فصل هفتم سریال پرطرفدار و پربینندۀ شبکۀ AMC که سالهاست روی زبان ها افتاده و در حوزۀ زامبیها حرف اول را در سینما میزند؛ ویترینی از ایراداتی است که باعث شده تعدادِ بینندگان این فصل به کمترین مقدار خود در ۴ سال اخیر پخش سریال برسد. چنین دستیابی بزرگی مطمئنا نیازمند ایرادات جدی و غیر قابل بخششی است که در ادامۀ مطلب به بررسی آنها میپردازیم تا ببینیم آیا واقعا موقع خداحافظیِ مردگان متحرک از صدر پربینندهترین سریال های چند سال اخیر رسیده است؟ در ادامه با سینماگیمفا همراه باشید.
همانطور که میدانید، بسیاری از حوادث داخل سریال را با اقتباس از داستان های مصور آن خلق میکنند. از همین رو از خیلی وقت پیش ها قرار بود که روزی، آنتاگونیستی بیرحم، تهدید بر انگیز و کشنده وارد داستان شود که نیگان نام دارد و با چوب بیسبالِ سیمخارداریاش که لوسیل نام دارد؛ میخواهد ریک و گروهش را به ستوه بیاورد.
قسمت پایانی فصل قبل که واقعا نیز جذاب و هیجانانگیز بود و یکی از بهترین اپیزود های سریال به حساب میآید؛ توانست تاحدودی قدرت و عظمت گروه ناجیان را که توسط نیگان رهبری میشود، به نمایش بگذارد. نمایشی که در انتها به هنرنمایی جفری دین مورگان (نیگان) انجامید و به بینندگان و به ویژه ریک و گروهش فهماند که با تهدیدی بسیار بزرگ رو به رو شدهاند.
اولین اشتباه فصل هفتمِ مردگان متحرک را، میتوان در اپیزود پایانی فصل قبلی پیدا کرد. آنجایی که نیگان برای انتقامگیری از ریک و برقراری عدالت اعلام کرد که میخواهد یکی از اعضای گروه ریک را با لوسیل بکشد. همین کار را هم کرد. اما متاسفانه به تصمیم سازندگانِ فیلم، باید تا شروع فصل بعدی برای پاسخ دادن به این سوال صبر میکردیم که “نیگان چه کسی را کشت؟”. مدت زمان زیادی که تا شروع فصل هفتم باقی مانده بود، زمان بسیار زیادی بود تا بینندگان و طرفدارانِ سریال به بررسی سرنخ های داستانی بپردازند و قربانی احتمالی نیگان را پیدا کنند و از همه مهمتر اینکه برای هر یک از قربانی های احتمالی یک بار سوگواری پیش از مرگ بگیرند و متلاشی شدن هرکدامشان را به نوبت متصور شوند. پس اینطور که پیداست در اپیزود آغازینِ فصل هفتم بدونِ هیچ هیجان و شوکِ غیر منتظرهای قرار بود به تماشای مرگ یکی از اعضای گروه ریک بپردازیم. حتی اگر عضو بسیار دوست داشتنی و محبوبی مثل گلن باشد که از اپیزود دوم سریال با ریک همراه بوده. البته اندوهِ مرگ گلن را پیش از اینها یک بار تجربه کرده بودیم؛ اما اینبار به نظر میرسد هیچ راه برگشتی برای گلن وجود نداشته باشد.
اغلب سکانس های موجود در هشت اپیزودِ ابتدایی فصل هفتم مربوط به شومن بازی های نیگان و دیالوگ های مرموزانۀ آن است تا هرچه بیشتر به اهمیت بسیار زیاد آن پی ببریم. اگر سازندگانِ فیلم مقداری در پردازش نیگان در این نیمفصل صرفه جویی میکردند شرایطِ کنونی سریال خیلی بهتر از اینها میشد. البته این نیمفصل بیشتر پیشنمایشی برای قسمت های آیندۀ سریال و نبردِ بین ریک و نیگان به حساب میآید. اما اشتباهِ بزرگی که منجر به اشتباهات بیشتری توسط سازندگانِ فیلم شد؛ این بود که یک سناریوی سه – چهار قسمتی را در هشت قسمت کش دادند و از آن بدتر اینکه علیرقم زمان استاندارد اپیزود های این سریال، برخی از قسمت های این نیمفصل بیش از حد معمول طولانی بودند. طولی بدون هیجان که بیشتر صرف معرفی و آشنایی با نیگان شده بود.
امپراطوری ایزیکل، دیگر لوکشینِ جدیدی است که در این فصل وارد دنیای مردگان متحرک شده. این امپراطوری توسط یک پادشاه غیرواقعی که یک ببر واقعی به همراه دارد، فرمانروایی میشود و دست بر قضا از سوی ناجیان (گروه نیگان) تحت ظلم واقع شده است و مانند ریک و الکساندریایی ها باید مقدار زیادی از داراییهایشان را به آنها تقدیم کنند. احتمالا کارول و مورگان، دو شخصیت عمیق و امیدوارکنندۀ سریال، قرار است پل رابط بین امپراطوری و الکساندریا باشند. البته باید در نظر داشت که این دو شخصیت از اتفاقاتی که برای ریک و گروهش افتاده بیخبر هستند و فعلا خود را ملزوم به سرزدن به الکساندریا نمیدانند.
از سویی دیگر نیز ساشا و مگی در هیلتاپ در گیر و دارِ رئیسِ آنجا مشغول زندگی هستند تا فرزند مگی که پدرش به تازگی توسط نیگان به کام مرگ رسید، به دنیا بیاید. ناجیانی که در این فصل با آنها رو به رو شدهایم خیلی بزرگتر از دار و دستۀ فرمانداری هستند که در ماجراهای زندان به مدت دو فصل با آنها دست و پنجه نرم کردیم. از طرفی دیگر نیز حضور نیگان در مردگان متحرک برای فصل هشتم نیز توسط جفری دین مورگان به تایید رسید و اینطور که پیداست قرار است شاهد کش و قوس های بسیار زیادی بین ریک و نیگان باشیم. کش و قوسی که در نهایت منجر به یک جنگ بزرگ میشود. جنگی که در یک سوی آن ناجیان به فرمانروایی نیگان قرار گرفتهاند و در سوی دیگر آن الکساندریایی ها و هیلتاپی ها و امپراطوری ایزیکل.
یکی دیگر از مهمترین اتفاقاتی که طی این فصل و به ویژه در آغاز آن افتاد؛ ایجاد یک وضعیت روحی و روانی نگران کننده و غیرمعمول برای اعضای گروه ریک است. از ریک که رهبر گروه بود و متلاشی شدن دو تن از اعضای بسیار مهمش را تماشا کرد گرفته؛ تا پسرش کارل که در این سن کم، خشونت های بسیار فجیعی را نظارهگر بوده و سودای جوانیاش در انتها ممکن است برای نیگان دردسر ساز باشد. مخصوصا هنگامی که یواشکی وارد پایگاه ناجیان شد و پس از کشتن دوتا از سرباز های نیگان، همراه وی مشغول گشتزنی در محیط پایگاه شد و البته همچنان به کله شقی هایش در مقابل نیگان ادامه داد و در مقابل نیز نیگان از همصحبتی با کارل و بیپروایی های وی لذت میبرد. اما در سویی دیگر؛ ریک اصلا وضعیتِ مطلوبی ندارد. همانند شوالیهای که بدون سلاح به چنگ اژدها افتاده، فقط به دستورات اژدها گوش میکند تا مبادا یکی دیگر از دوستانش به قتل برسند. ریکی که در این نیمفصل مشاهده میکنیم کاملا به زیر کشیده شده و ابهتش را از دست داده و بیش از هرچیزی نیاز به یک جرقۀ حیاتی دارد تا به سمت پایگاه نیگان و ناجیان شعله بکشد و حداقل انتقام دوستانش را بگیرد.
دریل نیز وارد یک برهۀ اذیت کننده در زندگیاش شده و نیگان آن را کاملا در چنگ خود نگه داشته. دریل روزهای زیادی در یک اتاق خالی بدون لباس کافی مشغول گوش دادن به یک موسیقی اعصابخردکن است و ساندویج غذای سگ میخورد و به نوبۀ خود در مقابل پیشنهادِ نیگان مقاومت میکند. پیشنهادی که مربوط به پیوستن به ناجیان و رها کردن ریک میشود. دریل را هم که میشناسید؛ باوفایی که هیچوقت زیر بار حرف زور نمیرود و در انتها نیز حتما انتقام خود را از کسانی که پا روی دمش میگذارند، میگیرد.
تا اینجا که هشت قسمت از این فصلِ ناکام میگذرد هنوز آنطور که باید، طرفداران از سریال لذت نبردهاند و تنها در قسمت اولِ فصل به سوال چند ماهۀ خود پایان دادند و سپس تنها روایت داستانی را تماشا کردند که به هیچ وجه پتانسیل این همه کشش را ندارد و باید خلاصه تر از این حرف ها روایت میشد. خوشبختانه اپیزود هشتم، با روندی که داشت طرفداران را تا حد زیادی به نیم فصل دوم امیدوار کرده است و حتی جفری دین مورگان نیز در اینباره در مصاحبهاش اعلام کرده است که شاهد دو اپیزود بسیار هیجان انگیز پس از تعطیلات هستیم که وی نیز در آنها حضور مهمی خواهد داشت. علاوه بر هیلتاپی ها و امپراطوری ایزیکل، به نظر میرسد گروهی از زنان نیز در فواصل دورتر وارد ماجرا شوند که البته طی سوگندی که تارا در مقابل دوستش که عضو این گروه است خورد، قرار نیست هیچوقت محل اقامت این گروه را برای اعضای گروه خودش فاش کند. حتی در انتهای اپیزود ششم نیز شاهد بودیم که تارا در مقابل پرسش های روزیتا سکوت کرد و هیچ حرفی در رابطه با گروهی که در جنگل با آنها ملاقات کرد نزد. بهرحال باید منتظر باشیم و ببینیم که در آینده کش مکش های بین ریک و نیگان چگونه ادامه پیدا میکنند. آیا الکساندریا به کمک هیلتاپ و امپراطوری ایزیکل از پس ناجیان و نیگان بر میآیند یا تارا ناامیدوارانه به سمت گروه زنانه اما بسیار بیرحمی میرود که در جنگل بدون حضور حتی یک مرد زندگی میکنند و دست بر قضا از ناجیان نیز دل پری دارند و چه بهتر از اینکه در حضور سه قبیلۀ دیگر، فرصتی برای انتقام گیری از ناجیان داشته باشند.
مردگان متحرک در سال های متوالی توانسته مهمان همیشگی بسیاری از مردم در سطح جهان باشد و به بزرگترین پروژۀ سرگرمی مربوط به دنیای زامبی ها تبدیل شود و دنیایی کاملا جدید و پساآخرالزمانی را خلق کند که مردم زیادی از تماشای اتفاقات رخ داده در آن لذت میبرند. مخصوصا اگر شخصیت های دوست داشتنی و محبوبی نظیر ریک و دریل و … نیز در داستان حضور داشته باشند که عدهای با آنها ارتباط عمیق قلبی وارد کنند که مرگ هر یک از آنها موجب ناراحتی جمع کثیری از مردم جهان میشود. به تازگی نیز شاهد جفری دین مورگان هستیم که با حضور خود در همین یک نیمفصل، خود را در دل بسیاری از طرفداران سریال جا کرده است و علیرغم منفور شدن، به محبوبیت بسیار زیادی دست پیدا کرده است. امیدواریم به همین زودی ها ریک انتقام خود را با مرگ نیگان از ناجیان نگیرد تا هرچه بیشتر شاهد هنرنمایی های این شخصیت دوست داشتنی و تازه وارد اما حرفهای باشیم که البته سازندگان بیش از اندازه به ویژگی های مثبت آن ایمان دارند و در مصرف آن اسراف میکنند و اغلب به جای نمایش های خوفناک و ترسناک، شاهد وراجی های چند دقیقهای و یک طرفهای هستیم که در آنها مدام مشغول ثابت کردن قدرت خود به اطرافیانش است.
ادامۀ فصل هفتم سریال مردگان متحرک پس از تعطیلات پیش رو آغاز میشود. به شخصه به عنوان طرفداری که سالهاست این سریال را دنبال میکنم، آرزومندم که در نیمفصل دوم به اوج شکوه خود بازگردد و از پتانسیل بسیار خوبی که دارد به نحو احسن استفاده کند و طرفدارانی که در این روز ها از آن ناامید شدهاند را راضی نگه دارد.
نظرات