از خلق رویاها و حرکت تا فهم مدیوم

5 September 2020 - 22:00

در سال ۱۸۲۴ پیتر مارک روژه با کشف اصل مهم پایداری دید این نکته را کشف کرد که چشم ما هر تصویری را که می‌بیند برای مدت کوتاهی آن را حفظ می‌کند. اصل روژه منبع پیدایش دستگاه‌های نوری گوناگونی گردید و کمک زیادی به فهم و خلق تصاویر متحرک و به کل فهم سینما کرد. اما گویا گذشتگان ما بدون آنکه توضیح علمی این اصل را بدانند توانسته بودند تصاویری را به وجود بیاورند که حس حرکت را ایجاد کند. درواقع ریشه‌های ابتدایی تصاویر متحرک که امروزه با تکاملش به آن انیمیشن می‌گوییم قدمتی ۳۵۰۰۰ ساله دارد، همان زمان که انسان‌ها نقاشی‌‌هایی بر روی غارها می‌کشیدند و برای آنکه نشان دهند که شخصیت‌ها درحال حرکت هستند چهارجفت  پا  برایشان رسم می‌کردند. در ۱۶۰۰ سال قبل از میلاد نیز فرعون مصر، رامسس دوم، معبدی برای الهه ایسیس بنا نمود که بیش از صد ستون داشت که روی هر کدام از این ستون‌ها نقاشی‌هایی کشیده شده بود و وقتی ارابه رانان از کنار آن می‌گذشتند، این تصاویر همچون نوار نگاتیو به حرکت در می‌آمدند. در یونان و ایران نیز بر روی ظروف سفالی نقاشی‌هایی وجود داشت که با چرخاندن آن‌ها گویی نقاشی  به حرکت در می‌آمده که نمونه مشهورش کوزه معروف شهر سوخته است. تصویر بزی در پنج حالت مختلف که با چرخاندن کوزه، آن را درحال حرکت می‌بینیم که به عقیده‌ی برخی این کوزه قدیمی‌ترین و نخستین انیمیشن تاریخ است.

درواقع تصاویر متحرک یا انیمیشن خیلی قدیمی‌تر از آن است که بشود با فیلم زنده قابل مقایسه باشد. ریشه‌های فیلم زنده در قرن نوزدهم شکل گرفته اما انیمیشن قدمتی هزاران ساله دارد و علتش بینیازی به تکنولوژی و وسیله‌ای همچون دوربین است. در فیلم زنده ما شاهد ثبت تصاویر و حرکت هستیم اما در انیمیشن خالق تصاویر و حرکت هستیم. انیمیشن از نیستی به وجود می‌آید و این پروسه خلق، کار را در انتقال حس بسیار مشکل‌تر از فیلم زنده می‌کند. انیماتورها باید بتوانند با طراحی‌هایشان و با خلق جهان‌های فانتزی و موجوداتی تخیلی و یا جان دادن به اشیاء، حسی را تولید کنند که به جهان واقعی مرتبط شود تا مخاطب بتواند ارتباط حسی با آن برقرار کند.

 

اما جا دارد کمی در مورد فرم و محتوا صحبت کنیم و ببینیم تفاوت‌های انیمیشن و فیلم زنده در چیست. بحثی قدیمی در میان بسیاری از تئوریسین‌های سینما وجود دارد که فرم مقدم بر محتوا است و یا محتوا بر فرم. حال سوالی که بنده به عنوان یکی از طرفداران فرم دارم این است چطور می‌شود معنایی بدون شکل بیان تولید شود؟ اگر محتوا را اصل ساخت قرار دهیم بدون آنکه فرمی را در نظر بگیریم، آیا این به جز یک پیام و یا شعار است که میتوان در تیتر روزنامه‌های خبری نیز باشد؟ و در اینجا ارزش هنر چه می‌شود؟ اصلا هنر یعنی نگاه و شکل بیانی جدید از هر چیزی که حتی بارها در مورد آن خوانده‌ایم و دیده‌ایم، هنر شکل بیان است و نه خود بیان و معنی‌اش و این فرم است که معنی را به وجود می‌آورد.

و البته باید به این مسئله دقت کرد که هر مدیوم فرم خود را می‌طلبد و درواقع باید شکل بیان هر مدیوم را شناخت. بعد از آنکه هنرمند تکنیک را فرا گرفت، حال این تجربه‌ی زیستن و نگاه و ذوق هنری است که با تکنیک ترکیب می‌شود و فرم را شکل می‌دهد. باید دقت کرد که شناخت تکنیک ابزاری برای کمک و رسیدن به فرم دلخواه است و صرف آن فرم نیست و استفاده‌ی بیش از حد آن نیز اثر را تکنیک‌ زده می‌کند. در این میان انیمیشن‌ها بیش از فیلم‌ها مستعد به تکنیک‌زدگی هستند خصوصا آثار کامپیوتری که بیشتر بر جلوه‌های بصری تاکید می‌کنند‌، تا خوش آب و رنگ جلوه کنند و مخاطب با آن جذب اثر شود که این در آثار امروزی بسیار دیده می‌شود. هرچند نگاه انتلکتی بر روی موج استاپ موشن‌ها سوار است اما دریغ از فرم ناب هنری و استفاده‌ی صحیح از تکنیک. و متاسفانه بسیاری هنوز فرق بین انیمیشن و فیلم و تفاوت‌های فرمی این دو مدیوم را نمی‌دانند. در انیمیشن محدودیت‌های واقعیت وجود ندارد و می‌تواند تغییرهای متافیزیکی در ساختار وجود داشته باشد و چرخه‌ی تخیل هر لحظه گسترش یابد، که این خود باعث می‌شود تا فرمی که هنرمند انتخاب کند به مانند آنچه که در فیلم زنده است نباشد و قواعد تغییر می‌کنند. به عنوان مثال اگر صحنه‌ای را در انیمیشنی می‌بینیم که پیانویی بزرگ بر سر گربه‌ای می‌خورد و بعد گربه تنها سرگیجه‌ای میگیرد و دوباره به راهش ادامه می‌دهد، حاصلش یک موقعیت کمیک است اما این صحنه میتواند شیوه‌ی بیانی مرگ بار برای یک فیلم زنده تلقی شود‌ و معنی صحنه را که با فرم خود ایجاد کرده به کل دگرگون کند. پس در انیمیشن به دلیل گریز از واقعیت فرم معناهایی را تولید می‌کند، که شکل بیانش با فیلم زنده فرق دارد، حال آنکه آن معناها در زندگی واقعی کاربرد دارند، مثلا در انیمیشن دیو و دلبر پیام این است که: زیبایی در درون انسان‌ها است و نه ظاهرشان و یا در فرار مرغی: مرگ در آزادی بهتر از زندگی در زندان است.

این ها پیام‌هایی هستند که به دنیای واقعی تعلق دارند، اما با شکل بیانی که در مدیوم انیمیشن به تصویر کشیده شده‌اند. و هنر انیمیشن دراین است که با فرم خاص خود و خلق جهان‌های فانتزی، پیام‌هایی را تولید می‌کند که در زندگی روزمره کاربرد دارند و می‌تواند طیف گسترده‌ای از مخاطب را راضی کند، از یک بچه تا یک فرد سالمند و این به دلیل ساختار فرا واقعیت آن است که هر مخاطبی با هر سنی جذب آن می‌شود، چون اساس آن بر رویایی تمرکز می‌کند که تقریبا همه در دوره‌ای از زندگی خود خصوصا کودکی این رویا پردازی‌ها را کرده‌ایم و تبدیل به یک نوستالژی دراعماق ذهنمان شده است، پس تصاویر انیمیشن که میتواند ریشه در کهن الگو‌های شناخته شده باشد که اتفاقا بسیاری از این الگو‌ها ساختاری فراواقعی دارند آنقدرها‌ هم برای یک فرد بالغ به دور از ذهن نیست و آن‌ها نیز در کنار بچه‌ها از این تصاویر فانتزی لذت می‌برند و حس همذات پنداری در آن‌ها نیز شکل می‌گیرد، البته این مستلزم آن است که به صورت درست فانتزی به نمایش درآمده باشد تا ساختار انیمیشن به درستی شکل گرفته و تاثیر واقعی خود را بگذارد. درواقع آثاری که سعی می‌کنند انیمیشن را به دنیای واقعی تعمیم دهند به مانند انومالیسا و یا مری و مکس، از ذات اصلی انیمیشن دور شده و نمیتوانند فرم درست این مدیوم را به خود بگیرند. وقتی با خود فکر میکنیم که این شکل بیان به راحتی میتوانست در فیلم زنده نیز ارائه شود، پس چه دلیلی دارد تا وقت و زحمت بیشتری برای ارائهی آن به صورت انیمیشن کشیده شود؟ در انیمیشن منطق جایی شکل می‌گیرد که فیلی با گوش‌هایش پرواز کند (دامبو) رباتی عاشق شود (وال.ای) شیر و گرازی باهم دوست شوند (شیرشاه) یا انسان زنده‌ای عشق را در دنیای مردگان بفهمد (عروس مردگان) و…..

اما وقتی در مورد فراواقعی صحبت میکنم به آن معنای سورئالی که در فیلم‌ها می‌بینیم نیست بلکه به معنای واقعی فانتزی است به عنوان مثال میکی موس ضمن آنکه خود یک شخصیت فانتزی است (موشی که کار‌های انسانی می‌کند) در موقعیت‌های عجیبی قرار می‌گیرد که یک کمدی اسلپ استیک به شیوه‌ی انیمیشن ایجاد می‌شود که حوادث غیر واقعی پشت سر‌هم برایش پیش می‌‌آید، به مانند مثال پیانو که در بالا زده شد، در اینجا موقعیتی که در دنیای واقعی دردناک است تبدیل به موقعیت خنده‌دار می‌شود. حال شاید سوال پیش بیاید که همه‌ی انیمیشن‌ها که در جهان تخیلی نیستند و این چنین موقعیت‌های فانتزی خلق نمی‌کنند؟ به عنوان مثال درجستجوی نمو که بنده آن را یکی از برترین انیمیشن تاریخ سینما میدانم و نقدی‌هم بر آن در همین سایت نوشته‌ام، شخصیت‌ها ماهی‌هایی هستند که در دنیای واقعی وجود  دارند و ماجرا نه در یک دنیای خیالی بلکه در اعماق اقیانوس‌ها می‌گذرد. در جواب این سوال باید گفت که این میزان فانتزی در این انیمیشن و امثال آن به صورت خیلی ظریف‌تر نهفته هستند. به غیر از آنکه ماهی‌ها صحبت می‌کنند موقعیت دچار تحولات فراواقعی  و کمیکی قرار می‌گیرد که فانتزی در دل آن نهفته، به عنوان مثال دو ماهی در میان سه کوسه که به خود قول داده‌اند که ماهی‌ها را نخورند سخنرانی می‌کنند! این به همان میزان فانتزی عمل می‌کند که خوردن پیانو بر سر یک گربه و زنده ماندنش، یا پلیکانی که غذایش ماهی است، ماهی‌ها را در گلویش می‌گذارد تا از دست مرغان دریایی نجات دهد. همه‌ی این‌ها  موقعیت‌های فانتزی هستند که کاملا فهم انیمیشنی پشتشان است و وقتی میگویم فانتزی به معنای واقعی، تنها به این معنا نیست که در جهانی خیالی خلق شود بلکه عواملی از جمله شخصیت پردازی، ساختار داستانی و رویارویی با حوادث می‌تواند موقعیت فانتزی هرچند در دنیای واقعی ایجاد کند و همه‌ی این‌ها در کنار استفاده‌ی درست از تکنیک و دانش کارگردان از فانتزی و مدیوم است که فرم درست یک انیمیشن را می‌سازد.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • aref says:

    آقای مترنم عزیز مثل همیشه آموزنده بود متنتون دم شما گرم 🙏⚘
    واقعا جای همچین متنهایی در تبیین دنیای انیمیشن و فانتزی و فرقها و شباهتهای فرمی و محتواییش با فیلم زنده خالیه و همین باعث میشه درک درستی از این مدیوم جدی و مهم وجود نداشته باشه

    • محمد علی مترنم says:

      سلام عارف عزیز
      ممنون بخاطر توجهت به این مقاله و این مدیوم جذاب که میدونم خودت هم به انیمیشن ها علاقه مندی و همانطور که اشاره کردی متاسفانه مقالات زیادی در این زمینه ها نداریم و هنوز انیمیشن آنچنان که باید جدی گرفته نمیشه

      • aref says:

        آقای مترنم عزیز درود بر شما
        بخاطر سواد سینمایی خیلی خوب و علاقه‌ و توجه جدی که به مدیوم انیمیشن دارید، من امیدوارم هرچه بیشتر از این دست مقاله‌ها از شما چاپ بشه چون منتقدهای قدیمی‌تر که هیچوقت این مدیوم براشون دغدقه نبوده و اگرم ی وقتی چیزی در باب بعضی انیمیشن‌ها نوشتن از روی این بوده که اون انیمیشن مخصوص بزرگترها ساخته شده با حرفهای سنگین و غیرقابل هضم برای بچه‌ها که مخاطب اصلی این مدیوم هستن، بخاطر همین امثال شما که سواد سینماییتون بالاست و انیمیشن براتون جدیه میتونن این خلا رو پر کنن برای مخاطب ایرانی چون واقعا ارزش این مدیوم خیلی بالاتر از چیزیه ک بهش پرداخته میشه