رالف بکشی یکی از انیمیشن سازان معتبری به شمار میرود که سبک منحصر به فردی در طراحی آثارش دارد. بکشی همچنین به دلیل پیشگام بودن در ساخت انیمیشنهای بزرگسالانه و همچنین مفاهیم و لایههای سیاسی که در فیلمهایش وجود دارد شهره است. حجم کار و تاثیر شگفت انگیزی که او در تاریخ انیمیشن به جا گذاشته باعث شده تا این قسمت از پرونده انیمیشن را به صورت کامل به وی اختصاص دهیم. او پس از فارغ التحصیلی با دیپلم کارتونینگ در ابتدا برای کار به استودیو انیمیشن سازی تری تونز در نیوروشل رفت و در آنجا در سمت رنگ آمیزی سل مشغول به کار شد. پس از مدتی به سمت انیماتوری ارتقا پیدا کرد و بر روی برخی از معروفترین و بزرگترین شخصیتها، همچون: «هکل و جکل»، «موش قهرمان» و «سگ معاون کلانتر» کار کرد. او در بیست و پنج سالگی کارگردان اصلی شوهای تلویزیونی شبکه سی بی اس شد و خلق و نوشتن ماجراهای ابرقهرمانان را بر عهده گرفت. در سال ۱۹۶۷ به عنوان تهیه کننده به بخش انیمیشن استودیوی پارامونت، که استودیوی سابق مکس فلیشر بود پیوست. در آنجا او چهار کار سینمایی ماروین دیگز، «مینی اسکویر» تز، «سوپر باتر» و «باپ و پنج بدجنس» را تهیه کرد. بکشی با افرادی چون مورت دراکر، والی وود، جک دیویس، جو کوبرت، جیم استرانکو، گری مارو، روی کرنکل همکاری کرد. پس از مدتی مرکز تولیدات استودیو کرانتز از او دعوت کرد که کارگردانی سری کارتونهای «راکت»، «رابین هود» و «اسپایدرمن» را به عهده بگیرد. همچنین از همانجا بود که به سمت نویسندگی و کارگردانی «فریتز گربه» (۱۹۷۱) یکی از جنجالیترین آثار کارنامهاش رفت. دو سال بعد در ۱۹۷۳ «ترافیک سنگین» را نوشت و کارگردانی کرد. او در همان سال استودیو بکشی را تاسیس کرد و توانست با بزرگانی چون: جیم تایر، ویرژیل راس، ایرو اسپنس، جان اسپری، مانی پرز، باب کارلسون، جانی ویتا و اد بارج همکاری کند. او همچنین نویسندگی و کارگردانی فیلم «سیاه پوست» (مبارز خیابانی) و «جادوگران» را بر عهده داشت. سپس با تکنیک روتوسکپی، که روش استودیوی دیزنی برای خلق شخصیتها بود، انیمیشن ارباب «حلقهها» (۱۹۷۸) را ساخت. در سال ۱۹۸۵ موزیک ویدئویی رئال انیمیشن با نام «هارلم شافل» را برای گروه مشهور رولینگ استون تهیه کرد. در تابستان ۱۹۸۷ رالف یک نمایش تک نفره در گالری فیلیپ دش در نیویورک داشت. اولین کار زنده کوتاه را برای پی بی اس به نام «این بی با پ نیست»، که نویسندگی و کارگردانیاش را نیز بر عهده داشت ساخت. ماجرای تلویزیونی «موش قهرمان»، و مجموعههای موفق دیگری چون «کریسمس در تیتر تاون» (شهر پاره پوره)، کار تلویزیونی «کتاب جدال کرهای دکتر سوس» و سریال «اسپایسی سیتی» تنها بخشی از فعالیتهای او در سریال سازی بوده است. رالف بکشی رئال انیمیشن «دنیای باحال» را در ۱۹۹۲ ساخت که این اثر در کنار «چه کسی برای راجر رابیت پاپوش دوخت» (۱۹۸۸) یکی از شاخصترین نمونههای ترکیب فیلم زنده با انیمیشن است.
رالف با خلق دنیاهایی که در عین آشنا بودن عجیب و قوی هستند به بهبود دید عمومی به انیمیشن کمک کرده است. بسیاری از آثار او مورد توجه منتقدان قرار گرفت و باید گفت منفعل بودن در فرهنگ وی جایی ندارد. او هم پیشروی تهیه انیمیشنهای بزرگسالانه بود هم ترکیبی از طنز و سیاست را به نمایش در آورد که در تاریخ انیمیشن بی سابقه بوده است. کلکسیون کارهای نقاشی روی بوم و پاستل او که در انیمایزینگ گالری مورد بازدید منتقدان قرار گرفت، نشان از یک هنرمند صاحب سبک است. این حجم کار برای اولین بار در تاریخ سبکهای هنری بزرگ آمریکایی، انیمیشن را به عرصه هنرهای زیبا وارد کرده است. در صورتی که قبلا هیچ گاه یک پرتره کارتونی جزو هنرهای زیبا محسوب نمیشد. بافت کارهای او که از کپی کردن رنگ روی رنگ به وجود میآمد، یک تکنیک شگفت انگیز است. شخصیتهای پر شور و حال که حاصل طراحیهای خاص بکشی است در دنیای رنگانگ آثارش، همواره در یاد مخاطب میماند و تجربهای خاص است. فعالیت او در عرصه سینما و تلویزیون و همچنین نقاشی و فیلم زنده با ساخت هزاران دقیقه تجربه نشان از شیفتگی استادی تمام قد است.
رالف بکشی میگوید: فهمیدهام بهترین راه برای خلق شخصیتهای کارتونی این است که به سراغ چیزهایی در ارتباط با خودم بروم که مخفیتر است. وحشتناکترین افکار آنهایی است که بیش از هر چیزی مرا میترساند و و آنها را روی شخص دیگری پیاده میکنم. از کارهای دیگر رالف بکشی میتوان به آثاری چون: «آهای خوشگله»، «پاپ آمریکایی»، «آتش و یخ» و «آخرین روزهای جزیره کانی» اشاره کرد.
نظرات