نقد و بررسی فیلم A Quiet Place – سکوتی برای زنده ماندن

15 July 2018 - 13:00

در آخرالزمانی که هیولاهای مرگبار با شنیدن صدایی به شما حمله‌ور می‌شوند، “یک مکان ساکت” همان چیزی است که به آن نیاز خواهید داشت. مدتی است که کمتر شاهد ایده‌های نو و خلاقانه در آثار ژانر ترسناک هستیم و اغلب فیلم‌های این ژانر تلاش دارند تا با عناصر کلیشه‌ای و ثابت شده‌ی خود مخاطب را درگیر خود کنند که گاهی در انجام این کار موفق و گاه ناموفق هستند. با این حال، هنوز محدود آثاری همچون A Quiet Place «یک مکان ساکت» وجود دارند تا بیننده‌ی را با ایده‌ و شیوه‌ی جدید و مخصوص خودشان مشتاق دیدن فیلم کنند. اما پرسش اصلی این است که جان کرازینسکی (John Krasinski) تا چه اندازه در انجام درست این کار موفق بوده است؟ با سایت سینماگیمفا (سینما فارس) در ادامه‌ی این نقد و بررسی همراه باشید.

موجودات ناشناخته و نابینایی که حس شنوایی بسیار قوی‌ای دارند، اکنون به دنیای انسان‌ها قدم گذاشته‌اند. سکانس آغازین فیلم ۸۹ روز پس از این واقعه رخ می‌دهد و پس از آن به جلو و ۴۷۲ روز بعد از هجوم هیولاها می‌رود. جایی که فیلم قرار است زندگی خانواده‌ی ابوت را در این دنیای جدید روایت کند؛ خانواده‌ای متشکل از پدر ( با بازی جان کرازینسکی)، مادر (با بازی امیلی بلانت)، دختر ناشنوا (با بازی میلسنت سیمندز)، پسر (با بازی نوآ جوپ) و البته پسر کوچک‌تر خانواده که خیلی زود و در همان سکانس اولیه توسط هیولا کشته می‌شود. فیلم درباره‌ی ارتباط این خانواده و تلاش آن‌ها برای زنده‌ ماندن در این شرایط دشوار است؛ در دنیایی که سکوتی عمیق حکمفرما شده است. علیرغم کم دیالوگ بودن فیلم، عشق و محبت موجود در میان یک خانواده به وضوح قابل مشاهده است. بخش عمده‌ای از این مسئله مرهون بازی بسیار خوب و حرفه‌ای بازیگران فیلم به‌وی‍ژه جان کرازینسکی و امیلی بلانت است. کرازینسکی و بلانت با ظرافت کامل نقش پدر و مادری که یک فرزند خود را از دست داده‌اند، به نمایش گذاشته‌اند و غم از دست دادن فرزند در رفتار و چهره‌ی پر دردشان مشهود است. دختر و پسر خانواده نیز حس خود را در فیلم به‌خوبی به مخاطبشان منتقل می‌کنند. به خصوص دختر خانواده که خود را نیز تا حدی برای مرگ برادر کوچکش مقصر می‌داند. انتخاب یک بازیگر ناشنوا برای ایفای نقش ریگان ابوت (دختر خانواده) تاثیر مثبت خودش را در فیلم نشان داده است. شیمی این شخصیت‌ها کاملاْ به دل مخاطب می‌نشیند و رابطه‌ی آن‌ها را بسیار باورپذیر و واقعی جلوه می‌کند. سکانس‌هایی مثل سکانسی که اعضای خانواده دور میز شام نشسته‌اند و دست یکدیگر را گرفته‌اند تا در سکوت به دعا مشغول شوند، همان چیزی است که روابط خانوادگی‌ شخصیت‌ها را در فیلم عمیق‌تر می‌کند و به آن‌ها معنای جدی‌تری می‌بخشد تا بیننده بداند صرفاْ قرار نیست با یک اثر ترسناک با هیولاهای عجیب و غریبش رو‌به‌رو باشد. کوتاه بودن فیلم باعث شده تا در آن شاهد سکانس‌های بدی نباشیم اما متاسفانه همین مسئله از آن سو باعث شده تا نتوانیم بیش‌تر درگیر روابط خانواده ابوت شویم و حتی مهم‌تر از آن، کوتاه بودن فیلم مانع شده تا ما کمی بیش‌تر با موجودات ناشناخته درون فیلم آشنا شویم. سوالات زیادی از قبیل چگونگی آمدن این هیولاها و سوالات بسیار دیگر در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود ولی فیلم به خاطر کوتاه بودنش پاسخی به آن‌ها نمی‌دهد و پاسخ به برخی از این پرسش‌ها را نیز به قسمت بعدی فیلم محول می‌کند.

در A Quiet Place «یک مکان ساکت» خانواده و شخصیت‌ها ارزش زیادی دارند اما با این حال تمرکز و هدف اصلی ایجاد تنش و اضطراب در تک تک سکانس‌های فیلم است. کاری که به نظر می‌رسد کارگردان با هوشمندی خود به‌خوبی توانسته از عهده‌ی آن بر بیاید. فیلم به‌درستی تعلیق را انجام می‌دهد و مخاطب را در مدت زمان فیلم درگیر یک هیجان و اضطراب خاص می‌کند و عملاً بیننده در کل جریان فیلم بر روی صندلی خودش میخکوب می‌شود. صدا همیشه در فیلم‌های ترسناک از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، حال در این فیلم که صدا و سکوت دو عنصر اصلی و محوری داستان هستند، کارگردان با زیرکی از این عناصر برای ایجاد هیجان بیش‌تر در فیلم استفاده کرده است. با توجه به طرح داستانی اثر، بیننده به‌خوبی می‌داند که با ایجاد صدای بلند باید منتظر هجوم هیولاهای دهشتناک فیلم و رخ دادن اتفاقات ناگواری باشد و این همان جایی است که ناخودآگاه ضربان قلبش تند می‌شود. در واقع، داستان این اختیار را به کارگردان داده تا هر صدایی را در فیلم به یک تهدید برای شخصیت‌ها و یک اضطراب برای مخاطب تبدیل کند.

فیلمبرداری دقیق A Quiet Place در ایجاد حس و موقعیت‌های مناسب هیجانی و ترسناک بسیار تاثیرگذار و کارآمد ظاهر شده است. نماهای مربوط به مزرعه درون فیلم از جمله‌ نماهای مهمی است که همواره حس خاص و منحصر به فردی را در این اثر به نمایش‌ می‌گذارد. علاوه بر فیلمبرداری، صداگذاری و موسیقی فیلم نیز همراه با فیلم دنبال می‌شوند و در مکان درست خودنمایی می‌کنند. همواره موسیقی و صدا در آثار ترسناک در مدیوم‌ بزرگی چون سینما تاثیر فراوانی داشته است و خود یکی از مهم‌ترین المان‌های ترساندن یا ایجاد تعلیق است. در این فیلم که سکوت نقشی کلیدی دارد، اجرای درست موسیقی در لحظه‌های مشخص تجربه‌ای ناب را رقم زده است. مارکو بلترامی در جایی که نیاز بوده ترس را با موسیقی انتقال داده و در جای دیگر حس و غم شخصیت‌های درون فیلم را بیان کرده است.

فیلم‌نامه ایده‌ی جدید و جذابی دارد و همین قضیه به فیلم در میان آثار هم سبکش طراوت و تازگی ویژه‌ای می‌بخشد. با این حال، A Quiet Place در فیلم‌نامه خود حفره‌های کوچک و گاه بزرگ داستانی دارد که در تضاد با ایده بکر داستانی عمل می‌کند و تناقضات عجیبی را در منطق داستان به‌وجود می‌آورد. با این تناقضات، چراهای زیاد و گوناگونی در ذهن مخاطب ایجاد می‌شود که داستان فیلم گاهی در پاسخ درست به آن‌ها باز می‌ماند. متاسفانه همین قضیه موجب شده تا در بعضی از سکانس‌های فیلم مخاطب به‌جای اینکه بیش‌تر در هیجان فیلم غرق شود، به این تناقضات داستانی فکر کند و آن هیجان لازم را از فیلم کسب نکند.

تلاش کرازینسکی در کارگردانی A Quiet Place «یک مکان ساکت» قابل تقدیر و ستودنی است. همانطور که پیشتر ذکر کردم، داستان فیلم حفره‌ها و تناقضاتی دارد که به اثر لطمه‌هایی وارد می‌کند اما این موضوع تا جایی پیش نمی‌رود که مخاطب دل‌زده شود و فیلم برایش قابل تحمل نباشد؛ بلکه همچنان می‌تواند از لحظات هیجان‌انگیز و پرتنش فیلم لذت کافی را ببرد. A Quiet Place یک فیلم جمع‌وجور و ساده‌ است که با وجود ایراداتش، به خاطر ایده‌‌ی خوب، کیفیت فنی و همچنین نقش آفرینی دیدنی بازیگرانش به اثری باارزش و تماشایی تبدیل شده است. اگر از علاقه‌مندان آثار ترسناک و هیجانی هستید، برای تماشای فیلم «یک مکان ساکت» درنگ نکنید، زیرا یک فیلم خوش‌ساخت با ماجرایی تازه‌ و سکوت خاص و عجیبی که کمتر مشابه‌ آن را در فیلم‌های اخیر دیده‌اید، در انتظار شما است.

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • akbarof says:

    اوه اوه عجب فیلمی بود هم ترس روانی داشت هم ترس ظاهری و انی لامصب یه فیلم اورجینال تو ژانر خودش بود.
    در فیلم های ترسناک دیگر شخصیت اصلی وقتی در تنگنا قرار می گیره جیغ و داد می کنه اما تو این فیلم شخصیت ها از این اپشن محرومند

  • سجاد فرازی‌مقدم says:

    یکی ازفیلم‌های مورد انتظار من در چند وقت اخیر. طوری که تریلر‌هاشو هم ندیدم تا لحظه به لحظه‌ش برام تازگی داشته باشه.
    اما در مورد خود فیلم:
    اسم فیلم «یک مکان ساکت» هست ولی اولین چیزی که در نما‌های ابتدایی فیلم خودنمایی میکنه صداست. صدای وزش باد ازمیان چمن‌زار‌ها، بهم خوردن در و پنجره‌ها و خش خش برگ‌هایی که روی یک خیابون متروک رو پوشوندن . همه‌ صداهایی که زیر جیغ و داد همیشگی و کرکننده شهر‌ها مدفون بودند و حالا دوباره فرصت نفس کشیدن پیدا کردن. حتی اولین مواجهه ما با شخصیت‌ها هم از طریق دیدن پاهای اونها و قدم زدنشون با صدای اغراق شده در یک داروخانه‌‌ سوت و کوره. کرازینسکی با هوشمندی ما رو از همون لحظات ابتدایی با دنیای اثرش آشنا میکنه، جایی که صدا مهمترین ، اولین و آخرین هست و سکوت حکمران جدیدشه. ازطرفی احساسات و درام هم درکنار شرح جهان ساکت فیلم، در همون دقایق ابتدایی وارد اثر میشن؛ همون لحظه‌ای که پسر چهار ساله‌ی خانواده اجازه برداشتن یک اسباب بازی رو پیدا نمیکنه. دیدن چهره پسربچه و مادر(امیلی بلانت) گویای تمام حس هر دو و اون لحظه‌ست( حتی بدون دیالوگ). اما کرازینسکی میخ آخر رو هم بعد از داستان اسباب بازی میکوبه و با یک سکانس تماشایی و شوکه کننده، طعم تنش و اضطراب رو هم به بیننده میچشونه و نشون میده که اولین صدا میتونه آخرین صدای هر فرد تو این امپراطوری سکوت هم باشه.
    همه‌ی اینهایی که گفتم تا قبل از نقش بستن اسم فیلم بر روی تصویره. تمام این ریزه‌کاری‌ها و جزئیات( نحوه صداگذاری برای دختر ناشنوا و … رو هم اضافه کنید) نوید یه اثر روغن‌کاری شده رو میداد، ولی هر چی فیلم جلو می‌رفت « یک مکان ساکت » نشون میداد که اتفاقا خوب روغن کاری نشده و بر خلاف اسمش، موتور فیلم پر از سر و صدای ناهنجاره!
    اولین متهم برای این سر و صدا هم فقط یک نفره: فیلمنامه! فیلمنامه‌ای پر از چاله چوله که فقط سوال ایجاد میکنه و هیچ پاسخی( هر چند جزئی) هم براشون نداره. نکته‌ای که هست اینه که تعلیق با ابهام فرق داره و این داستان در بسیاری از جاها بیشتر مبهمه تا پر از تعلیق. سوال ‌هایی که فیلم در ذهن من بیننده ایجاد میکرد که لحظه به لحظه هم به تعدادشون اضافه میشد عین یه پشه‌ی مزاحم که مدام دور دماغ آدم میچرخه، موجب این بود تا حواس آدم از اون بخش‌های نسبتا خوب اثر هم پرت بشه، و این موارد کمرنگ بشن یا اصلن دیده نشن. فقط به یه مورد( و شاید مهمترینشون) اشاره می‌کنم: هیولاها. اونا کورن و شنوایی بسیار عالی دارن. هیچ هوش برتری هم ازشون رویت نمیشه. خب، من هرچی فکر می‌کنم اینا بیشتر نفطه ضعف دارن تا قوت. شیر‌ها هم دید بهتری از آدم‌ها در تاریکی دارن. بویایی قوی‌تری هم دارن و زورشون هم بیشتره و تازه کور هم نیستن. پس بایدتا الان کل زمین رو تصرف می‌کردن، نه!؟ اینکه بگیم فیلم این موضوعات رو فدای بار درام اثر کرده، خودمون رو گول زدیم(البته تو اون بخش هم در ادامه، فیلم پر از لحظات کلیشه‌ای و شخصیت پردازی‌های سطحی هست و به جز چند سکانس، خیلی آش دهن‌سوزی نیست).بدتر اینه که بگیم این موارد موکول به دنباله احتمالی شدن.
    دیگه به دلیل طولانی‌تر نشدن نظرم، از ضعف ‌های بخش درام و احساسی ( خانواده‌ای که خیلی خانواده‌ی ملموسی نمیشه)و شخصیت‌‌پردازی اثر مثالی نمیزنم.
    اما با وجود اینکه«یک مکان ساکت» اصلا انتظاراتم رو برآورده نکرد، ولی اونقدر دلیل در ساختار فیلم هست تا بشه تا انتهاشو دید.
    کارگردانی خوب برازینسکی و ایجاد لحظات خوب پر تنش و استرس زا( هرچند گاهی مصنوعی) یکی ازدلایل هست. فقط کافیه دوربین برازینسکی رو ببنید که بدون رعشه گرفتن( برای ایجاد اضطراب کاذب) حس لحظه رو منتقل میکنه.
    و البته دلیل دیگر، هنرنمایی دلپذیر و درخشان امیلی بلانت د رفیلمه.
    ممنون از محمد زمانی عزیز برای نقد و بررسی

    • محمد زمانی says:

      خیلی خوشحال شدم بابت نقد کوتاهی که از فیلم نوشتی و نظرت رو گفتی.
      تقریباً موافقم. ضعف فیلم همون حفره‌های موجود در داستان هست اما با این حال به نظرم این قدر لیاقت و شایستگی داره که دیده بشه.

  • saeedj says:

    با سلام. با اینکه این فیلم عالیه فقط چندتا سوال برام پیش اومده. اون دوتا هیولای دیگه کجا بودند. مثلا موقع فشفشه ها سرو کلشون پیدا نشد.
    یا اون قسمت که پدرشون کشته شدن و اونا رسیدند پیش مادرشون، پسره درب ماشین رو بست صدا درست نشد؟
    یا مثلا اون وسیله تاب بازی که دائما صدا تولید میکرد چی؟ هیولاها از کجا میفهمید که سراغ کدوم صدا بره؟
    مدت ماندگاری یه صدا چقدر بود؟ مثلا اون پیرمرده توی جنگل رو کشت ولی جایی که زنه میخ توی پاش رفت هیولا داشت گیج میزد.
    چرا موقعی که هیولا میومد لامپها علامت میدادند(خاموش و روشن شدن لامپ در آخر فیلم).