با مقاله بهترین فیلمهای ژانر فانتزی که، در زمینههای متفاوت و ترکیب فانتزی حتی با دیگر ژانرها ساخته شدهاند و با تفاوتهای خاص و اهداف مشخص خودشان به میدان آمدهاند در خدمت شما هستیم. همچنین باید ذکر کرد که این فیلمها، اوج خیالپردازی و خلاقیت را، درون دنیایهای ساخته شدهشان نهفتهاند و همه این خصوصیات را درکنار هم آورده و به درستی به عنوان یک “فیلم سرگرم کننده” ارائه میکنند.
فانتزی یا “خیالپردازی” شاید، جز بهترین و حتی خلاقانهترین سبکها و حتی تفکرات است که در آن، هیچ محدودیتی یافت نمیشود. درواقع مانند درخت تزئینیای که، هر چه بیشتر شاخ و برگ داشته باشد، بهتر و زیباتر است، فانتزی هم هر چه پرجزئیات و خلاقانهتر باشد، بهتر به دل مینشیند. خیالپردازی، هنگام خلقت انسان همراه او بوده و در وجود هر شخصی نهفته است. بعضیها، توانایی پیاده کردن چنین موضوع تفکر شدهای برروی کاغذ و اشتراک آن با دیگران را دارند. باید واقعا، چنین اشخاصی را تحسین کرد، زیرا اشخاصی باهوش و خلاق هستند. در مرور زمان و محدود نبودن ایدههای مغز انسان، این خیالپردازیها با دیگر سبکها و ایدهها ترکیب شدهاند و باعث ایجاد داستانهای بهتری هم، شدهاند. سینما شاید، بهترین مکان و فضای ارائه دهنده داستانهای فانتزی نباشد، درواقع سینما بین نویسنده یا کتاب و مخاطب به مانند، یک واسطه عمل میکند و به طوری عمل میکند که شاید مقداری از داستان را قرض بگیرد، آن را کم کند، بهتر کند، به آن اضافه کند، ایده بگیرد و کارهای دیگر، فقط موضوع واسطه بودنش، اقتباس از داستان نیست، بلکه سینما، تمام خیالپردازیها را هم شبیه سازی میکند و آنها را قابل نمایش میکند. بعضیها بر این عقیده باور دارند که، رمان یا کتاب بهترین راه ارتباط با داستان است، زیرا “ما” دنیای خلق شده را در ذهن شبیهسازی و قابل نمایش میکنیم، این یعنی ترکیب دو تفکر با هم و رسیدن به نقطهای جدیدتر، ذهن ما هم که نامحدود است برای تصور کردن و شکل دادن داستانهای خیالی… بگذریم، با این همه، بعضیها هر دوی اینکارها را اول درک کرده و دوم به عنوان یک فیلم (همان سینما) خوب ارئه دادهاند، پس هدف اصلی مقاله (انتخاب نوع فیلمها) هم مشخص شد.
این فیلمها، تماما با نظر شخصی انتخاب شدهاند و به هیچعنوان برای انتخاب و توضیحات آنها از هیچ منبعی الهام گرفته نشده است، لذا اگر فیلمی یا فانتزی که مد نظر شما بود، در لیست مشاهده نشد، میتوانید اسم و رتبهی مد نظر آنرا، با ما به اشتراک بگذارید.
دو نکته مهم: اول، انتخاب این فیلمها فقط و فقط، با توجه به داستان و دنیای خیالی آنها انجام نشده بلکه، لذت بردن هنگام تماشای فیلم از نکات بسیار مهم است (خوشساخت بودنشان). ما میتوانیم فیلمی از سینمای صامت یا کلاسیک را هم معرفی کنیم (همه شنیدهاید، جادوگر شهر از The Wizard of Oz) که، فانتزی دیوانه کننده داشته است و حتی خوشساخت بوده اما شاید هماکنون اینگونه جلوه ندهد و امروزه تماشای آن شاید آنچنان برای بیننده جذاب نباشد. همچنین باید برای فیلمهای دیگری هم، شانسی برای معرفی داد و آنها را جدیتر گرفت. نکته دوم، مجموعههای چند قسمتی، یک فیلم و یک رتبه حساب میشوند.
فیلم بیوولف، واقعا تجربهای لذتبخش و جالبتوجه است. داستان از این قرار است که بیوولف، به عنوان یک شخص مبارز، بسیار قدرتمند و شجاع در دنیای فیلم شناخته میشود و با توجه به مأموریتی که دارد به سرزمین جدیدی میرود، تا به درخواست پادشاهی، پاسخ بدهد. در این سرزمین، پادشاهی و قلعهاش گرفتار موجودی عجیب و غریب، غول مانند شدهاند که، تا به حال بسیاری را کشته و خسارت مالی و جانی فراوانی به این پادشاهی، وارد کرده است. حال بیوولف به نوعی حکم قهرمان آنها را دارد که، به کمک آنها آمده است (تا به حال هیچ شخصی، توان مقابله با غول را نداشته) بیوولف انسان جالبی است، او به شدت مغرور و همزمان متفکر هم است، حتی از نظر قدرت فیزیکی هم، تواناییهای بالایی دارد، او همچنین درخواست ازدواج با دختر پادشاه را هم دارد که، درصورت موفقیت عملیات و از بین بردن غول، درواقع پادشاه آینده سرزمین شود. اینکه آن غول از جان این پادشاه و پادشاهیاش چه میخواهد سوالی است که در ذهن هربیننده، هنگام تماشا پرسیده و شکل میگیرد. فیلم بیشتر از داستان فانتزی، خوشساخت بودن و به درستی، به تصویر کشیدن این فانتزی را به شما ارائه میدهد. با اینهمه داستان شکل گرفته افسانهای است و حس ماجراجویی را دارد که، به عنوان یک تجربه خوب و قابل قبول از فیلمهای مورد نظر ما شناخته میشود و به هرکسی که به، داستانی افسانهای و حماسی با فیلمی خوشساخت علاقه دارد، پیشنهاد میشود.
فیلم مالیفیسنت، واقعا فضای بصری خارقالعادهای ارائه داده است. داستان در مورد سرزمینی خیالی است که، دو بخش انسانها و موجودات دیگر غیر انسان را، شامل میشود. پسری کنجکاو به طور اتفاقی با یک پری ملاقاتی میکند (مانند داستانهای عاشقانه است، نه؟) پری قصه به او اعتماد میکند و حتی عاشق او هم میشود، اما در اوج خیانت بیوفایی، پسر بالهای پری را، از او میگیرد و به مقر پادشاهای میبرد و پری به موجودی پلید و زخمدیده اما، قابل درک تبدیل میشود، بله، همان مالیفیسنت خودمان! بعد از مدت زمانی که پسر بزرگ میشود، پادشاه انسانها شده، ازدواج کرده و حتی بچهدار هم میشود. مالیفینست در اوج عصبانیت و غمی که، از عشقی نافرجام و خیانت انسانی در او به وجود آمده، به مقر پادشاهی میرود و طلسمی ظالمانه، برروی دختر پادشاه (همان پسر خیانتکار) انجام میدهد. طلسم چنین است که، دختر در آینده با لمس کردن سوزنی به خوابی بدون بیداری دچار شود و راه حل طلسم و شکستنش در دستان عشق واقعی او است، به نوعی مالیفیسنت اعتقادی به عشق واقعی ندارد و احساس میکند، طلسم غیرقابل جلوگیری است و شکستن است. مالیفیسنت در این قصه به ما نشان میدهد که، از انسانهای این دنیای فانتزی، بسیار پراحساستر است، او به دلایلی که در فیلم مشاهده خواهید کرد، با همان دختری که طلسم کرده مرتبط میشود و حس عجیب و تغییری در وجودش شکل میگیرد و به اشتباهی که انجام داده، پی میبرد. فیلم داستانی به شدت زیبا و حتی احساسی را در دنیای خارقالعاده، شکل داده است و واقعا هم تجربه لذت بخشی برای شما رقم میزند. این نکته که “فانتزی و ترکیبش با دیگر مباحث، باعث بوجود آمدن قصههای بهتر و برتر میشود” در مالیفیسنت به شدت مشاهده میشود، به غیر از داستان، فضای بصری برای شکل دادن و به نمایش درآوردن و در کل جلوههای ویژه این عنوان فوقالعاده است و از این حیث هم فیلم عالی بوده است این موضوع را در نبردهای فیلم هم مشاهده میکنید.
“دانههای کوچک لوبیا در مدت زمان یک شب به درختی عظیم که راهی برای ورود به سرزمین بالای ابرها است، تبدیل میشوند” چقدر جذاب و خیالی. واقعا این داستان از آن داستانهای خاص و جذاب است. جک که در زندگی سادهاش چندان ماجراهایی نداشته و فقط توانسته دل دختر پادشاه را، بدست بیاورد (البته که، خیلی هم ماجراجویی است!) همینطور که گفتیم، با توجه به دانههای لوبیایی که، بیدلیل در جلوی کلبهاش انداخته است صبح روز بعد با درختی غولآسا و ریشههای قطور که حتی بالای درخت و انتهایش در ابرها پنهان شده و مشخص نیست، روبرو میشود. همین اندازه برای بیان فانتزی فوقالعاده این اثر کافی است اما، همین که بدانید چه سرزمین عجیب و داستانهای جالبی در بالای این لوبیای غولآسا وجود دارد که حتی پای غولهای بشدت خشمگین را هم به ماجرا اضافه میکنند، بیشتر شگفتزده میشوید. در این میان باید عشقی که جک به پرنسس دارد و به این راحتی بیخالش نمیشود اشارهای کنیم باز هم ترکیب فانتزی با چنین موضوعی عالی شده و نشان میدهد “ترکیب” جالبی است. فیلم جک غول کش با فضای بصری عالی، تمام این داستان را به نمایش گذاشته است و حتی در ادامه درگیریهای بسیار بزرگتری را هم مشاهده میکنیم که، لذت این داستان زیبا و فیلم عالی و فانتزی را، دوچندان میکند بهتر است.
شاید شما هم با دیدن یک شیر بسیار بزرگ، که به نوعی بالغ، دانا و حتی سخن ران است، فقط داستان فانتزی و فیلم سرگذشت نارنیا در ذهنتان به وجود بیاید. شخصیتهای اصلی که، درواقع چند خواهر و برادر هستند، به دلایلی به مکانی جدید برای زندگی منتقل میشوند، اما به طور اتفاقی با کمدی(شخصیت لوسی، اولین شخص است که آنرا پیدا میکند) که، درواقع یک دروازه و ورودی برای دنیای نارنیا است، آشنا میشوند و در ادامه همگی به آن دنیا، وارد میشوند. نارنیا دنیای بشدت فانتزی ای است که، انواع و اقسام موجود سخنگو در آن وجود دارد و نبرد اصلیای، بین نبرد خیر و شر در آن، جریان دارد. یکطرف اصلان، یک شیر بسیار دانا و موجودی با ذات خوب و طرف دیگر جادوگری شرور وجود دارد، شاید فکر کنید داستان سطحی و فانتزی آن به شکلی معمولی پیاده شده است اما، کافی است تا به تماشای فیلم و دنیای به تصویر کشیده شدهاش بپردازید، تا متوجه این موضوع شوید که، به درستی و کامل این موضوعات به تصویر، کشیده شده است. خیلی از ماجراها و جذابیتهایی در فیلم نفهته است که، نیاز به کشف شدن دارند. همچنین با اینکه در مورد قصههای سرگذشت نارنیا چند فیلم ساخته شده است اما، همچنان ما نسخه اول آنرا به عنوان منتخب این مجموعه انتخاب کردهایم زیرا، آغاز کننده و شکل دهندهی یک فیلم و مجموعهی به یادماندنی و فانتزی از داستانهای مربوط به نارنیای دوست داشتنیمان، است.
جدای از افتضاح (!) فیلم کونگ: جزیره جمجمه (Kong: Skull Island) قبل از آن، فیلم کینگ کنگ که در سال ۲۰۰۵ منتشر شده مانند یک الماس در مقابلش میدرخشد. داستان روایتگر یک ماجراجویی پر هیجان و شگفتانگیز به دنیای ناشناخته و فانتزی است که در آن، با انواع موجودات عجیب و حتی دایناسور و در راس آنها، با موجودی گوریل مانند به اسم کونگ، آشنا میشویم. اما روایت چنین است که، آن شخصیت اصلی، دختری است که به بازیگری علاقه زیادی دارد (استعداد هم دارد) ولی متاسفانه فرصت مناسبی برایش مهیا نشده یا بعضیها، نمیخواهند فرصتی برایش به وجود بیاید. با خلاصه کردن این قسمت پیش میرویم، آن بالاخره توجه کارگردانی را جلب میکند، ما به همراه آن به بهانه ساخت فیلم، وارد کشتی میشویم و به ماجراجوییمان هم نزدیکتر میشویم. ساخت فیلم عاشقانه (موضوع فیلم، درون فیلم!)، در کشتی که عازم سفر است شروع میشود ولی در ادامه مسافرت، با رخ دادن تصادف و یا حوادثی طبیعی، کشتی به مکان ناشناختهای میرسد، جزیرهای خاص و عجیب که در هیچ نقشهای موجود نیست. اعضای کشتی با ورود به جزیره و روبرو شدن با افراد بومی جزیره و منطقه، متوجه میشوند، افراد بومی موجودی را مانند پادشاه و خدا میپرستند اما، این موجود آنقدرها هم عجیب و غریب و خدا مانند نیست، بلکه همان کونگ خودمان است. خیالپردازی به شکلی نزدیک به واقعیت و پرداختن به محیطی ناشناخته که ممکن است، هرچیزی در آن وجود داشته باشد ارائه شده و ما در آن جزیره انواع و اقسام شگفتیها را مشاهده میکنیم. فیلم و داستان در زمینه، به تصویر کشیدن کونگ عالی ظاهر شده است و ما با فیلمی بشدت خارقالعاده از نظر جلوههای ویژه با توجه به سال ساخت آن روبرو هستیم، حتی اکنون هم جلوههای ویژه فیلم قابل قبول هستند و برای به تصویر کشیدن داستان و ماجرا بشدت عالی طراحی شدهاند. اما با ذکر این نکته که، کونگ عاشق شخصیت آن میشود! از مبحث فانتزی این عنوان میگذریم و شمارا در کنجکاوی رها میکنیم. فیلم کینگ کونگ جدای از این مبحث فانتزی بودنش، واقعا یک تجربه طولانی جذاب و ارزشمند است که، هرگز نباید آن را از دست بدهید.
دزدان دریایی واقعی در زمان قدیم با اینکه، افرادی غارتگر و خودخواه و حتی قاتل و و صد البته دزد بودند اما، همواره مورد علاقه اکثر انسانهای این زمانه قرار میگیرند و دلیلش هم ماجراجوییهای پیرامون روایت شده با، دزدان دریایی است. ماجراجوییهای که حتی میتوانند، با خیالپردازیها بهتر و بهتر هم شوند. درواقع خوراک چنین موضعاتی، خیالپردازی کردن درمورد آنها است. اما فیلم دزدان دریای کارئیب، داستان کاپیتانی به نام جک را روایت میکند که، در این سری (۵ فیلم) با انواع و اقسام موضوعات و حتی موجودات مختلف سر و کله میزند. دنیای دزدان دریایی کارائیب تشکیل شده از افسانهها، خدایان عجیب و غریب، رمز و رازهای جالب و حماسی، شگفتیها ناشناخته شده، طلسمها، موجودات عجیب و غریب، قبیلههای بومی، مردگان و خلاصه هرچه از این موضوعات که فکرش را میکنید! در این سری پیدا میکنید. از آنجا که، سری فیلمهای دزدان دریایی کارائیب همگی، جز پرفروشترین و پرخرجترین فیلمهای تاریخ هستند به یک نکته مثبت برای چنین مجموعه هم تبدیل شده است. سازندگان دستشان برای ساخت فیلم و خلق بصری مناسب باز بوده و ما را به دنیای فانتزیشان در دریاها به درستی، وارد کردهاند، به طوری که کمبودی احساس نمیشود. همچنین یکی از بهترین داستانها و ساختههایشان و انتخاب منتخب فیلم ما از این سری، قسمت دوم این مجموعه است. داستان در مورد مردی مرده! و عجیب و غریب به نام دیوید جونز است که صندوقچه مرتبط با او، همه را در تعجب فرو برده است و افسانه جالب آن این است که، مردی بر اثر عشقی که وجودش شکل گرفته (و دلایل مرتبط که حین مشاهده فیلم، بیشتر متوجه میشوید) قلب خود را داخل آن، گذاشته است، او به دریاها رفته و مردگان و موجودات عجیب و غریب را فرماندهی میکند. جک اسپارو و دوستانش با این مسئله درگیر خواهند شد و ماجراجویی لذت بخشی در انتظار آنها و ما است. دزدان دریایی کارائیب واقعا، فانتزی جذاب و ماجراجویانهای است مطمئن باشید اگر، بعضی از فیلمها را مشاهده کنید دیگر هرگز از یادتان نمیروند، سری فیلمهای دزدان دریایی کارائیب این از نوع فیلمها، هستند.
حضور و قرار گرفتن یک انیمه آنهم در ژانر فانتزی و چنین مقالهای، اصلا ابدا عجیب و غیرطبیعی نیست. درواقع اکثر انیمهها با این موضوع ساخته شدهاند و خوراک خیالپردازیاند، بسیاری از آنها (انیمهها) حتی، پا را فراتر این صحبتها گذاشته و دنیاهایی بسیار عجیب و قابل توجه خلق کردهاند، اما شاید به جرئت بتوان گفت هیچ کدام، به اندازه شهر اشباح و کارگردانش میازاکی کار خود را به درستی انجام ندادهاند. چیهیرو دختر بچهای است که، با پدر و مادرش به سفری معمولی میرود اما اتفاقات عجیبی در انتظار سرنوشتش است، او وارد شهری شگفتانگیز و حتی ترسناک میشود که عجیبترین موجودات و قوانین در آن قرار دارد. شهر اشباح درواقع “حمام” بسیار بزرگی برای هیولاهای در سرتاسر جهان است (چقدر متفاوت، نه؟). چیهیرو هنگام ورودش به این شهر، متوجه نکات عجیبی میشود اما پدر و مادرش بدون توجه به آن، خودشان را در دام چنین شهری که برای انسانها نیست میاندازند و به وضعیتی مانند زندانی شدن دچار میشوند. چیهیرو اما، با کمک یک شخص دیگر میتواند به نوعی از این امر جلوگیری کند و در این شهر زندگی جدیدی به عنوان خدمت کار شروع کند، اما هدف چیهیرو، فقط کمک به پدر و مادرش برای خروج از شهر است و برای این هدفش دست به هرکاری هم میزند. داستان شگفتانگیز به کنار ما با یک انیمه روبرو هستیم که، به حدی در به تصویر کشیدن چنین دنیایی خوب عمل کرده که، همهمان را انگشت به دهان میگذارد. انیمه شهر اشباح برای کسانی که نمیتوانند انیمه را درک کنند و یا با آن هرنوع ارتباطی برقرار کنند مانند، پل و واسطهای بشدت قوی عمل کرده و بسیار در خلق و ایجاد یک تجربهی خاص و ارزشمند، به این دوستان کمک میکند اما(!)، اگر این موضوع بالعکس باشد و شما از طرفداران این سبک و انیمه باشید چه میشود؟ بله، به چنان تجربه لذت بخشی تبدیل میشود که، هروقت اسم فانتزی و انیمه به گوشتان بخورد، “شهر اشباح” را به عنوان یکی از بهترینها، بخاطر بیاورید.
سری فیلمهای هری پاتر و داستان بسیار جذابش، همواره در جایگاه بسیار منحصر به فردی در ژانر فانتزی، قرار میگیرند. ناسلامتی داستان در مورد جادو و جادوگران است و این مبحث بسیار تواناییهایی از نظر ایدهپردازیهای جدید، برای ارائه را دارد و آنچنان موجودات افسانهای و عجیب و غریب، نکات بسیار جذاب جادوگری، و داستانهای شگفتانگیز میتوان در آن جای داد تا در واقع در اوج ذوق مخاطبان را، برانگیزند. داستان کلی این مجموعه و کتاب آن در مورد پسر جادوگری به اسم هری پاتر است که، توسط بدذاتترین و خطرناکترین جادوگر دنیا مورد حمله قرار میگیرد اما، به جای از بین رفتن و مردن هری پاتر، او با مقابله و نابود کردن جادوگر شرور یعنی ولدمورت کاری را انجام میدهد که، هیچ کس نه باورش میشود نه تا به حال توان انجامش را، داشته است. چند سالی از این داستان که میگذرد، ولدمورت به هر طریقی شده باز هم، قصد آمدن به این دنیا و نابود کردن هری و کل جادوگران را دارد. داستان کلی این ماجرا چنین است اما، هری پاتر به تازگی به مدرسه جادوگران دعوت شده، دیگر فکرش را بکنید چه چیزی در این دنیا در انتظار هری است و او با هرچیزی که فکرش را بکنید سرکله خواهد زد. دنیای مجموعه هری پاتر کششی نامحدود از به تصویر کشیدن موضوعات مختلف، با قانون دنیایش دارد و ما با هیچ محدودیتی که در دنیایهای فانتزی وجود دارد، طرف نیستیم. بدون درصدی شک، فیلمهای هری پاتر جز خاطره انگیزترین و بهترین فیلمهای جادوگری و فانتزی هستند و کمتر کسی آنها را تماشا نکرده است. باید گفت آنها جز برترین اقتباسهای فیلم از کتاب و جز بهترین فیلمهای رده سنی نوجوان و جوانان هم، میباشند. همه داستان و کتاب هری پاتر را به عنوان یک قطب قوی در دنیای فانتزی می دانند زیرا، مانند همان درخت تزئینی، فانتزی هری پاتر هم پر شاخ و برگ است. فیلم منتخب ما در این مجموعه آخرین قسمت و پایان دهندهی داستان آن است چرا که، اوج هیجان در طول اینهمه مدت و سال و داستان و هرچیزی که با آن مرتبط است به پایان میرسد و همچنین پایان ماجرای هری پاتر و ولدمورت را به شکلی، به تصویر میکشد که، قطعا حتی جز برترین پایان بندیهای کل سینما هم است چه برسد مجموعه های فانتزی…
میتوان دقیقا یک مقاله پر پیچ و خم طولانی در مورد حماسه ارباب حلقهها نوشت، احتمالا اکثر کسانی که به سراغ این لیست آمدند فکرش را میکردند که، شاید رتبه اول باشد… چنین فیلم و داستانی هم شاهکار است هم شگفتانگیز، هم نابغه بودن سازندگان و نویسندهاش را به رخ تمامی فیلمها در هر ژانری نشان میدهد. خلق دنیایی با وسعتی به دور از ذهن یک انسان معمولی همین است، با وجود انواع نژادها و موجودات افسانهای مختلف، هرکدام داستان و حماسهای را برای ارائه دارند که حتی شاید یک داستانهایشان به تنهایی با فیلمهای پایینتر همین مقاله رقابت برد بردی! را دارند. مثال فیلم دیگر این مجموعه یعنی هابیت (The Hobbit) است که البته، ما آنرا همانند حماسه و تریلوژی ارباب حلقهها میبینم و در واقع جایگاه دوم هم مجموعه ارباب حلقهها است هم مجموعه هابیت به این دلیل که، بتوان به فیلمهای بیشتری شانس ارائه شدن و دفاع شدن از حقشان داده شود! اصلا نمیشود در چنین نقطهای محدود به شرح داستانهای ارباب حلقهها پرداخت و واقعا هم، احتیاج به یک مقاله دیگر برای اینکار است. ۶ فیلمی که از این دنیا ساخته شدهاند واقعا هرکدام به تنهایی شاهکار هستند و داستانی بسیار طولانی و جذاب را ارئه میدهند که امکان ندارد از آنها سیر شوید. منتخب ما از مجموعه ارباب حلقهها قسمت سوم و پایانی این تریلوژی است، در قسمت پایانی به حدی به شما هیجان وارد میشود که، میتوان به جرئت گفت نه فقط اسم فانتزی، بلکه اسم فیلم و سینما هم به گوشتان بخورد، ارباب حلقهها را با عنوان “شاهکار” به یاد میآورید. انتخاب منتخب ما از مجموعه هابیت اما، قسمت دوم آن است، ولی چرا قسمت سوم، نه؟
به دلیل اینکه در وهلهی اول، مجموعهی هابیت یک پیشدرآمد برای ارباب حلقهها است و “حقیقت”، ما از قبل هم در برد جنگ بزرگ سینما (بازی تاج و تخت این رکورد را جا به جا، کرد) به نفع خوبان، شکی نداشتیم و در وهلهی دوم، همین موضوع و جنگی عظیم را یکبار در ارباب حلقهها مشاهده کردهایم، پس مهمترین قضیه برایمان داستان پیرامون شخصیتهای جداگانه و معرفی شدهی هابیت است که، مطمئنا بهترین داستان پیرامونشان را در قسمت دوم و در بخش پایانی و به همراه اسماگ، مشاهده میکنیم. بگذریم، به حدی خیالپردازیها حماسی انجام شده که شما فقط و فقط در تعجب میمانید که، چگونه یک نویسنده توان خلق چنین وسعت نوشتاری را دارد. اما مبحث داستان به کنار، حال به سراغ خود فیلمساز میرویم که، دست کمی از نویسنده این فانتری ندارد و توانسته چنان انقلابی در فیلم سازی و ارتقای آن به سطح بالاتری انجام بدهد که بعد از چند ده سال که هیچ، شاید در آینده هم انقلابی به نظر برسد. فکرش را بکنید، فیلم در آن سال چه چیزی بوده برای مخاطبان، هر فیلم از این مجموعه تقریبا بالاتر از ۳ ساعت زمان دارد و بسیار فروش خوبی هم داشته، با این حال تک تک جزئیات به درستی به تصویر کشیده شدهاند نسبت به زمان طولانی فیلم و این یعنی، “کارگردانی بینظیر”. جالب است ما در این لیست، به دنبال بهترین فیلمهای فانتزی هستیم اما، اگر هدفمان بهتربن فیلمهای تاریخ هم بود این ۶ آثار جز برترینها قرار میگرفتند. بله، چون اکثر خوانندگان محترم این مطلب، یحتمل این مجموعهها را تماشا کردهاند از زیاده گویی بیشتر(!)، درموردش خودداری میکنیم زیرا، شاید تمام حرفها پیرامون این آثار را از حفظ میدانید.
بله!، شاید خیلی ها تصور میکردند ارباب حلقهها رتبه اول این لیست است حتی با آنهمه تعریف و تمجید اما، ما هنوز اسمی از شاهکار بدون رقیب(!) یعنی هزارتوی پن نبردهایم. این عنوان به معنای واقعی کلمه، فانتزی را تعریف و شاید آنرا برای شما تغییر دهد. روایتی که فیلم آنرا انتخاب کرده و برای ارائه آن حیرتانگیز عمل کرده است، ترکیب فانتزی با واقعیت است. واقعیت به نوعی کاملا ترسناک نه آن واقعیت همه جا گل و بلبل و فانتزی دقیقا به شکل همان درخت تزئینی که گفتیم. فیلم هزارتوی پن مانند ابدا کننده سبک فانتزی تازهای است که در آن، ما در اوج واقعیت چیزهای عجیب را باور میکنیم، باورتان نمیشود؟ فیلم چنین کاری را به شکلی کاملا شگفتانگیز، رویایی و حتی شاهکار انجام داده است. داستان حیرتانگیز ما، با اوفلیا یک دختر دوست داشتنی شروع میشود که، همراه مادرش نزد یک فرمانده بسیار سختگیر که، وظیفهاش سرکوب شورشیها آن منطقه است، میروند و فرمانده قرار است با مادر اوفلیا ازدواج کند و در واقع پدرناتنی اوفلیا شود. شخصیتت فرمانده، یکی از بیرحمترین و وحشتناکترین انسانهای خلق شده در سینما، تا به حال است! او به راحتی و خشنترین حالت ممکن انسانهای حتی بیگناه را به قتل میرساند و در حالت ضروری حتی کارهای وحشتاکی را انجام میدهد. فیلم هزارتوی پن در به تصویر کشیدن چنین بعدی واقعی، خشن و تلخ اصلا ابایی ندارد. تازه حتی آنها را واقعیتر و خشنتر از حد معمول به نمایش گذاشته است، اما سوال اینجاست فانتزی چه جایگاهی در چنین موضوعی دارد؟ صبر کنید، اوفلیای دوست داشتنی ما، همان لحظهای که وارد خانه و محیط آن منطقه میشود یک موجود پری مانند را مشاهده میکند، به راستی که در چنین محیط و داستان واقعیای پری جایی هم دارد؟ گویا آن موجود کوچک پری مانند دارد به چیزی اشاره میکند و هدفی دارد با دنبال کردن پری و اوفلیا، ما با موجودی به نام فان یا چیزی که خودش آنرا معرفی میکند، روبرو میشویم که کاملا فانتزیطور و غیرانسانی است و بسیار عجیب هم هست اما، در مورد افسانهای به اوفلیا توضیح میدهد که بسیار رویایی و شگفتانگیز است، فان میگوید که اوفلیا یک پرنسس است که، در زندگی دیگر و دنیایی دیگر میتواند ملکهای باشد و در این دنیا فقط به صورت یک انسان معمولی است تا از امتحانش، برای راهیابی و ثابت کردن این ملکه بودن رهایی یابد، اما امتحان به شرطی است که، ۳ کار مورد نظر و عجیب را انجام دهد که در فیلم متوجه آنها میشوید و باقی ماجرا… بله، فکر کنم الان شما هم کمی گیج شدهاید و میپرسید چگونه چنین فانتزی شگفتانگیر و حماسی با چنین دنیای بیرحم و واقعی ترکیب شدهاند؟ جواب این است فقط: به فیلم هزارتوی پن و هدف نهفته در آن خوش آمدید. فیلم حتی در نقاطی در بین این دو شکهایی به وجود میآورد و درواقع در تناقض شدیدی با یک دیگر بسر میبرند اما، در پس این داستان نکات و محتوای شگفت انگیزی وجود دارد که بعد از فهمیدن آنها بشدت تحتتاثیرشان قرار خواهید گرفت. فیلم حرفهای به شدت مفهومیتر از دیگر فیلمهای فانتزی، برای گفتن دارد. آنموقع است که در ذهن شما تفاوتی غیر قابل قیاس هزارتوی پن با تمام فیلمهای فانتزی شکل میگیرد و این شاهکار را بدون ذرهای شک، به جایگاه بهترین فیلم فانتزی مینشانید. گاهی هرچقدر هم از فیلمی صحبت شود، به دلیل اینکه شاید به حدی فیلم بالاتر از این نوشتهها و صحبتها است به نوعی کمبودی را احساس میکنید، این کمبودها فقط و فقط با تماشا، تجربه و تفکر هنگام و بعد دیدن فیلم رفع میشوند پس اگر این فیلم را تماشا نکردهاید، بدون ذرهای شک به سراغش بروید و با بهترین فیلم فانتزی اوج لدت را ببرید.
مقاله ۱۰ فیلم برتر در ژانر فانتزی، به پایان خودش نزدیک میشود، به عنوان سخن آخر باید گفت: نظر شخصی و تجربه هر فرد از هرچیز دیگری، مهمتر و واجبتر است. امکان اینکه شما از فیلم ۱۰ لذتی برده باشید که، از فیلم ۱ نبردهاید هست و این امری طبیعی و شخصی است، پس موقع تماشا و تجربه هر فیلم را با تمام ارزش خاص خود فیلم آنرا تماشا کنید و امیدوار هستیم این مقاله حداقل کمک کوچکی به شما، کرده باشد.
نظرات
مقالهی زیبایی بود.
وجود یک انیمه در میان آثار فانتزی (البته در نظر شخصی خودم) بسیار زیبا نیست؛ چون بسیاری از انیمهها فانتزی هستند و اگر هم نباشند، حداقل یک آلاینده و کشش فانتزی دارند که آنها را تا حدودی در این رده قرار میدهد، پس اگر بخواهیم از بین انیمهها یک اثر فانتزی عالی را انتخاب کنیم، کار سختی در پیش رو داریم و مسلماً وقت بسیار زیادی میخواهد. آثار استاد میازاکی بسیار عالی و بدون نقص و نقض هستند و همین دلایل است که میان سلیقه افراد و آثارش یک جاذبه خارقالعاده ایجاد میکند. اما اگر از تمامی حرفهایی که زدم بگذریم و یک نتیجه گیری کلی کنیم، به نظر من هم انیمه Spirited Away جایگاه چهارم را دارد و نقدی که در مورد انیمه کرده بودید بسیار درست و صحیح و مطابق نظر من بود.
موفق باشید
تیتر مقاله: بهترین “”فیم””های فانتزی = بهترین “”فیلم””های فانتزی
دورود بر شما دوست عزیز، ممنون نظر لطف شماست و خوشحالم مقاله تونسته واستون لذتبخش باشه.
درست میفرماید و نظر شخصی هر کسی محترمه؛ با توجه به انتظار و تعریفی که از فانتزی “حداقل” برای خودم داشتم، انیمه شهر اشباح چنین رو در وجودش داشت و باید ذکر میشد تا حداقل کسانی که ندیدهاند و یا اعتقاد دارند “انیمه”ها آنچنان که “باید و شاید”ها در وجودشان نیست، متوجه این تفکر اشتباه میشدند.
هرچند لازم است، حتی برای “انیمه”ها یک مقاله جداگانه نوشت و با این هم موضوع موافقم که انتخاب یک عنوان “برتر” بسیار سخت است.
موفق باشید.
عالی بود نارنیا روببینید هری پاتر اسپایدرویک هزار توی پن کرولا عالیس در سرزمین عجایب چارلی و کارخانه شکلات سازی پلی به سوی ترابیتیا همه رو یاداشت کنید بعد ببینید