باغی از کلمات، تداعی کننده داستان پسری ۱۵ ساله به نام تاکائو است که آرزوی یک طراح کفش شدن را در سر میپروراند. پسری که بی حد و اندازه عاشق باران است و در روزهای بارانی از رفتن به مدرسه امتناع میکند و به باغی زیبا در دور از شهر میرود تا بتواند بر روی ایدههای کفش خود کار کند و از بوی باران و صدایش لذت ببرد. در یکی از روزهای بارانی، وقتی که تاکائو به باغ میرسد، دختری جوان به نام یوکینو را در آنجا میبیند. تاکائو و یوکینو بدون آن که متوجه شوند به هم علاقهمند میشوند و این جرقهای است برای شروع محوریت اصلی داستان که بیش از هر چیزی مخاطب را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
همه ما در زندگی خود حداقل با یکی دو باور غلط برخورد کردهایم که از قدیم ماندهاند و همه هم بدون هیچ دلیل و منطقی آنها را قبول میکنند. اما باغی از کلمات سعی دارد به ما نشان دهد که شاید وقت آن رسیده که یک قدم به سمت جلو برداریم و از این باورهای غلط تا حدودی دور شویم. در فصل سرد پاییز و زمستان، وقتی هیچکس از وضعیت هوا خبر درست و حسابی ندارد، با آمدن باران، بسیاری از قرارهای پیاده روی و بیرون رفتن لغو میشوند و بیشتر مردم ترجیح میدهد که در خانه خود بشینند و به اصطلاح از صدای باران لذت ببرند. اما تاکائو از این قاعده پیروی نمیکند و در روزهای بارانی، هنگامی که باران جانی دوباره به طبیعت و آسمان میدهد، به باغی در وسط شهر رفته و از صدای زیبا و آرامش بخش باران لذت میبرد. حسی که شاید خیلی از مردم هنوز آن را درک نکردهاند. تاکائو و یوکینو با هم حدود ۱۵ سال اخلاف سنی دارند. اما باز هم هیچکس و هیچ چیز جلودار عشق نیست و وقتی که در اعماق وجودی انسان شکل بگیرد، از بین بردن آن کار راحتی نیست. درست در همین بخش از داستان است که به یاد یکی دیگر از باورهای غلط انسانها میافتیم. “در عشق باید به سن و سال هم توجه کرد” باور غلطی که شاید در پی آن چندین هزار دوستی به هم خورده است و کاری زشت تلقی میشود. باغی از کلمات سعی دارد بگوید که سن در دوستی فقط حکم یک عدد را دارد و نباید زیاد به آن توجه کرد و هرچقدر هم که جامعه سعی بر تاکید کردن آن داشته باشد، باز هم نباید به آن توجهی کرد. تقصیر جوانان نیست که بهم علاقهمند میشوند، چیزی که گریبان گیر همه میشود عشق است. تاکائو و یوکینو بی آن که خودشان متوجه شوند، درگیر قضاوت و حرفهای دیگران شده و از مسیر اصلی خود دور میشوند و درست در این بخش است که باغی از کلمات میگوید: “توجه به قضاوت و سخنان دیگران میتوان منجر به نابودی زندگیتان شود.” تاکائو پسری عاشق طراحی کفش است و یوکینو دختری که زندگی نسبتاً سخت و غمانگیزی دارد و سعی میکند از هر راهی آن را فراموش کند. شخصیتها هرکدام مکمل دیگری هستند و هر کدام سعی میکنند با یکدیگر از طریقی ارتباط برقرار کنند، یکی از طریق تقسیم غذا و صبحانه و دیگری از طریق طراحی کفش. باغی از کلمات به معنای واقعی “عادت کردن به یکدیگر” را به تصویر میکشد. در طول انیمه وقتی شاهد تغییر فصلها از پاییز و زمستان به بهار هستم، شخصیتها بیشتر از هر وقت دیگری غمگین شده و برای رسیدن دوباره پاییز و تجدید دیدار لحظه شماری میکنند. داستان انیمه در عین سادگی خود، تا ساعتها پس از اتمام آن، شما را درگیر خود میکند.
باران برای خودش نقش یک موسیقی کامل را در انیمه ایفا میکند و به قدری زیبا ساخته و پرداخته شده است که بیننده با خود گمان میکند درون آن فضا قرار دارد و درحال گوش دادن به صدای باران از چند متریاش است. فضای انیمه در بیشتر بخشها عاشقانه و بارانی است. بیشتر انیمه را شاهد بوسه زدن باران به گلبرگها و شاخهها به دریاچه هستیم و این دلیلی است که باید بیشتر از هر چیزی دیگری به تماشای انیمه بنشیند. طراحی محیط به بهترین شکل ممکن انجام شده است و تمامی عوامل دست به دست هم میدهند و محیطی را خلق میکنند که نظیرش را در کمتر انیمهای شاهد هستیم. طراحی چهره شخصیت و به خصوص لبخندشان به همراه باران، به پدیدهای فراموش نشدنی تبدیل میشود که تا مدتها در ذهن مخاطب خواهد ماند. نمایی که انیمه از شهر و باغ نشان میدهد همانند یک بوم نقاشی زیبا و کامل است و تنها کاری که در مقابل آنها میتوانید انجام دهید، فشردن کلید Space یا همان مکث است. هنری که انیمه در طراحی محیط به رخ مخاطب میکشد، از هر نظر کامل است و حتی میتوانید با استفاده از آنها یک آلبوم عکس دیجیتال هم برای خودتان درست کنید تا همیشه از آنها لذت ببرید. انیمه فقط در بخش طراحی از باران استفاده نکرده است و وقتی که انیمه در بعضی از بخشها موسیقی خود را قطع میکند، جای خودش را به باران داده و آن همانند یک موسیقی، لذتبخش و آرامشبخش عمل میکند. ریتم آرام پیانو، در بیشتر بخشهای انیمه یافت میشود و به قدری زیبا و دلنشین است که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد به آن گوش نسپرد. باران و صدای پیانو، ترکیبی شگفت انگیز که گوشهایتان را حدود چهل دقیقه نوازش میکند و گوش سپردن به آن از هر نظر یک ضرورت محسوب میشود تا این که معنای واقعی موسیقی متن را درک کنید.
باغی از کلمات انیمهای که شاید در ابتدای تماشایش، آن را بیهوده و خسته کننده خطاب کنید. اما پس از مدتی، وقتی که وارد جریان اصلی داستان و فراز و نشیبهای زندگی هر شخصیت شوید، متوجه زیبایی هرچه تمامتر آن خواهید شد. باغی از کلمات دید شما را نسبت به باورهای غلطی که این روزها وارد زندگی همه شدهاند تغییر میدهد و باعث میشود دیگر از هرچیزی که در اطرافتان میبینید به راحتی رد نشوید و معنای واقعی لذت بردن از چیزهای کوچیک و ساده درک کنید. کافی است برای مدت کوتاهی چشمانتان را هنگام تماشای باغی از کلمات ببنید و فقط و فقط به صدای بارانهایش گوش کنید، تا متوجه شوید باران لذت بخشتر از آن است که تا به حال فکر میکردید. شاید نتوانید تعاملی که بین صدای باران و موسیقی آرام انیمه وجود دارد و آن حسی که به مخاطب منتقل میکند را در انیمههای امروزی پیدا کنید. حسی که فضای انیمه به شما منتقل میکند فراموش نشدنی و به یادماندی است، به قدری که هر وقت اسم باغی از کلمات را میشنوید اولین موردی که درون ذهنتان پدیدار میشود آن حس زیبای هنگام تماشای انیمه است. باغی از کلمات، حتما ارزش بیش از یک بار تماشا را دارد. پس از زندگی روزمره خودتان کمی دور شوید و با فکری باز به تماشای آن بنشینید.
نظرات
هر حرفی تو دلم بود از این انیمه رو شما زدید.. واقعا عجیب این انیمه زیبا بود، هر دقیقه دوست داشتی تمام نشه،یه جوراییی میشه گفت زیباترین چهل و پنج دقیقه ای بود که میشد گذروند… ممنون به خاطر نقدتون .
اگر یه نقد مستقل از Steins;gate هم بنویسید خیلی عالی میشه .
سلام. ممنون از این که مطالعه کردید.
چشم توی لیست قرارش میدم.
تشکر از همراهیتون.
مثل یک شعر بود این انیمه، یک شعر زیبا
احتمالا باورتون نمیشه. از وقتی این انیمه رو دیدم روزای بارونی میرم بیرون.
معتاد انیمه هستم برای همین خیلی کم بیرون میرم. 😅
اختلاف سنیشون ۱۲ سال بود نه ۱۵ سال ☺️ ممنون از نقدتون