فیلم Unhinged «نامتعادل» به کارگردانی دریک بورت، همچون نامش هیچ ویژگی خاص و متعادلی در ساختارش ندارد؛ اما یک کار را میتواند با لکنت و ایرادات بسیارش انجام دهد و آن سرگرم کردن مخاطب تا لحظه آخر است. فیلم در مقایسه با آثار بسیار پر ادعا و پر خرج امسال چون: «تنت» و یا «مولان» بیشتر از پس جهان خود بر میآید و حداقل میشود تا پایان نگاهش کرد!. «نامتعادل» اثری با محوریت خشونتهای جادهای یا بهتر است بگوییم خشونتهای جهان مدرن و بیاعصاب امروزی به شمار میرود که هر جرقه میتواند آتشی مهار نشدنی را بپا کند. که نمونه درخشان این مسئله را در اولین ساخته بلند استیون اسپیلبرگ یعنی «دوئل» دیدهایم. حال میزانسن از دل جاده به دل شهر آمده، ماشین آنتاگونیست فیلم از کامیون غول پیکر به یک وانت فورد تقلیل پیدا کرده و همچون اکثر فیلمهای امروزی شخصیت قهرمان یا مورد ظلم قرار گرفته ما یک زن است. اما ماشین قربانی همچنان قرمز است! و شلوغی شهر دلیلی بر تنها نبودن او نمیشود. و البته برخلاف فیلم دوئل، ما از هویت شخصیت منفی فیلم باخبر هستیم و اصلا پیش از آن که از شخصیت ریچ هانتر (کارن پیستوریوس) که قربانی ماجرا است با خبر شویم، این شخصیت منفی است که به نمایش در میآید. تام کوپر با بازی راسل کرو که بیشک دلیل اول تماشای این فیلم است، در گرد و قلمبهترین حالت ممکن! که میشود گفت کمی بخاطر عوارض میانسالی است، در نقش یک انسان بیاعصاب که بوق محترمانه نشنیده! و قرار است یک روز بد را برای قربانیاش بسازد خوش میدرخشد. البته که این نقش با بازیهای درخشان او در آثار به یاد ماندنیاش چون: گلادیاتور و مرد سیندرلایی فاصله بسیاری دارد؛ اما همچنان آنقدری خوب هست که یک تنه فیلم را حفظ کند و بی منطقی داستان را، خصوصا از نیمه فیلم به بعد، ماست مالی کرده! تا اگر قرار باشد بعد از پایان فیلم مخاطب فحشیهم نثار فیلم کند، آنچنان رکیک نباشد.
اما فارق از بازی راسل کرو، فیلم چند مورد خوب دارد. اول آنکه تعلیق را با نمایشی که از خشونت کوپر به ما نشان میدهد تا زمانی که ریچل و پسرش کایل (گابریل بیتمن) به پشت ماشین او میرسند و آن حرکت نامحترمانه در بوق زدن را انجام میدهند! و تازه عذرخواهیهم نمیکنند، به درستی بنا میکند. و دوم آنکه اطلاعاتی که از ریچل میدهد تا علت عصبانیتش را بفهمیدم به اندازه و درست است. همچون ماجرای جدایی از همسرش، ماجرای زندگی کردن برادرش به همراه دوست دخترش در خانهی او و از دست دادن مشتریاش بخاطر تاخیری که باعث شروع تمام جریانات وخیم دیگر است. درواقع این ریزه کاریها در مورد دیگر شخصیتها و خصوصا کوپر وجود ندارد و فیلم برخلاف آنچه که بنظر میرسد، هیچ مسئله جدی روانشناختی یا آسیب شناسی اجتماعی را دنبال نمیکند و دغدغهاش راهم ندارد. «نامتعادل» صرفا فیلمی با چاشنی تعقیب و گریز و ویژگیهای نیمچه اسلشری است، که قرار است با همان اندک بازیاش در تکنیک و اغراق در داستان و تقابل دو شخصیت ریچل و کوپر کمی سرگرممان کند. شاید اگر زمان فیلم بیشتر بود و با تمهید تدوین موازی علت بی اعصاب بودن هر دو قطب داستان به درستی شکل میگرفت با فیلمی بهتری طرف میشدیم که میشد گفت به دنبال چیزی فراتر از احساس زودگذر یک بار مصرف است. اما با اغراق بیش از حد در نمایش خشونت و اکشنهای دیوانه وار، فیلم چیزی بیش از نمایشی فراموش شدنی نیست.
حجم زیر صداها و موسیقی برای هیجانی کردن فیلم در بسیاری از موارد بیش از حد زیاد است و استفاده از کلیشههای مسخرهای چون گیر کردن پنجره کایل یا استراتژیاش در بازی فورتنایت که که خیلی تابلو می دانیم در آخر به کار شخصیتها میآید! و البته که این موردهم میدانیم که این بچه مودب فهمیده که مادرش مستقیما به آن اشاره میکند! قرار نیست اتفاقی برایش بیفتد. همه این موارد را در کنار برخی از دیالوگهای شعاری که در دهان بازیگران میآید همچون: «عواقب کار» که راسل کرو به آن اشار میکند و یا «خشنوت جادهای» که متصدی فروشگاه از آن نام میبرد و…… اضافه کنید به اضافه اغراق در وجه تصادفی بودن اتفاقات همچون مردی که از در فروشگاه به ریچل کمک میکند تا شماره پلاک را حفظ کند و بعد توسط کوپر زیرگرفته میشود اما زنده میماند تا ماشینی دیگری جانش را بگیرد! تا پلیسی که در اتوبان بخاطر شیطنت دیگری از کوپر به همین درد دچار میشود و او هم باز نه توسط کوپر بلکه توسط یک کامیون زیر گرفته میشود. حال بماند آن ضربهای که ریچل به ماشین کوپر میزند و ماشین به شکل بی منطقی چپ میکند و از آن بیمنطقتر خروج فوق سریع کوپر از ماشین است! آنهم با آن حجم هیکل استاد کرو که تازه گلولههم به شانهاش خورده است.
جدا از این بی منطقیهای که در بالا به آن اشاره کردم، دریک بورت توانسته به طور احمقانهای و بدون آنکه بخواهد ادعایی داشته باشد، یک سرگرمی پر از زد و خوردهای بیجا را که همهاش بخاطر یک اتفاق کوچک است، ارائه کند، که کمیهم یاد آور تئوری اثر پروانهای است. هرچند که بعید بنظر میرسد که خود کارگردان آگاهانه به آن فکر کرده باشد. فیلم به هیچ مسئله روانشناختی و یا دغدغهی اجتماعی ورود جدی نمیکند. با تمام این موارد و ایرادات، «نامتعادل» فیلمی است که میشود یکبار و به زور پاپ کورن از پسش بر بیاییم و تا انتها نگاهش کنیم.
[poll id=”105″]
نظرات