امریکا دارای جامعۀ فاسد و خلافکاران زیادی است که فضای خطرناک و تهدید برانگیزی را در محیطهای پایین شهری به وجود آورده. از خرید و فروش انواع مواد مخدر گرفته تا قتل با شیوههای مختلف و به طور کلی زندگی به سبک گنگسترها و خلافکارهایی که از کانون گرم خانواده بویی نبردهاند و صرفا عاشق خیابان و اتفاقاتی هستند که در کوچه پس کوچههای شهر رخ میدهند. به نوعی میتوان گفت زندگی مستضعفان در بیشتر شهرهای امریکا، در نتیجه به خلاف و دزدی و بعضا قتل خاتمه پیدا میکند. فیلم های زیادی داستان خود را حول محور شرایط بد زندگی در ردههای پایین اجتماعی در امریکا، شکل دادهاند و به روایت شرح حال خلافکار ها و مردم ستم دیده و ستمگر این مناطق پرداختهاند و خیلی از آنها نیز حتی موفق بودهاند و سابقۀ خوبی از خود به جای گذاشتهاند. سال قبل؛ یعنی در سال ۲۰۱۶ میلادی فیلمی جدید به اسم Moonlight – به معنای مهتاب – به اکران رسید که هنوزم که هنوز است فروش خوبی را تجربه میکند و عدۀ زیادی روزانه در سینماها به تماشای آن مینشینند و مهم تر از همه با نظری مثبت و راضی از هزینهای که صرف آن کردهاند، در پایان از سینما خارج میشوند. Moonlight با اینکه یک مستند نیست، اما به نحوی احسن به روایت زندگی فرو دستان در پایین شهرهای امریکا مشغول میشود و مردمی را که تابحال تجربۀ زندگی در این مناطق را نداشتهاند به طور کامل با وضعیت زندگی کردن در این مکان ها آشنا میکند. در ادامۀ مطلب نگاهی کلی به فیلم مهتاب میاندازیم و چگونگی تبدیل شدن آن به یکی از بهترین فیلم های سال ۲۰۱۶ را مورد بررسی قرار میدهیم. آیا همانطور که از تعاریف پیداست، فیلم مهتاب یا همان Moonlight توانسته روایتی بسیار خوب جهت آشنایی با سبک زندگی در میان فرودستان امریکا را تقدیم به مخاطبان سینمای هالیوود کند؟ در ادامۀ مطلب با سینما گیمفا همراه باشید.
مهتاب با یک اتفاق جالب و آینده ساز شروع میشود و دوتا از شخصیتهای مهم و کلیدی داستان را با یک استراتژی جالب و داستانساز سر راه هم قرار میدهد و جرقۀ آغازین شعلههای پیش روی داستان فیلم را میزند. تجربۀ صد و ده دقیقهای از درامِ مهتاب، سفری احساسی، نشات گرفته از واقعیت و پندآموز است که بیش از هر موضوع دیگری، تمرکز ویژهای روی رنگ پوست شخصیت اصلی و اطرافیانش و شرایط زندگی سیاه پوستها در محلههای فقیرنشین امریکا دارد. اینکه چه خطراتی ممکن است زندگی یک کودک سیاه پوست در امریکا را تحت تاثیر قرار بدهد و موجب شکل گیری خصوصیات اخلاقی وی و روابط اجتماعی و مهم تر از همه عاطفی آن شود. داستان اصلی فیلم در رابطه با شرح زندگی پسری سیاه پوست به نام شایرن است که در میامی بزرگ میشود و وضعیت زندگی نابسامان و وخیمی دارد. داستان زندگی شایرن در سه برهۀ زمانی مختلف روایت میشود که به ترتیب شامل کودکی، نوجوانی و جوانی وی میشود و خصوصیات اخلاقی، روابط اجتماعی و رفتار های غیر معمولیاش با اطرافیان، گرایش جنسیِ به جنس موافق و خیلی دیگر از ویژگی های دیگر را به نمایش میگذارد که هر یک از آنها رابطۀ مستقیمی با محیطی که شایرن در آن رشد کرده و تربیت شده، دارد. شایرن تحت نظارت یک مادر معتاد به مواد مخدر بزرگ میشود و با اینکه احتیاط نسبتا شدیدی را از سوی آن احساس میکند، اصلا رابطۀ عاطفی خوبی بینشان برقرار نیست و روز به روز به جای عشق، تنفر است که در دل شایرن نسبت به مادرش شکل میگیرد. تنفری که در سنین نوجوانی رفته رفته بیشتر میشود و در جوانی با اینکه از مادرش فاصله دارد، به حسی همیشگی در وجود شایرن تبدیل میشود. درست هنگامی که برای جبران اشتباهات مادرش وقتی نمانده و برای تلافی درد و رنجهای کودکی و جوانی شایرن دیر شده است.
دورههای سنی کودکی، نوجوانی و جوانی شایرن را به ترتیب هنرپیشگان الکس هیبرت، اشتون سندرز و تروانته رودز بازی میکنند و هر یک نوعی متفاوت از ویژگیهای اخلاقی شایرن را به تصویر میکشند که رابطۀ مستقیمی با سن و محیط پیرامون آن دارد. برای مثال در سنین کودکی و نوجوانی وی را با لقب کوچولو صدا میزنند. با نگاهی به رفتارهای شایرن و خصوصیات اخلاقی آن، واقعا بهترین لقبی که میتوان برای وی در نظر گرفت همین است. کوچولو، چکیدهای از جایگاه شایرن در میان اطرافیانش و رفتار آن با گردن کلفتهای همیشگی مدرسه و همچنین دیگر افرادی است که هر یک به نحوی توسط خود او، کوچولو بودنش را برای بینندگان فیلم به نمایش میگذارند.
داستان اصلی فیلم از آشنایی شایرن و خوان – با بازیگری ماهرشالا علی – آغاز میشود. این دو نفر علی رغم میل باطنی مادر شایرن، دوستان خوبی برای یکدیگر میشوند و به نوعی رابطۀ پدر و فرزندی بین آنها شکل میگیرد و خوان جای خالی پدر شایرن را در زندگیاش پر میکند و با وضعیت مالی نسبتا خوبی که دارد آن را سر و سامان میدهد. داستان فیلم بیش از اینکه نمایشی هیجان انگیز از اتفاقات شوکهکننده و دیالوگهای هیجانی باشد، مجموعهای از دیالوگهای آرام و عمیق است که اغلب دارای مفاهیم پرباری هستند که روایت داستان سادۀ فیلم را نسبتا پیچیده که نه، عمیق میکنند. از وجه تمایزهای فیلم نسبت به دیگر فیلمهای دارای محتوای اعتراضی در رابطه با رفتار با سیاه پوستها در امریکا و شرایط زندگی آنها در جامعه، این است که در مهتاب به هیچ وجه هیچ مفهومی با موضوع شعار در این رابطه به مخاطب انتقال داده نمیشود و تنها شاهد مواردی هستیم که از نمونههای واقعی آن در دنیا الگو برداری شدهاند و به نمایش در آمدهاند.
بری جنکینز، نویسنده و کارگردان مهتاب، فیلمنامۀ فیلم خود را با اقتباس از کتابی به نام پسرهای سیاه زیر نور ماه، آبی دیده میشوند، اثر تارل مک کارنی، نوشته است و به مقدار بیشتری آن را با چاشنیهای اعتراضی و وضعیت موجود در زندگی سیاه پوستان امریکا مخلوط کرده و معجونی فوق العاده مفهومی و به یاد ماندنی را خلق کرده است. شایرنِ این فیلم نمونهای از هزاران و شاید میلیون ها سیاه پوست دیگر است که زندگی مشابهی را تجربه میکنند و هیچ یک از خانوادۀ خوب و قابل تحمل و رفاه کافی بهرهمند نیستند. مگر اینکه بیش از حد معمول در خلافکاری های موجود در اطرافشان فعال باشند که البته شایرن در ابتدا اصلا به این موضوع فکر نمیکند و به قول معروف کاملا بچه مثبت است. تا اینکه محیط خشن و بیرحم اطراف آن، بر روحیۀ افسرده و بیخطر آن غلبه میکند و از آن کوچولوی ضعیف سابق، یک مرد خوش هیکل و بزن بهادر میسازد که در خلافِ مواد مخدر اوستا کار میشود و حتی راه حل اکثر مشکلات را در خشونت و بیرحمی میبیند. از همه مهمتر اینکه لقب سیاه را به خود میگیرد. لقبی که سال ها پیش در نوجوانی، دوست صمیمیاش کوین روی آن گذاشته بود و شایرن نیز در آن زمان با لقب مذکور رابطۀ خوبی برقرار نمیکرد و نمیخواست با این اسم صدا زده شود. اما هنگامی که به بلوغ کامل میرسد و پستی و بلندی های دورۀ نوجوانی را پشت سر میگذارد، با تعاریفی که دوستش برای آن مد نظر داشت آشنا میشود و تصمیم میگیرد سیاه باشد. سیاهی که به یکباره جای لقب سابق یعنی کوچولو را میگیرد و شایرن را با یک تغییر اساسی رو به رو میکند و آن را به یک دورۀ سنی جدید و صد البته سختتر وارد میکند.
بازیگران در این فیلم همانند دیگر المان های آن در سطحی حرفهای و بسیار خوب قرار دارند. بازی بسیار خوب و تحسین برانگیز اکثر بازیگران درون فیلم باعث میشود تا جزئی ترین حالات روحی و روانیشان از راه ظاهر و حالات صورتشان قابل شناسایی باشد. بازیگران در مهتاب به بهترین شکل ممکن احساسات خود را با حالات چهره بیان میکنند و اغلب در بیان دیالوگ ها نیز جبههای همراه با آرامش به خود میگیرند که در نتیجه باعث میشود شاهد یک فیلمِ مخلوط شده با آرامش باشیم که به شخصه درام های این چنینی را بیش از درام های با سبک و سیاق های دیگر میپسندم و این مورد را یک پهن مثبت برای فیلم در نظر میگیرم.
نائومی هریس – در نقش مادر شایرن با نام پائولا – را میتوان به عنوان بهترین نقش آفرینی فیلم یادآور شد. پائولا شخصیتی بیثبات و آلوده به مواد مخدر دارد که بویی از احساس لطیف و مهربانانۀ مادرانه نبرده و درست هنگامی که شایرن بیش از هر زمان دیگری نیاز به مهر و محبت وی دارد، به خوش گذرانی با مردان غریبه و گذراندن وقت با مواد مخدر میپردازد و در کل دارای آسیبهای روحی و روانی بسیار زیادی است. از خماری های وی که منجر به رفتاری نامتعارف با پسرش میشود گرفته تا دلتنگیهای پایان فیلمش که با حسرت و پشیمانی روز های از دست رفته همراه شده است؛ البته نائومی هریس تنها بازیگر بسیار خوب فیلم نیست و در کنار آن شاهد هنرنمایی ماهرشالا علی در نقش خوان هستیم که این را هم میتوان یکی از بهترین نقش آفرینی های فیلم در نظر گرفت. دیگر نقطۀ قوت فیلم در رابطه با تیم بازیگری آن این است که حتی در انتخاب بازیگران فرعی و غیرمهم در فیلم نیز دقت زیادی شده است و شاهد بازیگرانی هستیم که نقش خود را به نحو احسن ادا کردهاند و به نوعی میتوان گفت پتانسیل این را داشتند که به عنوان شخصیت های کلیدی و مهم نیز در فیلم ایفای نقش کنند.
اگر از تماشای فیلمی نظیر Boyhood لذت بردهاید و مانند خیلی های دیگر از ایده های استفاده شده در آن استقبال کردهاید؛ آن را میتوان یکی از فیلم های نزدیک به روند داستانی Moonlight در نظر گرفت. با این تفاوت که در Boyhood زندگی یک پسربچۀ معمولی در شرایط بسیار خوب و ایده آل برای یک شهروند عادی، به نمایش گذاشته شده بود اما در Moonlight شاهد زندگی یک پسربچه با پوست رنگی هستیم که در جامعهای خشن و بیرحم بدون حضور خانوادهای کامل، تنها با مادر معتاد و روان پریشش زندگی میکند و قرار است مصیبت نامهای از آن راه مشاهده کنیم و علی رغم Boyhood که پایانی امیدوار کننده داشت، اختتامیهای غمانگیز را مشاهده کنیم و در نتیجه نیز به تاثیر بسیار زیاد محیط در رشد و تربیت کودک و مهم تر از آن وضعیت بسیار بد و وخیم نواحی فقیر نشین امریکایی پی ببریم. به طور کلی Moonlight به یکی از بهترین فیلم های سال ۲۰۱۶ تبدیل شده است. هرچه زودتر نسبت به تماشای آن اقدام کنید و با شایرن همراه شوید و سر از زندگیِ آلوده و منزجر کنندۀ برخی از مناطق موجود در دنیا در بیاورید که همچنان کسی به عنوان مسئول نمیخواهد آن و موارد شبیه به آن در بسیاری از کشور های دیگر را سر و سامان بدهد. Moonlight به عنوان یک اثر هنری به خوبی توانسته اعتراض خود را به سمع و نظر مخاطبان سینمایی برساند. اعتراضی که مطمئنا فراتر از اینها خواهد رفت و بازخورد های مورد انتظاری خواهد داشت.
نظرات