایت فکر کردیم و از خیرش گذشتیم.
علی باقری: شاید سختترین کاری که باید در این فیلم میکردیم این بود که کار اضافهای نکنیم و اجازه بدهیم براساس فیلمنامه پیش برویم. اکت اضافه نداشته باشیم.
اینکه بازی بازیگر آرام باشد و اکت اضافه نداشته باشد، موردی است که کمتر در ایران مورد پسند قرار میگیرد.
احمد بهرامی: دیشب یک فیلم دیدم که بازیگر مدام دستهایش را تکان میداد… حتما کارگردان از او خواسته بود ولی الان این نوع بازی حتی در ایران هم کمتر طرفدار دارد. هرچند متاسفانه هنوز در جشنوارههای ما بازی بازیگری جایزه میگیرد که رو است.
علی باقری: من بیشتر از آن که خودم را بازیگر بدانم پژوهشگر بازیگری میدانم. متاسفانه بازیگری ما در ۵۰سال گذشته به سمت معاصر شدن پیش نرفته. یعنی اتفاقی که در موسیقی و کارگردانی افتاد در بازیگری رخ نداده. من فکر میکنم به زودی مخاطبهای جوان واقعا حوصله دیدن بازیهای شلوغ و حرکات اضافی را ندارند و بازیگرها باید یک مقدار سعی کنند به سمت معاصر شدن بروند.
سعید بشیری: این نوع نگاه به زندگی و هنر که نگاه خویشتندارانهای است در سینما بوده. نمونه خوبش بازی بازیگرهای فیلمهای برسون است که تلاششان این است که احساساتشان را بروز ندهند. در دشت خاموش در زمینه بازیگری من میدیدم که احمد از بازیگرها میخواست که خیلی احساساتشان را بروز ندهند و کارهای فیزیکی نداشته باشند. و این اتفاق خیلی خوبی برای فیلم بود. تصور من این است که بازیگر خوب کسی که قدرت درک احوال فیلم را داشته باشد و علی به خوبی این را درک کرد. مهمترین کار علی این بود که این نکته را درک کند. چون بازیگر اصلی بود و اگر متوجه این نمیشد، کار پیش نمیرفت. اما او با هوشمندی و دانش بازیگری که داشت، با فضای کلی کار خود را هماهنگ کرد.
احمد بهرامی: علی را وقتی شما رصد میکنید در فیلمهای دیگرش هم همین است. در سریال «همگناه» هم که خیلی مخاطب داشت، آنجا هم علی خیلی بازی فیزیکی و شلوغی نداشت.
سعید بشیری: واقعا خاموش بازی کردن یک بازیگر برای بیان وظیفه دراماتیکی که دارد خیلی سخت است.
احمد بهرامی: و همانطور که گفتم متاسفانه در جشنوارههای داخلی معمولا اگر کسی بازی کند میگویند چه بازیای کرد و جایزه میگیرد در حالیکه کار کسی که بازی نمیکند سختتر است.
علی باقری: من فکر میکنم همه بخشهای کار آنقدر خوب درهم تنیده شده بود که وقتی از سالن بیرون میآیی نمیتوانی بگویی مثلا بازی خوب بود یا کارگردانی یا فیلمبرداری.
به نظر میآید بیشتر از آن که موسیقی اهمیت داشته باشد سکوت برایتان اهمیت داشته.
فواد قهرمانی: جلسات بسیاری با احمد و حسن درباره موسیقی داشتیم. عنصر تکرارشونده و سکوتی که در عین شنیدن صداهای موسیقایی متوجهش میشویم و اینکه به اعتقاد من موسیقی فیلمی خوب است که متوجهش نشوی، این داستان موسیقی بود. حرکت دوربین، راه رفتن بازیگرها را بارها دیدم و سرعت موسیقی برایم مهم بود. نکته دیگر اینکه واقعا برایم مهم بود که با موسیقی نخواهیم از احساسات مخاطب سو استفاده کنیم. چون خیلی راحت است که با موسیقی بخواهی اشک مخاطب را دربیاوری ولی ما از این پرهیز کردیم.
*در فضای بیابانی کورهپزخانه کوچکترین صدایی میتواند از کادر بیرون بزند و مخاطب را اذیت کند. برای صداگذاری تمهید خاصی داشتید؟
حسن مهدوی: اولین کاری که ما برای فیلم کردیم قبل از شروع فیلم رفتیم و لوکیشن فیلم را دیدیم. آمبیانسها را طراحی کردیم و خیلی از بادها را هم در کویر قبلا گرفته بودیم. برای اینکه فیلم «دشت خاموش» است. خاموشی تک تک عناصر برایمان مهم بود. این چالش بزرگ که دشت خاموش کورهپزخانه است و هیچ صدای دیگری به جز صدای کوره و باد و آدمها و صدای پاها و … نباید باشد. سختتر از اینکه اصولا احمد در فیلمهایش یک عنصر صوتی طبیعی دارد. در این فیلم باد بود و این صدا باید تکراری باشد و باید طوری باشد که مخاطب خسته نشود و زیاد شنیدن این صداهای تکراری او را زده نکند.
اهمیت صداگذاری در چنین فیلمی که عنصر سکوت در آن خیلی مهم است کجاست؟
حسن مهدوی: اهمیت صداگذاری این است که باید طوری فضا را بسازی و طراحی کنی که مخاطب از آن فضا به لحاظ صوتی، بتواند احساس یگانگی کند و بپذیرد. از آن جهانی که با کاراکترهایش همذاتپنداری کرده بیرون نیاید. سکوت و تنهایی که هر کدام از آدمهای این فیلم دارند و اندوهی که پشت حرکات همه کاراکترها هست باید هم دیده و شنیده شود و بهترین کار این است که از هر چیز دیگری به جز آنچه فضا به تو اجازه میدهد پرهیز کنی و همه صداهای اضافه را به پرسپکتیو ببری و این ثمره تلاش و همکاری همه بچههای گروه است.
احمد بهرامی: باید اینجا از صدابردار کار هم خیلی تشکر کنیم. چیزی که برای من در صداگذاری خیلی مهم بود صداهای خارج از قاب است و این فکر میکنم تخصص حسن مهدوی و آقای دلپاک است که با او همکاری میکند.
شما در فیلمنامه هم از دو قومیت متفاوت استفاده کردید و هم کارگرهایی از دو مذهب شیعه و سنتی دارید. با توجه به اینکه خیلی کم به این موضوع پرداختید و به نوعی در سطح مانده نترسیدید که شعاری شود؟
احمد بهرامی: چیزی که من در این کورهها همیشه دیدم طیف گسترده خانوادههای کارگر است. در این کورهها کردها، ترکها، خراسانیها و … کار میکنند. مهم بود که واقعی به نظر برسد. به این فکر نکردم که شعاری میشود اگر اینطور میخواستم فکر کنم کل سخنرانی کارفرما میتوانست شعار باشد. با انتخابهای درستی که شد خوشبختانه من احساس میکنم شعاری نشد.
این دیدگاههای سوسیالیسم امپریالیسم در ذهن شما چه جایگاهی داشته که به فیلمنامه «دشت خاموش» منجر شده؟
احمد بهرامی: اولا در فیلم ما اینطور نیست که ما حق را به کارگرها داده باشیم یا به کارفرما حق داده باشیم. همانقدر که میبینیم کارگرها محق هستند کارفرما هم میتواند محق باشد. به هر حال بشر از وقتی یکجانشین شده با این مسائل درگیر شده. آنهایی که زمین بیشتری داشتند کارفرما بودند و یک عده برایشان کار میکردند. چه بخواهیم و چه نخواهیم این مسائل وجود دارد. من هم برای ساخت فیلم به این مسائل فکر کردم، اما واقعا تمام تلاشم را کردم که خیلی سمت این کلمات و جملات نروم. شاید سهم کارفرما بیشتر از بقیه باشد در به وجود آمدن فضایی که انگار همه چیز رو به فروپاشی است اما خود کارگرها هم در این موضوع سهم دارند و سهمشان خیلی هم کمتر از کارفرما نیست.
علی باقری: من فکر میکنم فیلم این طور نیست که حق را به کارگرها داده باشد. فیلم خیلی بیطرف بوده، هم در مورد کارگرها و هم در مورد کارفرما.
سعید بشیری: نکتهای که به ذهن خودم میرسد این است که هر بار که فیلم را میبینم خود انسان برایم برجسته است. شما وقتی به کاراکتر اصلی نگاه میکنی او هم در بحران قرار دارد و دارد رنج میکشد. اگر از من بپرسند تم این فیلم چیست میگویم تنهایی آدمها و رنجی که از زیستن میبرند. این برای من برجسته است. البته یک جمله معروفی در مفاهیم نمایشی است که هر مخاطبی به اندازه تجربیات مشترکش با صاحب اثر با یک اثر ارتباط میگیرد. نمیخواهیم درباره جزئیات خیلی حرف بزنیم چون فیلم هنوز دیده نشده اما وقتی شما به کاراکتر کارفرما هم نگاه میکنید برایتان غول بی شاخ و دم نیست.
ولی این کارفرما هم کارگرها را استثمار کرده.
احمد بهرامی: قبلا هم گفتم. سهمش در به وجود آمدن این فضا بیشتر از بقیه است ولی اینطور نیست که بقیه سهمی نداشته باشند. شاید اگر یکی دو بار دیگر فیلم را ببینید به این نتیجه میرسید که سهم بندی باید کرد. مثلا باید دید اینها با زیر آب یکدیگر را زدن چه سهمی دارند. این چیزی که شما میگویید استثمار وجود دارد و متاسفانه خاصیت بشر است که هر کس رئیس یک بخش باشد محال است که بتواند عدالت مطلق ایجاد کند.
علی باقری: به قول میرزا محمدخان آدم از وقتی به دنیا میآید وارد بیعدالتی میشود.
احمد بهرامی: اتفاقا من خیلی دوست دارم این فیلم را برای نمایندههای مجلس کسانی که قانونگذاری میکنند نشان بدهم تا یک فکر اساسی برای کارگرها و کارفرماها کنند. همه جای دنیا روی کارها و مشاغل سنتیشان سرمایهگذاری میکنند متاسفانه در این ۷هزارسال که ما گل را پختیم و آجر ساختیم، حکومتها و دولتهای مختلف آمدند و رفتند کسی فکری برای این کورهها نکرده و ما این را از بین بردیم.
در روزهای اخیر چندین فیلم که سال گذشته ساخته شدند خود را به عنوان گزینه اسکار معرفی کردند. «دشت خاموش» هم میتواند در این گزینهها قرار بگیرد؟
سعید بشیری: من هم این موضوع را در چند روز اخیر دیدم که فیلمهای مختلف اعلام میکنند که میتوانند بخت حضور در اسکار باشند. این حق طبیعی هر فیلم است و حق ما هم هست. دوم اینکه من فکر میکنم این اتفاق خیلی خوبی برای سینمای ایران است اگر ما یک بار دیگر طعم شیرین شب حضور اصغر فرهادی و بردن جایزه اسکار را بچشیم. سوم اینکه فیلمی که میرود باید بیشترین فاکتورهای لازم را داشته باشد که اگر رفت بتواند جز ۵گزینه نهایی باشد. ما هم داریم تلاش میکنیم که جز گزینهها باشیم. این فیلم به هر حال در جشنواره ونیز یکی از مهمترین جوایز سینمایی ایران را در مجامع جهانی گرفته. جایزه بهترین فیلم بخش افقها و جایزه انجمن منتقدان جهان، که خودش تاییدی است بر اینکه فیلم دارای ویژگیهایی است که میتواند مورد توجه قرار بگیرد. نکته بعد اینکه در بخش بینالملل معمولا در اسکار تلاش میکنند موضوعاتی مطرح شود که برای جامعه جهانی مهم است، فیلم ما هم به طبقه کارگر و روابط انسانی و معانی ابدی زندگی انسان میپردازد. ضمن اینکه اتفاقات خوب دیگری هم برای فیلم ما در راه است. در جشنواره وایادولید اسپانیا در بخش مسابقه اصلی هستیم و در جشنواره توکیو در بخش ورلد فوکوس هستیم که مروری است بر فیلمهایی که جوایز مهم جشنوارههای جهانی را گرفتند. فیلم ما و فیلم آقای رسولاف در این بخش است. خوشبختانه جشنواره بینالمللی فیلم استکهلم و چندین جشنواره مهم دیگر که به زودی اعلام میکنیم هم فیلم را پذیرفتند. به همین خاطر فکر می کنم فیلم دشت خاموش هم می تواند یکی از گزینه های نهایی کاندید شدن از سوی کشور باشد.
علاوه بر این حضورها، اکران خارجی فیلم هم برای حضور در اسکار مهم است، برنامهای برای اکران خارجی دارید؟
سعید بشیری: الان یک انجمن مهم منتقدان در هالیوود از ما خواسته که فیلم را برای یکی از معتبرترین جشنوارههای آمریکا بفرستند و اکرانش را هم در آمریکا انجام میدهند.
احمد بهرامی: همانطور که آقای بشیری گفتند ما هم مثل فیلمسازهای دیگر دوست داریم که در میان گزینهها باشیم و وقتی همه چیز را رصد میکنیم میبینیم که اگر مثلا ملاک جوایز باشد ما در سال جدید تا الان مهمترین جایزه را گرفتیم، اگر ملاک تعداد جشنواره باشد که در تعداد زیادی از جشنوارههای مهم بودیم و خواهیم بود. وقتی این همه جشنواره و کشور یک فیلم را میخواهد به نظرم میتواند جزو کاندیداهای معرفی به آکادمی اسکار باشد. ضمن اینکه مسائل حقوق بشری هم در اسکار مهم است و از مساله کارگرها چه چیزی حقوق بشریتر؟
سعید بشیری: جایزه بهترین فیلم بخش افقهای ونیز جایزه خیلی مهمی بود ولی متاسفانه رسانهها خیلی به آن نپرداختند و در یک جور سکوت خبری غیرمنصفانه قرار گرفته در حالی که این افتخار برای سینمای ایران است. ما متعلق به سینمای مستقل هستیم و بدون بهره بردن از امکانات دولتی، سازمانی و بنگاههای اقتصادی فیلمی را تهیه کردیم در تعریف سینمای مستقل در جهان میگنجد. یک مقدار در این زمینه کملطفی شد به این فیلم و به سینمای ایران که این جایزه ارزشمند را برد.
منبع: خبرآنلاین
نظرات