روح طبیعت؛ نقد انیمیشن Spirit: Stallion of the Cimarron

6 January 2021 - 22:00

اگر کمی طعم جان فوردی را به چاشنی جک لندنی‌ اضافه کنیم؛ نتیجه‌اش می‌شود انیمیشن Spirit: Stallion of the Cimarron «اسپیریت: اسب سیمارون». کارگردانان: لورنا کوک و کلی اشبری کاری بزرگ را انجام داده‌اند که تنها در مدیوم انیمیشن ممکن بوده است. اثری که می‌شود آن را در جایگاه بزرگترین وسترن‌های تاریخ سینما قرار داد. اینبار «اسب» نه یک مولفه از ژانر یا مکملی برای شخصیت‌های انسانی، بلکه اصل سوژه و محوریت قصه را شکل می‌دهد. شخصیت اسپیریت که به معنای روح است و دلالتی به اصالت شخصیت و طبیعت حاکم آن دارد، در مقیاس بسط یافته  نشان از تازگی و روح بومیانی است که همواره در زمان مستتر بوده. و همانطور که در نریشن ابتدایی می‌شنویم، این سرزمین نه آغازی دارد و نه پایانی. توحش ماندنی نیست و طبیعت به راه خود ادامه می‌دهد. وقتی در یک انیمیشن می‌توانیم شاهد آن باشیم که بر خلاف جریان غالب بی‌طرف یا ضد سرخ پوستی، نقدی چنین تند و شجاعانه حاکم است که در دام شعار نمی‌افتد و آن را مستقیما بیان نمی‌کند، تنها باید به احترامش کلاه از سر برداریم و بگوییم دم همه سازندگان این اثر گرم.

Spirit: Stallion of the Cimarron

اما بگذارید وارد مناسبات انسانی عمیق اثر بشویم که باز جای ستایش بسیاری دارد. به عنوان مثال تلاش اسپیریت برای حفظ گله‌اش در مقابل شیرکوهی و یا تلاشی که همواره برای نجات اسب‌ها می‌کند. که هم در ‌لحظه‌ی فرار از اردوگاه شاهدش هستیم و هم زمانی که در غل و زنجیر در حال کشیدن قطار است. این ویژگی جا نزد و یکی مقابل همه که کمی‌هم یادآور شخصیت‌های هوارد هاکس است، یک رهبر دلسوز و شجاع را تداعی می‌کند که از هیچ کاری برای رسیدن به آزادی و وطن خود دریغ نمی‌کند. او آزاده است و جز برای نجات رفیق‌اش به کسی سواری نمی‌دهد. صحنه‌ای دیدنی در اثر وجود دارد. زمانی که شخصیت سرخ پوست که رفاقت عمیقی بین اون و اسپیریت شکل گرفته، میخواهد با انداختن پارچه‌ای سوار او شود. اسپیریت او را به زمین می‌اندازد و شروع به خنده می‌کند. اما وقتی دو سرخ پوست دیگر را می‌بیند که دارند به او می‌خندند با عصبانیت به سمتشان می‌رود. این لحظه‌ای در اوج انسانیت است که بعد از آن اسپیریت سرش را پایین می‌اندازد و به طرف رفیقش می‌رود تا در یک نگاه چشم در چشم که سکوتش پر از حرف است، به او بفهماند که سواری ندادنش از سر لجبازی یا تمسخر نیست. او جایگاه و اصالتی دارد که نمی‌تواند به آن تن دهد و توقع درک این موضوع توسط رفیقش را دارد. که دقیقا پس از همین صحنه‌ است که سرخ پوست به او می‌گوید: من سوار تو نمیشم و هیچکس‌هم نباید اینکار را بکند. و سپس اسپریت را برای همیشه آزاد می‌کند. نکته جالب که نشان از شعور کارگردانان اثر در این صحنه است، این مورد است که اسب ماده‌ای که اسپریت به آن علاقه دارد، کمی قبل از ادای این جملات توسط صاحبش از کادر خارج می‌شود. تا در آن غروب دل‌انگیز و موسیقی که کاملا با تصاویر مچ شده، این نمای توشات دو رفیق که هر دو به درک متقابل رسیده‌اند به یک احترام خاص  بدل شود.

Spirit: Stallion of the Cimarron

اما جا دارد از استفاده بینظیر سازندگان از موسیقی برای این انیمیشن‌هم یاد کنیم. موسیقی عالی هانس زیمر و همچنین قطعه‌های مختلفی از برایان آدامز که روح طبیعت را تداعی می‌کند کاملا با لحن اثر یکی شدند. انیمیشن اسپیریت برخلاف آنچه که در آثار کلاسیک دیزنی دیده‌ایم، شامل گفتگوی بین حیوانات نیست. تنها صدای نریشن که در واقع توضیحات قهرمان ما یعنی اسپیریت است، شنیده می‌شود. در اکثر مواقع تصاویر به حدی گویا است که گویی ما زبان اسب‌ها را می‌فهمیم و حس و حال آن‌ها را درک می‌کنیم!. و به همین دلیل نقش موسیقی که به آن اشاره کردم پررنگ می‌شود که در آن قسمت‌هم هارمونی خوبی میان تصاویر و موسیقی برقرار شده. در بحث تکنیکی نیز می‌توانیم از اسپیریت به عنوان اثری درخشان یاد کنیم. از همان هلی‌شات‌های ابتدایی و دوربینی که با چرخش‌های مختلف به دور سوژه که از عقابی در آسمان شروع می‌شود؛ که نشان از حس رهایی و آزادی در طبیعت است، تا صحنه‌های دویدن اسب‌ها و اکشن‌های جذاب همه به دقیق‌ترین شکل ممکن اجرا شده است. اسپیریت برخلاف کلاسیک‌های دیزنی بر روی کاغذ به وجود نیامده بلکه استدیوی دریم‌ورکز آن را با نرم‌افزار‌های سه بعدی خلق کرده که بی‌اشک برای حس رهایی و نمایش درخشان طبیعت کارکرد درست‌تری داشته. دوربین‌ها به حدی حرکات پیچیده‌ای را خلق کرده‌اند که سازندگان نمی‌توانستند آن‌ها را به صورت دستی خلق کنند و در انتخابی درست، آن را به صورت سه بعدی جان بخشیدند. از نکات دیگری که طراحان به آن دقت داشتند نوع رنگ شخصیت اول ما یعنی اسپیریت است. درحالی که اکثر اسب‌های دیگر با رنگ‌های تیره خاکستری و قهوه‌ای پر رنگ به نمایش در آمده‌اند. اما اسپیریت که از همان اول ویژگی‌های شخصیتی و شجاعتش نشان از تفاوت او با دیگر اسب‌ها دارد، با رنگی روشن‌تر خلق شده تا این تاکید بر تفاوت او با سایرین هم در شخصیت و هم در ظاهرش باشد.

Spirit: Stallion of the Cimarron

در آخر باید بگویم انیمیشن اسپیریت که اثری قدر ندیده و تا حدودی فراموش شده است، ویژگی‌هایی دارد که می‌شود بارها نگاهش کرد و از جزئیات تصویری و داستانی‌اش لذت برد. و جا دارد همانطور که در انتها آنتاگونیست فیلم یعنی کلنل برای قهرمان ما سری به نشان احترام تکان می‌دهد، ما نیز بعد از پایان سری به احترام سازندگان تکان دهیم و از آن‌ها متشکر باشیم که تجربه‌ای را برای ما خلق کردند که نه تنها در دنیای انیمیشن‌ها کم یاب است، بلکه اساسا در دنیای سینما کمتر اثری به مانندش وجود دارد.

و جدا از نقد اثر جا داشت یک تشکر ویژه از جناب هانس زیمر بزرگ بکنم بخاطر قطعه درخشان Young Hearts که در تمام طول نوشتن این متن، شور و حال اثر و طبیعت را به یادم آورد.

[poll id=”115″]

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • عارف says:

    سلام بر آقای مترنم عزیز و درود بر این سلیقه ناب 👌👏
    میدونید که عاشق این انیمیشن هستم و چقدر خوشحالم که نقدی برش نوشتید. در مهجوریت این اثر درخشان که اگر اشتباه نکنم این متن، تنها نقد فارسی بر این اثره.
    تاکید میکنم که این یکی از بهترین‌های فیلم‌های وسترنی هست که تابحال دیدم و شاید بهترینشون (لااقل بهترین فیلم از نظر نگاه به غرب وحشی و سرخپوست‌ها) چیزی در حد آثار درخشانی مثل ریوبراوو یا لیبرتی والانس …

    • محمد علی مترنم says:

      سلام عارف جان
      دقیقا همانطور که خودت هم اشاره کردی اثر مهجور مانده ای هست که ارزش بالایی برای دیدن دارد.
      ممنون از نظر

  • به تو چه کی گفته اسممو بخوانی says:

    عالی ترین فیلمی که دیدم