شخصِ «ییپ-من» (Yip-Man) از اساتید برجسته و نامآور یکی از سبکهای هنرهای رزمی در کشور چین -و هنگکنگ- به نام «وینگ-چون یا Wing-Chun» میباشد. ایپ-من که از پیشروان آموزش هنرهای رزمی در کشور چین نیز هست، مسبب عمومیشدن سبک رزمی خویش در سراسر چین و حتی بعدتر در جهان بوده است. وی همچنین در تعلیمدادن و انتخاب شاگرد سختگیر و گزیدهکار عمل میکرد (غالباً به دلیل و تبعیت از سنت آموزش در سبک وینگ-چون) اما شاگردِ شهیر و معروفی همچون «بروس-لی» را نیز تحت تعلیم خود قرار داده بود و بدین ترتیب این چهرهی برجستهی سینمای چین در هالیوود (بروس لی) از معدود شاگردان استاد «ییپ» بوده است.
حال پس از سالها یکی از کارگردانان سینمای چین به نام «ویلسون-ییپ» زندگینامه این استاد بزرگِ هنر های رزمی را به رشتهی تحریر در مدیومِ بصریِ سینما در آورده است و اولین قسمتِ کالکشنِ زندگینامهی او را در سال ۲۰۰۸ روانهی پردهی سینماها کرد که در ابعاد قابلتوجهی در سطحِ جهانی با بازخورد مثبت روبرو شد و موجبات شُهرهشدنِ بیشترِ این استادِ فقید و بخصوص بازیگرِ آن یعنی «دانی-ین» را فراهم آورد و این موفقیت همچنین باعث شد که «ویلسون-ییپ» (کارگردان) به یک قسمت از زندگینامه «استاد ییپ» بسنده نکند و طیِ یک دهه، چهار قسمت از آن را تولید و روانهی پردهی سینماها کند. هرچند که البته اقتباسِ زندگینامهای (بیوگرافی) از «ییپ-من» عیناً اجرا نشده (وفاداری صد-درصدی به بیوگرافی ندارد) و تغییراتی از سوی فیلمنامهنویسان در ظواهرِ قصهی وی در قسمتهای کالکشن اِعمال شده است. حال به بهانهی اکران چهارمین و آخرین قسمت از این کالکشن که به تازگی به اکران رسیده است، تصمیم گرفتیم تا نگاهی اجمالی اما جدّی و نقادانه از منظرِ اصولِ سینمایی به این کالکشنِ رزمی داشته باشیم و زوایای پرداختیِ آن را موردِ بررسیای کوتاه قرار دهیم؛ با سینما فارس همراه باشید.

«ییپ-من»؛ استاد هنرهای رزمیِ در سبک وینگ-چون

ییپ-من و شاگردش بروس-لی
.
Ip Man – 2008

Ip Man – 2008
اولین قسمت از کالکشن «ییپ-من» مهمترین و همچنین بهترینِ این مجموعهی رزمی میباشد؛ «مهم» از این منظر که اگر موفقیت این قسمت -که بر پایهی یک ساختارِ کیفیِ داستانی هست- نبود یحتمل دنبالهای هم از آن ساخته نمیشد. حال نه تنها سه دنبالهی مستقیم از آن روانهی پردهٔ سینماها شده است بلکه صحبت از اسپین-آف (مشتق) هایی از این مجموعه هست. از طرفی میگویم «بهترینِ» این کالکشن زیرا که در مقابلِ تمِ ناسیونالیستیای (ملیگرایی) که در تمامی قسمتهای کالکشنِ «ییپ-من» وجود دارد، تنها در این قسمت است که در ابعاد گسترده شعار و سانتیمانتالیسم (احساساتگراییِ کاذب) دیده نمیشود و همچنین قطبِ منفی که در قسمتهای بعدی در شماتیکیِ بشدت کاریکاتوریزه از فاشیسم (افراطیگرایی) به معرض دید در میآید، در این قسمت به خوبی در حد موجودیّتی تیپیکال (فرماندهی ژاپنی) ظاهر میشود.
از سوی دیگر وجه اساسی فیلم «ییپ-من» که در تمامی کالکشن ،مهمترین رکنِ «جذابیتِ تکنیکال» را به خود اختصاص داده است، «وجهِ رزمیِ» آن میباشد. وجه و شمایلی که میتوان گفت در طول کالکشن، جدیّت دوربین و دکوپاژ پیرامون آن حرکت میکند تا هم از طرفی مبارزاتِ رزمی واقعیتر به نمایش درآید و هم جذبهای ظاهری برای فیلم دست و پا کرده باشد. حال این وجه به بهترین شکل تنها در این قسمت است که دیده میشود زیرا در تیتراژِ ابتدایی فیلم و دیزالوهای پایانی و خوب آن، رزم را تاحدودی به خوبی در اختیارِ کارکترِ «ییپ-من» درمیآورد و از طرفی در مبارزهی ناسیونالیستیای که در اواسط فیلم با آن ده کاراتهکارِ ژاپنی رخ میدهد دوربین اوج دکوپاژ را برای «ییپ-من» پیاده میکند به طوری که بنظر بنده بهترین و جذابترین مبارزه در طول کالکشن و تمامیِ چهار قسمتِ آن، مربوط به این مبارزهی غرورمندانه و به خوبی شکلگرفتهی ناسیونالیستی هست، همچنین از بازیِ درست و خوبِ «دانی ین» نیز نباید چشمپوشی کرد، او به خوبی از پسِ کارکترِ خونسرد و -تا حدودی- کاریزماتیکِ «ییپ-من» برآمده است.
در مجموع قسمت اولِ کالکشنِ «ییپ-من» را میتوان اثری -با اغماض- دیدنی دانست هرچند که سمپاتیِ نسبتاً افراطیِ فیلمساز به «رزم» و «مبارزه» اجازه نمیدهد تا از «ییپ-من» پرسوناژیِ ناسیونالیست یا حقیقتاً استادِ رزمیکار خلق شود و این در مبارزهطلبیهای متداومِ فیلم مشهود است که این سمپاتیِ کاذب متاسفانه در قسمتهای بعدی (خصوصاً دوم و چهارم) افسارگسیخته شده و اثر را زننده میکند.
.
Ip Man 2 – 2010

Ip Man 2 – 2010
دومین قسمت از کالکشن «ییپ-من» متاسفانه در ورطهی افراطیگری افتاده و در هر دو قطب داستان (منفی و مثبت) به شعار، سانتیمانتالیسم (احساساتگراییِ کاذب)، فاشیسم (افراطیگرایی) و ناسیونالیسمِ باسمهای (ملیگرایی قلابی) رو آورده است؛ البته این سقوط در قطب منفی جایی که بریتانیاییها و در رأسشان ورزشکار و بوکسورِ بریتانیایی (توییستر) قرار دارد، بیشتر به چشم میآید. در واقع نمیتوان فاشیسمِ موجود در شماتیکِ «توییستر» و جلوتر استعمارگریِ بریتانیاییها را جزیی از خصایص آنها پذیرفت زیرا که نه تنها کلیشهای نمود پیدا کردهاند بلکه در تقابل با قطب مثبتِ فیلم نیز تاثیرگذاریِ حسّی ندارند. گویی که فقط هستند تا قطب مثبت عِرقِ ملیاش به خروش آمده و واکنش نشان دهد و متاسفانه فیلمساز این (واکنشِ تحمیلی) را در تمامیِ کارکترهای اصلی و فرعیِ چینیِ خود تحمیل میکند تا فقط درصدد نمایشِ تقابل ناسیونالیسم و فاشیسم باشد (بخصوص در مبارزهی پایانی) درحالیکه نمیداند این نوع روایتگری، فیلم را زننده و توخالی میکند تا جذّاب و دیدنی.

مبارزه دو استاد
Ip Man 2
اوضاع در قطب مثبت کمی بهتر است اما چینیها هم عرقِ ملّیشان ناشی از یک ساختارِ رواییِ صحیحِ داستانی نمیباشد، کاملاً آنی و کلیشهای واکنش نشان میدهند البته «ییپ-من» واکنشش شعاری نیست اما تاثیرِ حسی هم نمیگیرد زیرا با هیچیک از کارکترها حتی «استاد هنگ» (با بازی سامو هونگ) رابطهای عمیق و حفاریشده برقرار نمیکند. در واقع در زندگیِ «ییپ-من» نیز شاهد شکلگیریِ درامی جدّی نیستیم، نه تنگدستیِ نسبیاش، نه نقشِ استادی و تاسیسِ باشگاهِ رزمی و نه در نسبت با خانوادهاش (همسر یا برادرِ جانبازش). البته رگههایی از حفظ و اعمالِ روحِ چینی در مبارزه و تدریسش را در فیلم احساس میکنیم اما آن هم راهاندازِ درام در فیلم نمیشود.

مبارزه نهایی میان «ییپ-من» و بوکسور بریتانیایی «توییستر» در Ip Man 2
در مجموع میتوان گفت سمپاتیِ افراطی به رزم و مبارزه از سوی فیلمساز در فیلم اصلیترینِ عاملِ جدینشدنِ درام است. این سمپاتی از همان سکانسهای ابتدایی زمانیکه شاگردِ «ییپ-من» برای عضویت و البته سنجیدنِ مهارتهای استادش نزد وی میآید به چشم میخورد. گویی فیلمساز مدام و مدام تمایل دارد تا مهارتِ رزمیِ «ییپ-من» را به اثباتِ دیدگانِ مخاطب برساند و جذابیّت گذرای فیلمش را فقط و فقط در مبارزاتِ تکنیکال خلاصه کرده است درحالیکه نمیداند با اینکار در حال معدومسازی و نابودیِ درام در فیلمش میباشد.
.
Ip Man 3 – 2015

Ip Man 3 – 2015
اگر در قسمت دوم، رزم و مبارزاتِ رزمی بر روی خرده مقدمهچینیهایی شکل میگرفت و فیلمساز با شکلدهیِ سطحی -و بعضاً زننده- از کارکترهای دو قطب مثبت و منفی در فیلم، موجبات مبارزه پایانی را فراهم آورده بود، حال در قسمت سوم از مقدمهچینی (به جز قطبِ اصلیِ مبارزات یعنی دو استادِ سبک وینگ-چون) برای مبارزات خبری نیست اما در عوض فیلمساز، مبارزاتِ فرعیاش را آنی و ضربتی شکل میدهد؛ آنی همچون آن مبارزِ تایلندی که تنها شِماتیکِ ظاهریاش نشانی از بازیگر دارد و ضربتی نیز همچون حضورِ چهرهی شهیر و بوکسورِ بهنامِ آمریکایی «مایک تایسون» که در اولین نماهای کوتاهِ حضورش در فیلم و کارکردش در حد رییس و نیمچه بَد-منی بشدت کلیشهای، نشان میدهد که فیلمساز قرار است تنها از «چهره» و «نام» او در فیلم استفاده کند و در فیلمنامه نقشی برایش تدارک دیده نشده، هرچند که البته باید اذعان کرد مبارزهاش با «ییپ-من» دومین مبارزهی جذاب و دیدنی در طول کالکشن است که بازهم در آن شاهد بکارگیریِ صحیح و خوبِ دکوپاژ و تدوین در نمایش این مبارزه هستیم و در نگاه به این مبارزه میتوان به کاربلدیِ «ییپ-من» در هنرهای رزمی پی برد.

مبارزهی «ییپ-من» با بوکسور شهیر آمریکایی «مایک تایسون»
گفتیم که از مقدمهچینی برای مبارزه در این قسمت خبری نیست اما در عوض شاهد این هستیم که فیلمساز با شکلدهی یک خطِ داستانیِ ظریف و سطحی در ناجی و حافظبودنِ «ییپ-من» برای حفظِ مدرسهی محلهاش در مقابل نوچههای «مایک تایسون»، موجباتِ مبارزاتی با آن لات و لوتها را فراهم کرده است. از طرفی برای اولین بار در کالکشن شاهد کارکتری به غیر از «ییپ-من» هستیم که نیمچه داستان و روایتی برای آن در فیلمنامه تدارک دیده و تمهید شده است یا حداقل شاهد خلوتگزینی قابلتوجه از جانب فیلمنامه برای او هستیم؛ «سووم نونگ» کارکتری کمبضاعت که با پسرش زندگی میکند و البته همچون «ییپ-من» در سبکِ رزمیِ «وینگ-چون» مهارت دارد. اما درکل هنگامی که نگاهی جدی به پرداختِ حولِ این کارکتر میاندازیم حتی به سختی میتوان او را به عنوان کارکتری تیپیکال قبول کرد، دیگر پرسوناژ و شخصیتبودن او که بماند. تنها چیزی که از او میبینیم تمایلی خُرد به شهیرشدن و دست و پا کردنِ لقبِ «استادی» برای خویش است. میگویم خرد زیرا که پرداخت جدی در فیلمنامه پیرامون این میلش دیده نمیشود و تنها، کاربلدیاش در رزم را شاهد هستیم تا در پایان شاهدِ مبارزهای سطحی میان او و «ییپ-من» بوده باشیم [و البته همچنان میتوان تنها فینالِ مبارزاتی خوب و دیدنی را مربوط به قسمت اول و متعلق به مبارزه «ییپ-من» با فرماندهی ژاپنی دانست].

مبارزهی دو استادِ سبک وینگ-چون در Ip Man 3 (مبارزهی نهایی)
حال میخواهم به تنها نقطه قوتِ داستان در فیلم اشارهای کنم جایی که رگههایی از شکلگیری یک درامِ درست و انسانی را میتوان فهمید و احساس کرد؛ بله رابطهی «ییپ-من» با همسرش که در ابتدا در خطِ رواییِ محافظت از مدرسه کمی به چشم میآید اما زمانی قوت میگیرد که خبر ابتلا به سرطان از جانب همسر به گوش «ییپ-من» میرسد و ما در اینجا به دور از سانتیمانتالیسم، زوایایِ بهتری از مهربانی و عشق تحلیلرفته در سادهزیستی را از جانب «ییپ-من» مشاهده میکنیم و به او سمپات میشویم. در واقع این احترام به همسر و البته نیمچه کشمکش زیستی میان آن با وجهِ رزمیِ زندگیِ «ییپ-من» هرچند در ابعاد عمیقِ پردازشی، فرمی در فیلم ندارد -و نیز به دنبالش حسّی- اما با تثبیتِ وجوهِ تیپیک اما جدی از «ییپ-من» موجب نجاتیافتن از نقاطِ ضعف در فیلم میشود و به گونهای که حتی آن آخرین دیالوگ از «ییپ-من» مقابلِ «سووم-نونگ» در عینِ شعاریبودن ظاهریاش نشان از یک احساسِ دیدنی، سینماییشده و تاحدودی زیستشده میدهد و سومین قسمت از کالکشن را -با کمی اغماض- دیدنی میکند.
.
Ip Man 4 – 2019
قسمت چهارم و در واقع آخرین اپیزود از کالکشنِ «ییپ-من» که به تازگی در سال ۲۰۱۹ اکران شده است را میتوان یک وداع بشدت بد و ضعیف تلقی کرد که تصویرِ خوبی از این کالکشن برای مخاطب به جا نگذاشته است. میتوان گفت تمامی پاشنهآشیلهای قسمت دوم در این قسمت نه تنها تکرار شده بلکه تاحدودی دُزِ مصرفیِ آن نیز در این اپیزود بیشتر به چشم میخورد. در واقع پلاتِ (طرح کلی) داستان در فیلمنامه بسیار ناشیانه و آماتورگونه طراحی شده است؛ «ییپ-من» دچار سرطان (سر و گردن) شده و درحالیکه درگیری و مشاجرهای نیز با پسرش دارد برای یافتن مدرسهای جدید برای او (پسرش) عازمِ آمریکا میشود! متاسفانه خط داستانیای پررنگ و قابلتوجه به صورتی که راهانداز یک پیرنگ در داستان باشد، ابداً میان تقابلِ «ییپ-من» با پسرش نمیبینیم. فیلمساز با عاریهگیری (وامگرفتن) از رابطه نسبتاً درست و خوب «ییپ-من» با همسرش در پارتِ گذشته سعی دارد تا با احساساتگرایی و تکیه بر ترحمورزیای بشدت خوداگاهانه و به تبع متزلزل در کنار سکانسهای مبارزات، درام خودش را پیش گرفته باشد درحالیکه وجه رزمی در فیلم آنقدر بولدشده و البته شعاری پیش میرود که نمیتوان براحتی به این خرده روایتهای بیهوده توجهی کرد.
از طرفی نیز درگیری و تقابل «ییپ-من» با «انجمنِ استادانِ هنرهای رزمی» در محلهی چینیهای آمریکا و بخصوص «رییسِ انجمن» با شکل و نوع تقابلش در قسمت دوم هیچ تفاوتی ندارد و تنها با کمی تغییر در جزییات با همان غرورِ بادآوردهی استاد همسطحِ ییپ-من (استاد ژو) و خویشتنداریِ معمولِ «ییپ-من» مواجه هستیم.

مبارزهی کلیشهایِ دو استاد در Ip Man 4
اما مطابقِ انتظار مهمترین وجه فیلم، بخش رزم و مبارزات است که به امری متداول در کلّ کالکشن بدل شده است. حال با توجه به این اپیزود باید گفت که مبارزات با تزریق دُزِ بالای فاشیسم و نژادپرستی -همچون قسمت دوم- برای تزیینِ قطبِ منفی و همچنین واکنشِ بشدت احساسی و شعاری در شمایلِ ناسیونالیسم از جانب چینیها در قطب مثبت شکل گرفته است. از طرفی این اشتیاقِ بعضاً افراطی به رزم در این قسمت حالتی افسارگسیخته نیز به خود گرفته به طوری که سمپاتیِ قابلتوجه فیلمساز به شخصیتِ حقیقیِ «بروس-لی» که بذر ابتداییاش در مینی-اپیلوگ (مؤخره) قسمت دوم کاشته شده بود و در قسمت سوم در شمایلی افتخاری حضور پیدا کرده بود حال در قسمت چهارم -به پشتوانگی آن سمپاتی محسوس- در ابتدا اینطور برای مخاطب بنظر میآید که «بروس-لی» قرار است نقشی مهم یا حداقل محوری در این قسمت از کالکشن ایفا کند اما استفاده فیلمساز از او در حد شکلدهی یک مبارزهی از زیرِ بتّه به عمل آمده، حول پزدادن و تفاخر مهارتهای این شخصیتِ شهیر سینمای چین، نشان میدهد که فیلم حقیقتاً جز مباهات پیرامون این مبارزات چیزی در چنته برای ارائه ندارد.

کارکتر بروس-لی؛ کارکردی نمادین و دکوراتیو
نکتهی کوچک دیگری که در فیلم خودنمایی میکند، ازدیادِ کارکترهای فرعی میباشد به گونهای فیلمساز در حالتی مضحک گمان میکند با این کار نوعی خردهپیرنگ از روایتش شکل داده است درحالیکه فیلم در حداقلهای شخصیتپردازیاش مانده و خصوصا با هیولاساختنی زننده و تحمیل یک نژادپرستیِ افراطی به تمامی کارکترهای اصلی و فرعیِ آمریکایی، خود نیز به نوعی فاشیسم یا حداقل ناسیونالیسمی جعلی دچار شده است کماکه اینبار و در این قسمت پروایی از شعاردادنِ در بوق و کَرنا ندارد و این را بوسیله کارکتر «افسر بارتون» (با بازی چهرهی شهیر سینمای رزمی هالیوود یعنی «ایسکات ادکینز») در قطب منفی که به گونهای مضحک از هنرهای رزمیِ چینی اعلام انزجار میکند و خود را مقیّد به سبک کاراته -که ورزشی ژاپنی میباشد!- میداند درحالیکه یکبار هم از این نوع سبک در مبارزات خود استفاده نمیبرد، نشان میدهد و همچنین بوسیلهی کارکترِ «هارتمن» در قطب -مثلا- مثبت که تنها آلتیست تا بلندگوی ملیگراییِ باسمهای فیلمساز باشد تا در پایان نیز عملاً بیاید و شعار بدهد و شعار بدهد.

اسکات ادکینز؛ سرکردهی قطب منفی در Ip Man 4
در مجموع نیز مرگِ «ییپ-من» در پایان فیلم اگر احساسِ نوستالژیای هم از مخاطب برانگیخته کند قطعا به سبب این قسمت نبوده است بلکه اپیزودهای اول و سوم این کالکشن را تا حدودی دیدنی کرده است.
نظرات