- نام لاتین فیلم: Victoria
- نام فارسی فیلم: ویکتوریا
- سال تولید: ۲۰۱۵ میلادی
- کارگردان: سباستین چیپر
- بازیگران: لایلا کاستا، فردریک لائو و فرانز روگوفسکی
ویکتوریا، اثر پرداختشده و ساختارمندی است که تنش مُستهلککننده، تعلیق مورمورکننده و اضطراب و سردرگمی اعصابخُردکن نهُفته در ژرفای آن، ذهن و روان تماشاگر را از ابتدا تا انتهای بستر روایت، بیرحمانه و بیوقفه همچون سُوهانی بر فلز میفرساید و اثر پُرفرازونشیب و نظاممندی است که تماشاگر بختبرگشته را در تکتک ثانیهها و دقایق روایت تنشزای خود، در یک بلاتکلیفی خفهکننده و رنجآور و اصطلاحاً لنگ در هوا و مُعلّق نگه میدارد و برای باز کردن مُچ پُرابهام و گرهکردهی خویش، هیچ شتاب و عجلهای به خرج نمیدهد و همین سُکون و ایستایی زجرآور و بُردباری آزاردهندهی روایت، چنان تماشاگر را پریشان، سردرگم و آشُفته میسازد که پایانبندی تراژیک آن، بهمثابهی سیل و موجی خُروشان، یکباره و به شکل مُکافاتزدهای از راه فرامیرسد و نهتنها همهچیز را نابود و ویران میسازد بلکه به تنش مُزمنشُده و سردرگمی رسوبکردهی تماشاگر، غم و اندوهی مالیخُولیایی و بُهتآور نیز اضافه میکند.
ویکتوریا، روایت واقعگرایانهای است که از نیمهشب آغاز میشود و در سپیدهدم صُبحگاهی به پایان میرسد و هرچقدر روایت پُرپیچوخم داستان، به صُبح و نُقطهی پایانی نزدیک میشود، تنش، تعلیق و حس مُضمحلکنندهی اضطراب، بیشتر و بیشتر در ژرفای وجودی تماشاگر سایه میاندازد و به گمانم ویکتوریا از یکسو، تراژدی تمامعیاری است زیرا که در پایانبندی ازهمگسستهی آن، خون و مرگ حرف اول و آخر را میزند و از سوی دیگر، درام مالیخولیایی افسُردهواری نیز هست زیرا که در بستر یک دوستی ساده، بیآلایش و اتفاقی، بهخوبی حس تعهّد، وابستگی و عشق را به نمایش میگذارد. بله ویکتوریا، این فیلم سرد و کرختکننده و درعینحال تنشزای آلمانی، اینچنین با ذهن و روان انسان بازی میکند.
- نام لاتین فیلم: The Gift
- نام فارسی فیلم: هدیه
- سال تولید: ۲۰۱۵ میلادی
- کارگردان: جوئل اگرتون
- بازیگران: جوئل اگرتون، جیسون بیتمن و ربکا هال
فیلم هدیه، یک درام اعصابخُردکن بهغایت مُشمئزکننده و کلافهکننده است و اثری است که همچون کشیدن ناخن بر روی تختهای سیاه و خشن، ذهن و روان مُستأصل تماشاگر و حتّی جسم فرسودهی او را مُعذّب، مُتشنج و مورمور میکند. هدیه، اثری جمعوجور و درعینحال خُوشساخت و حسابشدهای است که با داستانپردازی اندیشمندانه و شخصیتپردازی مُنسجم و ساختارمند خود، روایت مُحتوایی دراماتیکی را ارائه میدهد که نهتنها در میان درامهای روانشناختی و دلهُرهآور امروزی، کمنظیر جلوه مینماید بلکه بسیار بکر و نایاب نیز هست و این چشمانداز شگفتانگیز برای اثری از سینمای مُستقل، امری شُکوهمند بهحساب میآید.
هدیه، اثری از جُوئل اِگرتون، بازیگر شناختهشده و البته کارگردان خُوشفکر و خُوشآتیهی سینما است که در این اثر مُستحکم، بهخوبی توانسته است تعادل و هماهنگی نظاممندی میان عُنصر درام و عُنصر دلهُرهآوری برقرار سازد و حتّی برخی لحظات و ثانیههای فیلم، مؤلفهی وحشت چنان برجسته و پُرفُروغ میشود که احتمالاً تماشاگر از شدت ترس، یکباره از جا میپرد. ریتم هدیه، خُوشآهنگ و هدفمند است و باوجودآنکه گرهگشایی از ابهامات و پیچیدگیهای روایت تا نیمهی فیلم به تعویق میاُفتد اما بااینوجود، جریان سیّال روایت میتواند تا پایان فیلم سرزندگی و جذابیّت خود را برای تماشاگر حفظ نماید و این موضوع مرهون نمایش قوی و واقعگرایانهی جُوئل اِگرتون در کنار جیسون بیتمن و ربکا هال است و شیمی و فعلوانفعال میان این سه کاراکتر، بسیار خوب جواب داده است. درنهایت اینکه هدیه، اثری قابلاحترام، مُتفکّرانه و بهغایت دراماتیک است که تماشای مُصّرانهی آن، احتمالاً اندک مقداری تماشاگر را مُعذّب و مُتشنج میکند اما قطعاً تجربهی این هیجانات زودگذر منفی، به شناخت زیباییشناسانه و ادراک اندیشمندانهی چنین اثر باارزشی میارزد.
نظرات