سرزمین گمشده| نقد انیمیشن Peter Pan

19 January 2020 - 22:00

در زمان متصدی گری والتر دیزنی فقید در کمپانی دیزنی، این استدیو هیچ ترسی نداشت تا بر روی قصه‌های بزرگ جهان که برای بسیاری آشنا بود سرمایه گذاری کند و آن‌ها را تبدیل به خاطره چندین نسل از کودکان جهان، و بی‌شک والت دیزنی پرچمدار چنین اقتباس‌هایی از قصه‌های پریان است، از شارل پرو گرفته تا برادران گریم، هانس کریستین اندرسون و… اما در ادامه جاه طلبی‌های این استدیو در دوران طلایی‌اش به سال ۱۹۵۳ می‌رویم تا به پیترپن نوشته سر جیمز بری برسیم که بار‌ها از جهان و شخصیت‌هایی که او در پیترپن خلق کرده اقتباس‌های مختلفی را در سینما شاهد بودیم. پیتر پن به هیچ‌ وجه جزو شاهکارهای این استدیو قرار نمی‌گیرد و ایراداتی جدی دارد با این‌ حال در مقایسه با آن چه که امروز در استدیو دیزنی می‌بینیم یعنی بازسازی‌های بسیار بد از میراث درخشان گذشته‌اش کمی بهتر عمل می‌کند.

نماهای ابتدایی که از لندن آغاز می‌شود با نریشنی که بر روی تصاویر است و با نمایش و معرفی خانواده دارلینگ شروعی جذاب است. ما سریع از وضعیت خانه و تفکراتشان باخبر می‌شویم. و همانطور که صدا به ما می‌گوید این خانه مورد علاقه‌ی پیتر پن است. در واقع به جز شخصیت پدر خانواده یعنی جورج که اعتقادی به داستان‌های پیتر پن ندارد و اصلا از آن بخاطر رفتار بچه‌هایش بیزار است، مابقی شیفته ی پن و داستان‌هایش هستند. این شروع در همین ابتدا یک نکته‌ی درخشان نشانمان می‌دهد و آن تبحر تیم انیماتور‌های دیزنی در به تصویر کشیدن حالات حرکت انسانی است که در بهترین حالت در زمان خود قرار داشت ولی به محض اینکه به اتاق بچه‌ها می‌رویم و  این شخصیت‌های اصلی را می‌بینیم خصوصا وندی که بیش از همه پیتر را دوست دارد و او را ستایش می‌کند متوجه کم کاری طراحان در چهره‌ها می‌شویم این مشکل با آمدن پیترپن که مخاطب در انتظار دیدنش بوده تشدید می‌شود.  شخصیتی نچندان دلچسب که معلوم نیست که چرا اکثر شخصیت‌های مونث فیلم شیفته‌اش هستند! در همینجا باید اشاره کرد به جنبه‌های اروتیک اثر! بله درست شنیدید یک انیمیشن آن‌هم در دهه‌ی پنجاه چنین ویژگی‌هایی دارد. به طراحی تیکنربل نگاه کنید که دیزنی بعدها آثار بسیاری با محوریت این شخصیت به عنوان قهرمان داستانش ساخت.

تینکربل با اینکه از نظر طراحی و دوست داشتنی بودن یک سر و گردن از وندی و پیتر پن بالاتر است با این حال طراحی بیش از حد عریان آن برای یک انیمیشن  زیاد است خصوصا وقتی به دهه ساخت آن دقت می‌کنیم اما مشکل فقط عریانی تیکربل نیست بلکه رجوع شود به صحنه‌ای که اسمی شخصیت مورد اعتماد و یا دست راست شخصیت منفی فیلم یعنی کاپیتان هوک به اشتباه پر و بال یک پرنده را بجای موهای کاپیتان می‌کند و یا صحنه‌ی پریان دریایی که بعدا دیزنی انیمیشنی را به دنیای آن‌ها اختصاص می‌دهد و یا این میزان حسد در نوع خود که شخصیت‌های مونث نسبت به رابطه‌ی دیگری با پیترپن دارند از اشتباهات و تناقضات فیلم است، حسادت تینکربل به وندی که وسیله‌ای برای خیانت علیه پیتر می‌شود، حسادت وندی به لی‌لی ببره دختر رئیس قبیله سرخ‌پوستان و حسادت همه‌ی پریان دریایی به وندی، این قرار بود سرزمین آرمانی باشد؟ یا نمایش حسد‌ها و بی‌بند باری‌های شخصیت‌هایش؟ درواقع مواردی که اصلا ربطی به یک انیمیشن کودک ندارد در اثر بسیار است توجه شود به صحنه‌ی مواد کشیدن با سرخ‌پوستان و جشنی که می‌گیرند و البته طراحی توهین آمیز این سرخپوستان و یا مشروب خوردن آقای اسمی و خشونتی که هوک از خود نشان می‌دهد مثل صحنه‌ی تیراندازی به ملوانی که در حال آوازخوانی است و البته دیالوگ‌هایی که نیاز به یک بازنویسی مجدد برای یک انیمیشن داشتندو…

و اصلا خصومت بی‌جایی که هوک علیه پیترپن دارد چیست؟ و جالب اینجاست در بیشتر موارد به دلیل جذابیت بیشتر هوک و آقای اسمی مخاطب علاقه بیشتری به این دزدان دریای پیدا می‌کند تا قهرمان داستان یعنی پیترپن سرخوش که همه چیز را به بازی کودکانه گرفته و این بی‌خیالی و سرخوشی کودکانه حتی وندی را خسته می‌کند و باعث تصمیم به بازگشت خود و برادرانش به خانه، پیش مادرش می‌شود و تازه بماند که اصلا اسمی از پدر نیست! درواقع درهمان صحنه‌های ابتدایی می‌بینیم که وقتی پدر زمین خورده همه به طرف سگ خانواده یعنی نانا می‌دوند این صحنه بیش از آن‌ که خنده دار باشد توهین آمیز است و البته شباهت پدر به کاپیتان هوک اتفاقی نیست،  شخصیت‌هایی که هر دو از پیترپن بدشان می‌آید و کودک درونشان را سرکوب کرده‌اند. اما هیچ المانی در اثر چون پرداخت درستی ندارد خروجی قابل دفاعی هم نمی‌دهد و در اینجا پیام اثرهم روی هواست فیلم از چه چیزی دفاع میکند؟ از کودکی و تخیل پردازی‌های این دوران همانطور که وندی در ابتدا به مادرش می‌گوید: من دوست ندارم هیچ وقت بزرگ شوم و پیترپن و پسران گمشده با همین شعار که هیچ وقت بزرگ نشویم زندگی می‌کنند و از وندی هم می‌خواهند اینطور باشد؟ در ادامه این دنیای پر از زرق و برق با کشف وندی علیه این فلسفه لذت جو می‌رسد و او ارزش خانواده و بازگشت به خانه را ارج می‌نهد و این واقعیت که همه بزرگ می‌شوند،  پس بجای آن که یک کودک گمشده باشیم می‌توانیم با روند طبیعی و تنها فکر کردن به خاطرات شیرین زندگی را سپری کنیم.

این کشف و تحول اصلا چیز بدی نیست اما نمی‌تواند تحول را به خوبی نشان دهد و کمی هم ضد دنیای کودکانه تمام می‌شود. درواقع مشکلی که در فیلم وجود  دارد زمان کمی است که برای این میزان از شخصیت‌ها در نظر گرفته شده، بی‌شک هفتاد و هفت دقیقه برای پرداخت به همه‌ی شخصیت‌ها کافی نبوده و هیچ تلاشی‌هم در طراحی همانطور که در بالا اشاره شد صورت نگرفته و پس از افتتاحیه نسبتا دلچسب و آن صحنه‌های پرواز بر فراز لندن که خوب از آب درامده و تکنیک‌های انیماتورهایش را به رخ می‌کشد، در موارد دیگر این ریزه کاری‌ها را شاهد نیستیم و خیلی سریع اتفاقات پشت سر هم می‌آیند و می‌روند از جمله کشمش هوک و پیترپن یا معرفی و پرداخت بسیار کم بچه‌های گمشده که می‌شد آن‌ها را نیز به مانند هفت کوتوله سفید برفی که از آثار درخشان والت دیزنی است دوست داشتنی و  فراموش نشدنی خلق کرد که اتفاقا این پتانسیل را هم داشتند اما کم دقتی و زمان کمی را که سه کارگردان اثر یعنی: ویلفرد جکسون، کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک که از انیماتور‌های نامی زمان استدیو بودند برای اینکار گذاشتند  باعث شد این اثر جز در برخی از موارد و شوخی‌های لحظه‌ای به چیزی دیگری دست پیدا نکند و اثری ماندگار نشود.

اما جا دارد کمی از نقاط قوت اثر به غیر از تصاویر بصری که حاصل کار فنی خوب انیمیشن است سخن بگوییم یعنی همان شوخی‌ها و برخی از شخصیت‌های فرعی،  به عنوان مثال تمساحی که هوک دستش توسط او کنده شده و صدایش همچون تیک تیک ساعت بر روی اعصابش است. این شخصیت دوست داشتنی در تمام اثر هوک را تعقیب می‌کند وکاپیتان از اون بسیار ترسان است. کشاکش این دو شخصیت  جالب از کار درامده و قطعا لحظه‌های محدود حضور این تمساح از حضور پیترپن و بسیار از شخصیت‌های کلیدی جالب تر است و البته شخصیت آقای اسمی که شباهت زیادی به شخصیت‌های هفت کوتوله سفید برفی دارد و می‌توان آن را ادای دین دیزنی به آن انیمیشن دانست. ساده‌لوحی در طراحی او با این موضوع که او دزد دریایی است تناقض خنده دار و جالبی دارد و همچنین صحنه‌هایی که می‌خواهد به هوک کمک کند، همیشه همراه با خراب‌ کاری‌هایی است که کاپیتان را به مرز جنون می‌رساندو….

در کل اگر انیمیشن پیترپن کمی جذابیت دارد بخاطر زحمت فنی بر روی تصاویر بصری در زمان خود، برخی شخصیت های فرعی دوست داشتنی و خرده لحظه‌های خنده داری است که گاهی شاهدش هستیم. ولی متاسفانه پتانسیل‌های اثر باتوجه به حضور سه کارگردان و شخص ریزبین والتر دیزنی به عنوان تهیه کننده به صورت عجیبی به هدر رفته و پیترپن را نه در زمره‌ی شاهکارهای این استدیو چون سیندرلا، دیو و دلبر، سفید برفی و…. بلکه جزو ضعیف ترین آثار در دوران طلایی این استدیو قرار می‌دهد.

 

برچسب‌ها: ، ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.