سابقا وقتی صحبت از هویت مخفی و محرمانه میشد معمولا بحث در رابطه با کاراکترهایی مثل بتمن یا اسپایدرمن بود.این ابرقهرمانهایی سعی داشتند با این کار از زندگی شخصی خود و عزیزانشان دفاع کنند، ولی در این چند سال اخیر هویت مخفی بیشتر از اینکه یادآور ابرقهرمانها باشد مردم را به یاد سریالهای درام جنایی میاندازد، داستانهای در رابطه با معلمهای ساده که به طور مخفیانه و در غیاب خانوادهی خود به تولید مواد مخدر میپردازند و در جلوی آنها نقاب پدر مهربان را به صورت میزنند تا از هویت مخفیشان در برابر پلیس حفاظت کنند، یا قاتلین سریالیای که در تاریکی شب مانند یک حیوان وحشی به جان مجرمین خطرناک میافتند و آنها را تکه تکه میکنند و در روز نقاب برادر مهربان و کارمند ادارهی پلیس را به صورت میزنند. حالا زمان آن رسیده که بری برکمن (Barry Berkman) به رسم پیشینیان خود وارد مغازهی نقاب فروشی شود و چاقوهای خونینش را شسته و اسلحههایش را مخفی کند، سپس نقابش را انتخاب کرده و با احتیاط آن را به صورت بزند و در داستان زندگیاش به عنوان یک بازیگر تازه کار ایفای نقش کند.
معرفی سریال
سریال بری (Barry) در ژانر کمدی سیاه، جنایی و درام است که نخستین اپیزود آن در سال ۲۰۱۸ از شبکهی HBO بخش شد، شورانرهای این مجموعه بیل هیدر و الک برگ هستند، طول هر قسمت از این مجموعه حدود ۳۰ دقیقه میباشد و در حال حاضر دو فصل و ۱۶ اپیزود از این مجموعه منتشر شده است. در سوم اگوست امسال اعلام شد که فصل سوم این سریال نیز در دست ساخت میباشد و به زودی از شبکهی HBO منتشر خواهد شد. بازیگران این مجموعه بیل هیدر در نقش بری برکمن، سارا گولدن برگ در نقش سالی، هنری وینکر در نقش جین کوسینو و استیون روت در نقش فیوکس هستند، سریال بری در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ نامزد ۲۳ جایزه و موفق به دریافت ۶ امی شد.
خلاصهی داستان
داستان این مجموعه دربارهی یک آدمکش حرفهای به نام بری برکمن هست که به لسآنجلس سفر میکند تا به سفارش مافیا قتلی را انجام دهد، بری برای پیدا کردن تارگت تازهی خود وارد یک کلاس بازیگری میشود، در ادامه بری متوجه میشود که به بازیگری علاقه مند است و بخاطر همین تصمیم میگیرد که در لسآنجلس بماند و پس از اتمام ماموریتش به بازیگری بپردازد. در ادامه بری با اعضای مافیا به اختلاف میخورد و به همین دلیل سر راه او مشکلاتی ایجاد میشود که هویت مخفی او و جانش را به عنوان یک آدمکش در معرض خطر قرار میدهد.
«اگر همهی داستانهایی را که مربوط به آدمکشها یا به اصطلاح هیتمنها میشود را جمع کنیم تعدادش از مجموع آدمکشها در دنیای واقعی زیادتر میشود»، این جمله از زبان بیل هیدر یکی از شورانرهای این سریال در سال ۲۰۱۸ در موقع معرفی سریال بری گفته شد، نکتهی قابل توجه در این جمله این است که سازندگان این مجموعه توانستهاند از یک موضوع کلیشهای و تاریخ مصرف گذشته مثل آدمکشها، اثری جذاب و درگیر کننده در عین حال تازه و نوآورانه خلق کنند. در نگاه اول این سریال شبیه به اکشن کمدیهای همیشگی هالیوود به نظر میآید، ولی این سریال با ترکیب کلیشههای داستانهای آدمکشی با کمدی سیاه میتواند یک معجون اعتیاد آور درست کند که تمامی پیشداوریهای مخاطب را برهم میزند، کافی است تنها یک فصل از این مجموعه را تماشا کنید تا دیگر نتوانید از آن جدا شوید.
در گذشته با آثار جنایی و درامی مواجه شدیم که برای ایجاد یک نگاه واقعگرایانه به داستانهای پلیسیشان، مقداری چاشنی کمدی به داستان اضافه کردند؛ آثاری مثل بریکینگ بد و دکستر، در اینجا هم تماشای این مجموعه شما را به یاد این دسته از آثار میاندازد، این مجموعه همواره کلیشههای ژانر جنایی را به سخره میکشد و به آنها تیکه میاندازد، با این حال قادر است به خوبی دلهره را در دل مخاطبش ایجاد کند و میتواند در هیجان انگیز بودن یک سر و گردن از رقبایش بالاتر باشد، البته تفاوت بزرگ سریال بری با دیگر آثار مشابهاش از قبیل بریکینگ بد این است که در این مجموعه کمدی ژانر اصلی کار محسوب میشود، همین موضوع در ابتدا من را برای دیدن این سریال مردد کرد، چرا که شاید به اندازهی کافی خودش را جدی نگیرد و شاید اصلا نتواند هماهنگی و بالانس خوبی بین ژانرهای کاملا متفاوتش ایجاد کند، ولی بعد از دیدن یک فصل و در قسمت آخر به من ثابت شد که این مجموعه در ایجاد تعادل بین ژانرها نابغه است.
مجموعهی بری میتواند در یک صحنه مخاطبش که از وحشت به صندلی میخکوب شده است را بخنداند و در صحنهای دیگر مخاطبی که منتظر جوک و شوخی بعدی است را با یک حقیقت تاریک شکه کند و به واقعیت بازگرداند، علاوه بر این بری هیچوقت مانند آثار مارول صحنههای سنگین و احساسیاش را با یک جوک بینمک که وجودش در صحنه لزومی ندارد از بین نمیبرد و خراب نمیکند و به خوبی به فضا و حال و هوای داستانش مسلط است. همچنین میتوان گفت که کمدی بودن این سریال باعث میشود که بیننده با شخصیتها ارتباط عاطفی عمیقتری برقرار کند، به همین دلیل وقتی داستان جدی میشود و کاراکترها در معرض خطر قرار میگیرند مخاطب بیش از پیش نگران سرنوشت آنها میشود. به طور کلی این سریال در نگه داشتن بیننده پای تلویزیون شکست نمیخورد چه بخاطر کمدی جذابش و چه بخاطر داستان درگیر کنندهاش.
البته اگر بخواهیم منصفانه برخورد کنیم فصل اول این سریال در ابتدا کمی کند شروع میشود، داستان نیمهی اول فصل اول بیشتر به ستاپها و زمینه چینیها میپردازد و چند اپیزود ابتدایی کمی کمدیتر و لایتتر از بقیه اپیزودها هستند، سازندگان در اینجا سعی میکنند تا مخاطب را با کاراکترها و داستانهایشان آشنا کنند و در تلاش هستند که بیننده را برای ادامهی داستان آماده کنند. در نیمهی اول سریال ممکن است این ذهنیت برای مخاطب ایجاد شود که این مجموعه از ریسک کردن یا رفتن به جاهای تاریک هراس دارد و نمیخواهد شخصیتها را در تنگنا قرار دهد و آنها را به حداکثر پتانسیلشان برساند، تا اینکه نیمهی دوم فصل اتفاق میافتد و مجموعه برای اولین بار نقاب کمدی را از صورتش بر میدارد و از چهرهي سیاهش رونمایی میکند.
از نیمه دوم فصل یک بخصوص از اپیزود ششم، داستان به طرز حیرت انگیزی تغییر جهت میدهد و در اپیزودهای پایانی کمدی که تا الان ژانر اصلی سریال محسوب میشد به یکی دو صحنه بیشتر اختصاص پیدا نمیکند، در اینجا داستان حال و هوای جدیتری پیدا کرده و بیشتر به سمت ژانر جنایی متمایل میشود، در چند اپیزود پایانی این فصل تمام عناصر و زمینه چینیهای داستان به کنار هم میآیند و در یک فینال هیجان انگیز و پرتنش به پایان میرسند. اپیزود آخر فصل یک این سریال به قدری خوب کار شده که سازندگان میتوانستند آن را به عنوان قسمت پایانی کل داستان در نظر بگیرند و کار را همانجا تمام کنند، اصلا چطور میتوان از این بهتر شد؟ پاسخ این سوال را در فصل دوم میتوان یافت.
فصل دوم این مجموعه برعکس فصل اول که بیشتر کمدی بود بسیار جدیتر است، در این فصل بری هم از لحاظ عاطفی و روحی و هم از لحاظ قانونی و اجتماعی در تنگنای سختی قرار میگیرد، این فصل فضای دارکتری دارد با این حال یکی از بهترین و خندهدارترین قسمتهای کل سریال را نیز به خود اختصاص میدهد؛ که صحبت کردن دربارهی آن حق مطلب را ادا نمیکند و بهتر است خودتان آن را مشاهده کنید.
چند اپیزود پایانی فصل دوم نیز مانند فصل اول از تنش و هیجان بالایی برخوردار هستند و از لحاظ اکشن و مبارزات هم نسبت به فصل قبلی بسیار بزرگتر، پر سر و صداتر و خونینتر هستند، به طور کلی سریال در هر فصل در قمستهای پایانی به اوج خود میرسد و رضایت مخاطبی که یک فصل منتظر یک نتیجه گیری مطلوب بوده را به دست میآورد، در مورد صحنههای اکشن هم باید اشاره کرد که علاوه بر جذابیت بصری و خلاقانه بودن آنها، در پس هرکدامشان از نظر داستانی هم دلیل خاصی وجود دارد که یا به کاراکتر بری و کشمکشهای درونی و بیرونی او و یا به تم کلی داستان بر میگردد.
کاراکترها
سریال بری از کاراکترهای زیاد و متنوعی برخوردار است که هرکدامشان نقش مهمی در پیشبرد داستان اجرا میکنند، البته بجز کاراکترهای فرعی مثل هم کلاسیهای بری، با این حال سازندگان به خوبی به همهی شخصیتهای داستان؛ چه اصلی و چه فرعی، میپردازند و آنها را به مخاطب معرفی میکنند بخاطر همین جای تعجبی ندارد اگر در آینده و فصلهای بعدی یکی از این کاراکترهای فرعی نقش مهمتری را در داستان ایفا کند.
بخاطر ژانر کمدی این مجموعه، کاراکترهای اصلی داستان در نگاه اول یکسری شخصیت کارتونی و کمدی و تا اندازهای سطحی بنظر میآیند، شخصیتهایی که پارودی کاراکترهای کلیشهایه آثار جنایی هستند و بر این اساس نوشته شدهاند.
یک آدمکش حرفهای و غیرقابل توقف که در زندگی شخصیاش آدم گیجی است و به بازیگری علاقه دارد، یا یک رئیس مافیا که دست به هرگونه جنایتی میزند ولی آدم مودب و مظلومی است و از خشونت خوشش نمیآید، یا یک معلم بازیگری که با جدیت کامل شاگردانش را تعلیم میدهد ولی خودش هنوز یکبار هم موفق به بازی کردن به عنوان نقش اول در یک فیلم نشده، این عناصر متضاد در داستان باعث این شده که کاراکترها کلیشهای از آب در نیایند و هرکدام هویتی واقعگرایانه و بخصوص برای خود داشته باشند، همچنین این موضوع موجب این شده که مخاطب به راحتی با شخصیتهای داستان ارتباط برقرار کنند و به آنها اعتماد داشته باشد، به طور کلی نمیتوان از هیچکدام از شخصیتها متنفر بود.
بری شخصیت اصلی داستان تا اندازهای شما را به یاد دکستر مورگان از سریال دکستر میاندازد، بری سعی دارد زندگی خشونت آمیزش را پشت سر بگذارد و در کنار معشوقهاش با خوبی و خوشی زندگی کند، ولی گذشته و اطرافیان او و همچنین غرایزش به عنوان یک قاتل مانع رسیدن او به آرزوهایش که بازیگری و یک زندگی آرام است میشوند. بری بعد از بارها تلاش برای بیرون آمدن از منجلاب تاریک جرم و جنایت، همواره به قعر آن سقوط میکند.
بیل هیدر در نقش بری میتواند با موفقیت درگیریهای درونی و بیرونی این شخصیت را در موقعیتهای مختلف اجرا کند، البته در فصل اول و در چند اپیزود ابتدایی سریال، این بازیگر آنچنان کار خاصی انجام نمیدهد و به گفتهی خودش در آنجا هنوز درحال درک کردن و شناختن شخصیت بری است، ولی رفته رفته با گذشت هر اپیزود بازی او بهتر میشود و در فصل دوم به اوج خود میرسد. اجرای حیرت انگیز این بازیگر در نقش بری در فصل دوم منجر به برنده شدن او به عنوان بهترین بازیگر مرد سال مجموعهی کمدی در جشنوارهی امی میشود.
در مورد باقی شخصیتهای اصلی هم میتوان گفت که به خوبی به آنها پرداخته میشود و هرکدام علاوه بر آرک خود نقش مهمی در پیشبرد داستان و همچنین نقش مهمی در پیشرفت شخصیت بری به سمت تاریکی یا روشنایی دارند.
فیوکس همکار، همدست و از جهتی مدیر برنامهی بری است، کسی بری میتواند با او روراست باشد و تمام رازهایش در میان بگذارد و در کنار او خود واقعیاش را نشان دهد. فیوکس برای بری به مانند یک پدر یا عموی بزرگتر میباشد، ولی فیوکس علاوه بر دوستی با بری همواره از او و تواناییهایش سوءاستفاده میکند و با اینکه به مانند یک فرزند به بری علاقهمند است، همیشه او را در نیمهی تاریک زندگیاش نگه میدارد تا به اهداف خود برسد. همچنین استیون روت با بازی خوبش در این نقش با آن صدای هیمنوتیمز کنندهاش میتوانند به خوبی حس دوگانهی دوست و دشمن را القا کند.
از سمت دیگر کاراکتر جین کوسینو معلم بازیگری بری وجود دارد، کسی که همواره بری را تشویق میکند تا بهترینهایش را بیرون بیارود تا در حرفهاش بهتر شود و به آرزوهایش برسد، کوسینو پتانسیل بهتر بودن را در بری میبیند به او افتخار میکند، ولی او از نیمهی تاریک زندگی بری خبر ندارد و تنها چیزی که میبیند نیمهی روشن زندگی اوست، بخاطر همین بری نمیتواند با او روراست باشد و نقابش را از چهره بردارد.
بازی جذاب هنری وینکر هم در این نقش از خندهدارترین و سرگرم کنندهترین بخشهای کل سریال محسوب میشود، دیدن شخصیت او به مخاطب یادآوری میکند که این یک سریال کمدی است.
شخصیت سالی معشوقهی بری و بهترین بازیگر کلاس است، رابطهی سالی و بری نسبت به رابطهی بری با فیوکس و کوسینو خیلی پیچیدهتر و انسانیتر است، چرا که در بعضی جاها این دو شخصیت باعث نمایان شدن بهترینهای یکدیگر میشوند و در بعضی جاها باعث بیرون آمدن بدترینهای خود؛ هم به عنوان یک بازیگر و هم به عنوان یک انسان. رابطهي بری و سالی آن نقطهی خاکستری بین پاکی و پلیدی است که موجب بازگشت انسانیت به وجود بری میشود. همچنین میتوان گفت که سارا گولدن در نقش سالی از بهترین بازیگران مجموعه است و اجرای خیره کنندهای از خود بجا میگذارد.
حرف آخر
مجموعهی بری از آن دسته سریالهایی است که خیلی بیسر و صدا و بیحاشیه شروع شده و بعد از یکی دو فصل مثل بمب صدا کرده و خبرساز میشوند، درست مانند اتفاقی که برای بریکینگ بد افتاد. البته بری هنوز آن شناختی که لایقش است را به دست نیاورده. فعلا باید صبر کرد تا دید فصل سوم این مجموعه که به زودی منتشر خواهد شد چه واکنشهایی را دریافت خواهد کرد. با این حال همین دو فصل منتشر شده به خوبی ثابت میکنند که این مجموعه ارزش سرمایه گذاری و تماشا کردن را دارد و بیشک یکی از بهترین سریالهای حال حاضر تلوزیون است که لیاقت توجه بیشتری دارد.
[poll id=”186″]
نظرات
عالیه این سریال.حرف نداره