موشکافی ژانر علمی‌تخیلی؛ قسمت سوم

در قسمت نخست از این سری مقاله، مفهوم و مقصود حقیقی این سبک فیلمسازی را تحت موشکافی قرار دادیم و با مباحثه درمورد انواع آثار دربرگیرنده‌ی این ژانر از ثمره‌ها و تاثیرات آن بر سینمای قرن بیست و یکم گفتیم. در قسمت دوم با پرداخت بیشتر به جزئیات و شاخه‌های موجود در این‌گونه آثار، اتمسفر و شیوه‌ی داستان‌سرایی آنها را با یکدیگر مورد قیاس قرار داده و انواع زیرژانر‌ها و زیرسبک‌های علمی‌تخیلی را با ذکر مثال معرفی کردیم. به واسطه‌ی بساطت و گستردگی مطلب در قسمت دوم، حال در سومین قسمت از این سری بر آن شدیم تا آنچه در قسمت پیشین بیان نشد را شرح داده و از دیگر زیرسبک‌های این ژانر سینمایی محبوب بگوییم. در سینمافارس بخوانید.


آخرالزمانی (Apocalyptic Fiction)، پساآخرالزمانی (Post-Apocalyptic Fiction)
این که فرجام و سرنوشت حیات بشریت در این کره‌ی خاکی و چگونه رقم خواهد خورد و به عبارتی، پایان آن چگونه خواهد بود، حکم علامت سوآل عظیمی را دارد که ذهن افراد فراوانی را به خود درگیر کرده و شکی در این نیست که پاسخ‌های محتمل بی‌شماری را می‌توان برای آن مطرح کرد. همین مسئله سینماگران و کمپانی‌های هالیوودی را واردار کرده تا از آن ایده‌ی خاص به شیوه‌های مختلفی بهره بگیرند و آنرا با عنوان بستری برای خلق داستان‌هایشان در نظر بگیرند. این عنصر داستانی غالبا شناخته شده و فرم داستان‌سرایی رستاخیزی را می‌توان به دو حالت کلی تقسیم نمود؛ “آخرالزمانی” و “پساآخرالزمانی”. یک ساخته‌ی سینمایی ممکن است از عناصر و خصوصیات هر دو وجه مذکور برخوردار باشد و یا تنها روی یکی از آنها متمرکز شود. قصه‌هایی که به پایان دنیا پرداخته و در عین حال جو حاکم را پس از اتمام فرآیند نابودی و زوال به تصویر می‌کشند. از طرفی می‌توان اظهار کرد که فرم قصه‌سرایی و فیلمسازی “پساآخرالزمانی” دربرگیرنده‌ی اکثریت تولیدات این زیرژانر است. عموما، فرآیند نابودی بشریت می‌توان صرفا از دید فرهنگی و یا از نگرش مادی باشد که در انواع این آثار متمایز است. چراکه اگر با دقت بیشتری به آن بیاندیشیم، درمی‌یابیم که پتانسیل‌های به مراتب بیشتری را می‌توان در آن مشاهده کرد. البته در میان آثار آخرالزمانی و به عبارتی، رستاخیزی نیز می‌توان تفاوت فاحشی را مشاهده کرد. چراکه ما در فیلمی چون “فرزندان بشر” (Children Of Men) شاهد ساختار شدیدا واقع‌گرایانه و هوشمندانه‌ای هستیم که در عین نمایش دادن تاریکی دوران معاصرش، چشمه‌هایی از روشنایی را نیز بر مخاطبش آشکار می‌کند. اما در سری “مکس خشمگین” (Mad Max) بیشتر با تم نوری گرمازده، خشک و اکشن‌های پیاپی و هیجان‌انگیزی طرف هستیم که قابل قیاس با ساخته‌ی آلفونسو کوآرون (Alfonso Cuaron) یعنی “فرزندان بشر” نیستند. از زیرژانر‌هایی که می‌توان آنرا شدیدا تحت تاثیر زیرسبک “آخرالزمانی” دانست، “زمین رو به زوال” (Dying Earth) است که روایت‌گر قصه‌ی نابودی کره‌ی زمین و ضروریت پیدا کردن خروج بشر از آن و یافتن حیات در نقطه‌ای تازه از جهان است که درون‌مایه‌ای از آن را در آثاری چون “در میان ستارگان” (Intrestellar) و “لبه‌ی فردا” (Edge Of Tomarrow) مشاهده نمود.

آثار جذاب رستاخیزی و پسارستاخیزی:

(Children Of Men),(Mad Max Fury Road),(The Road),(Mad Max 1,2,3),(A Boy With His Dog)


جهان‌های موازی (Parellel Worlds)
از تئوری‌ها و نظریات شدیدا مشهور و شناخته شده‌ی جهان علم که حتی علاقه‌مندان فراوانی از اقشار عادی جامعه را به دست آورده، بدون تردید تئوری جهان‌های موازی است. قصد این نظریه، بیان این است که در موازات با جهانی که ما در این زندگی می‌کنیم، جهان‌های متعدد دیگری نیز وجود دارند که در اتفاقات و رخداد‌هایشان با یکدیگر، و البته با دنیای ما اختلاف دارند. به عنوان مثال اگر در جهان ما برخورد شهاب‌سنگی موجب نابودی نسل دایناسور‌ها شد، جهان دیگری نیز وجود دارد که در آن خبری از چنین شهاب‌سنگی نبوده و چنین انقراضی در آن به وقوع نپیوسته است. البته که به عقیده‌ی نظریه‌پردازان، رخ دادن اتفاقاتی در ابعاد کوچک‌تر نیز می‌تواند شامل این اختلافات و تمایزات باشد. این مسئله علی‌رغم اینکه گستردگی و زیر و بم قابل ملاحضه‌ای دارد و در میان فلاسفه و دانشمندان، به همان نسبت از مخالفان و موافقان بسیاری برخوردار است، در صنعت سینما و تلویزیون به عنوان بستری برای داستان‌پردازی و گزینه‌ای برای خلق قصه‌های پر پیچ و خم در ابعاد کوچک‌تر، مورد بهره‌برداری قرار گرفته است. فهرست آثاری که از این سوژه استفاده کرده‌اند بسیار است و بحث درمورد آنها در یک مقاله و چندین پاراگراف نمی‌گنجد. اما بد نیست که برخی از آثار قابل و لایق این زیرژانر را مثال بزنیم. در تلویزیون، سریال “چیز‌های عجیب و غریب” (Stranger Things) را در نظر داریم که شمایلی تاریک و دارک از این فرم را بر مخاطبانش عرضه می‌کند. چراکه جهان مرتبط با جهان میانی داستان، سرشار از موجودات غریب و رعب‌آور، و اتمسفری نفس‌گیر و قیرگون است که در عین حال پس‌زمینه‌ی آن شهر هاوکینز است. شهری که از قضا در دنیای میانی داستان، محل زندگی کاراکتر‌ها است. البته که مت و راس دافر (Matt And Ross Duffer) به شکلی تحسین‌برانگیز رخداد‌های حول محور جهان موازی داستان که “دنیای وارونه” (The Upside Down) نامیده می‌شود را روایت می‌کنند و با غرق کردن مخاطب در جَوّی پرتلاطم، احساسی و جذاب او را وادار به همذات‌پنداری و لذت بردن از تماشایش می‌کند. و اما در سینما، اثری انیمیشنی را یادآور می‌شوم که کمتر کسی یافت می‌شود در این روز‌ها، نام آن به گوشش نخورده باشد. پویانمایی برنده‌ی اسکار، “مردعنکبوتی؛ به سوی جهان عنکبوتی” (Spiderman Into The Spider Verse) جُدای از اینکه در جایگاه یک انیمیشن کامیک‌بوکی بی‌رقیب و بی‌بدیل ظاهر می‌شود و با کیفیت بالای ساختاری‌اش روی دست بسیاری از فیلم‌های هم‌جوارش بلند می‌شود، با ایده‌ی داستانی مشابهی دست و پنجه نرم می‌کند. ایده‌ای که به شکلی زیبا و عاری از اهداف سودجویانه در فیلم پی‌ریزی شده و آنرا شکل داده است. داستان انیمیشن حول مردعنکبوتی‌هایی است که از چندین جهان متمایز و ناگزیر، گرد یکدیگر می‌آیند تا بر علیه یک فاجعه‌ی جهانی وارد عمل شوند و مرکز ثقل این شخصیت‌ها، مایلز مورالز (Miles Morals) سیاه‌پوست و جوان است که تازگی از توانایی‌های خارق‌العلاده‌اش برخوردار شده است. جمع شدن شخصیت‌هایی از جهان‌های متمایز و با خصوصیات متفاوت آن‌چنان مجذوب‌کننده و جالب است که کمتر کسی می‌تواند منکر آن شود.

آثار تلویزیونی جذاب با محوریت جهان‌های موازی:

(Rick And Morty),(Stranger Things)


تاریخ جایگزین (Alternative History)
زیرژانر “تاریخ جایگزین” شاید در نگاه اول تفاوت چندانی با “جهان‌های موازی” نداشته باشد، اما در عین اینکه تشابه فراوانی میان آنها وجود دارد فاصله‌ی فاحشی از یکدیگر دارند و بایست آنها را به طور کلی متمایز از دیگری دانست. چراکه این زیر‌سبک علی رغم اینکه می‌تواند عناصر “جهان‌های موازی” را یدک بکشد و از آن فرم برخوردار باشد، به خودی خود تمی مستقل دارد که از نگرش کلی قابل قیاس با آن نیست. این گونه از زیرسبک علمی‌تخیلی، در حقیقت دست به متحول ساختن یک واقعه‌ی تاریخی مهم می‌زند و فضا و جهانی تازه را به ارمغان می‌آورد. این فرم در دنیای ادبیات محبوبیت قابل توجهی داشت آثار شاخصی چون “۱۹۸۴”، نوشته‌ی جورج اورول (George Orwell) در این غالب به نگارش درآمده‌اند و البته که به شهرت انکاناپذیری دست یافتند. از دیگر رمان‌های مشهور دوران که نحوه‌ی شکل‌گیری وقایع داستانش بر حسب تاریخ جایگزین بود، رمان “ساکن برج بلند” (The Man In The Hight Castle) نوشته‌ی فیلیپ کی دیک (Philip.k Dick)، خالق منبع اقتباس سری “بلید رانر” (Blade Runner) بود. این کتاب، پرسش هیجان‌انگیزی را مطرح کرد؛ اگر آلمان نازی و ژاپن برندگان جنگ جهانی دوم بودند، سرنوشت جهان چگونه رقم می‌خورد؟ آنچه که واقعا مخاطب را به سوی تماشای آن می‌دهد سبب می‌شود که به طرز دیوانه‌واری داستان‌آنرا دنبال کند، بی‌شک ایده‌ی داستانی جنجالی‌اش است. در جهان مخلوق فیلیپ کی دیک، آلمان نازی و ژاپن برندگان جنگ جهانی دوم هستند و جهان در سلطه‌ی شرق آسیا و همچنین اروپا است. هر جایگاهی که امروزه کشور‌های غربی به واسطه‌ی توسعه‌ها و پیشرفت‌هایشان از آن برخوردار هستند، این بار در اختیار امثال ژاپن و آلمان است. داستان از زاویه‌ی دید افراد مختلف و با جایگاه‌های مختلفی روایت می‌شود و همین مسئله سبب شده تا فضاسازی به شکلی لایق تحسین رقم بخورد. طی چند سال اخیر اقتباسی سریالی از این رمان، با نامی مشابه تولید شده که توانسته به خوبی نظر مخاطبان و منتقدان را جلب کند.

آثار جذاب با محوریت تاریخ جایگزین:

(Inglorious Bastards),(It Happened Here),(The Man In The High Castle “TV”)


 زیرژانرهای زیرمجموعه پانک (Punk Subgerners)
در میان زیرسبک‌های ژانر علمی‌تخیلی، موارد بسیاری هستند که پسوند “punk” را یدک می‌کشند. اما تنها موارد معدودی میان آنها در سینما به مراتب شناخته‌شده‌تر هستند و از جایگاه قابل ملاحضه‌ای برخوردار هستند؛ چراکه برخی از آنها در درون زیرژانر‌های دیگر گنجانده می‌شوند و ذکر کردن آنها به طور مستقل و نوشتن چندین پاراگراف جداگانه برای آنها سبب تلف کردن وقت می‌شود. البته می‌توانید گوشه‌چشمی از زیرسبک‌های مهمی که شامل این مجموعه می‌شوند را در بخش زیر ببینید:

سایبر‌پانک: در قسمت دوم این سری مقاله درمورد آن توضیحات کافی داده شد.

بایوپانک: در قسمت دوم این سری مقاله درمورد آن توضیحات کافی داده شد.

نانو‌پانک: نانوپانک (Nanopunk) از لحاظ بسیار تمایز چندانی با سایبرپانک (Cyberpunk) ندارد، اما بیشتر بر روی ابعاد نانویی و جزئی‌تر جهانش تمرکز می‌کند و از بار علمی و فلسفی به مراتب بیشتری برخوردار است و همین مسئله آنرا از سایبرپانک جدا می‌دارد.

پست سایبرپانک: “پست سایبر‌پانک” (Post Cyberpunk) را می‌توان نگاهی آرمان‌گرایانه‌تر اتوپیا‌گونه‌تر نسبت به “سایبرپانک” خالص دانست. در آثار این زیرسبک اکثرا تلفیقی از عناصر تشکیل دهنده‌ی “ساییرپانک” (Cyberpunk)، “بایوپانک” (Biopunk) “دیزل‌پانک” مشاهده می‌شود. حد قابل ملاحضه‌ای از آثار این زیرسبک غالبا با محوریت جایگزینی اعضای بدنی انسان با تکنولوژی‌هایی رباتی چون افزونه (Augmentation) و به عبارتی پیدا کردن فرمی سایبورگ‌گونه داستان‌گویی می‌کنند و در اکثر موارد المان‌هایی از هر دو زیرسبک در آن به چشم می‌خورد. انیمه‌ی فاخر “شبح در پوسته” (Ghost In The Shell) ساخته‌ی سال هزار و نه‌صد و نود پنج میلادی را نیز می‌توان در محدوده‌ی این زیرسبک جای داد. ناگفته نماند که در برخی از مجامع سینمایی از آن به عنوان “باگ‌پانک” (Bugpunk) نیز یاد می‌شود.

دیزل‌پانک: “دیزل‌پانک” (Dieselpunk) فرمی از علمی‌تخیلی است که در آن فناوری‌های رباتی در چارچوبی خشن‌تر، نامتعارف‌تر و عجیب‌تر از امثال “مکا” (Mecha) ایفای نقش می‌کنند و جوّ حاکم بر آثار آن در اکثر موارد پوشیده‌شده از گرد و غبار و سرشار از سکانس‌های تاریک و قیرگون است. در “دیزل‌پانک” بر خلاف “سایبرپانک”، خبری از عناصر داستانی آینده‌نگرانه و فوتوریسم نیست و بک‌گراند قصه می‌تواند حتی جهانی پسا‌آخرالزمانی باشد. از آثار شاخص این زیرسبک سری “مکس خشمگین” (Mad Max) است که از محبوبیت فراوانی برخوردار است.

استیم‌پانک: نحوه‌ی دنیاسازی و فضاسازی در “استیم‌پانک” اختلاف شدیدی نسبت به “دیزل‌پانک” ندارد اما حال و هوای آن دارای شدتی از واقع‌گرایی و جدیت است که نمی‌توان آنرا در زیرژانر “دیزل‌پانک” مشاهده نمود. تولیدات “استیم‌پانک” همانطور که از نامش مشخص است، دارای لحظات مملو از دود و بخار، و البته تاریکی طاقت‌فرسا و تاثیرگذاری هستند که در لندن ویکتوریایی جریان دارند و در این زمینه از لحاظ زمانی نسبت به “دیزل‌پانک” محدود‌تر می‌شود. از آثار معروف این زیرسبک می‌توان انیمیشن “فرزند بخار” (Steamboy) را متذکر شد.

دکوپانک: “دکوپانک” (Decopunk) در حقیقت همان “دیزل‌پانک” است که در آن دقت بیشتری در زمینه‌های هنری و بصری به خرج داده می‌شود و بیشتر توجه اثر بر روی آن متمرکز می‌شود.

استیل‌پانک: “استیل‌پانک” (Steelpunk) در حقیقت گستره‌ی وسیعی از تولیدات علمی‌تخیلی را در بر می‌گیرد. زیرا تکنولوژی‌ها و فناوری‌های نوین و فرابشری موجود در آن صرفا از قبل موجود نبوده و یا خود به خود به وجود نیامده‌اند، بلکه توسط انسان ساخته شده‌اند و شکل‌ گرفته‌اند. آثار مشهوری چون سری “ترمیناتور” (Terminator)، “مکس خشمگین” (Mad Max) و “مرد آهنی” (Iron Man) در این محدوده قرار می‌گیرند.


غرب عجیب (Weird West)
یکی از نامتعارف‌ترین زیرسبک‌های پرطرفدار علمی‌تخیلی، زیرژانر “غرب عجیب” (Weird West) است. در “غرب عجیب” عناصر و المان‌های وسترن و کلاسیک موجود در ژانر وسترن با افکار و ایده‌های تخیلی دیوانه‌وار مخلوط شده و تجربه‌ی عجیب و دیوانه‌واری پدید می‌آید. در سریالی چون “وست‌ورلد” (Westworld) ما شاهد قرارگیری ساختار روایی غرب وحشی در چارچوب و فریم مدرن هستیم که هرچند بیشتر به سوی وجه نوین و مدرن آن متمایل‌اند، اما دوست‌داران وسترن را نیز جذب خواهند کرد. خشونت بی‌پرده‌ی آثار غربی و لحن طنزگونه‌ی بی‌پرده‌ای را می‌توان در عامه‌ی این آثار دید.

آثار جذاب با محوریت غرب عجیب:

(Bone Tomahawk),(Wild Wild West),(Westworld)

شما چه فکر می‌کنید؟ آیا مطالعه‌ی مقاله برای شما مسرت‌بخش بوده است؟

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.