نابودی یا Annihilation ساخته جدید الکس گارلند که فیلمهایی همچون Ex Machina و Never Let Me Go را در کارنامه دارد؛ همانند نامش نابودکننده نیست بلکه با افکار شما بازی میکند و اگر وارد آن شوید، خودتان را در هرج مرج و جایجای دنیای عجیبش گم میکنید. همانند شیمر که باعث شد کاراکترهای قصه تا مرز افسردگی و شاید هم روانی شدن پیشروی کنند. اما اشتباه فکر نکنید، شیمر جایی مثل دنیای خواب و رویای Inception یا دنیای وارونه سریال Stranger Things نیست؛ بلکه شیمر تلفیقی از ویژگیهای همه اینهاست. شیمر همانند یک درخت کاج نیست که اگر آنرا در جایی بکاریم، باعث ازبین رفتن پوشش گیاهی آن شود. شیمر همانند فکری است که اگر وارد قلمرو ذهن انسان شود میتواند باعث تغییر خیلی چیز ها بشود، و این تغییر گاهی اوقات خوشی ها و گاهی اوقات سختیهایی به همراه دارد، شاید باعث ساخته شدن شخص بشود و شاید هم باعث نابودی او. نابودی درباره تغییری فراسوی باور ماست. همراه سینما گیمفا با نقد و بررسی فیلم سینمایی Annihilation باشید.
نابودی از یک روش قدیمی اما پرکاربرد برای پیشروی فیلم استفاده میکند که به بهتر شدن محصول نهایی کمک بهسزایی کردهاست؛ آن هم تغییر زمان در پیشروی است، یعنی فیلم بر اساس یک برنامه زمانی ثابت پیشروی نمیکند و به عبارتی داستان بعد از به وقوع پیوستن حوادث آغاز میشود و کل قصه از زبان لینا با بازی ناتالی پورتمن روایت میشود. داستان از ۲۰ دقیقه آغازین به ما میفهماند که با یک داستان علمی-تخیلی ساده و یک فیلم معمولی طرف نیستیم بلکه با فیلمی طرفیم که شاید رقیب شاهکارهایی همچون Blade Runner و Interstellar باشد. شاید مثل آنان نباشد اما ازهر لحاظ دست کمی از آنها ندارد. در اول مقاله گفته شد که شیمر تلفیقی از ویژگی های دنیای خواب و رویای Inception و دنیای وارونه سریال Stranger Things و دنیای امثال آن در فیلم های مختلف است. چرا؟
زنان قصه پس از ورود به محوطه شیمر ناگهان خودشان را وسط جنگل در حالی پیدا میکنند که رادارها و قطبنماهایشان کار نمیکند و به عبارتی به یاد ندارند که بعد از ورود به شیمر چه اتفاقی برای آنها افتاد و چگونه وسط جنگل افتادهاند. این ایده شباهت زیادی به تئوری خواب در فیلم Inception دارد، اینکه به یاد ندارند که خواب چه طوری شروع شده. یا دنیای وارونه در سریال Stranger Things که شباهت زیادی به شیمر دارد و درون آن با موجودات جدید و عجیب روبرو می شویم. اما همه اینها به هیچ وجه تقلید محسوب نمیشوند بلکه می توان چنین مواردی را الهام از ایده های مربوطه دانست.
دنیای درون شیمر خوش رنگ و لعاب است و گاهی بسیار زیبا. اما رمز و راز های پنهان درون آن لرزه بر اندام هر موجود زندهای خواهد انداخت. همانطور که گفتم دنیای شیمر همانقدر که جذاب و زیباست، خطرناک و مرموز نیز هست و در عین پذیرایی خوب از مهمانانش، به آنان آزار روحی و جسمانی نیز وارد میکند، چه بخواهد چه نخواهد؛ خیلی ها را تا پای مرگ پیش بردهاست و اگر هم نمیرند کاری میکند که آرزوی مرگ کنند.
فیلم با اینکه زمان کمی را برای روایت داستانش انتخاب میکند، در پردازش به شخصیتهایش به مشکل برنمیخورد و زمان کافی برای معرفی دنیایش به بیننده و روایت داستانش با شکل و حالت استاندارد انتخاب میکند. از طرفی به عنوان یک فیلم علمی-تخیلی بهانههای خوبی برای توجیه اتفاقات عجیبش دارد. خوشبختانه فیلم نه آنقدر تخیلی است که غیرقابل باور باشد و نه آنقدر واقعی جلوه میکند که دیگر علمی-تخیلی نباشد و این تعادل باعث شده تا با یک فیلم باورپذیر طرف باشیم.
گروه زنان از چندین دانشمند و سرباز تشکیل شده که هر کدام دارای اخلاق و رفتار متفاوت هستند و همین باعث ایجاد تنوع در فیلم شده است. هر کدام گذشته تاریکی را تجربه کردهاند و به عبارتی سختیهایی کشیدهاند. که شخصیت اصلی قصه یعنی لینا هم جزو این دسته محسوب میشود. سرپرست آنها دکتر ونترس است که یک روانشناس است. در واقع قبل از این گروه، گروههای زیادی به منطقه شیمر فرستاده شدهاند اما فقط شوهر لینا یعنی کین توانست زنده بازگردد که او هم در شرایط بسیار بدی قرار گرفت و همین بود که انگیزه رفتن به شیمر را به لینا داد.
فیلم در عین تخیلی بودنش داستان پیچیدهای را ارایه میدهد که نظیر آن در سینما بسیار کم است. نابودی ساخته یک ذهن خلاق است، چون ایده جدیدی را در سینما به اجرا گذاشت و به خوبی از آن بهرهبرداری کرد. ساختن داستانی پیچیده مسیر دشواری برای یک کارگردان است. متاسفانه فیلم بعضی اوقات پیچیدگی را با مبهم سازی اشتباه میگیرد و در روایت داستان به مشکل برمیخورد که به هر حال قابل بخشش است، زیرا چنین نقصی در فیلم بسیار کم دیده شده و به همین دلیل به راحتی قابل چشمپوشی است. به هر حال هیچ فیلمی کاملا بینقص نیست و همیشه اشکالات ریز و درشتی در آن دیده میشوند. از شاهکارهایی مثل Interstellar گرفته تا فیلمی مثل Annihilation که همین حالا در مورد آن صحبت میکنیم.
نابودی یک فیلم باورپذیر و هیجان انگیز است که داستانی پیچیده دارد و آن را به درستی روایت میکند و شاید یکی از آثار بسیار خوب سینما به شمار برود. خلاقیت و تنوع در داستان فیلم و شخصیتهایش باعث شده تا فیلم اصلا خستهکننده نباشد. فضاسازی فیلم کاملا جذاب و رنگارنگ است و با حس و حال شخصیتها همخوانی دارد. نابودی این توانایی را دارد که سلیقه فیلم دیدن شما را تغییر دهد؛ شاید هم دید شما را نسبت به سینما. نابودی تجربهای است که چه دوستدار سینما باشید چه نباشید شما را سرگرم خواهد کرد و مدتها ذهن شما را مشغول میکند.
نظرات