این هفته قصد داریم اندک مقداری از بدنهی اصلی سینمای پُرطمطراق هالیوود و فیلمهای ابرقهرمانی بلاکباستری فاصله بگیریم و دو فیلم خُوشساخت، ساختارمند و درعینحال کمتر شناختهشدهای را مُعرفی نماییم که احتمالاً در مسیر باتلاقی و سیلابی این سینمای کلیشهای پُرهزینه، گموگور و مدفون و یا بهتر است بگویم که به فراموشی و نسیان جانفرسایی سپردهشدهاند و حال که این سیلاب افسارگسیخته فرونشسته و آرامش نسبی برقرارشده است، این فراموششدگان به شکل تراژیک و غمافزایی در لابهلای این گلولایهای چسبنده پدیدار شدهاند و چه ایدهای از این بهتر و چه فُرصتی از این مُغتنمتر که این فیلمها را از جایگاه فراموشیشان بیرون آورده و با زُدودن آلودگی و گردوغباری که ناجوانمردانه پیرامون آنها را فراگرفته است، همچون آثاری تازهساخت و کاملاً شناختهشده، آنها را در معرض نمایش و مُعرفی دوباره قرار دهیم؟! اگر مُوافق این ایدهی کمنظیر هستید بنابراین برای معرفی فیلمهای این هفته، با ما همراه باشید.
- نام لاتین فیلم: The Survivalist
- نام فارسی فیلم: مُصمّم به بقا
- سال تولید: ۲۰۱۵ میلادی
- کارگردان: استفان فینگلتن
- بازیگران: میا گوث، مارتین مککان و اُلون فوئر
فیلم مُصمّم به بقا، روایت مورمورکنندهای از کشمکشها و تنازع بقای انسانهای درمانده و بازماندهای است که در دنیایی ازهمگسیخته و بهغایت ازهمپاشیده، برای زنده ماندن تاآخریننفس و رمق، میجگند و داستان صریح، کرختکننده و رُعبآوری است که دشواریها، مُصیبتها و محنتهای زندگی در دنیایی نابودشده و عاری از هرگونه لطافت زیبای انسانی، اخلاقیات و اعتماد راستین را به نمایش میگذارد. مُصمّم به بقا، بدون شک یکی از صریحترین و درعینحال واقعگرایانهترین فیلمهای سبک پساآخرالزمانی چند سال اخیر است که با صرف کمترین بودجه و هزینهی مُمکن و فارغ از داستانپردازیهای پُرپیچوخم و مفهومپردازیهای بصری عقیم و بیحاصل، بهخوبی توانسته است تلخی آزاردهنده، صراحت گزنده و وحشت مُستهلککنندهی زیستن در دنیایی ازهمپاشیده را به تصویر بکشد و حس مُشمئزکنندهی تنهایی و درعینحال سوءظن و پارانویا نسبت به دنیای پیرامون و انسانهای بیگانه را به بهترین شکل مُمکن ترسیم نماید.
مُصمّم به بقا، یکی از پدیدههای شگفتانگیز، استثنایی و درعینحال مهجور و ناشناختهی ژانر خیرهکنندهی آخرالزمانی است و برخلاف بیشتر آثار این سبک که با بهرهگیری کلیشهای و افراطی از جلوههای ویژهی اعصابخُردکن، موجودات عجیبوغریب بهظاهر ترسناک و داستانپردازیهای بهغایت کسلکننده و رنگورورفته، سعی در ارائهی روایتی پُرپیچوخم و تنشزا دارند، فیلم مُصمّم به بقا، توانسته است با اتکا بر شخصیتپردازی ساختارمند، فضاسازی واقعگرایانه و داستان سیّال خویش، به آن چیزی که برای سایر فیلمها آرزو و هدف دستنیافتنی است، بهراحتی آب خُوردن دست یابد و چنین دستاوردی برای یک فیلم کمهزینهی مُستقل، نهتنها فرآیندی فُوقالعاده بلکه امری شُکوهمند است و درنهایت باید بگویم که فیلم مُصمّم به بقا، به گمانم باوجود پایانبندی تراژیک و مالیخولیایی که دارد، در ژرفای مفهومی روایت خود، همچنان توانسته است اُمیدواری سرشت تلخ بشر و سماجت مُصّرانهی او برای بقا و زیستن ـ به هر قیمتی ـ را به تصویر بکشد و از این چشمانداز، مصمّم به بقا اثری قابلاحترام، خُوشساخت و بهغایت جسورانه است.
- نام لاتین فیلم: Transsiberian
- نام فارسی فیلم: قطار سیبری
- سال تولید: ۲۰۰۸ میلادی
- کارگردان: برد آندرسون
- بازیگران: وودی هارلسون، بن کینگزلی، کیت مارا و امیلی مُورتیمر
فیلم قطار سیبری، درام دلهُرهآور/جنایی خُوشساخت، پُرفرازونشیب و درعینحال خیرهکنندهای است که همچون فضای یخزده، سوزناک و بهغایت کرختکنندهی فیلم، برای لحظات و ثانیههایی هرچند اندک، میتواند خون جوشانِ درون رگهای مُستهلکشدهی تماشاگر را از شدت تنش و تعلیق تا مرز انجماد و یخزدگی پیش ببرد. فیلم قطار سیبری، داستان سردرگم و گیجکنندهای است که عمدتاً در فضای کلاستروفُوبیک و مُتشنّج قطار زواردررفته و فرسودهای که کورمالکورمال در سرزمینهای برفی و لمیزرع سیبری در حال پیشروی است، روایت میگردد و داستان زنوشوهری ازهمهجابیخبر و مُکافاتزدهای است که ناخواسته در ماجراهای مرموز مافیایی بهغایت خشن و هُولناکی گرفتار میشوند.
قطار سیبری، داستانپردازی پُرپیچوخم، ابهامآلود و گاه کسالتباری دارد که مُمکن است در وهلهی نخست تماشاگر بختبرگشته را اندک مقدار دلزده، خوابآلود و بیحُوصله نماید اما خُوشآهنگ شدن ریتم روایت در نیمهی دوم داستان که با گرهگشایی منطقی و هدفمند از ابهامات داستانی در یکسوم پایانی فیلم همراه میشود، سبب میگردد که درنهایت، تماشاگر راضی و خُشنود، تماشای فیلم را به پایان برساند و همین موضوع، یک امتیاز برجسته و تحسینبرانگیز است.
فیلم قطار سیبری، به کارگردانی برد آندرسون، اثر مالیخولیایی و بهغایت ساختارمندی است که به مدد داستانپردازی مُنسجم و هُنرنمایی خوب بازیگرانش بهخصوص امیلی مُورتیمر و بن کینگزلی، توانسته است در آفرینش یک اتمسفر و فضای خفهکننده، رُعبآور و مخوف مُوفق باشد و شیوهی روایت داستان، هرچند در ثانیهها و لحظاتی اندک، از تبوتاب و نفس میاُفتد اما آنقدری اساس بُنیادین فیلم، نظاممند و جذّاب، ساختهوپرداخته شده است که بتواند تماشاگر را تا به انتها روی صندلی خود میخکوب سازد و همین موضوع در کنار جذابیّت نسبی پایانبندی فیلم، قطار سیبری را در زُمرهی آثار مُوفق و آبرومند سینما قرار میدهد.
نظرات