عشق! موضوعی که هر انسانی درون زندگی خودش آن را تجربه میکند. این تجربیات گاهی تلخ و گاهی هم شیرین هستند! به نظر بنده هیچ وقت خود عشق صفتی مثل خوب و بد ندارد، بلکه راههایی که برای رسیدن به عشق طی میکنیم باعث ایجاد یک تجربه خوب یا بد میشوند. همه میدانیم که رسیدن به عشق کار سادهای نیست و باید با مشکلات فراوانی در این راه دست و پنجه نرم کنیم و تا جایی که میتوانیم آن را مخفی نگه داریم. مخصوصاً اگر عشق ما کمی با سایر همسبکهایش تفاوت داشته باشد. فیلم Love, Simon «با عشق، سایمون» ماجرای عشقی متفاوت و راههای رسیدن به معشوقی متفاوت را به بیننده نشان میدهد. در یادداشت با سینماگیمفا همراه باشید.
شخصیت اصلی داستان سایمون نام دارد که مانند تمامی پسرهای دنیا به زندگی خود ادامه میدهد. اما یک چیز درون سایمون با دیگر جوانان هم سن خودش فرق میکند و نمیتوان آن را برای اطرافیان خودش بازگو کند. سایمون بدون این که خودش بخواهد درگیر یک عشق نامتعارف میشود. به صورت اتفاقی سایمون فردی را پیدا میکند که درست همانند خودش است و میکوشد که به وی نزدیک شود. این عشق از طریق پیامهایی که این دو دوست مجازی برای یکدیگر ارسال میکنند شکل میگیرد و درست همانجایی که سایمون احساس میکند همه چیز دارد خوب پیش میرود، یکی از دوستان روی اعصابش که هیچکس هم حوصلهاش را ندارد متوجه ماجرا میشود و برای باجگیری از سایمون به او میگوید که این موضوع را به همه میگوید. حالا سایمون میماند و حجم بزرگی از فشارها که قرار است به زودی گریبانگیرش شوند.
نوع روایت داستان فیلم قطعاً یکی از نقاط مثبت آن است. Love, Simon سعی بر این دارد که موضوع عشق نامتعارف را به شکلی ساده به مخاطب توضیح دهد. سایمون هم یک پسر معمولی مانند باقی پسرها است؛ در مهمانی شرکت میکند، دوستان زیادی دارد و همه هم او را دوست دارند. او دلش میخواهد خودش باشد و دست از تظاهر کردن بر دارد. این فیلم به خوبی نشان میدهد که دوستان چقدر در روند پذیرش این تفاوت نقش دارند و چقدر خوب است که انسان دوستانی مانند کاترین لانگفورد «Katherine Langford» داشته باشد. Love, Simon به ما میگوید: فردی که دچار یک عشق نامتعارف میشود، نه از فضا آمده و نه فرزند طلاق است و باید همانند یک انسان با او برخورد کرد. اگر فیلم Call me By Your Name «مرا با نام خودت صدا بزن» را مشاهده کردهاید و انتظار یک ابرفیلمنامه را از Love, Simon دارید، باید بگویم که حتماً کمی انتظارات خودتان را از آن پایین بیاورید، چون قضیه و سبک Love, Simon کاملاً با Call me By Your Name فرق دارد. Love, Simon ماجرایی پیچیده از عشق را روایت نمیکند و موضوع را شسته و رفته به مخاطب نشان میدهد.
زمانی که به تماشای فیلم Call me By Your Name نشستم، هیچ وقت فکر نمیکردم که بتواند مرا جذب خودش کند و کاری کند که تا ۲ ساعت به تماشای آن بنشینم. این فیلم یک فیلم کامل از نظر نشان دادن نوع خاصی از عشق است که برای تمامی افراد قابل درک نیست! ایتالیا، هر زمانی که من نام Call me By Your Name را در اطراف خود بشنوم، تصویر آن لوکیشنهای جذاب و رویایی از یه خانه دهه ۸۰ میلادی را به یاد میآورم. اما Love, Simon هیچ لوکیشن یا اتفاق خاصی درون خود ندارد که بتواند با شنیدن نامش به فکر آن فرو بروم.
در بخش شخصیت پردازی نمیتوانم هیچ ایرادی از Love, Simon بگیرم! بگذارید با دوست صمیمی سایمون، یعنی لیا «با نقشآفرینی کاترین لانگفورد» شروع کنم. این شخصیت به خوبی احساسات یک دختر را به نمایش میگذارد، از همان ابتدای فیلم که متوجه عشق پنهانی او به سایمون میشویم و تا زمانی که سایمون متوجه ماجرا میشود! نقشآفرینی لانگفورد در این فیلم جای هیچ حرفی را باقی نگذاشته و در انتقال حس به مخاطب بسیار موفق عمل کرده است. از لانگفورد که بگذریم میرسیم به اجرای نیک رابینسون «Nick Robinson»، نیمی از بار انتقال حس کل فیلم بر گردن رابین است و باید بگویم که او هم در مقابل لانگفورد به خوبی از پس این کار برآمده است. رابینسون به خوبی توانست حس یک پسر نوجوان که با باقی دوستانش فرق دارد و به دنبال راهی برای بازگو کردن حالت روحی خودش است را به مخاطب انتقال دهد. اگر چه Love, Simon از نظر بار داستانی به پای Call me By Your Name نمیرسد، اما به شخصه میتوانم بگویم که رابینسون توانسته است به خوبی تیموتی شالامی «Timothée Chalamet» از پس نقش خود بربیاید. نقشآفرینی Love, Simon بینقض و عالی است و نمیتوان از آن ایرادی گرفت به این دلیل که ایرادی وجود ندارد.
به شخصه نمیتوانم به خوبی با آثاری که در طول نمایش خودشان، صحنههای عاشقانه فراوانی را نشان میدهند، ارتباط برقرار کنم. نه تنها جز سکانس پایانی دیگر هیچ مورد دیگری را درون چشمان مخاطب خود فرو نکرد و سعی داشت که بر روی داستان اصلی فیلم تمرکز کند و این موضوع یکی از نکات مثبت و عالی فیلم محسوب میشود.
Love, Simon به کارگردانی گرگ برلانتی «Gregory Berlanti» اثری خوش ساخت به شما میرود و همچنین یک ساختار شکنی تمام عیار محسوب شده و ممکن است به مذاق هرکسی خوش نیاید، اما ارزش قطعاً یک بار امتحان کردن را دارد. اگر طرفدار فیلمهای عاشقانه هستید، Love, Simon قطعاً میتواند تجربه خوب و متفاوتی برای شما باشد. بیشتر افراد خیلی سریع و با خواندن داستان این فیلم از دیدن آن صرف نظر میکنند؛ اما پیشنهاد میکنم که حتماً این اثر را برای یک بار هم که شده تماشا کنید.
نظرات
سلام
اقا همتی میشه فیلم های با موضوع جوانان مثل همین یا Baby Driver، معرفی کنید؟
با تشکر
یکی از بد ترین فیلم های چند دهه ی اخیر :) خیلی ممنون بابت یادداشت
فیلم باحال و سرگرم کننده ای بود :-)