Cars 2 که پر هزینهترین قسمت از سهگانه انیمیشن «ماشینها» است، نه تنها ثابت میکند پر خرج بودن و پر زرق و برق بودن دلیلی بر ارائه یک اثر درست و حسابی نیست، بلکه نشان میدهد که حتی بزرگان نیز میتوانند اشتباه کنند. این اثر که آن را میتوان آغاز اشتباهات استودیوی پیکسار در دهه دوم قرن جاری دانست و به راحتی میتواند در میان بدترین آثار استودیو جای گیرد؛ از خورده پیرنگهای بسیار و بیخودی رنج میبرد که هیچ انسجامی در ساختارش ندارد. این نکته که جان لستر بزرگ، کارگردان این انیمیشن ملالآور است، وضعیت را بدتر میکند. کارگردانی که پیش از این با ساخت داستان اسباب بازی ۲ نشان داده بود که حتی در دنباله سازی نیز میتواند موفق عمل کند. اما در «ماشینها ۲» مسئله این نیست که اثر نتوانسته مایههای هنری داشته باشد، بلکه در قدم اول و بسیار مهم سرگرمی به مشکل خورده و باید گفت این قصه کشش و عمق لازم برای دو ساعت ماجرا را ندارد.
در این قسمت مک کوئین (اوون ویلسون) که پس از رقابتهای طولانی برای استراحت به رادیاتور اسپرینگ بازگشته به درخواست فرانچسکو برنولی (جان تور تورو) که خود را سریعترین ماشین جهان میداند به مسابقات گرند پریکس دعوت میشود. مسابقاتی که قرار است در سه کشور، ژاپن، ایتالیا و انگلستان برگزار شود و سریعترین ماشینهای دنیا در آن شرکت کنند. اما قصه اصلی این بار نه رقابت مک کوئین، بلکه ماجرای پشت پرده این مسابقات است. گروهی از ماشین قراضههای قدیمی به بهانه حمایت از هوای پاک و سوختهای طبیعی محصولی را عرضه میکنند که ماشینهای این مسابقات از آن استفاده کنند، سوختی که باعث از بین رفتن تعدادی از ماشینها میشود. ماتر (لری د کیبل گای) که حالا عضوی از تیم مک کوئین است، او را در این مسابقات همراهی میکند. در این بین ماموری به نام فین (مایکل کین) و همکارش به اشتباه ماتر را به عنوان یک جاسوس حرفهای میگیرند و از اینجا به بعد است که ماتر وارد ماجرایهای پلیسی و جاسوسی جیمز باند گونهای میشود که اصلا در حد و اندازهاش نیست.
قطعا این میزان پیچش و جاسوس بازیهایی که ارجاعاتی به فیلمهای معروفی چون جیمز باند یا ماموریت غیرممکن دارد برای مخاطب کودک غیرقابل درک است و از طرفی داستان و پیچشهای عاطفی آنقدر عمیق نیست که مخاطب بزرگسال را جذب خود کند. همچنین به حاشیه رفتن مک کویئن در این قسمت و پر و بال دادن به شخصیت ماتر به عنوان شخصیت اصلی لطمهای جدی به اثر وارد کرده است. همچنان اگر بخواهیم به جذابترین قسمتهای «ماشینها ۲» اشاره کنیم، همان قسمتهایی است که مک کوئین در آن حضور دارد و در واقع صحنههایی از مسابقات و کل کلهای مک کوئین و فرانچسکو است که مخاطب دوست دارد پیگیر آن باشد. اما وقتی با یک تدوین موازی به سراغ ماجرای مافیای سوختهای فسیلی و گیر و دارهای ماتر میرویم، آنجاست که باید بسیار تحمل کنیم تا شاید با کمی موقعیت کمدی که حاصل احمق بودن ماتر و تضاد آن با تکنولوژی فوق پیشرفته جاسوسی است، کمی سرگرم شویم. ماتر در قسمت اول با اینکه یک شخصیت مکمل عالی برای اثر بود و در کنار مک کوئین زوج جذابی را تشکیل داده بودند اما به هیچ وجه نمیتواند بار یک اثر دو ساعته را به دوش خود بکشد تا به عنوان قهرمان این قسمت قبولش کنیم. «ماشینها ۲» ملالآورتر و خامتر از آن است که جلوههای بصری درخشانش که نشان از هزینه و وقت هدر رفته سازندگانش دارد، بتواند نجاتش دهد. قصه هیچ عمق عاطفی و سیری در تحول شخصیتهایش ندارد، در حالی که در قسمت اول به این مورد به بهترین شکل ممکن پرداخت شده بود. در قسمت اول و در همان شهر کوچک رادیاتور اسپرینگ شاهد تغییر درونی مک کوئین و فهمش از زندگی بودیم و البته رابطه انسانی و عمیقی که بین او و شخصیتهای دیگر آن شهر برقرار بود که در اینجا جای خالی چنین روابطی کاملا حس میشود. هرچند به هم خوردن رفاقت مک کوئین و ماتر بهخاطر بیخبری مک کوئین و قضاوت او از وضعیت جاسوسی ماتر قرار است کمی با این کشمکشهای عاطفی بازی کند، اما این نوک زدن کوچک در سیل اتفاقات و اکشن و پر از زد و خورد فیلم کافی نیست و «ماشینها ۲» این بار به معنای دقیق کلمه و برخلاف قسمت اول، بسیار خشک و مکانیکی عمل میکند تا بیحسی حاصل از جهانش خیلی زود به فراموشی سپرده شود.
در آخر باید بگویم «ماشینها ۲» را با هیچ بند و تبصرهای نمیتوانیم به عنوان اثری خوب و یا قابل قبول از پیکسار و جان لستر که یکی از کاربلدترین کارگردانهای انیمیشن است قبول کنیم. این انیمیشن نه در مقیاس آثار خود استودیو بلکه در قیاس با کار هر استودیوی دیگری نیز ضعیف است. «ماشینها ۲» که پس از دنباله درخشان «داستان اسباب بازی ۳» اکران شد، با هزینهی گزاف ۲۰۰ میلیون دلاری و تبلیغات گستردهای که پشتش بود، نتوانست آنچنان که باید انتظار مخاطبانی که قرار بود برای اولین بار دنبالهای غیر از انیمیشن «داستان اسباب بازی» را ببینند راضی کند. و گویا این اثر پاشنه آشیلی شد که استودیو پیکسار که معمولا آنچنان اهل دنباله سازی نبود به این رویه روی بیاورد و در ادامه نیز چند اثر متوسط و ضعیف بسازد.
[poll id=”151″]
نظرات