جدیدترین ساختهی وینس گیلیگان که جدیدترین اثر از دنیای Breaking Bad هم به شمار میآید، اثری است که ساخت آن از سر نیاز است. نیازی که از فصل آخر این سریال که هفت سال پیش پخش شده، بر دل هواداران مانده است. اما آیا این فیلم موفق میشود تا گلیم خود را از آب بیرون بکشد و به چیزی فراتر از پاسخی به یک نیاز تبدیل شود؟ همراه گیمفا باشید.
فصل پنجم سریال Breaking Bad با آنکه یکی از بهیادماندنیترین پایانهای تاریخ تلویزیون را یدک میکشد، در تکتک اپیزودهای خود کیفیت بالای پایانبندی سریال را نداشته است. یادم میآید که هنگام تماشای فصل آخر، به دلیل برخی ضعفها از پایانبندی سریال نگران بودم؛ نکند گیلیگان نتواند این مجموعه را به جایگاه واقعیاش برساند؟ البته حق با من نبود و همهی ما پس از تماشای چشمهای بیفروغ هایزنبرگ، گویی بخشی از وجودمان را همراه این کاراکتر به خاک سپردیم. اما این دلیل نمیشود تا این ضعفها را فراموش کنیم؛ سوالاتی که برای من ایجاد شده بود اما در طول فصل پاسخی را از سوی سازندگان برای آنها پیدا نکرده بودم. دارم دربارهی تاد و دار و دستهاش صحبت میکنم؛ همان گروه عجیب و غریب و مرموزی که عین قارچ از وسط سریال سر در برآوردند. با اینکه Breaking Bad به شخصیت پردازی پیچیده و دقیق کاراکترهایش مشهور است، نه از ماهیت این گروه و علت قدرتمند بودن آن چیزی میدانستیم و نه شخصیتی از آنان برای ما ساخته شده بود. ناسلامتی داریم دربارهی عموی تاد صحبت میکنیم؛ شخصیتی که به تنهایی زحمات چند سالهی والتر وایت را هدر داد و او را با چشمانی متحیر، گذشتهای تباهشده و یک بشکه پول در وسط بیابان تنها گذاشت. نه از این عموی نازی و خشن چیزی میدانستیم و نه از برادرزادهاش تاد؛ کاراکتری که در پشت آن نگاه آرام و بیتکلفش، سر شخصیتهای زیادی را زیر آب کرد و همیشه انگار از نوعی سادیسم لذت میبرد. و البته شخصیت جذاب و ناشناختهی دیگر سریال اد است؛ آقای غیبکنندهای که خیلی ساده، هویت جدیدی به شما میدهد و زندگی جدیدی را برای شما آغاز میکند! ما به عنوان مخاطب حق داشتیم که از این شخصیتها بیشتر بدانیم تا اعمال و رفتار آنها برای ما قابل درک شود. میتوان گفت یکی از دلایل ساخت El Camino، تکمیل شخصیتپردازی همین کاراکترهای فرعی است. خصوصا اینکه این فیلم دقایق قابل توجهی از خود را صرف تصویرسازی شیمی بین جسی و تاد یا یکدندگی اد در جواب رد دادن به جسی میکند. اینکه آیا اثر در شخصیتپردازی این کاراکترهای فرعی موفق میشود یا خیر؟ مسئلهی دیگری است که در آینده به آن خواهیم پرداخت.
از طرفی دیگر بعد از مرگ والتر وایت هنوز همکار او، در گوشهای از این دنیا زنده بود؛ جسی پینکمن همان کاراکتری است که هم داستانی برای گفتن داشت و هم پتانسیل تعریف کردن آن داستان را. پس چرا که نه؟ مطمئنا El Camino میتوانست فیلم خیلی موفقی شود … و اینجا دوبارهی یکی از همان اگرها داریم؛ اگر تمام و کمال خودش را وقف جسی پینکمن میکرد. از این نظر، El Camino فیلم دوپارهای است. انگار گیلیگان هنگام ساخت آن، بهطور همزمان هم به خاطره بازی با شخصیتهای قدیمی سریال فکر میکرده و هم به روایت ادامهی داستان جسی؛ و از آنجا که این “شخصیتهای قدیمی” پردازش نشدهاند تا خاطرهای را برای مخاطب زنده کنند، فیلمساز مجبور است که وقت زیادی را صرف آنها کند تا در درجهی اول این کاراکترها برای مخاطب ساخته شوند. نتیجتا با فیلمی طرف هستیم که اگرچه در تلاش است تا ادامهی ماجراهای جسی و تلاش او برای کنار آمدن با گذشتهی ناراحتکنندهاش را تعریف کند، اما خرده داستانهای مرتبط با کاراکترهای دیگر او را از مسیرش منحرف میکند.
مخاطبان El Camino در اینجا به دو دستهی قابلپیشبینی ساخته میشوند؛ آنهایی که سریال را تماشا کردهاند و آنهایی که نکردهاند. شخصا به عنوان یکی از مخاطبان گروه اول، بعد از سالها دوری از کاراکتر جسی حاضر بودم با هر محصول متوسطی روبرو شوم تا باری دیگر، لحضاتی را در کنار این کاراکتر سپری کنم. اما همهی مخاطبان اینقدر حوصله ندارند و اساسا اسم فیلم نیز بر مبنای همین پیشفرض گذاشته شده است که شما جزو مخاطبان گروه اول باشید؛ اسمی که از همان ابتدا بر رابطهی مستحکم سریال و فیلم دلالت دارد. پس اگر به نیت تماشای فیلمی که تا حدودی ار سریال مستقل باشد و بتواند داستان فرار جسی را جذاب برای شما تعرفی کند به تماشای این فیلم مینشینید، قطعا ناامید خواهید شد.
مسئله این نیست که ساخت دنبالهای برای سریال Breaking Bad، کار اشتباهی است و هر اتفاقی قرار بوده بیفتد، در همان پنج فصل رخ داده است و تمام! نه، مادامی که داستان جدیدی برای تعریف کردن وجود دارد – که در اینجا وجود دارد – مخاطبی هم برای شنیدن این داستان هست. مسئله اینجا است که فیلمساز باید از این فرصت بهطور تمام و کمال برای روایت همان داستان مذکور استفاده کند نه اینکه فیلم را محلی برای به سرانجام رساندن سوالات بیپاسخ سریال کند. مسئلهای که در El Camino بهطور قابل توجهی دیده میشود و فلاشبکی که به ماجراهای جسی و تاد زده میشود، بهکلی انرژی فیلم را هدر میدهد و آن را از تبدیل شدن به چیزی که لیاقتش را دارد، باز میدارد. همین فلشبک نیز، اندکی ما را به تاد نزدیک نمیکند و جنبههای پنهان شخصیت او را برای ما آشکار نمیسازد. پس اگر قرار بوده که El Camino در کنار روایت داستان جسی گریزی هم به شخصیت تاد بزند و او را برای مخاطب شفافتر کند، باید گفت که در انجام این وظیفه شکست خورده است.
El Camino: A Breaking Bad Movie فیلم بهیادماندنی از یکی از بهیادماندنیترین کاراکترهای Breaking Bad میشد، اگر به هویتی مستقل دست مییافت و از بند وابستگی به سریال رها میگشت. اگر تمام تمرکز ویلیگان برروی جسی به عنوان شخصیت محوری و مشکلات او در راه فرار از دست پلیسها و گذشتهی تاریکش قرار میگرفت، آن وقت به اثری بهمراتب منجسمتر و با استخوانبندی قویتری روبرو بودیم.
نظرات