قطب بزرگ دنیای انیمیشن سازی یعنی شرکت والت دیزنی، مدتی است به فکر احیا کردن عناوین محبوب و خاطرهانگیز خود افتاده و انیمیشن های قدیمی خود را وارد دنیای سینما کرده و به نوعی آنها را بازسازی میکند. کتاب جنگل و سیندرلا را میتوان از جمله فیلم های جدید این شرکت بزرگ دانست که با عرضۀ دوبارۀ خود برروی پردۀ نقرهای سینما، خاطرات طرفداران پرتعداد دنیای افسانه های والت دیزنی را زنده کردهاند. دیزنی در تازه ترین اقدام خود، تصمیم به بازسازی انیمیشن خاطرهانگیز و شاهکار خود یعنی Beauty and the Beast را در قالب یک فیلم سینمایی گرفته است. حتی اگر از تمام وجوه خوب و بد این فیلم هم چشم پوشی کنیم، Beauty and the Beast در گیشه هم سر و صدای زیادی راه انداخته و دلار های زیادی را روانۀ جیب این شرکت کرده است. این فیلم در سادهترین تعریف، یک روایت تکراری از داستان بسیار زیبای قدیمیاش در کنار آواز های گوشنواز و جلوه های بصری ویژه را به طرفداران خود تحویل میدهد و خبری از یک گام بزرگ در زمینۀ فیلمسازی این شرکت نیست. حتی شاید بتوان دیو و دلبر را یک سر و گردن پایینتر از دیگر فیلم های این شرکت دانست. در ادامۀ همین مطلب نگاهی به این فیلم خواهیم انداخت و نکات خوب و بد آن را بای کدیگر بررسی میکنیم. با سینما گیمفا همراه باشید.
بیل کاندن، در جایگاه کارگردانی که در زمینۀ خلق فیلم های موزیکال تجربه دارد، بازسازی خوب و مطلوبی از انیمیشن دیو و دلبر را آماده کرده است. اما فیلم در فیلمنامهاش دارای نقص هایی است که مانع از تبدیل شدنش به یک بازسازی عالی میشود. اگر کمی با نگاهی تیزبینانه حوادث و ماجراهای فیلم را تماشا کنید؛ بیشتر از همه، نحوۀ شکل گیری رابطۀ بین بل و دیو شما را آزار میدهد. بل که در ابتدای آشناییاش با دیو به عنوان یک گروگان در قلعۀ آن زندانی میشود، پس از گذشت مدت زمانی کوتاه و بدون هیچ تعامل و آشنایی خاصی، یک دل نه صد دل عاشق دیو میشود. پرداختن به شکل گیری رابطۀ میان بل و دیو بیش از هرچیزی باید در کانون توجه فیلمنامهنویسانی قرار میگرفت که اصلا به این موضوع توجه نکردهاند.
مطمئنا از ماجرای اصلی و خط داستانی فیلم باخبر هستید. روایت داستان در فیلم هیچ تفاوتی با انیمیشن سال ۱۹۹۱ آن ندارد و حتی کوچکترین اتفاقات با همان جزئیات در فیلم بازسازی شدهاند و تنها در برخی موارد تغییراتی جزئی به خواست خود سازندگان شکل گرفتهاند. داستان فیلم مربوط به دختری به نام بل با بازیگری اما واتسون است که در ازای آزاد شدن پدر پیرش از چنگال یک دیو، در قلعۀ همان دیو زندانی میشود و کم کم با دیو وارد یک رابطۀ عاشقانه و رمانتیک میشود. دیوِ درون داستان (با هنرمندی دن استیونز) در گذشته یک شاهزادۀ خوش بر و رو بوده است که توسط یک جادوگر دچار طلسمی میشود که آن را به یک دیو کریهالمنظر تبدیل میکند و تنها یک عشق واقعی میتواند طلسمش را بشکند و گویا با ورود بل به زندگیاش نسبت به شکستن این طلسم امیدوار شده است.
خوشبختانه فیلم به خوبی توانسته شکوه و جلال درخور دیو و دلبر را در زمینۀ موسیقی و ترانه هایش حفظ کند. قطعات موسیقی درون فیلم همان آواز های درون انیمیشن در سال ۱۹۹۱ هستند که با تغییراتی در اشعار همراه شدهاند. از طرفی دیگر طراحی محیط و لباس شخصیت ها به اندازۀ کافی تم فانتزی و اسرارآمیز اصلی دیو و دلبر را شکل میدهد و در انتها نیز بازیگران با بازی هرچه بهتر خود، تکمیل کنندۀ پروسۀ خلق فیلم میشوند. اما واتسون را میتوان گل سرسبد تیم بازیگری فیلم دانست که حیاتی دوباره به پرنسسِ دوست داشتنی و محبوبمان یعنی بل میدهد و همچنین در آوازخوانی ها عملکرد بسیار خوب و جذابی را از خود بر جای میگذارد. اما در مقابلش دن استیونز در نقش دیو که تمام ظاهرش از جلوه های ویژه پر شده است، آنطور که باید عمل نکرده و دیو درون داستان را نه آنطور که باید خشن، و نه آنطور که باید دلرحم نشان میدهد. وی در ابراز احساساتش درون این نقش باز میماند اما در مقابلش اما واتسون به خوبی هرچه تمامتر، دختری کنجکاو، شجاع و صدالبته زیبا را به تصویر میکشد.
در آن سوی میدان نیز لوک ایوانز وظیفۀ نقش آفرینی شخصیت شرور فیلم را برعهده دارد و به خوبی نیز از پس حداقل هایش برآمده است. مردی قدرتمند، زیبارو و شرور که قصد دارد بل را به چنگ بیاورد و در این راه علیه پدر بل و دیو اقدام به جنگیدن میکند. فیلم در دقایق پایانی خود علیرغم انیمیشن سال ۱۹۹۱، هیجانش نسبت به اواسط یا اوایل فیلم تغییر نمیکند. سازندگانی که قرار است یک داستان تکراری را برای مخاطبانشان بازگو کنند، باید حوادث را طوری طراحی کنند که بدون توجه به آخرشان، هیجانانگیز به نظر برسند و مخاطبی را که از پایان ماجرا خبردار است را هیجان زده کنند. اما متاسفانه فیلم توجهی به این موضوع نمیکند و گویا تنها قصد دارد همان اتفاقات و روایات را با جلوه های بصری ویژه و شکوه بیشتر به نمایش بگذارد و در گیشه سر و صدای بسیار زیادی راه بیندازد.
به طور کلی فیلم دیو و دلبر را میتوان همان انیمیشن محصول سال ۱۹۹۱ در نظر گرفت که با جلوه های بصری ویژه و شکوه بیشتر به نمایش گذاشته شده است و به شخصیت های دوست داشتنیاش، هویت حقیقی میدهد و شخصیت پردازی بهتری از آنها انجام میدهد. تیم بازیگری فیلم دارای گزینه های خوبی است که از بهترین آنها میتوان اما واتسون و یا حتی لوک ایوانز را در نظر گرفت که دلایلی خوب و منطقی برای تماشای فیلم به حساب میآیند. اگر از طرفداران فیلم های افسانهای و ماجراهای مربوط به پرنسس های معروف والت دیزنی هستید و اتفاقا دیو و دلبر را هم خیلی دوست دارید، به هیچ وجه از دیدن این فیلم صرف نظر نکنید. زیرا با کمی عدم سخت گیری نسبت به فیلم و نواقص جزئی آن، با فیلمی نسبتا خوب طرف هستیم که خاطراتمان را با انیمیشن محبوب سال ۱۹۹۱ زنده میکند.
نظرات