آقای اصغر فرهادی یکی از معدود کارگردانهای افتخارآفرین کشور ماست اما این افتخار به چه قیمتی برای سینمای ایران و ریشههای برجسته و متعال آن در مفهوم کلی هنر بدست میآید؟ آقای فرهادی موفق به دستیابی به یک فرمول و الگوریتم موفق شد که میتواند برای فیلمهایش در جشنوارهها و انظار خارجی جلب توجه کند و همین باعث میشود که تمامی فیلمهای ایشان یکی پس از دیگری تکرار مکررات و دقیقاً همان لحن و پسزمینه و تمثیلهای داستانی را در قالب فیلمهای متفاوت با داستانهای نسبتاً منحصربهفرد به مخاطبان ارائه دهد.
خیلی میخواهم در نقد این فیلم سینمایی روراست باشم! جالب است که وقتی با جمع دیگر تماشاگران از سینما خارج میشدیم شخصی گفت:«حالا این مثلاً فیلم خوبمان بود؟» و همه خندیدند. شاید یک عده به اصطلاح روشنفکر که حتی به جرات میتوانم بگویم این فیلم را تماشا نکردهاند دائما در فضای مجازی جوسازی کنند که این فیلم شاهکار است و فلان و فلان اما هیچوقت در نظر نمیگیرند که این جوایز کن و اسکار به چه قیمتی بدست میآید.
فیلم «فروشنده» دقیقاً همان «جدایی» است که با یک داستان نسبتاً متفاوت و شخصیتهای دیگر مطرح میشود. بااینکه فیلمنامه در بسیاری از قسمتهای فیلم زیرکانه نوشته شده و بار کمدی جالب اما گذرایی دارد، نمیتوان لحن کلی آن و درونمایه بیبار و آبکیاش را نادیده گرفت. آقای فرهادی در فیلمهایش برروی یک شرایط استثنایی و به شدت خاص در زندگی اجتماعی تکیه میکند و وقتی فیلمنامه و داستان چنین خاصیتی داشته باشد، به سادگی نمیتواند هیچگونه درونمایه یا مضمونی را به مخاطب القا کند. در واقع همان چیزهایی که سعی در گفتن دارد به راحتی باطل میشوند چرا که فیلمنامه پیرو هیچگونه زمینه عقلانی و منطقی نیست.
نشان دادن یک شرایط استثنایی و اجتماعی نه چیزی را ثابت میکند و نه نکتهای در خود دارد اما وقتی چنین فیلمی را در مقابل یک مخاطب خارجی میگذارید و او را با چنین توصیفهای یکجانبه روبهرو میکنید، نباید انتظار داشته باشید که بعضی عوامل داخلی به فیلم شما نگویند «سیاهنمایی»! دیگر مبحث سیاهنمایی به یکی از کلیشهایترین موضوعات گره خورده با سینمای ایران تبدیل شده است اما چرا انقدر این واژه را میشنویم؟ بهتر است قبل از اینکه مفهوم سیاهنمایی را زیر سوال ببریم کمی فکر کنیم که شاید یک جای کار میلنگد و واقعاً اکثر فیلمهای جدید سینمای ما به چنین بیماری و مریضی اسفناکی دچار شده باشند. شاید کارگردانان ایرانی فکر میکنند که اگر در تک تک صحنهها و شاتهای فیلم خود برروی نکات منفی تمرکز کنند، فیلم با تحسین و ستایش بیشتری همراه میشود و در نهایت همین روشنفکران به میدان میآیند و میگویند به تصویر کشیدن واقعیتهای اجتماعی کاری مفید و پسندیده است!
اما باز هم به همان استدلال خود برمیگردم که به تصویر کشیدن یک شرایط استثنایی در جامعه پیرو هیچ منطق خاصی نیست و خود را پشت جملات و پلانهای به ظاهر خفن اما توخالی پنهان میکند. به گونهای که شما بیایید و یک موضوع و مضمون را مطرح کنید، اما برای دفاع کردن از آن و پشتیبانیاش هیچ چیز دیگری برای ارائه دادن نداشته باشید. وقتی از سینما بیرون میآیم و میبینم که فردی اینگونه فیلم را زیر سوال میبرد و عدهای دیگر به حرف او میخندند، به این نتیجه میرسم که فیلم نه تنها هنری نیست، بلکه در سادهترین سطح خود یعنی سرگرمکردن مخاطب هم بازمیماند و تماشاگر با رضایت سینما را ترک نمیکند.
یکی دیگر از پوچیهای فیلم «فروشنده» در دقایق پایانیاش است. یعنی سوال ما اینجاست که نویسنده و کارگردان این فیلم با سکانس نهایی چه چیزی را به مخاطب رساند؟ منظورش چه بود؟ فروشنده به قول استاد فراستی فیلمیست که – وفادار به نامش – فقط میخواهد بفروشد و مردم را به سینماها بکشاند اما در نهایت خیل عظیمی از آنها ناراضی پرده نقرهای را ترک میکنند.
فیلم از نظر فنی در سطح استانداردی قرار دارد اما در نهایت در زمینه کارگردانی و سینماتوگرافی هم حرف خاصی برای زدن ندارد و آن را قابلقبول به حساب میآوریم. شاید تنها نکته مثبت فیلم بازی و نقشآفرینی همچنان تحسینبرانگیز شهاب حسینی باشد. دیگر در استعداد و هنرنمایی کمنظیر این بازیگر شناخته شده شکی نیست و او را در هر فیلم و نقش و در مقابل هر فیلمنامهای قرار دهید، بهترین کار ممکن را به شما تحویل میدهد. جایزه کنی که شهاب حسینی برای بازی در «فروشنده» کسب کرد قطعاً بهجا بود و او لایق چنین جایزهای است اما در نهایت وقتی برای فیلمی با این تماثیل بیارزش و آبکی باشد، مسلماً موفقیتهای بازیگری او را هم تحتالشعاع قرار میدهد.
فیلم صحنههای پرداخت نشده زیادی دارد و در بسیاری نقاط ناقص به نظر میرسد. مثل این میماند که شما خیلی صحنهها را پشت سر هم بسازید و فیلمبرداری کنید اما در نهایت بدون توازن بعضی از آنها را برای نمایش گلچین کنید. و بیایید دخالت آرتور میلر را فراموش نکنیم! که در آخر هم نفهمیدیم دقیقا چه ربطی به خود فیلمنامه و داستان ما داشت! همین مغلطههای پوچ و بیمعنا اما به ظاهر غنی در فقر هنر و فلسفه هستند که «فروشنده» را تبدیل به یک فیلم نه چندان تماشایی و نسبتاً بیارزش میکنند.
و جالب اینجاست که با تمامی تفاسیر به این فرمول موفق توجه بسیار زیادی در غرب نشان داده میشود. مثلاً در نظر بگیرید که یک مخاطب خارجی به تماشای این فیلم بنشیند تا ببیند «هنر ایرانی» که شاید قبلا تعریفش را جایی شنیده، چطور خود را نشان میدهد. این مخاطب با فیلمی روبهرو میشود که صفر تا صدش مملو از سیاهنمایی است و شاید دقیقاً فیلمی باشد که با سیاستهای سوالبرانگیز هالیوود جور در بیاید. فروشنده جوایز کن را درو کرد و برای بهترین فیلم خارجی هم در مراسم اسکار امسال نامزد شده که به احتمال بسیار زیاد جایزه را از آن خود خواهد کرد… تقریباً در آن شکی نیست!
آن وقت بیاییم و ببینیم غربیها چطور با هنر هفتم فرهنگ خود را تبلیغ میکنند و ما چطور به این میپردازیم. همین است که «فروشنده» یا «جدایی» در خارج جلب توجه میکند. فیلم افتخارآفرین و عقلگریز ما در مورد انحراف اخلاقی یک پیرمرد است که به اشتباه به سراغ زن شهاب حسینی در فیلم میرود و در نهایت با یک پایانبندی مواجه میشوید که دیدن فیلم فروشنده را در ذهنتان با عبارت «اتلاف وقت» حک میکند.
«فروشنده» هیچ نتیجهگیری خاصی ندارد. وقتی کارگردان فیلم به پایان اعتقاد ندارد، انتظار دارید داستان او را جدی بگیریم؟ وقتی پایان یک فیلم انقدر ناقص است و هیچ حرفی برای گفتن ندارد چطور میتوانید به باقی چیزهایی که مطرح میکند توجه کنید؟ متاسفانه فروشنده حتی داستانی نیست که شما را با جلوههای مختلف یک موضوع آشنا کند و سپس تفسیر و نتیجهگیری را بر عهده خودتان قرار دهد! فروشنده فیلمی ناقص است که با تم جنجالیاش فقط و فقط میخواهد بفروشد و در میان هموطنان خودمان بزرگنمایی کند. وقتی شما به پایانبندی اعتقادی ندارید، ساخت چنین فیلمی با موضوع جنجالی نوعی عوامفریبی و تکرار آن فرمول موفق که در غرب توجه بدست میآورد نیست؟ بیایید برای یک بار هم که شده تمجیدها و ستایشهای بیدلیل و مضحک را کنار بگذاریم و با توصیفهای رومانسی بعضی منتقدان به ظاهر آگاه اما خفته و بخاطر افتخارآفرینیهای خارجیاش «فروشنده» را بالاتر از آنچه که لیاقتش است نبریم.
اینطور که به نظر میرسد آقای فرهادی همانطور که دقیقاً جدایی نادر از سیمین را در فروشنده پیاده کرد، فیلمهای بعدیاش را هم با همین محوریت میسازد که تنها در موقعیت اجتماعی و شخصیتها تفاوت خواهد داشت. این فیلم بعدی هم افتخارآفرینیهای زیادی خواهد کرد و به واسطه جنجال فروش خود را در سینماها تضمین میکند اما در نهایت وقتی منطق عقلگریز این فیلمها را به صورت گسترده مورد بررسی قرار میدهیم، به این نتیجه میرسیم که شاید بهتر باشد حداقل منتقدین داخلی و صاحبنظران سینماییمان با توجه بیشتری آن را در نظر بگیرند تا شاید ارزشهای رو به زوال هنریِ ما مدعیان – که کشورمان را مهد هنر و فرهنگ میدانیم و بر منکرش لعنت! – با افزایش کیفیت و آثار متناسبتری همراه باشد. کن؟ بیخیال!
نظرات
imdb : 8.8
Rotten Tomatoes : 100
Meta : 75
اگه نقد بلد نیستین نکنید خب :))
هر منتقدی بر اساس معیارها و سلیقه خودش نقد میکنه !
و این معیار ها و سلیقه ها متفاوتن :/
کی یاد میگیریم به سلایق هم دیگر احترام بزاریم!
نقد سلیقه نیست دوست من . هرکی این نقد و ببینه میگه این فیلم مزخرفه . سایت سینماست اینجا باید جوری نقد کنه که منطقی و عالی باشه نه سلیقه ای :)
نقد چهار چوب ها و استاندارد هایی دارد که باید رعایت شودولی در آخر سلیقه نویسنده مطلب هست !
شما یه سر به سایت مرحوم ایبرت هم بزن ! ببین چندتا فیلمو با خاک یکسان کردن !
و فک کنم از نظر شما منطقی و عالی اینه که چون این فیلمو فلانی ساخته حتما باید بهش ۱۰ داد !
و درضمن هیچکس با یک نقد نظرش درمورد دیدن یا ندیدن یک فیلم عوض نمیشه !
بیایم فرهنگ اینو داشته باشه شیم چیزی که ما دوست داریم رو قرار نیست همیشه همه دوست داشته باشن و ازش تعریف کنن حتی اگه اون چیز بینهایت شاهکار باشه !
الان مثلا خیلی ها (من جمله خود من!) سریال زیبای بازی تاج و تخت رو خیلی دوس دارن و معتقدن بهترین سریال تاریخه و لی شما برو متاکرتیک یا راتن یا imdb ببین چند نفر به این سریال ۰ دادن الان من باید بگم کسی که این نمرو داده یک آدم کودن هست که هیچی از سریال حالیش نیست :/
و این حرف من در مورده این فیلم خاص نیست این یک معضله اجتماعیه !
که افرادی مثل شما هیچ وقت نمیزارن عیب اثری پیدا بشه !
و وقتی کسی هم بخواد عیب گویی کنه سریع جماعت خفش میکنه با یه یه سری اعداد و ارقام که فلان سایت فلان داده !
اصلا یکی از دلایل نقد کردن پیدا کردن همین عیب ها و بر طرف کردن اونه!
یکی از دلایلی که هنوز عقبیم و بعد میگیم چرا پیشرفت نمیکنیم همینه اول باید ازنقدکردن خودمون شروع کنیم !
الان جامعه ما ۲ دسته شده !
افراطیون و روشنفکران جفتشون هم عینه شما فکر میکنند ! که چیزی که ما دوس داریم منطقه مطلق و خارج از اون جهل و نادانی !
لئو تولستوی:« همه در فکر تغییر در دنیا هستند هیچ کس در فکر تغییر خودش نیست.»
کل نظر های که دادی رو خوندم
من فیلم رو ندیدم شاید هیچ وقت هم نبینم شاید از اینکه جایزه اسکار رو هم ببره خوشحال بشم اگه نبره هم ناراحت …
به طور مثال تو از بت من و سوپر من خوشت نیومده از فروشنده خوشت نیومده از اینسپشن نولان(به طور مثال) هم خوشت نیومده خب تا یجای سلیقه توعه حالا هیچکاک یه سری فیلم ساخته اسپیلرگ هم فیلم ساخته اصغر فرهادی هم فیلم ساخته هر کدوم هنر خلاقیت فرهنگ و سلقه خودشون رو دارن
فرشنده داره میفرشه شاید بخاطر محتوا فیلم نباشه شاید تبلیغات و حاشیه ها بیشتر تاثیر گذاشته باشن حرفی که فرهادی هم تو یکی از مصاحبه هاش زد (نه به این واضحی که من گفتم ) هر فیلم ساز توی فیلم جدید تصمیم میگیره چیز جدیدی رو امتحان کنه و مواردی که قبلا جواب داده و توش خوب کار کرده رو هم باز استفاده کنه .این بحث سر فراستی هم یکی دیگه طولانی شده ما فقط همین یه منتقد رو داریم مگه خیلی از منتقد های دیگه هستن اکه اصول نقد رو بهتر میدونن .
سینما قرار نیست نابود بشه فقط قراره نوعش فرق کنه اون تا زمانی که منو شما هستیم شاید سالهای دور یک فیلم هالیوودی در سه هزار سالن سینما همزمان اکران میشه وضع سینما ها در اونجا خوبه توی کشور خودم وضع داره وخیم میشه اما همین فیلم فروشنده باعث میشه مردم برن سینما سینما زنده باشه .
یک تنه جلو همه ایستادی زیر هر کامنت میایی نظر میدی یه نگاه تو اینه به خودت انداختی داری پیر میشی داری
سینما رو میشه از تک تک فیلم های که ساخته میشه یاد گرفت میشه از تک تک کارگردان ها یادگرفت فک کنم بدونی منظورم چیه …
لطفا زیاد این جمله »بیایم به سلایق هم احترام بزاریم بیایم فرهنگ داشته باشیم . اینکه ما عقبیم پیشرفت نداریم « رو تکرار نکن
باسلام – لطفاً تا آخر بخون-
خیلی وقته مطالبه سایت رو دنبال نکردم – دوماهی میشه- اون زمان ها فکر میکردم کل فضای نقد سینما رو فراستی پر کرده. فراستی برای من مثل اسطوره شده بود. هرچند سواد نقد این آقا رو بنده قبول دارم اما وقتی یه سری از واقعیات رو درباره سر و تهِ این آقا شنیدم، فهمیدم که باید تفکرم رو نسبت به نقد عوض کنم. وقتی دربارش شنیدم که کی بهش میگه اینو بکوبون، اینو نکوبون، خب دیگه جای طرفداری نبود. اون زمان ها فراستی فروشنده رو کوبوند منم باور کردم. فکر کردم الان هرجا حرف فراستی رو تکرار کنم، دیگه پیروز میدان میشم. اما دریغ از این اشتباه که من رو به تهِ چاه برد. اما من خودم رو کشیدم بیرون. نذاشتم غرقم کنه. فقط با زدن همه این حرف ها میخواستم از همه کسایی که تو این سایت بهشون توهین شد، عذرخواهی کنم. خودم رو بالا گرفتم و به زمین خوردم. اگر بخوام نظر خالص خودم رو راجع به فروشنده بگم، باید بگم که فروشنده تقابل بین شیرینی (فیلمنامه فیلم) و مگس(کارگردانی فیلم) هستش. من اومدم که شیرینی خوشمزه ای که فرهادی برای من پخته بود رو بخورم اما غافل از این مگسی که روی شیرینی بود و هی منو اذیت میکرد. اصغر فرهادی به عنوان یک فیلمنامه نویس فوق العاده در سطح جهانی معرفی شد اما در کارگردانی … نه شما رو به خدا اسم این نوع کارگردانی رو سبک نذارید. قبل از فرهادی هم دوربن روی دست در سینما ها بوده ودوربین روی دست ارث بابای فرهادی نیست. در مقابل پِیرنگ خوب فیلمنامه، کارگردانی حسابی منو اذیت کرد هرچند فیلمنامه قوت خودش رو داشت. ولی بازهم میگم. من توقع داشتم که فیلمی از کارگردانه جدایی و درباره الی ببینم. نه اینکه بخوام نظرم رو راجعبه فیلم فروشنده رو نسبت به اوناها بیان کنم.
اما برای حرف دوم شما. بله سینما نوعش عوض میشه. اما کدوم نوعش برای شما رویایی تر و شاعرانه تره؟ چرا ما باید از فیلم های ضعیفی مثل جوخه انتحار حمایت کنیم؟ آیا وظیفه منتقد اینه که بیاد یک فیلم رو براساس فیلم های قبلی اون کارگردان نقد کنه؟ اینکه وظیفه منتقد نیست. منتقد که نباید با خودش بگه که: «حالا باید بهش فرصت بدیم» یا «فلان فیلمساز و فلان شرکت فیلمسازی هنوز اول کاره.» این همون نگاه نسبی گرایانه است که افیون جامعه هنری و سینمایی هستش. باز هم میگم اگر فروشنده رونق رو به سینما برگردوند، دستش درد نکنه. اما این اشتباه من رو شما دوستان نکنید. انقدر از فیلمی با تعصب دفاع نکنید. من پشیمونم. از همه هم عذرخواهی میکنم اما شما هم نگاهتون رو عوض کنید. انقدر نسبی گرا نباشید. اگر من هم بودم، الان عوض شدم. به دوستان تحریریه هم یک توصیه دارم. سینما انقدر محدود نیست. گسترشش بدید. بخدا به غیر از سینمای بدنه سینمای دیگه ای هم پیدا میشه ها!!!
تو وقتی هیچیو نمی فهمی چرا الکی کامنت و نظرنده!!!!!
متا مربوط به میانگین نمره چند نفر هست و imbd هم همینطور ولی این نقد مختص به یک نفر هست که خیلی خیلی بیشتر از اون چیزی که فک میکنی تجربه مقاله نویسی و نمره دادن داره.
با تشکر از آقای استادی
فروشنده فیلمی، به معنای واقعی کلمه افتضاح است.
میزانسن ناتوان است. فرم نداره. چیده شدگی وقایع داستان تصنعی است. ایجاد غافلگیری در فروشنده بر چه چیزی استواره؟ بر حذف یک قسمت از قسمت های مهم فیلم. یکی نیست به آقای فرهادی بگه که اگر میخوای فیلم غافلگیرکننده بسازی، برو سه چهارتا فیلم از فیلم های آلفرد هیچکاک رو ببین، شاید ایجاد تعلیق و غافلگیری رو یاد گرفتی.
این نظراتت رو برو یه جایی بده که کسی نقد فراستی تو هفت رو ندیده باشه. یا فکر نکنه ممکنه آدمی وجود داشته باشه که کلمه به کلمه هاشو بنویسه :))الان که به صورت نوشتاری هم درآورده دگ کارت راحت شده میتونی حفظشون هم بکنی نه اینکه خلاصه توضیح بدی در جواب یکی دیگه :)))
در جواب Ni10God : این یک انحطاط فرهنگیِ که ما منتظر باشیم تا اونور، یک فیلم از فیلم های ما رو تأیید کنن و بعد ما ازش طرفداری کنیم.
کاملاً از فیلم های ایرانی متنفرم… یعنی اصلاً میبینم حالم به هم میخوره،حتی اسکار هم بگیرن بازم به نظرم آشغالن
با سلام و خسته نباشی خدمت آقای استادی .
انصافا تنها دلیلم برای عضویت در گیمفا شما و آقای قاسمیان مقدم بودین . واقعا نقدخوبی بود و بهترین ویژگی نقد در نظر نگرفتن نقدهای دیگر و جوایز فیلم بود .معمولا فیلم های ایرانی که به جشنواره ها راه پیدا میکردند و میکنند همگی بت خود سیاه نمایی همراه دارند ؛ بچه های آسمان و آواز گنجشک ها هر دو فیلم های خوبی بودند و در هردو بیشتر از همه چیز فقر خود نمایی میکرد ( یا به عبارتی فلاکت ایرانی ها رو نشون میداد ) گرچه به هیچ عنوان من نقاد نیستم و تنها دوست داشتم نظرتون رو بدونم .
با تشکر فراوان
درود بر شما
بله ما فیلم های خوب بسیاری داریم که از نظر کیفیت ساخت و فیلمنامه و ساخت و پرداخت واقعا درجه یک هستن اما یه حالتی بوجود اومده که به این فیلمها توجه نمیشه! فیلم جنجالپسند که مخاطبش رو به همین شیوه جذب میکنه الان در راس تمرکز هنرمندان کشور ما قرار داره و اگر همینطوری ادامه پیدا کنه واقعا دیگه اثر باکیفیتی در سینما نخواهیم دید
با احترام به نظر همه ی دوستان این فیلم همانند اسمش فروشنده ی حیثیت و……………..خیلی چیزهای دیگه هست حتی اگه اسکار هم بگیره جای تعجب نداره اقای فرهادی هم راه و رسم چطور جایزه گرفتن را یاد گرفتند قطعا در فیلم بعدی ایشون اگر موضوعش در ایران دنبال بشه خواهید دید
خوشم میاد خودتون انتقاد پذیر نیستید و کامنت من رو پاک کردید
بعد دست به قلم میشید که کار بقیه رو نقد کنید
همون حرف اول و آخر در مورد جماعت منتقد ها رو ایناریتو با birdman زد
اینجا فیلم رو دو روز بیش در یک سئانس نمایش دادن که متاسفانه من نتونستم ببینم، و قاعدتاً نظرى هم در باره فیلم ندیده ندارم اما در مورد چند نکته دیکه حرف براى کفتن دارم.
اول از هم چسباندن استاد و نقل قول کردن از فراستى. نمى دونم فراستى رو چقدر مى شناسید ولى من اوخر دهه شصت باهاش برخورد کردم و توى دهه هفتاد توى چندین تا از کلاس هاش زمانى که با حوزه مراوده داشت بودم. فکر مى کنم به جز جمع آورى کتاب هیچکاک همیشه استاد، تقریباً آدم مغرضى بود که بعدها که از ایران رفتم و از دوستان شرایطش رو دنبال مى کردم، صرفا حرکت در شراشیبى ازش شنیدم. بعدتر که وارد برنامه هفت شد و از طریق یوتیوب دیدمش، تنها چیزى که مى تونم درباره اش بگم، اینه که براى مخاطبین تلویزیون ایران واقعاً متاسفم. فراستى که من بعد از سالها دیدم، به جز یک موجودیت درهم که سایه اى از شخصیت قدیمش داره و به جز حرفهاى مضحک، چیز بیشترى نداشت. من شالهاى زیادى نوشتم، ولى سالهاى بیشترى از نوشتن رو خوندم و توى ورک شاپ ها و دانشگاه هاى مختلف بودم، به جرات مى تونم بگم شخصى با شرایط فراستى رو حتى به عنوان دانشجو هم نمى پذیرن واى بر این که بخواهد نقد کنه.
اما در مورد افراد خارج از ایران. در تین مورد هم فکر مى کنم نظر من صائب باشه. اولاً علاقمندان به سینماى ایران، درک کاملى از سینماى ما دارن، وگرنه مخاطب عام اصلاً طرف فیلم هاى ما یا سایر تولیدات غیر هالیوودى نمى ره. البته به جز سینماى ملى کشور خودشان. اکر امتیازى رو براى فیلم ها مى بینید، ربطى به حجم سیاهى فیلم نداره، به صورت جدى مربوط به کیفیت قصه کویى و کارکردانى فیلم هست که فیلم جایگاه پیدا مى کنه. وگرنه من فیلمى دیدم از یکى از شبکه ها به نام فکر مى کنم نیلوفر یا اسمى شبیه به این، که اکر بحث سیاه نمایى بود، اون از سیاه هم تیره تر بود و مخاطبین روى شبکه به فیلم امتیاز٢ از ١٠ داده بودن.
در غیر اینصورت، اصولاً مردم درکى از کشورهاى خارجى ندارن. این رو پیشتر جایى گفتم، ولى این براى شخص خود من پیش اومد که زمان بازى آنلاین با یک آمریکایى، وقتى ازم برسید کجا هستم و گفتم استرالیا، خندید و گفت دروغ نگو، اگر استرالیا هستى چرا انگلیسى صحبت مى کنى!!! حالا این رو بگذار کنار این که داریم درباره کشورى حرف مى زنیم که ممکنه هرگز یه غربى گذارش بهش نخوره، چه برسه که بخواهد درگیر همچین موضوعاتى که توى متن خست و توى کامنت ها هم تکرار شده بشه.
بازهم مى گم من فیلم رو ندیدم، ولى اگر با چیزى شبیه جدایى نادر از سیمین روبروییم، به جرات مى تونم بگم دلیل اهمیت فیلم در نقدهاى خارجى کیفیت بالاى فیلم، نه فضاى سیاه نمایى ، و در داخل، فقط فراستى رو براى ابد فراموش کنید.
اول اینکه: مسعود فراستی سی سال در زمینه نقد سینما فعالیت داشته و لقب استاد براش لازمه. اما دوم: فیلم، اصلاً مثل «جدایی» نیست. «جدایی» از نظر من فیلمنامه خوب و قوی ای داشت ولی از نظر هنر کارگردانی صفر بود. حالا شما خودتون برید و فیلم رو ببینید، متوجه میشید. متأسفانه فروشنده هم از نظر فیلمنامه و هم از نظر داستان به شدت ضعیف و سست عمل کرد. و سوم اینکه: اگر ما به سابقه مسعود فراستی در زمینه نقد سینما نگاه کنیم، و از همه مهمتر نقد بعضی از فیلم های ایشون رو بخونیم، متوجه میشیم که استاد فراستی هیچ دشمنی ای با فیلمسازی نداره و فقط ادعاش اینه که فیلمساز نباید فیلمی بسازه که خودشو بفروشه، مملکتش رو بفروشه، فرهنگش رو بفروشه، و…. در کل من سنّم به سنّ شما قد نمیده ولی می تونم به عنوان یک هنرجوی رشته سینما این نظر رو بدم.
من فیلم رو ندیدم ولی به نظرم بیشتر از اینکه اثر رو نقد کرده باشی، کارگردان و دیدگاهش رو نقد کردی و یک موضوع کلیتر مثل «سیاه نمایی» رو. در حقیقت در این نوشته، نقدِ خود اثر کمترین جایگاه رو داره، در صورتی که تیتر خلاف اینو میگه که من باید با بررسی خودِ فیلم طرف باشم. میتونستی برایِ ساپورت کردنِ حرفات از مثالهای درون فیلم استفاده کنی.همیشه از درونِ اثر شروع کن و از داخلِ فیلم دلیل بیار و بعد برو به سمتِ دیدگاه مولف (اگر فرهادی مولف باشه :))) ).
به نظرم از فراستی نباید مایه میذاشتی چون حرفات و دلایلت کپیِ خودشه و نه تحلیلشون. اینکه فراستی آدم با سوادیه تو سینما (فقط تو سینما) شکی درش نیست و هنوز مونده ملت اینو بفهمن ولی کپیِ مستفیم از حرفاش طرفی نه از نقدِ تو میبنده نه درکِ مخاطب از نقد تو.
ببخشید که طولانی شد و انقدر زیاد «نقد»ت کردم :D
درود یاشار جان. مسئله مایه گذاشتن نبود اینجا… من شاید در دقایق آخر بود که حس کردم واقعا باید این جمله رو در نقد بیارم و خب نمیشه بدون اشاره کردن به فردی که برای اولین بار این حرفو زده آورد! اینطوری میشه کپی و تقلید!
بله، دانش سینمایی ایشون بسیار بالاست و شخصا با خیلی از حرفهاش موافقم و بعضی دیگه رو رد میکنم (با دلایل خودم) اما خب خیلی ها که با نقدهای ایشون رو به رو میشن، اولین حرفی که باهاش موافق نیستن، دیدگاه و نظر کاملاً منفی پیدا میکنن نسبت بهش! یعنی نمیشه با بعضی حرفاش موافق بود و بعضی رو رد کرد؟ حالا چون یه چیزی گفته که با ذهنیت ما جور نبوده نباید کلا جبهه منفی گرفت
آره، من خودمم قبول دارم که بیشتر به این موضوع پرداختم چون وقتی این فیلم رو تماشا کنی، اولین چیزی که به ذهنت میرسه این مسئله هست که فیلم کامل نیست! فیلم همه جاش ناقصه! (که توی متن هم اشاره کردم) و همین باعث میشه نتونی یک نظر واحد بدی، فقط میتونی مختصر و مفید بگی ناقصه! بزرگترین ضعفش هم اینه که دست روی چیزهایی میذاره که نمیتونه بهشون بپردازه (که باز هم در متن گفته شد)
تشکر بابت نظر
اشکالی نداره، کپی کن ولی با استدلالِ خودت. دو نفر ممکنه به یک نظر و نتیجه برسن ولی با دلایلِ خودشون. من میشناسمت و میدونم چی میگی ولی اونایی که میخونن نمیدونن! فکر میکنن هدفت چیز دیگه اس. کامتِ پایینی رو بخون :)))
در ضمن فراستی تو سینما فقط باسواده ولی تو چیزهای دیگه بی سواده از نظر من :))
شخصا روی این مسئله که به هیچ وجه از جملات یا استدلالهای نویسنده های دیگه استفاده نکنم حساسیت به خرج میدم… بعضی وقتا شده اتفاقی و کاملاً تصادفی شبیه هم در بیان!
ایشون از معدود افرادی هستن که این فیلم رو اونطوری که باید نقد کردن که در دو مرحله انجام شد! یعنی من شبی که این فیلم رو دیدم اومدم یه ذره جویای احوالاتش در بین منتقدها بشم و دیدم که فراستی هم در حد یک دقیقه چنین چیزی رو به فیلم نسبت داده! خیلی دوست داشتم نقد کاملش رو ببینم اما صبر کردم که اول نقد خودم رو بنویسم و بعد برم و ببینم نظر کلیش در مورد فیلم چی بوده… والا هدف دیگهای توی این کار وجود نداره مگر اینکه آدم با یک مخاطب بیسواد طرف باشه… از کی تا حالا آوردن «تضمین» توی متن کار غیرحرفهای محسوب میشه؟
—
دوستان هم خواهشاً چه در بخش نظرات اینجا و چه در سایت گیم یه ذره مهربون تر باشید خدا رو خوش نمیاد بخاطر این اثر ناپرداخته و جنجالی به هم پرید :)
ایرانی جماعت عادت دارد در هر موردی نظر بدهد و دخالت کند!
همین که از فراستی نقل قول گذاشتین کافیه نقد شما زیر سوال بره گرچه نقد هم نیست هر کسی هر چیزی بنویسه نقد محسوب نمیشه وگرنه در متاکریتیک و راتن تومیتوز رو باز می زاشتن هر کی میاد اظهار نظر کنه :)
آخه من موندم این شبه منتقد ها ( شما جزوش نیستید منتقد حساب نمی شوید ) با خودشون چی فکر می کنند در ایران با نقل قول از فراستی که یک ” تواب ” هست برای مطالب خودشون اعتبار می خرند و ادعاشون می شه فراستی خودش بارها گفته فیلمی که خلاف نظام باشه رو من نمی پسند در هر صورت بنده نقد فنی ندیدم که بخوام از نظر فنی نوشتتون رو نقد کنم
موفق باشید :)
یعنی شما داری میگی که چون فراستی یک توابه داره نقدهای موافق نظام میده؟ من موافق نیستم.
فراستی معتقده، فیلم، نباید مردمش رو بفروشه. این خواسته زیادی نیست! مگر اینکه شما، فیلم های مخملباف و قبادی رو که چهره قرون وسطایی از جامعه ایران نشون میدادن رو بپسندی!!!
با سلام..من نقد شمارو خوندم و اصلا قبول نداشتم یا سلیقه من این طور بوده یا واقعا شما خیلی سطحی این فیلم و نقد کردین انشالا ک با جواب دادن شما ب این کامنت مشخص میشه
اول ک شما اصلا نقد نوشتید دوست من نقد یعنی این که شما بیاید و زمینه های مختلف فیلم و (با دلیل) دقت کن با دلیل نقد کنین برای مثال شما ب موسیقی ۲ دادین ولی تو نقد اصلا هیچ اشاره ای ب این قسمت نکردین من خودم قبول دارم ک اصلا فیلم موسیقی خاصی نداشت ولی شما باید توی متن نقد ب این نکته حتما اشاره کنین یا داستان شما اصلا دلیل خاصی نگفتین فقط گفتین بده
حالا درمورد خود فیلم والا اونجایی ک من رفتم فیلم و دیدم(سینما ازادی هفته دوم اکران)بعد از اتمام فیلم تمام تماشاگران برای فیلم کف زدند و درحال رفتن ک من چهره مردم و میدیم کاملا متوجه شدم ک اکثر مردم بخاطر موضوع خوب فیلم ب فکر فروع رفتن….من فکر میکنم شما در درک فیلم دچار اشتباه شدین دقیقا مثل اقای فراستی ک در نقد بهش اشاره کردین اصلا موقعیت استثنایی نیست منظور فیلمساز از پیرمردی ک با وجود سن بالا و همسری ک دوستش داره بازهم بدنبال این مسایل میره نشون دهنده جامعه ای ک کمبود و مشکل جنسی داره حالا چ پیر مرد چ جوون هایی کم سن و سال و همسن من و شما و این یک واقعیتیه ک چ در خیابون های شهر تهران چ در شبکه های مجازی ب ان برمیخوریم …درمورد پایان بندی هم نشون دهنده ب زوال رفتن عماده ک اون چک اخر و در حالی میزنه ک همسرش کسی ک مورد ازار و اذیت قرار گرفته هم نمیپسنده و از اون جا میره..درمورد این مسیله ک فیلم سیاه نما ب نظرمن این که مردم ما ب اشتباه و مشکلات خودشون و پی ببرن و بپردازن خیلی مهم تر از فکر یک غربی درمورد ماست…انقدم فیلم و با فیلم های هیچکا ک مقایسه نکنین هیچکاک ی نوع سبک داشت اصغر فرهادی هم ی نوع دیگری داره اصلا اگر اینطور نبود ک دیگر سینما لذتی نداشت …با تشکر
قسمت اول حرفات که هیچی به من مربوط نمیشه. نظرته راجع به سایت. یک سؤال. حیفت نمیاد از این کلمه برای فیلم فرهادی استفاده کنی-سبک- ؟ حذف یک قسمت از قسمت های مهم فیلم. این سبکشه. در کجای جهان آموزش داده میشه؟ ایجاد غافلگیری در صحنه پایانی، به همین به اصطلاح سبک استواره. رعنا در رو باز میکنه. دوربین رو در مکث می کنه و یک جامپ کات. بعد ها این صحنه تجاوز رو از دیالوگ بازیگرها -و اون مدارکی که عماد پیدا کرده بود. مثل یک جفت جوراب- باید تو ذهنمون تداعی کنیم: پیرمرد وارد خونه میشه. رو تخت میشینه و جوراباش رو درمیاره. چرا؟ خب به هرحال فیلم باید یک نقطه مشترک با نمایشنامه آرتور میلر پیدا کنه دیگه، همین جور خشک و خالی نمیشه که! خودش میگه:«وسوسه شدم». وارد حمام میشه و بعد از جیغ کشیدن رعنا، فرار می کنه. مگه نمی گه وسوسه شده. مگه رعنا نمیگه که «کاش مرده بودم» ای بابا!! انقدر از این جمله های سنگین تو فیلم هست، که از آخر آدم نمیفهمه که تجاوز شده، تعدی شده، و یا تعرض به حریم خصوصی؟ به نظر تو نمی تونست همه این صحنه ها رو نشون بده؟ به قول شهاب اسفندیاری(منتقد)، الان دیگه عصر آلفرد هیچکاک و جان فورد نیست. عصر، عصرِ کریستوفر نولانه. به نظر من هنوز که هنوزه هم میشه سینما رو از کریستوفر نولان آموخت و هم از هیچکاک و فورد. تا چندین سال دیگه، همین تلویزیون های گنده-متأسفانه-جای سینما رو می گیره. بیاید سینمای واقعی رو نگه داریم.
حالا منظور از سبک همون روش کارگردان برای ایجاد غافلگیری هست..
غافلگیری اصلی نحوه برخورد رعنا و عماد ب مشگله و ری اکشنه اون هاعه (مثل چک عماد)درسته ک پیدا شدن فرد متجاوز هم غافلگیری ایجاد میکنه اما اصل غافلگیری همونطور ک گفتم روی این مسیله نیست…چرا انقدر سینمارو تکنیکالی میبینین؟وقتی فیلم تونسته با یک جامپ کات غافلگیری رو تماشاچی ایجاد کنه با این که خود منم قبول دارم خیلی بهتر میتونست فرهادی عمل کنه ولی بازهم هنر داستان و نشون میده با این که هنوز زیاد از فیلم نگذشته ولی ما برای کاراکتر ها ارزش قاغلیم و برامون مهمه چ اتفاقی براشون میافته حتی با ی جامپ کات ما ب نحوه انجام این قضیه فکر میکنیم و با ناراحت شدن این زوج ک قبل از این باهم خیلی رابطه خوبی داشتن ناراحت میشیم…این حرف شمارو قبول دارم ک ب نحوه انجام این قضیه ک پیرمرد وارد خونه شده و …اینا ایراد وارده و تناقضاتی داره دقیقا همین قضیه برای فیلم کریستوفر نولان اتفاق افتاد فیلم prestige اتفاق افتاد ‘ی سری تناقضات در داستان وجود داشت مثلا این که وقتی دو کارکتر داستان هرشب ب روی صحنه برن ب عنوان تماشاچی بقیه متوجه میشن و از این دست ایراد ها ولی یادمه بعد از این که ی سری از منتقدا ایراد گرفتن ی سری دیگه از منتقدا و تماشاگرها این جواب و دادن با این که درسته این مشگل ب داستان وارده ولی داستان انقدر چیزهای مثبت دیگری داره ک این اشتباهات در اون گم میشه و اصلا نباید توجه کرد چون که داستان میخواهد پیام بزرگ تری ب بیننده بدهد هنوزهم خیلی ها این اشتباه ب داستان prestige میگیرن اما خیلی ها هم قانع شدن ب نظر منم داستان فیلم فرهادی چیزهای مثبت دیگری داره ک ب این قضایا نباید توجه کرد اگرم میخواهید ک حساب کنید انقدر بزرگ نیست ک خیلی ب داستان ضربه بزنه..(داستان فیلم prestige ب طور کل پیچیده تر هوشنمدانه تر و بهتره از داستان فیلم فروشنده من این مثال برای تناقضات فیلم زدم ک برای داستان های بهترم اتفاق افتاده)….
در رابطه با جوراب اینه ک اگر اون فرد جورابشو در نمیاورد از پاش خون نمیومد و اصلا عماد نمیفهمید وگرنه خود جوراب ک اهمیتی نداره …ن ن داستان و اشتباه متوجه شدی بعد از جیغ کشیدن رعنا پیرمرد ب رعنا اسیب میرسونه و دعوا سنگینی ایجاد میشه ک همسایه ها میفهمن بعدش فرار میکنه..(ب رعنا اسیب خیلی سنگینی میرسه در حالی ک عریان در حمومه و با یک مرد قریبه درگیره)و نگاه بقیه هم برای رعنا مهمه چون بقیه ادم ها هم مثل من و شما شک دارن ک تجاوز صورت گرفته یا ن …..در رابطه با رابطه فیلم با نمایشنامه کاملا قبول دارم ک اصلا ب هم ربطی ندارن حتی اصلا ب نظر من اون جوراب هم نباید ب حساب اورد ولی کارگردان ب خوبی از پتانسیل فیلم نامه استفاده میکنه مثل بد و بیراه گفتن عماد بر روی صحنه به همون فردی ک خونه رو ب این ها اجاره داده (اسمش و ب یاد نمیارم)و جزو عوامل نمابش هست یا وقتی رعنا دیالوگ رو از یاد میبره و عماد سعی در جمع و جور کردن صحنه داره…
مگه فقد سینما هیچکاک و فورد نولان و کیلشوفسکیه..؟؟هرکسی ی روش و ی سبک ی طرفند برای سرگرم کردن مخاطب و رسوندن منظور ب اون داره و درسته ک میشه از روش کارگردانای بزرگ استفاده کرد ولی اون هنرمنده ک خودش ی فرمول جدیدی ب وجود بیاره حتی با ی جامپ کات ساده …دوست من لازم نیست نگران باشی و از صحبت های برنامه هفت استفاده کنی:) ب شما قول میدم هیچ وقتی تلویزیون های بزرگ جای سینمارو نمیگیره شاید تاثیر داشته باشه ولی هم تاثیرش کمه هم وقتی این تاثیر ب نفع فیلمساز و سینما باشه و بیننده هم راضی باشه ک اشکالی نداره….
از پتانسیل نمایشنامه * ببخشید گزینه ای برای ویرایش ندیدم مجبور شدم دوباره کامنت بزارم
خدا وکیلی اون حرفت « چرا انقدر سینمارو تکنیکالی میبینین؟» شوخیه یا جدّیه؟ اگه شوخی باشه، خوب شوخیه!!! ولی اگه جدی باشه، از هرکجا که شده پیدات می کنم-حتی اگه رفته باشی قبرستون:))))- نمی دونم بعد دیگه حسابت با کرامُل کاتبینه. آخه این چه حرفی بود زدی مرد حسابی؟؟؟؟!!!!!!!!
الان چی شد دیقا: \ ینی کل متن و ول کردی چسبیدی ب کلمه تکنیکالی :”” حالا تکنیکی یا اصا هرچی تو بگی بقیه حرفارو جواب بده عزیز من : )
خواهشاً تا تهش-و با دقت- بخون.
اصلاً هم نحوه برخورد رعنا و عماد به مشکل، اون غافلگیریه نیست. اصلاً رعنا-که تجاوز روی اون انجام شده- (با عماد کاری ندارم) ری اکشن خاصی نداره. یعنی بعد از تجاوز ما باید بریم به سمت فضای درونی آسیب دیده رعنا که نمی ریم. مسئله سرگرمی و ایجاد غافلگیری در فیلم تو صحنه ایه که ما می فهمیم متجاوز یه پیرمرده. چون کل محور داستانی (سرگرمی) فیلم، روی پیدا کردن فرد متجاوز می چرخه. روابط بین عماد و رعنا اصلاً روابط خوب و عاشقانه ای-به معنای واقعی کلمه-نیست. درسته ما بعد از تجاوز دلمون برای شخصیت ها می سوزه ولی این دو شخصیت، قبل از تجاوز یا تعدی، آن چنان رابطه خوبی با هم نداشتن (مگه رابطه بد و غیر عاشقانه حتماً باید توش دعوای فیزیکی باشه؟) بعدشم مگه نمی توست این صحنه ها رو نشون بده؟ حتماً باید سوسپان ایجاد می کرد؟
کی گفته من با درآوردن جوراب مشکل دارم؟ اصلاً مسئله من جوراب نیست. مسئله من ردپای فیلمساز که تو فیلم دیده میشه. به قول سعید قطبی زاده، متجاوز، جوراب، سوئیچ ماشین، گوشی و پول رو تو خونه جا میذاره. حالا چرا کارت ماشین یا کیف پولش رو جا نمیذاره؟ چون اون موقع ما می فهمیم متجاوز کیه و غافلگیری صحنه آخر بوجود نمیاد. ببینید، فیلمساز، داره یک فیلم اجتماعی میسازه ولی اجازه نمیده که همه کارها رو واقعیت جلو ببره (مخصوصاً با سبکی که تو فیلم استفاده کرده بود. منظورم سبک کلیه فیلمه که رئالیسم بود) و خودش در جلو بردن وقایع، دخالت می کنه. یعنی ردپای فیلمساز در فیلم دیده میشه.
میگی که اگه تلویزیون جای سینما رو بگیره و به نفع فیلمساز و سینما باشه و بیننده هم راضی باشه اشکالی نداره. خیلی هم اشکال داره. ماهیت سینما به آپارات و پرده و یک سالن تاریکه. واقعاً متأسفم. ما به کجا رسیدیم که باید فقط خودمون رو راضی نگه داریم. فقط راضی نگه داریم. زیبایی و شاعرانه بودن سینما به همین ماهیتش بنده. بعدشم اون حرفمم شوخی بود که آصغر فرهادی بره سه چهار تا فیلم هیچکاک ببینه که شاید سینمای تعلیق و معمایی رو یاد بگیره.
من با حرف اول شما موافق نیسم _ بنظر من غافلگیری ک ری اکشنه عماد(مخصوصا) داره ب این قضیه بیشتر غافلگیری ایجاد میکنه مثل این که چطور ب دنبال کسی ک این کارو کرده رفته….خب منم گفتم ک فیلم بی نقص نیست ولی بدهم عمل نمیکنه درسته ک ب معنای واقعی عاشقانه نی ولی بازهم ب اندازه کافی هست شاید خیلی عالی نباشه ولی خوبه….
کی گفته فیلم تو این سبک باید همچی اینجوری رئال بره جلو؟حداقل من ک تو کتاب های درسی و اموزشی اینجوری نخوندم مثل این نظر اقای فراستی میمونه ک حتما فیلم اجتماعی باید نماهایی از کوچه و خیابون داشته باشه(در نقد فیلم یک حپه قند)اصلا اصغر فرهادی هوشمندانه عمل نکرده قبول دارم ولی این ردپای فیلمساز اصلا ب فیلم لطمه نمیزنه یا حداقل من اینطور فکر میکنم……
همونطور ک گفتم این اتفاق هیچ نمیوفته اگرم بیوفته خیلی تاثیر کمی داره سینما حالا حالاها موقعیتش امنه…..
فک نکنم دیگه این کامنت جواب بگیره:”” بخاطر طولانی شدن زمان جواب دادن ولی کامنتم تایپ کردم..با تشکر
ممنون از تو که نظرامو خوندی. بحث خوبی بود. ولی من کامل به فراستی اعتقاد ندارم. مثلاً فراستی میگه که فیلم، فیلم نشده و ماقبل بده ولی من میگم فیلم، فیلم شده فقط فیلم بدیه(نسبت به بقیه کارهای فرهادی) در هر صورت با بعضی از حرفاش هم حال می کنم :)
خخخخخ تو شهرمن ارومیه فیلم فروشنده رو پخش نکردن تو سینما هااا …..
ای بابا ..
نقد فیلم از نظر نوشتاری دلنشین بود ولی از نظر محتوایی حرف خاصی جز جمع بندی مطالب منتقدان مخالف دیگر نبود.متاسفانه وقتی در تلوزیون یک آدم به اصطلاح منتقد اثر کارگردان رو فاقد هرگونه بازتاب هنری جلوه میده معلومه شما هم که همون سواد هنری هم ندارید همچین تیتری میزنید و میگید فقر هنر.کن؟بیخیال.درسته که نقد یک فیلم نباید این همه جنجال برای منتقدین داشته باشه.ولی لحن و شعور منتقد باید در مقابل فیلمی که باعث افتخار آفرینی شده فرق داشته باشه.در نقد های فیلم های خیلی پست و ذلیل تر از لحاظ هنر که در همین ماه های قبل کم نبودند هیچ وقت هیچ منتقدی بجز فراستی جرئت پیدا نمیکرد کارگردان رو مورد حمله سواد هنری و فیلم نامه نویسی قرار بده.هر آدمی که مدرکشو از دانشگاه فرانسه گرفته باشه با سواد نمیشه و الگو ی نسل منتقدین .اینقدر در وجود مسعود فراستی شیشه خورده وجود دارد که حتی توضیح دادن آنها هم باعث مخشوش شدن روح و روان میشه.شما که اینقدر دم از سواد هنری میزنید و فراستی رو کردید الگو ی خودتون و فیلمی که کوچکترین اشتباه در فیلمنامه داشته باشه محکوم به فقر هنری کارگردان میکنید,,چطور به فیلم های کارگردانان های محبوب الگو هایتان انگ بی سوادی هنری نمیزنید آیا از نمرات و نقد های فیلم های آخر استادتان هیچکاک مطلع نبودید و نیستید؟نمراتی که میانگینشون به زور به ۶٫۵ میرسه.یا فقط میخواید تظاهر کنید فیلم های هیچکاک فقط سرگیجه و روانی و از شمال تا شمال شرقی هستند؟چطور در اون زمان نگفتید هیچکاک فقر هنری داشته؟یا اسپیلبرگ یا ریدلی اسکات با فیلم موسی؟اگر هر کارگردانی نامداری با کوچکترین ضعفی بی هنر و بی آبرو بشه وای به حال شما جمائت فراستی پرست که هیچکاک الگوتونه.
کوچک ترین اشتباه در فیلمنامه؟ مطمئنی کوچیکه؟ در کجای جهان برای ایجاد غافلگیری سوسپان ایجاد می کنند؟ ایده فیلم چیه؟ پیامش چطور؟ از آخر پیرمرده متجاوز بوده یا متعدی؟ مرد یا نمرد؟ آوردن دوتا جایزه از جشنواره ای که فیلم «گذشته» رو به یک فیلم لزبین فروخت، با ارزشه؟ هنریِ؟ جمعش کن بابا!!! همین اشتباهات زیاد رو فرهادی در «جدایی» و «گذشته» هم داشته.(هرچند کمتر از اینجا) کی گفته برای بار اولشه؟ فراستی دم از بی آبرویی و بی ناموسی نزد. زد؟
با شروع پاراگراف اول حدس زدم هدف از تهیه این مقاله صرفا تخریب وجه کارگردان و شکل فیلمسازی او هستش
و که وقتی به اسم “استاد” فراستی رسیدم فهمیدم حدسم کاملا درسته
تکیلف فراستی که مشخصه ولی برام جای سوال داره چرا شما کمر به تخریب این فیلم بستید؟
فیلمنامه به نظر ما(که شامل اکثریت تماشاگران و منتقدان داخلی و خارجیه) به ظرافت تمام از خیلی ازخصلت های پست و رفیع انسانی به بهترین شکل با بازی فوق العاده بازیگرانش،تشریح میکنه
سیاهنمایی؟!!!!!!!
متاسفم براتون
سلام به همگی و با تشکر از مدیران خوب سایت
تا حدودی با نقدی که شد موافق بودم.بنده به جز فیلم رقص در غبار همه فیلم های اصغرفرهادی رو دیدم.شهر زیبا.چهارشنبه سوری.درباره الی.جدایی نادر از سیمین.گذشته و فروشنده.
روند صعودی فرهادی تا فیلم چهارشنبه سوری خیلی خوب بود و با جدایی به اوج خودش رسید.یادمه وقتی از سینما خارج شدم به دوستم که با هم فیلم رو دیده بودیم گفتم چقدر خوبه یه کارگردان پیدا شد که به شعور بینندگان احترام گذاشت.هرچند اصلا انتظار نداشتم اسکار رو ببره.
به عقیده من اسکار حق جدایی بود اما تاثیرات منفیش روی فرهادی بیشتر از تاثیرات مثبتش بود.
گذشته از یک کارگردان دیگه خوب بود ولی از فرهادی نه.
به نظرم فرهادی مسیر فیلم ساختن برای مردم خودش رو که باعث می شد حرفاش جهانی باشن از دست داد و مسیر ساختن برای مردم جهان رو که باعث می شد فیلماش دیگه به زحمت بومی به نظر برسن انتخاب کرد که در فروشنده به اوج خودش رسید.نمونه اش هم انتخاب نمایشنامه آرتور میلر که مشخصه برای خوشایند آمریکایی ها و اروپایی ها بوده.
این فیلم قطعا و صددرصداسکار رو نمی بره.
این متن نقد فیلم نیست
نقد آقای فرهادی است
به سیاه نمایی اشاره کردی . حقیقت زندگی کردن ما مردم غیور و جان برکف ایران و همیشه دنبال یه لقمه نان در دهه ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ سیاه است . شما نمی بینی یا نمیدونی واقعا ☻
دو فیلم جدایی و فروشنده حقیقت زندگی در شهرهای بزرگ کشورمان است .
لطفا به فراستی ، لقب استاد ندهید .
راستش من از این فیلم راضی نبودم.. داشتم نقد ها راجب فیلم فروشنده رو میخونم.. بعد به نقد شما رسیدم.. خیلی بد بود.. بیشتر فحش داده بودی تا دلیل بیاری.. تنها دلیل مسخره ای که روش کلید کرده بودی این بود که مردم دم در سینما خندیدن..