- نام لاتین فیلم: The Light Between Oceans
- نام فارسی فیلم: چراغی میان اُقیانوسها
- سال تولید: ۲۰۱۶ میلادی
- کارگردان: درک سیانفرانس
- بازیگران: مایکل فاسبندر، آلیشیا ویکاندر و ریچل وایس
فیلم خُوشساخت چراغی میان اُقیانوسها، روایت پُرفرازونشیب بهغایت دراماتیک و احساسگرایانهای است که از حیث مفهومپردازی مُحتوای روایت، دستکمی از یک تراژدی مالیخُولیایی تمامعیار ندارد و از این چشمانداز افسُردهوار، چراغی میان اُقیانوسها، اثری تحسینبرانگیز و بهغایت پرداختشده جلوه مینماید. از ترکیب و آمیختگی هُنرمندانهی قصّهای کمنظیر و بدیع، شخصیتپردازی نظاممند و باورپذیر کاراکترها و همچنین نمایش چشمنواز و واقعگرایانهی بازیگران، معجون هدفمند و اندیشمندانهای به وجود آمده است که باعث میشود بهراحتی و سُهولت هُوشمندانهای، چراغی میان اُقیانوسها لقب شایستهی یکی از بهترین درامهای چند سال اخیر سینمای مُستقل را نصیب خود کند و این رویداد بُهتآور، حقیقتاً شگفتآور و درعینحال غمانگیز و فرساینده رُخ مینماید و به شکل پوچگرایانهای به ما یادآوری میکند که در دنیای بیدروپیکر و ازهمپاشیدهای زندگی میکنیم که چنین فیلمهای ساختارمند و حیرتانگیزی، اینچنین ناشناخته، مهجور و گُمنام باقی میمانند.
چراغی میان اُقیانوسها، از آن دست فیلمهای مُستهلککننده و غمافزایی است که پایانبندی تلخ و گزندهی آن، مُمکن است نتیجهای جز دلشکستگی و اندوه بیپایان تماشاگر نداشته باشد و شالودهی تراژیک آن، همچون دردی جانکاه و طاقتفرسا، قلب تماشاگر را همچون سنگی بر سینه، بفشارد اما بااینوجود، چراغی میان اُقیانوسها، چنان روایت موزون و خُوشآهنگی ارائه میدهد که داستان بیشیلهوپیله اما مُنسجم آن، همچون امواج آرام و درعینحال کرختکنندهی اُقیانوس تا به انتهای تراژیک روایت، تماشاگر را با خود همراه میسازد و به ناگاه در پایانبندی مالیخولیاییاش، به شکل غافلگیرکننده و کوبندهای، او را به ژرفای گردابمانند خود، میکشاند و این اتفاق، همان غم نهفتهای است که سرانجام در سکانس پایانی، بهمثابهی زخمی مُضمحل و کُهنه، سر بازکرده و تماشاگر را در اندوه بیپایانی فرومیبرد. درنهایت باید بگویم که فیلم چراغی میان اُقیانوسها، اثر کمبها دادهشدهای در این زمانهی وانفسای سینمای لجامگسیختهی هالیوود است که ارزش هُنری و معناشناختی آن را باید تماشاگران فهیم و کُهنهکار سینما بدانند نه طرفداران پاپکُورن به دست سینمای تجاری!
- نام لاتین فیلم: Biutiful
- نام فارسی فیلم: زیبا
- سال تولید: ۲۰۱۰ میلادی
- کارگردان: آلخاندرو گونزالس ایناریتو
- بازیگران: خاویر باردم، ماریسل آلوارز و ادوارد هرناندز
فیلم زیبا، به معنی واقعی کلمه اثری سرتاسر سیاهی، یأس، نااُمیدی و فروپاشی روانشناختی است. زیبا، فیلم پوچگرایانهی بهغایت مُشمئزکنندهای است که انگار فقط برای عذاب دادن تماشاگر، فرسودن دلخراش ژرفای روان او و به نمایش گذاشتن فلسفهی هیچوپوچ و میانتُهی زندگیِ مُکافاتزدهی انسان ساختهوپرداخته شده است. فیلم زیبا، برخلاف اسم مطبوع، جذّاب و خوشایندش، قصّهی مورمورکننده، دلمُرده و ازهمگسستهای است که در فضایی مالیخُولیایی و روبهزوال، روایت میشود و فضاسازی هُولناک و گاه سورئال فیلم، در اندک لحظاتی چنان افسارگسیخته و زهرآگین میشود که تماشاگر غمزده و رنجور را از شدت وحشت، سردرگم و پریشان میسازد.
زیبا، بههیچوجه روایتی چشمنواز، دلچسب و ملودرام نیست بلکه اثر مُستهلککنندهای است که همچون دماسنجی، صرفاً آستانهی تحمل، بُردباری و سرسختی روانشناختی انسان را در برابر موج خُروشان بدبختیها و سیاهیهای محض زندگی میسنجد و داستانی است که به ما یادآوری مینماید زندگی واقعی و آن چیزی که پیرامون ما میگذرد، صرفاً مُردابی مُکافاتزده و رنج تراژیکی از دشواریها و محنتهای بیپایان است نه یک روایت خُوشرنگولُعاب از زیباییها و گاه شگفتیهای عاشقانه و دراماتیک.
از ترکیب و آمیختگی خلّاقانه و فکورانهی نمایش ملموس و تکاندهندهی خاویر باردم، فضاسازی افسُردهوار و نیهیلیستی، روایت و داستانپردازی فرساینده، موسیقی شُکوهمند و درعینحال محزون گوستاوُو سانتایولالا و البته کارگردانی بینقص و فُوقالعادهی آلخاندرو گونزالس ایناریتو، معجون کمنظیری پدید آمده است که از یکسو نمیتوان از آن بهعنوان شاهکار یادآوری نکرد و پیشنهاد اجباری و مُصّرانهی تماشای آن را نداد و از سوی دیگر، این حجم بادکرده و چسبنده از نکبت، تعفّن و سیاهی در این فیلم، مُمکن است برای هرکسی قابلتحمّل نباشد. به گمانم اگر در این روزهای کرختکننده و کسالتبار، احساس افسُردگی و غم میکنید، فعلاً بیخیال تماشای این فیلم بشوید و از سوی دیگر، حتّی اگر حال خوب و سرزندهای نیز دارید، بازهم بیخیال شوید و نشاط و شادابی کمیاب و سرخُوشانهی خود را بهسادگی تباهِ این فیلم نکنید. همین و بس!
نظرات