پرنسس مونونوکه؛ «پرنسس مونونوکه» با تبیین خشم طبیعت و طمع بشریت گذاری بر رمانتیکهای حماسهای دارد و در نهایت از جملگی عناصر روایی و بصری در جهت دراماتیزه کردن مفروضاتِ اسطورهای و جهانشمول برخاسته از طبیعت بهره میبرد. انیمه پرنسس مونونوکه با پِیرَوی از جهانبینی تماتیکِ هایائو میازاکی سعی دارد به ساختار روایی خود علاوهبر قصهگوییِ هدفمند، موقعیتهایی حماسی و عاطفی را به شکلی هارمونیک به بدنه سناریو بیفزاید. شاکلهی تمهیدات بصری انیمه برای حماسهسازیهای مورد نظر میازاکی، بسیار خشن و هولناک است. میازاکی در این اثر خود با ردهای از طبیعت به نام انسان شوخی نداشته و حتی میتوان گفت قصد تنبیه آنها را دارد. وی با روانه کردن سویههای سورئال و سمبُلیک در ساحت تصویر و روایت جنبههای روانشناختی بشر در «مواجهه» با آن را به چالش میکشد. مواجههای که جهان را به جولانگاه خون و مرگ بدل میکند.
آشیتاکا جنگجویی است که در برابر تجاوز اهریمن به مردم خود ایستادگی میکند و با زخمی که از جنگ برمیدارد، دچار نفرینی عمیق میشود. او ناچار به ترک دیار شده و سفر اودیسهوار خود به دل جنگل را برای رسیدن به رستگاری از پیش میگیرد. در اولین گام از این سفر شاهد ناملایمات هستیم. جنگجوی ما به انسانهای خونخوار و حریص میتازد و با بیرحمی تمام آنها را تکه تکه میکند. ساز و کار مولفههای بصری به شکلی شتابدار و بیواهمه عمل میکند. در دنبالهی این سفر شاهد مرزهای آرام و دلنشین طبیعت هستیم.
میازاکی صلح را در سکوت و سکون طبیعتی ارائه میکند که در آن جامعه بشری وجود ندارد و از سخاوت آرامش را در کالبد ارواح کوچکی میگنجاند. ارواحی که در قد و قامت کودکانه خود با ذاتی معصوم از آشیتاکا استقبال میکنند.
با آشنا شدن آشیتاکا و سان کشمش انسانیت و طبیعت بالا میگیرد و تاکید میازاکی بر اندیشه چرک انسان با طبیعت افزوده میگردد. اندیشه گفته شده نیز در طمع انسان دیده میشود. میانهی ورطههای جنگخیز رابطه احساسی آشیتاکا و سان همچون چراغی است برای بشریت در تاریکیها. تعلق خاطری که میان این دو ایجاد میشود از تالیفات رمانتیک میازاکی نشأت میگیرد. رمانتیسم به بار آمده در پرنسس مونونوکه نیز متمرکز بر منطق درونمتنی اثر ( جنگ و جدال) شکل میگیرد.
سلوک شخصیت در پیرنگ حماسی اثر به شکلی تیپیکال پیرفتِ قهرمان و ضدقهرمان دارد، پیرفتی که اساسِ روند رستگاری در بدنهی دراماتولوژیِ انیمه است. انیمه پرنسس مونونوکه تمام محتویات درونمتنی خود را برای متقارن کردن با فضای بیرون جهان انیمه به وادی مدرنیته (سلاح و مواد منفجره)، امیال زننده بشریت و جسم والامرتبه طبیعت میبرد.
همسایه من توتورو؛ میازاکی نگاه چند وجهی خود بر رئالیسمهای جادوییاش را با اخلاقیات متفاوتی بیان میکند. همسایه من توتورو ساختاری روایی و کاملا برعکس با پرنسس مونونوکه دارد، اما در هر دو با رویکردی یکسان، تعاملات طبیعتِ فرا مادی و انسان را پیشه خود قرار میدهند. همسایه من توتورو صحبت از آرامش و صلحی است که میان زیست طبیعت و انسان رخنه کرده است. باد، باران و طوفان همگی با یکی شدن در رگههای زندگی مردم به شکل زیرمتنی قرار گرفته است. متن اصلی سناریو این انیمه بر محور دو کاراکتر با نامهای «مای» و «نوریکو» میچرخد.
این دو خواهر در پلات داستانی این انیمه غصهدار غیبت مادر خود هستند. مادر مای و نوریکو به خاطر بیماریاش در بیمارستان بستری است.
میازاکی از جادوی طبیعت دستی بر سر و روی این دو دختر میکشد و با نسبیت سازی میان موتیفهای زیستی و شخصیتیِ کاراکترها (ضعف، نیاز و خواسته) انیمه را به سمت ظرفیتهای خیالگونهاش سوق میدهد. بحثی که بر ضعف، نیاز و خواسته این دو کودک تاکید دارد در جهان ذهنیشان خلاصه میشود. نبود مادر و آمدن توتورو در کنار جادوهایش، جملگی در توالی سه اصل شخصیتیِ آنها خلاصه میشود. اما در اساس نمیشود به شکلی دستورالعملوار اقسام شخصیتی این دو را مقایسه کرد چرا که گسترهی روایت حاوی خرده موقعیتهایی است که به کاراکتریزه شدن مای و نوریکو انعطاف میدهد.
در سکانس برداشتی از محل ایست اتوبوس شاهد زیباییِ فضاسازی قالب بر میزانسن هستیم. بارش باران، نورپردازی تاریک و روشن، نقطهنظری که از نوریکو داریم و در آخر نمای فولشات و بیاد ماندنی از ایستادن توتورو و ماری روی شانه نوریکو که هارمونیِ تعلیقبرانگیز سکانس را تکمیل میکند. تعلیقی که از پس ملایمت و عطوفت ساختار فرمی اثر میآید.
ماری و نوریکو حفره زندگی خود را با جادویی بچهگانه، سمفونیک و باشکوه پر میکنند. توتورو پیامآور شادی
از جانب طبیعتی سرحال، زنده و شاداب است.
پس پناه دادن طبیعت به این دو کودک، منطق زیباییشناسیِ جادو همچون خانهای برای رویاسازی آنها میشود. رویایی که در مرز خیال و رویا زیست پرطراوت خود را در جنگلهای سبز تجربه میکند. به گونهای که فهم و درک محتوایی از اثر تنها در بستر و چگونگی زیست ماری و نوریکو خلاصه میشود.
نظرات
ممنون از نقد خوبتان ولی لطفا ساده نویس و استفاده از کلمات ساده رو بیشتر رعایت کنید تا خواندن نقدهایتان برای عمکم راحت تر باشد