بیتردید سینمای علمیتخیلی دنبالکنندگان و طرفداران سینهچاک بسیاری دارد، افرادی که ابدا حاضر نیستند هیچ چیز را با تئوریهای مسخکننده در میان ستارگان (Interstellar)، جهان لایتناهی جنگ ستارگان (Star Wars) و یا تماشای کتککاری ابرقهرمانان مارول (Marvel) عوض کنند. ژانر علمیتخیلی به همان نسبت که گرانقیمت و سودآور است، کشش و قابلیت خلق شدن آثار تحسینبرانگیز و ارزشمند بسیاری را دارد که ارزش سینما را به مراتب افزایش میدهند؛ از پرفروشترین آنها یعنی آواتار (Avatar)، مخلوق جیمز کامرون (James Cameron) گرفته تا درگیرکنندهترینشان یعنی تلقین (Inception) ساخته کریستوفر نولان (Christopher Nolan). اما چرا آثار این ژانر با وجود قرار گرفتن در سبکی مشابه اینقدر با یکدیگر متفاوت هستند؟ آیا معنای علمیتخیلی به سفر با فضاپیماها و تماشای غولهای جلوههای ویژه خلاصه میشود؟ معنای حقیقی علمیتخیلی چیست و شامل چه زیرسبکها و یا درونمایههایی میشود؟ برای فهمیدن کافیست به مطالعه مقاله ادامه دهید، در سینماگیمفا بخوانید.
اولین و مهمترین مسئلهای که بایستی در این باره بدانید، تعریف عبارت “علمیتخیلی” و اینکه چه آثاری علمی تخیلی محسوب میشوند چه آثاری نمیشوند است. وقتی برچسب علمیتخیلی را بر روی اثری دیدید، انتظار روبرویی با دروس سنگین دانشگاهی را نداشته باشید، لذا نظریات علمی و بهانههای معمولا معقولانه بهانهای برای توصیف وقایع غیرواقعی فیلم و برخورداری از روایت صحیح و پختهتر است. در داستانهای علمیتخیلی خالق داستان فارغ از واقعیتها و حقایقی از دنیای اطراف که تا کنون توسط بشر کشف شده است، با استفاده از قوه خیال خود جهانی را طراحی میکند که یا در آن حقیقتی جدید آشکار خواهد شد، یا اصولا به وسیله فناوریهای نوین و تکنولوژی لزوما جدید بیننده را وارد دنیایی از اطلاعات میکند و یا اینکه هر دو مضمون را دستمایه قرار میدهد. برای مثال در فیلمی همانند تلقین، مسئله رویا گستردهتر از آنچه که تا به امروز بشر از آن مطلع است به تصویر کشیده میشود و به همین واسطه اثر مصداق بارزی برای معرفی و شرح دادن مقصود دسته اول است. میتوان گفت که حجم عظیمی از ساختههای علمیتخیلی علنا در دسته دوم قرار میگیرند؛ که یکی از خالصترین حالات آن در زیرژانر سایبرپانک (Cyberpunk) محقق میگردد، زیرا جهانهای سایبرپانک به کلی برپایه فناوریهای تازه و اعجاببرانگیز شکل گرفتهاند و انسان اینقدر به آنان وابسته شده که گویا بشر بدون این سطح از تکنولوژی توانایی ادامه حیات ندارد. از آثار شاخص این زیرژانر محبوب میتوان به سهگانه ماتریکس (Matrix) و سری بلید رانر (Blade Runner) اشاره کرد. دسته سوم نیز تا به حال آثار متعددی را به خود دیده است که اگر تعدادشان بیشتر از آثار دسته دوم نباشد، کمتر هم نیست. اگر به دنبال فیلمی هستید که مشخصههای این دسته آثار را در خود جای بدهد، قطعا فرانچایز جنگ ستارگان در صدر جدول مشرف خواهد شد؛ در فضای بیکران جنگ ستارگان هم گونهها و موجودات جدید و مکانهای بسیاری برای اکتشاف وجود دارد، هم تکنولوژی نوین و فضاسازیهای گاها سایبرپانکی که در لحظات بسیاری از این سری آنرا همراهی کرده و به بخشی جداناشدنی از آن تبدیل شدهاند.
در آثار علمیتخیلی همیشه و بلااستثنا یک بهانه علمی و یا نهچندان منطقی برای اثبات تئوری ها و فرضیات آثار مشخصه وجود دارد و در صورت نبود آن، داستان مربوطه تنها خیالی به حساب می آید و به شدت از بنیاد و پایه ژانر خود دور میشود. حتی در علمیتخیلیهای نهچندان عقلانی سینما و تلویزیون نیز تنها یک دلیل خشک و خالی کافیست تا اثر نام علمیتخیلی به خود بگیرد. البته نباید نادیدهگرفت که آثاری همچون ۲۰۰۱ اودیسه فضایی (۲۰۰۱: A Space Odyssey) و در میان ستارگان (Interstellar) با بهرهگیری کاملا بجا از نظریات علمی قصهای خلق کردهاند که مخاطب توانایی انکار آنچه که فیلم زیر ذرهبین و مورد توجه قرار میدهد را نداشته باشد. ناگفته نماند که شاید چنین آثار باشکوهی در نبود نویسندگان بزرگی مثل ژول ورن (Jules Verne) و آیزاک آسیموو (Isaac Asimov) که از پدران و بزرگان این سبک آثار هستند، هرگز به وجود نمیآمدند.
همانطور که میدانید آثار علمیتخیلی به عضوی جداناپذیر از سینما و تلویزیون بدل شدهاند و سالانه، محصولات بسیار زیادی در این سبک به تولید می رسند. از قضا این موضوع باعث تنوع آثار مربوطه نیز شده است. گاهی اوقات فیلمهای علمیتخیلی با وجود اینکه در سبکی مشترک قرار میگیرند اما آنقدر با یکدیگر تمایز دارند که گویا ابدا قابل قیاس نیستند! سَری به تلویزیون میزنیم و دو مورد از آثار مشهور این سبک را انتخاب میکنیم؛ سریال بازماندگان (The Leftovers) و چیزهای عجیب و غریب (Stranger Things). درامی سنگین و بخصوص که بدون شک در لیست بهترین های تاریخ تلویزیون به جایگاه ارزشمندی دست پیدا میکند و سریالی، که افراد بسیاری حاضرند جانشان را کف دست سازندگان آن بگذارند تا برای بار چندم و هرچه زدوتر ماجراهای بچههای اِیوی کلاب (AV Club) و دنیای وارونه (The Upside-Down) و هیولاهایشان را به چشم ببینند. بدون شک و تردید این دو ساخته فرسنگها با یکدیگر فاصله دارند و مقایسه آنها به طور کلی، نامردی محض است! زیرا هر دو در دنیایی متفاوت سیر میکنند و در نوع خود ویژه و خاص هستند. اما سوآل اینجاست؛ چرا آثار علمیتخیلی اینقدر با یکدیگر متفاوتاند و این اختلاف تا چه حد میتواند دنبالهدار باشد؟
ژانر علمیتخیلی خود سرشار از سبکهای متنوع و متمایز است که هر یک شاخصه های خاص خود را دارند و البته، طرفداران بخصوص خود را. این سبک زیرژانرهای بسیاری را در خود جای داده است که هر کدام در عین مرتبط بودن با یکدیگر، بسیار متفاوت هستند. از آنجایی که مبنای علمیتخیلی بودن عبارتی کلی و نسبتا ساده است و پتانسیل بالایی برای طرح ایدههای بسیار دارد، ساخته شدن آثار زیاد و غیرمشابه در این ژانر آنچنان هم دور از ذهن نیست. خالق داستان میتواند هم قصهای در آیندهای دور و تکنولوژیک را روایت کند، هم میتواند به زمان گذشته و حال رجوع کند که به خودی خود موجب خلق شدن زیرسبکهای تازهای شدهاند. به طور اصولی شکلگیری چنین ایدههای تخیلی نتیجه آرزوها، تمایلات، ترس ها و علایق خالقان آن هاست. برای مثال شخصی از کشته شدن در آخرالزمان ابا دارد، و این منجر به طرح شدن ایده ساختن خانهای تکنولوژیک در دنیای پساآخرالزمانی میشود که بتواند لحظه از همپاشیدن محیط اطراف و آخرالزمان را پشت سر بگذارد و شخص به بقا ادامه بدهد.
در موارد بسیاری ژانر علمیتخیلی با پیوند خوردن با دیگر سبکهای رایج سینما، باعث تشکیل شدن چندین نوع زیرسبک متفاوت و ساخته شدن برخی از برترین آثار دوران خود شده اند؛ که یکی از پرطرفدارترین آنان تلفیق این ژانر و ژانر وحشت است. در ژانر وحشت ساخته شدن آثار رئال و رئالیسمی که عنصر تخیل بسیار کم در آن بکار رفته غیرمجاز و مغایر با اصول بنیادین این ژانر نیست، اتفاقا از شاخههای قابل احترام آن است، اما متاسفانه فقط بخش کمی از سینما را درگیر خود کردهاند. تمهای علمیتخیلی امروزه گریبانگیر آثار ترسناک شدهاند که گاهی نتایج مثبت و گاهی منفی را به دنبال دارند. در فیلم سینمایی احضار (The Conjuring) با اینکه اثر برگرفته از داستانی واقعی بود اما درونمایه تخیلی فیلم باعث شد که نتوان آنرا تماما به عنوان یک حقیقت پذیرفت، البته سطح نسبی مبالغه که در اثر مربوطه به کار رفته را میتوان در دسته امتیازات مثبت فیلم نیز قرار داد. لازم به ذکر است که محصول کمپانی وارنر (Warner Bros) به وسیله اسپین آفهایش نیز عملکرد بسیار خوبی را در گیشه جهانی تجربه کرده که جدیدترین آنها یعنی راحبه (The Nun) نیز با وجود نقدهای ضد و نقیضش، روندی مشابه را طی میکند و این نشاندهنده سطح بالای محبوبیت فرانچایز احضار در بین جامعه است. البته آثاری نیز وجود دارند که بار تخیلی به کار رفته در آنان بسیار بالاست و از این نظر به هیچوجه با آثاری امثال فیلمهای مجموعه احضار قابل مقایسه نیست. یکی از سریالهای مشهور نتفلیکس نیز جزو این دسته از آثار زیرژانر علمیتخیلی-ترسناک است؛ چیز های عجیب و غریب (Stranger Things) به واسطه پردازش به تئوری دنیاهای موازی و به کارگیری هیولاهای اعجاببرانگیزش هم قصهای تخیلی را به خوبی روایت میکند، هم به خوبی از عناصر ژانر وحشت بهره میگیرد.
یکی دیگر از دیدنی ترین ترکیباتی که بین ژانر علمی تخیلی و ژانرهای مخالف آن انجام می شود، تلفیق آن با ژانر درام است؛ که شاید چنان سبک رایج و شناخته شدهای نباشد و آثار بسیاری را از نظر نگذرانده باشد، اما این ترکیب موجب ساخته شدن سریال خارقالعلادهای مثل بازماندگان (The Leftovers) شده است که فصل سوم آن، میانگین نمرات نود و هشت درصد را از سوی منتقدان دریافت کرده است! در این سریال، در روز چهاردهم اکتبر ناگهان دو درصد از جمعیت کره زمین محو می شوند و دلیل موجهی برای این سوآل پیدا نخواهد شد. سریال به بهانه این ایده تخیلی درامی سنگین و پیچیده را روایت میکند که در حقیقت درباره تاثیر این رخداد بر مردم است. با این وجود سریال از حیث علمیتخیلی نیز زمین نمیخورد و آنرا به یکی از برگهای برنده خود تبدیل میکند. تلفیق این ژانرها با یکدیگر موجب تشکیل شدن زیرسبکهای بسیاری شده که انشالله در قسمتهای آینده آنها را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
طی سالهای اخیر بیش از پیش شاهد تولید علمیتخیلیهای “پاپکورنی” بودیم، که البته بخش عظیمی از سرگرمی و فرهنگ عامه را به خود اختصاص دادهاند. منظور از آثار پاپکورنی، فیلمهایی است که دارای پیچیدگی خاص و یا روایت مفهومی نیستند و در بین دنبالکنندگان سینما با نام فیلم های “حال خوب کن” شناخته میشوند. اصولا مخاطب از تماشای این آثار، چیز خاصی عایدش نمیشود و فقط جهت ساعاتی سرگرم شدن به سراغشان میرود. از طرفی معنای واژه پاککورن که در ایران به عنوان ذرت بوداده شناخته میشود نیز با هدف این دسته آثار همخوانی دارد؛ لذا مردم تنها به هدف سرگرم شدن و پر کردن زمان خویش به صرف ذرت بوداده میپردازند، نه برای تجربه طعمی خاص و یا برای سیر شدن.
ساختههای ابرقهرمانی و بلاکباستر های اینچنینی این سالها به دلیل داشتن فضایی معمولا شاد و پیروی از کلیشه های یکسان، بخش اعظمی از فیلمهای پاپکورنی را تشکیل میدهند؛ البته شاید محصول تازه، ساختارشکن و خارقالعلاده استدیوی مارول یعنی انتقامجویان جنگ ابدیت تا حدودی قوانین رقابت را تغییر داده باشد و کمی بین دنیای آثار ابرقهرمانی و فیلمهای پاپکورنی فاصله ایجاد کرده باشد، اما فعلا اوضاع بر همان روال پیش میرود. البته اشتباه نکنید؛ آثار پاپکورنی دارای یک زیرسبک اختصاصی نیستند، بلکه میتوان آنرا حالتی درونمایه و نوعی کلیشه رایج در بین آثار این روز های سینما، خصوصا سینمای علمیتخیلی دانست. از دیگر فیلم های پاپکورنی-علمیتخیلی موفق دو سال اخیر میتوان جومانجی به جنگ خوش آمدید (Jumanji Welcome To The Jungle)، سولو داستانی از جنگ ستارگان (Solo A Star Wars Story) و ارتقاء (Upgrade) را متذکر شد.
متشکر از شما که قسمت اول مقاله موشکافی ژانر علمیتخیلی را مطالعه کردید. انشالله در قسمتآینده به بررسی زیرژانر های علمیتخیلی و نام بردن آنان بپردازیم. شما چه فکر میکنید؟ از مطالعه مقاله لذت بردید؟ آیا به آثار ژانر علمیتخیلی علاقه دارید؟ کدامیک از آثار ژانر علمیتخیلی مورد علاقه شما هستند؟
نظرات
عجب مقالهای! خیلی خوب و جامع بود خسته نباشید. منتظر قسمت دوم هستیم…