با نقد و بررسی فیلم Alita: Battle Angel، یکی از فیلمهای پرهزینه هالیوودی، که طبق معمول از کلیشهها پیروی کرده، اما سعی براین داشته که هویت مستقلی برای خود شکل دهد، همراه سینما فارس باشید تا متوجه شویم، فیلم به هدفش رسیده یا اینکه فقط سرگرم کننده است.
داستان فیلم آلیتا فرشتهی جنگ روایتگر سایبورگی (ماشین پیشرفته با هوش مصنوعی) بسیار پیشرفته است، که توسط دکتری که تخصص آن تعمیر و ساخت قطعات با تکنولوژیهای مختلف است پیدا شده، و بعد از تعمیر بدنبال کشف گذشته خود میگردد، در این راه او عاشق پسری جوان (یک انسان) میشود، پسر به او در مورد رویاهایش برای رفتن به شهر مرکزی و آینده و هدفش توضیح میدهد… مدتی است که زمین نابود شده (۳۰۰ سال) و بعد از نابودی تمام دنیا، تنها یک شهر و منطقه باقی مانده که مردم آن از سرتاسر جهان به آنجا مهاجرت کردهاند، ولی دسترسی به آن شهر مشکل است.
درمورد بررسی فیلم آلیتا فرشتهی جنگ در اولین مرحله، هدفهای سازندگان را مورد بررسی قرار میدهیم، و درمییابیم که آنها در چه مواردی موفق و یا ناموفق بودهاند، خلق دنیای سایبرپانکی که باور پذیر باشد، هدف اصلی سازندگان در چنین ژانری است. آنها باید بتوانند با خلق دنیایی که هم پیشرفته، خطرناک، قانونی، وجود زندگیهای ماشینی و حتی ترسناک و باورپذیر باشد به ما ثابت کنند، اگر ما بجای شخصیتها بودیم همان تصمیمات درست و منطقی، و یا شاید همان قانون شکنی و خیانتها را انجام میدادیم. در وحلهی اول کار، بسیار دشوار است. ساخت چنین دنیای پیچیدهای که بتوان با آن ارتباط برقرار کرد، به عوامل متعددی بستگی دارد که میتوان به برخی از آنها از جمله داستان پس زمینه آن دنیا، هدف زندگیها در آن دنیا، و حتی محیط بصری! اشاره کرد.
حال که ما از انتظارات خلق شده صحبت کردیم، به سراغ دنیای آلیتا فرشتهی جنگ میرویم، که از مانگای ژاپنی همنام خود الهام گرفته است. و همچنین به کلیشهها نزدیکتر میشویم، فلان سال بعد از جنگ و نابودی ملتها تنها یک منطقه باقی مانده، که در آن شهری رویایی در ذهن تمام اهالی شهری معمولتر نقش بسته، و رسیدن به آن شهر آرزوی آنها شده تا زندگی بهتر را تجربه کنند! به همین سادگی داستان و هدفهای این دنیا شکل گرفته که چندان جالب به نظر نمیرسد. با این داستان حتی در سالهای اخیر بارها روبرو شدهایم. از طرفی دیگر فضای بصری جای ضعفها را اندکی پر کرده است، شهرها، تکنولوژیها، قانونها و سیاستهای موجود قابل قبول هستند، اما ضربهی اصلی را در نقطهای که قرار است با تصمیمات شخصیتها روبرو شویم، دریافت میکنیم.
درواقع گویا سازندگان، تمرکز اصلی خود را فقط به فضای بصری یا اکشن گذاشتهاند. از بهترین نکاتی که در فیلم، به نحو درست از پتانسل آن بهره نبرده، وجود احساسات در هوش مصنوعی ماشینها است. اینکه آیا آنها احساسی دارند یک طرف و آلیتا و بقیه سایبورگها از انسانهای اطراف خود انسانتر هستند طرف دیگر! این موضوع قابل قبول است که، ماشینها مرزها را ار بین برده و با انسانها تفاوتی ندارند، اما بشرطی که با دنیای پیچیدهای همراه باشد، شما پیشزمینه داستانی خوبی داشته باشید. متاسفانه در این حیث فیلم لنگ میزند و همزادپنداری بیننده را دربر نمیگیرد.
همچنین رابطه عاشقانه هیوگو (پسر جوان) و آلیتا بعدهای مختلفی دارد، شما طبیعتا دو شخص را مشاهده میکنید که، برای همدیگر اشک میریزند، ازخودگشتی و وفاداری انجام میدهند، باهم درمورد رویاها و زندگیشان صحبت میکنند. این رابطه چوب همان پیشزمینهها و داستان روایت شده و هدف که غیرقابل ارتباط است را میخورد. شخصیت هیوگو تصمیمهایش بیشتر از اینکه، شبیه به جوانی در دنیای سایبرپانکی تصمیمهایی سخت میگیرد باشد، شبیه جوانی امروزی با ذاتی کلیشهای است. آلیتا بخودی خود شخصیت دوست داشتنی دارد، اما این موجب نادیده گرفتن مشکلات شخصیتی او نمیباشد. از نکات قوت برجسته فیلم میتوان به شخص آلیتا اشاره کرد، با اینکه تصمیمات یا احساسی بودن آن کمی غیرواقعی بنظر میرسد و کلا تمام سایبر ها اینچنین و هستند مشکل آلیتا نیست! اما، آلیتا واقعا شخصیت دوست داشتنی، باهوش، قدرتمند است، که همراهی با او از جذابیتهای فیلم است.
صحنههای اکشن و جلوههای ویژه واقعا عالی کار شده، صورت و طراحی کلی آلیتا حیرت انگیز است، طراحی دیگر شخصیتها هم قابل اشاره میباشد. وقتی بحث سرگرم کننده بودن فیلم به میان میآید، آلیتا فرشتهی جنگ در روایت کردن بسیار موفق است. انتظاری که از آلیتا به عنوان یک مبارز (دقت کردهاید اسم فیلم حاوی اسپویل است؟) داریم، همان چیزی است که تحویل میگیریم. واقعا جلوههای ویژه در مبارزه و فیلمبرداری عالی ظاهر شده و نهایت لذت را در این حیث خواهید برد. ریتم فیلم بسیار مناسب روایت شده و فراز و نشیب کلی ندارد، همین امر باعث شده فیلم خسته کننده نباشد و تا آخر جذابیت را حفظ نماید.
به بخش فیلمبرداری و بازیگران و موسیقی میرسیم، فیلمبرداری واقعا با توجه به جلوههای ویژه گسترده فیلم خوب انجام شده، کات های بجا، با توجه به سرعتی بودن اکثر مبارزات شما را راضی نگه میدارد، بصورتی که هربار که فرشتهی جنگ! حرکات متوالی در هوا انجام میدهد، دوربین خیلی مناسب با او به گردش درمیآید، یا هنگام مسابقات نیز با چنین فیلمبرداری روبرو میشویم. در بخش بازیگران به شخصه با توجه به اسامی بازیگران در این بخش کمبودی احساس نمیکردم. شاید نمیتوان فقط با توجه به اسم و تجربه قضاوت را انجام داد. شخصیتپردازیها بشدت سطحی و به دور از هرگونه پیچیدگی انجام شده، و طبق گفتههای قبلی در مورد مشکلات شخص آلیتا و هیوگو می توان این مورد تصمیمات را بر روی دیگر شخصیتها هم مشاهده کرد، حتی بازیگران نتواستهاند زمان مورد نیاز برای شخصیتشان را داشته باشند! با این وجود که ما با کارگردان تازه کاری هم طرف نیستیم! و تهیه کنندگان کار بلدی هم از عوامل سازنده فیلم هستند ولی افسوس که با اینهمه هنوز هم ضعف مشاهده میشود. بخش موسیقی تقریبا کار خودش را بدرستی انجام داده و موسیقیها در طی سکانسهای مختلف منجر به هیجان بیشتر بیننده میشوند. و اصلا احتیاجی نیست به آنها سخت بگیریم! موسیقی برای آلیتا فرشتهی جنگ همان اندازهای است که، انتظارش را بیینده دارد نه بیشتر نه کمتر.
در این نوع سبک فیلم در کل وجود شخصیتی آنتاگونیست قدرتمند، باهوش کلیشهها را دوباره زنده کرده ، شاید برداشت بدی درمورد کلیشهای بودن داشته باشید، خب حق هم دارید خیلی کم پیش میآید بتوان با وجود کلیشهای بودن موضوع آنرا بدرستی اجرا کرد، در واقع کار هر کسی نیست ارائه کردن موضوعی تکراری بصورت مستقل، در اینجا کلیشه خودش برگ برنده آن موضوع میشود. ما با چنین فضایی اهمیت موضوع قانون شکنی و هدفها شاید به شخصیتی خاکستری! احتیاج داشتیم تا شاید با شخصیتپردازی عمیقتر روبرو شده و میتوانستیم با او همزادپنداری کنیم، تا شاید بتوان تغییری در کل داستان مشاهده نماییم، اما باز هم میبینیم که فیلم چوب چه نقطه ضعفی را میخورد، آنتاگونیست فیلم موجود قابل تعریف نیست، و به جد میتوان گفت به بدترین حالت ساخت و پرداخته شده و اصلا در ذهن شما بدرستی شکل نمیگیرد. افسوس برای پتانسیلهای از دست رفته فیلم!
شروع فیلم و همچنین پایانبندی از دیگر نکاتی است، که قابل توجه است. همانطور که گفتیم ریتم فیلم نسبت به بقیه فیلم نسبتا سریع است، اتفاقات یکی پس از دیگری میافتند، که جز نکات مثبت فیلم هم بهحساب میآید. قضیه جایی جذابتر میشود که، ریتم فیلم یکنواخت است و این موضوع از شروع فیلم بههمین شکل است. پس آغاز فیلم شما را جذب خودش میکند تا خسته نشوید و تا آخر فیلم بینندهاش باشید، اما در پایانبندی موضوع کمی متفاوتتر میشود، درواقع با پایان فیلم تازه متوجه میشویم که این آغاز ماجرا است، و باید منتظر ادامه آن در قسمتهای بعدی بمانیم. وقتی فیلمی شما را از نظر سرگرمکننده بودن راضی نگه داشته و در دیگر ابعاد خود لنگ میزند، شاید پایان هیجانانگیزی میتوانست این تجربه چند ساعته را باز هم راضی کننده جلوه دهد ولی، پایان فیلم از نکات منفی آن است! این که بازهم قرار است با اینچنین مشکلات ریشهای بدنبال ادامه آن برویم، چنگی بدل نمیزند. بار اول این تجربه سرگرمکننده و هیجانانگیز است، بار دوم خیر..
در آخر اگر میخواهید بسراغ فیلم بروید، باید در وحله اول انتظار خودتان از فیلم را مشخص کنی، یا مقداری از آن بکاهید. اگر میخواهید تجربهای مفهومی از داستان با دنیای وسیع و قابل درک و همپنین شخصیتهایی قابل همزادپنداری و پیچیده داشته باشید، که با ارتباط برقرار کنید، این عنوان شما را آنقدر راضی نمیکند اما، اگر بدنبال فیلمی هستید که، هیجان شما را برانگیزد و بشدت شما را سرگرم کند، که همین شاید انتظار اکثر کسانی که بسراغ این فیلم میروند باشد. پس باید بدانید با اینکه پایان فیلم چندان جذاب نیست، اما میتوان از اکشن و جلوههای ویژه خیره کننده و ریتم مناسب جذاب فیلم و آلیتای دوست داشتنی نهایت لذت را ببرید و قطعا ارزش یکبار دیدن را برای شما خواهد داشت.
نظرات