The Courier «قاصد» ساخته دومینیک کوک، یک درام جاسوسی/ تاریخی است که از داستانی واقعی در دوران جنگ سرد الهام گرفته است. اثری که در دسته آثار ضد روسی آمریکایی قرار میگیرد. فیلمهایی در خدمت ایدئولوژی آمریکایی و با محوریت منجیگری آمریکائیان که از همان ابتدا سعی بر نمایش چهرهای ظالم و مستبد از روسها دارند. داستان این فیلم در دهه شصت میلادی و اوج رقابتهای همه جانبه آمریکا و متحدش بریتانیا با شوروی سابق در قالب نمادهای بلوک غرب و بلوک شرق میگذرد. «قاصد» از همان نمای اول با حرکت دوربیناش گربه را دم حجله میکشد. دوربین به آرامی از روی صورت مجسمه سنگی حاضر در مجلس روسیه به سمت پایین حرکت میکند و ضمن شنیدن یک صدای کاریکاتوریزه شده از یک نماینده مجلس، به آهستگی حرکت خود را ادامه داده و یک ردیف افقی از نمایندگان سنا را بدون نمایش سرهایشان، با تاکید بر کراواتهای آنها در قاب میگیرد. چنین پلانی میتواند چکیده نگاه فیلمساز (بخوانید تفکر بالادستی) نسبت به سیاست و حقهی روسی باشد. هر چه که هست فیلم موفق میشود با یک مامور مخفی MI6 در شوروی سابق به نام اولگ (با بازی مراب نینیدزه) و یک تاجر وطنپرست انگلیسی به نام گرویل (با بازی بندیکت کامبربچ) به خوبی مضمون خود را منتقل کند.
فیلم خیلی زود سراغ سوژه اصلی خود میرود. در همان چند دقیقهی ابتدایی با محیط کار و زندگی اولگ آشنا شده و درمییابیم او رابطه خوبی با همسر و فرزند خود دارد. از همان ابتدا قلاب دراماتیک داستان خود را نمایان کرده و مخاطب درمییابد هدف اولگ جلوگیری از یک فاجعه هستهای است. هدفی مهم که او به خاطرش حاضر میشود به کشور خود نیز خیانت کند و اسناد و مدارکی مرتبط با سلاح هستهای روسیه را در اختیار آمریکاییها بگذارد. در این بین فیلمساز از شخصیت گرویل نیز غافل نمیشود، پس از اینکه متوجه میشویم او یک تاجر موفق است زمانی که دوربین به خانه او میرود در فاصله لانگ، گرویل و همسرش را با ستونی که همچون مانع بینشان است در قاب میگیرد و آهسته به آنها نزدیک میشود. این نما معرفی کننده فضای زندگی شخصی گرویل و اختلافات هر چند کوچک بین او و همسرش است.
وقتی گرویل به روسیه میرود پس از چند ملاقات با اولگ بالاخره توسط او شناسایی شده و موتور درام روشن میشود. از این لحظه به بعد با بالا رفتن هیجان، تعلیق جان میگیرد. گرویل باید ماموران انگلیسی را به اولگ وصل کند تا آنها بتوانند اطلاعات او را دریافت کنند. ملاقات ماموران با اولگ بر روی درونمایه فیلم صحه میگذارد و در این صحنه ماموران انگلیسی ـ آمریکایی به شدت سمپات هستند. حتی اولگ خائن به عنوان تنها شخص روسی فیلم، حسی از همدلی برمیانگیزد چرا که قصد همکاری با آمریکاییها را دارد. اولگ آنقدر در مبادله اطلاعات خود مصمم است که خودش پیشنهاد میدهد گرویل همچنان در بازی بماند. ماموران آمریکایی وقتی این قضیه را با گرویل در میان میگذارند فیلم به سمت نقطه عطف اول خود پیش میرود. در اینجا تنشی درونی برای گرویل ایجاد میشود. وقتی اولگ به دیدار او و خانوادهاش در انگلیس میرود این تنش با حضور دوربین در خانه گرویل تشدید میشود چرا که این تصمیم میتواند زندگی او را در معرض خطر قرار دهد. پس از اینکه گرویل تصمیم قطعی خود مبنی بر همکاری با اولگ را میگیرد، فورا تحت آموزشهای نیروهای امنیتی قرار میگیرد. در پرده دوم فیلمنامه با گرویلی طرف هستیم که شخصیتاش کمی دچار تغییر شده، انرژیاش بیشتر شده و دقت عمل بیشتری در انجام کارها به خرج میدهد، روحیهاش نیز سختگیرانهتر میشود. بحران به وجود آمده در درام داستان دارای دو جنبه است و از جزء به کل میرسد، جزء به مثابه خانواده گرویل و شک همسرش به او و بعد تعمیمی به در خطر بودن کل دنیا. رفتارهای اخیر گرویل برای همسرش تعجببرانگیز است و او گمان میبرد که همسرش در حال خیانت به اوست. شک او بیمورد هم نیست و این را میتوان در خلال حرفهای او با دوستش که بر سابقه خیانت گرویل اشاره میکند، فهمید. بحران مربوط به بُعد جهانی این قضیه از طریق جامپ کاتهای مربوط به سالن جاسوسی انگلیس، اخبار متعدد رادیو و تلویزیون و همچنین رد و بدل پاکتهای سری میان اولگ و گرویل نمایش داده میشود. گرویلی که بعد از این آمد و شدها، هم ترسیده و هم بداخلاق شده است. نمونه بارز این بدخلقی را میتوان در صحنهی مربوط به تعطیلات دید که او پسرش را به خاطر سهلانگاری دعوا میکند.
در ادامه فیلم سعی میکند اولگ را که تا این لحظه قهرمان داستان بود کمرنگتر کرده و گرویل را برجستهتر کند. حتی بدش نمیآید قهرمان روس را یک درجه نزول دهد تا قهرمان انگلیسی بهتر جلوه کند. در صحنهای که گرویل به روسیه میرود و در پارک با خانواده اولگ ملاقات میکند، اولگ میگوید دخترش از خارجیها میترسد و همسرش نیز بر این نکته تاکید میکند که نمیتواند گرویل را برای صرف شام به خانهشان دعوت کند. دوربین که در این صحنه، پیوسته در لانگ است، ضمن برجسته کردن محیط اطراف، با مهمانی خانه گرویل در انگلیس در تضاد قرار گرفته و حسی ضد مردم کشور روسیه ایجاد میکند. با شک ماموران امنیتی روس به ملاقاتهای اولگ و گرویل، آنتاگونیست قوت گرفته و وارد داستان میشود. فیلمساز سعی میکند با تزریق دادههای جدید مثل اقدامات هستهای روسیه در کوبا، روابط بین آنتاگونیست و اولگ را گسترش داده و به ابعاد تازهای در درام داستان خود بپردازد. مسموم شدن اولگ توسط مافوق امنیتی خود و فهمیدن این که برخی لوازم مخفی جاسوسیاش دستکاری شده، نقطه میانی خوبی برای خط داستانی فیلم است و زمانی که گرویل تصمیم میگیرد برای نجات اولگ به روسیه برود، ضربه لازم در میانه فیلم ما را برای ورود به پرده سوم آماده میکند. از جایی که گرویل به روسیه میآید و در حال گذار به پرده سوم فیلم هستیم، نوعی شتابزدگی در پرداخت داستانی دیده میشود، اولگ که خطر ماموران اطلاعاتی را احساس کرده با عملکرد منفعلانه خود نه میتواند خانواده خود را نجات دهد و نه میتواند آن چه سند خیانتاش است را از بین ببرد و در عطف دوم فیلم شاهد دستگیری او و گرویل هستیم.
از اینجا به بعد زندگی آنها در مرحلهی جدیدی قرار گرفته و مجموعه نماها درصدد جلوه هر چه عمیقتر درونمایه داستانی است. در این مرحله، تمهید فیلمساز برای نمایش تنش درونی گرویل، مشابه سایر فیلمهای دیگر بوده و کمتر نشانی از خلاقیت دارد. چیزهایی از قبیل درگیری گرویل با رفتارهای خشن ماموران روس و یا اجبار برای خوردن غذاهای منزجرکننده. گرویل در سلسله بازجوییها میگوید که از محتویات درون پاکتها اطلاعی نداشته و آنها بدون دلیل در حال شکنجه او هستند. نماهای به خصوصی که به لحاظ فرمی در راستای یکدیگر قرار میگیرند تا در نقطه اوج داستان به ملاقات اولگ و گرویل در اتاق بازجویی برسند. در اتاق بازجویی گرویل در روشنایی و اولگ در تاریکی است. نماهای نزدیک و قابهای جداگانه از این دو نفر ابتدا این شک را در مخاطب به وجود میآورد که نکند اولگ حقیقت را درباره گرویل به ماموران امنیتی گزارش داده است. در این صحنه مخاطب با قرارگرفتن در جایگاه گرویل با او همراه شده و کامبربچ تنها با استفاده از حالات صورت خود به خوبی این حس اضطراب را به مخاطب منتقل میکند. بعد از اینکه اولگ به گرویل میگوید چه چیزی را به ماموران گفته، حسی از شعف جایگزین اضطراب قبلی گرویل میشود. گرویل با گرفتن دستان اولگ او را قهرمان خطاب میکند و زمانی که ماموران در حال بیرون بردن گرویل از اتاق هستند او مقاومت کرده و فریاد موفقیت اولگ را سرمیدهد. در این نقطه مضمون داستانی به بالاترین درجه خود رسیده و اولگ درمییابد تلاشهایش بیهوده نبوده و غیر مستقیم از یک جنگ هستهای جلوگیری کرده است. در پایان وقتی بعد از دو سال گرویل از زندان آزاد میشود تبدیل به یک قهرمان مردمی شده و مورد تحسین همگان قرار میگیرد.
با اینکه فیلم قاصد در ادامه همان ساز و کار فیلمهای ضدروسی هالیوودی قرار میگیرد اما میتوان دریافت که فیلم در جنبههای دراماتیک و روایی کمتر دچار آسیب بوده و در پرداخت مضمون خود موفق عمل میکند.
[poll id=”163″]
نظرات