در سالهای اخیر، هالیوود و کمپانیهای مطرح سینمایی توجهی ویژه به داستانپردازی بر اساس دنیاهای انتزاعی و تخیلی داشتهاند. این مسئله، به واسطهی برخورداری از پتانسیلهای بینظیر تصویری، در حوزهی انیمیشن نمودی دو چندان داشته است. اگر بخواهیم به صورت مصداقی این قضیه را بررسی کنیم، با نمونههایی فراوان مواجه میشویم: گاه دنیای اسباببازیها سوژه قرار گرفته است (داستان اسباببازی [Toy Story])، گاه به دنیای حیوانات توجه شده است (زوتوپیا [Zootopia])، گاه داستانپردازی بر مبنای دنیای ارواح رقم خورده است (شهر اشباح [Spirited Away]) و…. یکی از آخرین نمونههای خلق این دنیاها، در انیمیشنی موسوم به «فیلم شکلک» (The Emoji Movie) اتفاق افتاده است؛ انیمیشنی که علیرغم جالب بودن ایدهی محوریِ آن، چندان موفق نبوده است. با سینماگیمفا همراه باشید.
از همان لحظه که دستاندرکاران «سونی» اعلام کردند قرار است انیمیشنی با محوریت «شکلکها» (اِموجیها) توسط این کمپانی تولید گردد، خیل کثیری از علاقهمندان، خود را برای تماشای اثری بدیع و خلاقانه آماده نمودند. پس از طی شدن مراحل تولید، بالاخره انتظارها به سر رسید و در ۲۳ جولای ۲۰۱۷ (۱ مرداد ۹۶)، «فیلم شکلک» برای نخستین بار بر پردهی سینماها ظاهر شد. با شروع اکران، تماشاگرانی که مشتاقانه در انتظار تماشای یک اثر مفرح و شاخص بودند، فوج فوج روانهی سالنهای سینما شدند، اما پس از تماشای فیلم، بخش قابل توجهی از آنها ناراضی از سالنها خارج گشتند. تماشاچیان و منتقدان ناخشنود بر این نکته تأکید داشتند که «فیلم شکلک» دارای نقاط ضعف فراوان است. اما به راستی، کدام نقاط ضعف، باعث آزردگیِ خاطرِ طیفی از تماشاچیان عادی و اکثر قریب الوقوعِ منتقدان شده بودند؟ در ادامهی این مطلب، تلاش خواهیم کرد به این پرسش خلاصهوار پاسخ دهیم.
بزرگترین عیبی که منتقدان، متفق القول به آن اشاره داشتهاند، فیلمنامهی ضعیف اثر بوده است. با نگاهی دقیق، در مییابیم که مبنای شکلگیری فیلمنامه، بیش از آن که بر داستانی قوی و مخاطبپسند مبتنی باشد، بر راضی کردن حامیان و اسپانسرهای مالی فیلم استوار بوده است. آنچه مسلم است، سوژهی «فیلم شکلک»، به خودیِ خود، مستعدِ بهرهگیری از حامیان مالی قدرتمند بوده است؛ استفاده از اِسپانسر (چه آشکار و چه نهان)، فی نفسه چندان مشکلآفرین نیست، اما افراط در توجه به این قضیه، میتواند به کلیت اثر ضربات جبرانناپذیر وارد کند. ظاهراً دستاندرکاران سونی، در مراحل پیش تولید، با تعداد زیادی از تولیدکنندگان برنامههای تلفن همراه به توافق رسیدهاند و در ادامه، برای راضی نگه داشتن تمام آنها، مجبور به خدشهدار کردنِ بخش رواییِ «فیلم شکلک» شدهاند. از «توئیتر»، «اینستاگرام» و «فیسبوک» گرفته تا «ساوند کلود»، «دراپباکس» و «یوتیوب»، و حتی برخی از بازیهای موبایلی مثل «کَندی کراش» و «جاست دَنس»، هر یک از این خوان گسترده سهمی داشتهاند. تعدد این برنامهها و الزام فیلمنامهنویسان برای پوشش تمام آنها، باعث شده بخش عمدهای از زمان فیلم به اسپانسرها اختصاص یابد؛ در نتیجهی این امر، روایت داستان از چارچوب مطلوب و منطقی خود فاصله گرفته و به یک بستر اختصاصی برای ارائهی آگهیهای بازرگانی تنزل یافته است.
ضعف دیگر، به نحوهی شخصیتپردازی و چگونگی تعریف روابط عناصر داستانی باز میگردد. برای شفافسازی این بحث، بهتر است نخست به سراغ شخصیتِ محوری داستان یعنی «جین» برویم. تیم نویسندگان، شخصیت جین را کاملاً سطحی و یکلایه تعریف نمودهاند. این شخصیت، علیرغم برخورداری از ظاهری متغیر، باطنی کاملاً عادی و تکراری دارد. در سینمای امروز که قهرمانانِ اصلیِ آثار عمدتاً دارای شخصیتی چندلایه و پیچیده هستند، کاراکتری کاملاً معمولی و عاری از ظرافتهای روانشناسانه، در جذب مخاطب با مشکل مواجه خواهد بود.
در این میان، حتی دغدغهی اصلی جین، سهلانگارانه تعریف شده است. در شرایطی که بخشی از گروهِ هدفِ فیلم بزرگسالان هستند (با توجه به محتوا، جنس شوخیها و حتی ردهبندی سنی اثر)، زمینهسازی برای شروع سفر پرخطر قهرمان داستان، بسیار سستمبنا و خامدستانه طراحی شده است. در سراسر انیمیشن، جین تلاش دارد راهی بیابد تا با سرکوبی احساسات خود، تنها یک حالتِ چهره بُروز دهد؛ حالت چهرهای شبیه به حالتِ چهرهی پدر و مادرش. طبق فیلمنامه، در شهر «تکستوپولیس» (شهر شکلکها)، قانونی حکمفرماست که همهی شکلکها باید تکحالت باشند اما جین در این زمینه ناتوان است و کنترلی بر احساسات خود ندارد. نویسندگان فیلمنامه، همین مسئلهی پیش و پا افتاده را دستاویز قرار داده و از آن برای خلق گرهِ اصلیِ داستان استفاده کردهاند. با این رویکرد، شاید آنها توانسته باشند دغدغهی جین را برای گروهی از خردسالان توجیهپذیر جلوه دهند، اما به راستی، راهکار آنها برای توجیه و همراه نمودن مخاطبان بزرگسال چه بوده است؟ متأسفانه، نویسندگان هیچ گونه تدبیر و پاسخ مناسب برای این پرسش کلیدی نداشتهاند. تحت این شرایط، طبیعی است که طیف گستردهای از تماشاچیانِ بالغِ فیلم، نمیتوانند با گره داستانیِ اثر ارتباط برقرار کنند. اگر منصفانه به این قضیه بنگریم، باید به آن دسته از مخاطبان که بُنمایهی فیلم را سطحی و مُضحک توصیف نمودهاند، حق داد.
از شخصیت جین که گذر کنیم، به دو شخصیتِ دوست و همراه او میرسیم که از قضا، آنها نیز هیچ کدام توجیه چندان موجه برای همراهی با قهرمانِ داستان ندارند. ابتدا به کاراکتر «های-فایو» میپردازیم. های-فایو شخصیتی است که بارِ عمدهی طنزِ داستان بر دوش اوست. وی در شرایطی وارد ماجرای فرار و گریزِ خطرناک جین میشود، که طبق شرایط تشریح شده در فیلم، نیاز چندانی به این ریسکپذیری ندارد؛ او نه سابقهی دوستی و صمیمیتِ قبلی با جین دارد که بخواهد رفاقت به خرج دهد، و نه بیدست و پاست که نیاز به حمایت و کمک دیگران داشته باشد.
آن چه از داستان بر میآید، حاکی از این است که های-فایو به زیر و بم دنیای تلفن همراه بیش از هر شخص دیگر تسلط دارد؛ بر همین مبنا، او به عنوان راهنمایِ جین وارد قصه میشود تا راه و چاههای این جهان مجازی را به او نشان دهد. با تمام این احوالات، انگیزهی های-فایو برای همراهی با جین، چندان منطقی و مطلوب به نظر نمیرسد. آن چه در انیمیشن به عنوان انگیزه مطرح میشود، خلاصهوار از این قرار است: «های-فایو یک هَکر میشناسد← هکر میتواند حلّال مشکلات جین باشد← جین برای یافتن هکر به کمکِ های-فایو نیاز دارد← جین، های-فایو را وسوسه میکند تا در یافتن هکر به او مساعدت دهد← جین برای وسوسه نمودن های-فایو، این دلیل را مطرح میکند: هکر ممکن است بتواند زمینهساز کسب محبوبیت برای های-فایو شود← های-فایو با کسب محبوبیت، میتواند به تالار محبوبترین شکلکها وارد شود و در آن جا خوش بگذراند».
شاید در ظاهر، این روندِ انگیزهآفرینی چندان بد به نظر نرسد اما در این میان، نویسندگان فیلمنامه از یک نکتهی بزرگ غفلت کردهاند: «از یک سو، های-فایو شدیداً مشتاقِ ورود به تالار محبوبترین شکلکهاست و برای رسیدن به این خواسته، حاضر است دست به هر کاری بزند؛ از سوی دیگر، او هکری را میشناسد که میتواند زمینهسازِ دستیابی به این آرزوی بزرگ باشد؛ سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا های-فایو پیش از بُروز وقایعِ داستان، خود شخصاً به سراغ هکر مورد نظر نرفته است؟» علاوه بر این، چرا جین تلاش میکند برای همراه نمودن های-فایو، او را با نکتهای وسوسه کند که خودِ های-فایو به آن واقف است و حتی برای آن راهکار دارد؟ فراموش نکنید که حتی ایدهی مراجعه به هکر، از ابتدا توسط خودِ های-فایو مطرح میشود نه جین! تحت این شرایط، آیا نمیشد دلیلی بهتر و منطقیتر برای همراه نمودن های-فایو طرحریزی کرد؟
ممکن است پیش خود بگویید، ایراداتِ فوق بسیار سختگیرانه هستند و لزومی ندارد پیرامون منطق روایی یک انیمیشن این قدر مته به خشخاش گذاشت. در پاسخ به این ادعای احتمالی، توجه شما را به چند نکتهی مهم جلب میکنیم: ۱) «فیلم شکلک» با بودجهی بسیار گزاف ۵۰ میلیون دلاری ساخته شده است. ۲) سازندهی این انیمیشن، یک کمپانی بسیار بزرگ به نام «سونی» است. ۳) جمعی از برترین و مطرحترین نویسندگان، انیماتورها، صداپیشگان و… برای تولید این انیمیشن گِرد هم آمدهاند. ۴) عالیترین امکانات و تجهیزات فنی در اختیار عوامل تولید این انیمیشن قرار گرفته است. ۵) مخاطبان این انیمیشن، صرفاً کودکان نیستند؛ بخش عمدهای از تماشاچیان اثر، بزرگسالانی هستند که برای آنها، منطقِ روایی بسیار حائز اهمیت است.
با در نظر گرفتن نکات فوق، به سهولت در مییابیم که «فیلم شکلک» به هیچ عنوان یک اثر عادی نیست که ساده از کنار نقد آن بگذریم. بله، برای یک انیمیشن عادی که توسط یک کمپانی معمولی و با یک بودجهی متعارف تولید گشته، نقد سختگیرانه بیمعناست، اما اکنون شرایط به گونهای دیگر است. اگر با یک اثر عادی مواجه بودیم، به آسانی میتوانستیم انگیزهی همراهیِ های-فایو را خوشقلبی و مهربانیِ او تلقی کنیم؛ ولی هنگامی که با یک اثر بزرگ و مطرحِ رسانهای طرف هستیم، سخت میتوانیم باور کنیم که یک شخصیتِ بیخیال و بیقید و بند، تنها از سرِ خیرخواهی و نوعدوستی، داوطلبِ حضور در یک ماجراجویی خطرناک شود (برای پی بردن به میزان لاقِیدی های-فایو، کافیست به عیاشیها و بیمبالاتیهای او در سرزمینهای «کندی کراش» و «جاست دنس» توجه کنید). نکتهی تأسف برانگیز اینجاست که حلِ مشکلِ انگیزشیِ های-فایو چندان هم دشوار نبود و نویسندگان میتوانستند با یک ترفند ساده، این شخصیت را از بلاتکلیفی و بیانگیزگی نجات دهند؛ کافی بود آنها از همان ابتدای داستان، های-فایو را دوستِ صمیمی جین معرفی میکردند؛ آن گاه، هم بخشی از مشکلات روایی مرتفع میشد، و هم داستان توجیهپذیرتر به نظر میرسید.
همان طور که پیشتر اشاره شد، دیگر شخصیتی که در ادامهی داستان به شخصیتهای اصلی محلق میشود، هکری به نام «جِیلبریک» است. این شخصیت، باطناً یک شاهزاده است که از سایرین فاصله گرفته تا به شیوهی مورد علاقهی خود زندگی کند. زمانی که جین و های-فایو با جِیلبریک روبرو میشوند، او را در شرایطی مییابند که ظاهراً به خواست قلبی خود رسیده و در حال انجام کاری است که از آن لذت میبرد. تحت این اوضاع، همراهی او با جین چندان توجیهپذیر نیست، به خصوص که در طول سفر مجبور میشود کارهایی خلاف میل خود انجام دهد.
اگر نقدهای منتشر شده پیرامون «فیلم شکلک» را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه شویم که این اثر، از نگاه منتقدان، یکی از ناموفقترین آثار سال بوده است. حتی برخی از منتقدان پا را از این حد هم فراتر گذاشتهاند و آن را یکی از ضعیفترین انیمیشنهای تاریخ معرفی کردهاند؛ نظر این قبیل منتقدان شاید بیش از حد بیرحمانه باشد اما باید در نظر داشت که عواملی چون بودجهی هنگفت فیلم و اعتبار کمپانی سازندهی اثر، بر روی اتخاذ مواضع سختگیرانه بیتأثیر نبودهاند. از دیگر سو، فشار بر روی کمپانی سونی هنگامی بیشتر میشود که بدانیم بخش قابل توجهی از بودجهی فیلم، توسط اسپانسرهای فراوانِ آن تأمین شده است و مسئولین سونی چندان از لحاظ تأمین بودجه در مضیقه قرار نداشتهاند (به بیان عامیانهتر، از جیب خود چندان خرج نکردهاند). با تمام این تفاسیر، بر خلاف جمع کثیری از منتقدان، ما قصد داریم کمی لطیفتر و تعدیل شدهتر به این اثر نگاه کنیم. درست است که «فیلم شکلک» از تمام منتقدانِ سرشناس، نمرهی منفی و نامطلوب دریافت کرده، اما منصفانه که بنگریم، در مییابیم که یک سری نکات مثبت هم در فیلم نهفته است.
برخی از پیامهایی که در «فیلم شکلک» داده میشوند، لااقل برای مخاطبان خردسال، جنبهی مثبت و آموزنده دارند. «تأکید بر اهمیت دوستی» (اشاره به جایی که جین برای کمک به های-فایو خود را به زحمت میاندازد)، «تأکید بر اهمیت بنیان خانواده» (اشاره به جایی که پدر و مادر جین برای یافتن و نجات پسر خود خطرات را به جان میخرند و در نهایت اختلافات خود را کنار میگذارند)، «تأکید بر مسئولیتپذیری» (اشاره به جایی که پدر جین، مسئولیت مشکلات پسرش را گردن میگیرد)، و از همه مهمتر، «پذیرش همانچه که هستیم» با به عبارت دیگر «پذیرش هویت خود» (اشاره به پایان فیلم که جین تصمیم میگیرد هویت خود را حفظ کند و از شرایطش به نحو مطلوب بهره بگیرد)، از جمله پیامهایی هستند که میتوان برای آنها وِجههی مثبت در نظر گرفت. البته باز نباید فراموش کرد که حتی همین پیامها هم پردازش چندان حرفهای ندارند؛ با این حال، در بین خِیل کثیری از ایرادات، حضور همین جنبههای مثبت هم غنیمت است.
در خاتمهی بحث، اگر بخواهیم تمام جوانب «فیلم شکلک» را در نظر بگیریم، باید اذعان کنیم که این اثر به هیچ عنوان واجد شرایط یک انیمیشن عالی و سطح بالا نیست. با این حال، نمیتوان منکر این قضیه شد که از لحاظ تفریح و سرگرمیآفرینی (فارغ از جنبههای فنی)، تماشای «فیلم شکلک» (لااقل برای یک بار) آن قدرها هم خالی از لطف نیست. منصفانه باید گفت که برخی از شوخیهای فیلم، برای خنداندن سطحی، چندان بد نیستند. از دیگر سو، افرادی که شیفتهی رسانههای مجازی و برنامههای تلفن همراه هستند، شاید لحظاتی مفرح را با تماشای این انیمیشن تجربه کنند. شکل و ظاهر شخصیتها، موسیقیهای شاد و لحظات اکشنِ اثر نیز میتوانند برای خردسالان رضایتبخش باشند. با تمام این توضیحات، امیدواریم در آینده، از کمپانی معتبر سونی آثار بهتری را شاهد باشیم.
نظرات