صدایی آرام، نجوایی شنیدنی | نقد انیمه Koe No Katachi

22 June 2017 - 19:00

این روزها انیمه‌های رومنس زیادی یافت می‌شوند که به اکثر قشرهای جامعه مشغول تماشای آن‌اند و در کمال تعجب بعد از پایان، از واژه شاهکار برای توصیف آن استفاده می‌کنند! ژانر رومنس، این روزها به آثاری کاملاً ساده، بدون منطق و پیچش داستانی خاصی تبدیل گشته‌اند که صرف نظر از هر گونه احساسی و جذاب بودن، محتوایی کاملاً تکراری و بدون هیچ‌گونه جذابیت و تفاوت را به تصویر می‌کشند. البته در این میان آثار استثنایی نیز یافت می‌شوند که با حفظ رومنس بودنشان تا آخرین لحظات، دم از هر چیزی زده و انتقادی به جامعه نیز وارد می‌آورند. آثاری جدید، آثاری هستند که احساسات، ایده‌های جدید و جو و فضایی بی‌نظیر در تک تک صحنه‌های آنان موج می‌زند و بیننده را به وجد می‌آورد. انیمه Koe No Katachi (A Silent Voice)، یکی از این آثار برجسته است. در ادامه برای نقد این اثر با سینماگیمفا همراه باشید.

انیمه مانند یک اثر بیوگرافی شروع شده و به بررسی زندگی یک فرد نوجوان می‌پردازد، فردی که احساس می‌شود در زندگی با شکست‌های زیادی روبرو بوده و قصد خودکشی دارد. او به سوی پلی به راه افتاده و سعی می‌کند از آن بپرد ولی بعد به دلیلی نامعلوم نظرش عوض می‌شود. سپس انیمه به سراغ کودکی‌های او و زمان دبستانش می‌رود و آن را با موسیقی و به تندی نمایش می‌دهد؛ ناگهان سرعت انیمه و موسیقی در صحنه‌ای می‌ایستد، صحنه‌ای که دانش آموزی انتقالی وارد کلاس آنان می‌شود. او یک دختر است که به خوبی نمی‌تواند بشوند و حرف بزند و از طریق دفتری که خود را آن «دفترچه ارتباط نوشتاری» می‌نامد، با مردم ارتباط برقرار کرده و حرف می‌زند. داستان تاحدودی تمرکزش را از سوی شخصیت اصلی، به این دختر منحرف می‌کند و او به مرور به شخصیت اصلی دوم داستان بدل می‌شود. شخصیتی که علارغم این که در چهره‌اش چیزی مشاهده نمی‌شود، ولی غمی عجیب در دلش خود را نمایان می‌کند. شوکو نیشیمیا (Shouko Nishimiya) به مرور با جو کلاس آشنا شده و دوستانی برای خود می‌یابد. گرچه این تازه ابتدای زندگی سخت وی است. او توسط شویا ایشیدا (Shouya Ishida)، شخصیتی که در ابتدای انیمه مشاهده کردیم، مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد و بسیار آزرده می‌شود، این آزردگی و اذیت و آزار به حدی می‌رسد که وی مدرسه‌اش را عوض کرده و معلم‌ها نیز متوجه این کار ایشیدا می‌شوند و از وی می‌خواهند اگر کس دیگری در این کار شریک است، او را نیز لو بدهد. همه دوستان ایشیدا او را به عنوان مجرم معرفی کرده و خود که تاحدودی دلیل این کار بوده و ایشیدا را تشویق می‌کردند، کنار می‌روند و ایشیدا به شخصیتی منزجر کننده تبدیل شده و مورد تنفر واقع می‌شود. در این هنگام بیننده به خوبی احساس وی را درک می‌کند و دلیل تلاشش برای خودکشی معلوم می‌شود. شخصیت ایشیدا در اثر این رویداد بسیار عوض می‌شود و او به فردی گوشه‌گیر، منزوی و غیراجتماعی بدل می‌شود که هیچ کسی را به عنوان دوست خود نمی‌بیند و به مردم توجه چندانی نمی‌کند.

تصویری که به طور کامل نشان دهنده فروپاشی درونی ایشیدا و فاصله‌گیری‌اش از اجتماع و افرادی است که در زندگی روزمره آنان را مشاهده می‌کند. تلاش‌های وی برای رهایی از این رفتار و بازگشت به دورانی که اجتماعی بود بسیار دیدنی و غم‌انگیز است.

داستان انیمه، بسیار پرمحتواتر از چیزی است که به نظر می‌آید و به هیچ وجه در معذرت‌خواهی ایشیدا از نیشیمیا خلاصه نمی‌شود؛ داستان قدم‌های جدی و محکمی را برای وارد شدن به درون احساسات این دو شخصیت طی می‌کند و به ما احساسات عمیق و دردناکی که درون خود پنهان کرده‌اند را نشان می‌دهد. البته انیمه فقط به ایشیدا و نیشیمیا خلاصه نمی‌شود بلکه بسیار بیشتر از این حرف برای گفتن دارد و حتی به سراغ بقیه شخصیت‌ها که به مرور و به شکلی کاملاً قابل قبول وارد داستان می‌شوند، می‌پردازد و احساسات درونی آنان را نیز به بیننده نشان می‌دهد. احساسات، وجه اصلی داستان سرایی انیمه است و به قدری در لا به لای آن وجود دارد که بیننده به هیچ وجه احساس خستگی نکرده و در هر لحظه واکنشش از عصبانی شدن، هیجان زده شدن و غمگین شدن تا لبخند زدن و خوشحال شدن عوض می‌شود! زیبایی داستان انیمه را می‌توان در نحوه روایت آن نیز تشریح کرد؛ روایتی کاملاً منحصر به فرد و بر پایه احساسات عمیق شخصیت‌ها که مانند انسان‌های کاملاً عادی گاهی دست به کارهای احمقانه، گاهی دست به کارهای درست و گاهی دست به کارهایی می‌زنند که به طرز بسیار شگفت‌انگیز باعث می‌شود بیننده احساسات آنان را درک کند و به دنیای درونشان وارد شود. البته قطعاً برخورد بیننده با هر شخصیت فرق دارد و شخصیت پردازی به قدری عمیق است که ممکن است از تعدادی از آنها خوشتان بیاد و از تعدادی از آن‌ها متنفر شوید. شخصیت پردازی انیمه به قدری وسیع است که با وجود زیاد بودن شخصیت‌ها، همچنان تمرکز بی نظیرش بر روی شخصیت‌های اصلی را حفظ کرده و به شخصیت‌های فرعی نیز آسیبی نمی‌رسد! گرچه شخصیت پردازی آنان مانند شخصیت اصلی نیست ولی باز هم شخصیت پردازیی در حود کامل و بی‌نظیر دارند که بیننده به خوبی با آنان ارتباط برقرار خواهد کرد.

روند انیمه، یکی دیگر از سنت شکنی‌های آن نسبت به آثار روز است. در این اثر سعی نشده روند اتفاقات کاملاً یکسان و بدون تغییر باشد و تنها پایانش به بخش هیجان انگیز تبدیل شود، یعنی به گونه‌ای نیست که از روندی آهسته پیش رفته و به مرور به چیزی هیجان انگیز که نقطه پایان و عطف داستان است تبدیل شود بلکه ترکیبی از روند آهسته و هیجان انگیز است که گاه در برخی رویدادها و صحنه‌ها روند انیمه سرعت گرفته و بعد از آن واقعه دوباره آهسته می‌شود. بر خلاف اکثر آثار روز، در دقایق پایانی انیمه به هیچ وجه شاهد سرعت گرفتن آن یا هیجانی بودنش نیستیم بلکه همانند شروع آن، آهسته و بدون هیجان خاصی است. در اصل انیمه می‌خواهد مطرح کند که نیازی به پایان هیجان انگیز که در آن شخصیت‌ها از هم جدا شده و یا به آن پایان خوش که همه شخصیت‌ها به خوبی و خوشی زندگی می‌کنند نیست بلکه صرفاً تغییری کوچک می‌تواند پایانی بر داستان موجود باشد و به جزئیات دیگری غیر از آن، نه نیاز باشد و نه این جزئیات دیده شوند بلکه اگر وجود داشته باشند به شکل اضافاتی حوصله سربر و بی‌اهمیت جلوه خواهند کرد. پس با این اوصاف داستان و روایت آن، چیزی است که بیشتر بیننده‌ها از آن لذت خواهند برد زیرا سنت شکنی‌های بسیاری در آن روی داده و سازنده آن تلاش و ریسک زیادی برای ایجاد تغییراتی گرفته که همه آنان را می‌توان نقطه قوتی بی‌نظیر برای این اثر نامید.

طراحی‌های انیمه به شدت زیبا هستند. صحنه‌های بسیار زیبایی را در طول انیمه شاهد خواهید بود که در کمتر اثری مشاهده شده است. البته نقطه قوت طراحی‌ها، در طراحی صورت شخصیت‌ها است.

طراحی‌های انیمه متفاوت با آثار این روزها هستند؛ به طوری که بیشتر بر روی طراحی چهره‌ها تمرکز شده تا محیط. البته محیط نیز در بیشتر صحنه‌ها عالی کار شده است و درختان و شکوفه‌های آنان صحنه‌های شکوه‌مند و احساسی را ساخته‌اند که بسیار دیدنی است و به فضای انیمه نیز کمک شایانی می‌کند. طراحی چهره‌ها تداعی کننده احساسات شخصیت‌ها است، آن هم به گونه‌ای بسیار بی‌نظیر و عالی که باعث برقراری ارتباط کامل میان بیننده و شخصیت می‌شود و او را به شخصیتی فراموش نشدنی تبدیل خواهد کرد. احساسات هر فرد به خوبی در چهره‌اش مشخص است و تغییر حالات چهره آنان، بسته به احساسات و موقعیتی که در آن قرار دارند به خوبی رخ می‌دهد. طراحی باران نیز بسیار عالی است و در بیشتر صحنه‌ها شاهد باریدن باران هستیم که بسیار زیبا و چشم نواز است و جو متفاوتی را حاکم می‌کند. طراحی چهره شخصیت‌ها یکی کمکی استثنایی را به انتقال احساسات و رفتار آنان کرده و در نتیجه باعث بهبود شخصیت پردازی انیمه تا حد زیادی شده است. البته در حالت عادی نیز بسیار خوب است ولی از طریق طراحی، کمک بسیاری به ساده‌تر و قابل درک‌تر بودن شخصیت‌ها شده است که در نوع خود تغییری استثنایی است. از طرفی طراحی شخصیت‌ها کاملاً به مانگا وفادار است و نه در نوع پوشش آنان و نه در بخش‌های جزئی، فرقی با مانگا مشاهده نمی‌شود که این بسیار عالی است و وفادار بودن انیمه به منبع اصلی‌اش را نشان می‌دهد.

شب‌ها در انیمه، به حقیقت نقطه اوج آن است. طراحی‌ها، داستان و موسیقی در شب هنگام باران به طرز عجیبی متفاوت خواهند بود و انیمه به شدت احساسی می‌شود.

صداگذاری انیمه بسیار کامل انجام شده است. صدای شخصیت‌ها همگی مناسب سن و رفتارشان است و نشان دهنده یک روز از زندگی عادی هر کدام از شخصیت‌ها است. صداگذار نیشیما خانم هایامی سائوری (Hayami Saori) است که از کارهای ایشان می‌توان به شیرایوکی (Shiraykui) در انیمه Akagami No Shirayuki Hime و هیراگی شینوآ (Hiiragi Shinoa) در انیمه Owari No Seraph اشاره کرد. همانطور که از دیگر کارهای ایشان پیدا است، صداگذار ماهری هستند و اکثراً کار صداگذاری شخصیت‌های محبوبی را به عهده داشته و در این کار موفق بوده‌اند. صداگذار ایشیدا نیز آقای ایرینو میو (Irino Miyu) است که از کارهای ایشان می‌توان به شخصیت هی (Hei) در انیمه Darker Than Black و شخصیت آکیزوکی تاکائو (Akizuki Takao) در اثر تحسین شده The Garden Of Words اشاره کرد. شخصیت‌هایی که ایشان صداگذاری کرده‌اند اکثراً مرموز و تاحدودی درون‌گرا بوده‌اند، درست مانند ایشیدا که آقای ایرینو به خوبی کار خود را برای شخصیت وی نیز انجام داده است و صداگذاریی شنیدنی و کاملاً مناسب را انجام داده است. موسیقی انیمه نیز به مانند صداگذاری زیبا است و کار خود را به خوبی انجام می‌دهد. در برخی صحنه‌ها به شدت موسیقی تندی پخش می‌شود و هیجان بیننده را بسیار افزایش می‌دهد در حالی که در صحنه‌های احساسی این موسیقی بسیار ملایم شده و بیننده را کاملاً محو صحنه در حال پخش می‌کند. در اکثر اوقات صحنه‌های هیجان انگیز، احساسی و غمگین به سرعت زیادی عوض می‌شوند که موسیقی نیز بدون کوچک‌ترین مشکلی همراه آنان به سرعت تغییر پیدا کرده و بیننده احساس کوچکترین مشکلی را نمی‌کند و کاملاً با موسیقی و صحنه‌های نمایش داده شده هماهنگ می‌شود.

کوئه نو کاتاچی را به جرات می‌توان از بهترین و خوش ساخت‌ترین انیمه‌های تاریخ دانست. انیمه‌ای که سنت شکنی‌های بسیاری انجام داده و در عین انجام تمام آنان، به خوبی توانسته جذابیت خود را حفظ کند.

قطعاً کوئه نو کاتاچی اثری است که ارزش بیشتر از یک بار تماشا را به خوبی دارا باشد. زیبایی این اثر در تک تک لحظات آن یافت شده و چیزی کاملاً متفاوت را به بیننده نشان می‌دهد. ترکیبی از هر احساسی که بتوانید فکرش را بکنید، در کنار شخصیت‌هایی بی‌نظیر و فراز و نشیب زندگی آنان و داستان پیچیده و در عین حال ساده این اثر، چیزی است که آن را از بیشتر آثار هم سبک خود و نیز غیر هم سبک، متمایز می‌کند. این اثر، به قدری زیبا و هماهنگ ساخته شده که بیننده از تک تک لحظات آن لذت برده و نه چیزی در خاطرش اضافه می‌آید و نه چیزی کم و زمانی که به پایان نزدیک می‌شود، بیننده به خوبی احساس می‌کند که داستانی متفاوت را مشاهده کرده است. تماشای این اثر را به خوانندگان عزیز توصیه می‌کنیم.

برچسب‌ها: ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • Bane says:

    ممنون آقای قهرمانی بابت نقد .بنظرم واقعا انیمه زیبایی بود و به همه توصیه میکنم ببینند.از محدود انیمه های عاشقانه ای هست که تونستم باهاش ارتباط برقرار کنم .امیدوارم درمورد انیمه مقاله های بیشتری قرار بدید.

    • سامرند قهرمانی says:

      خواهش میکنم ممنون که مطالعه فرمودید.
      بله یکی از جذابترین و متفاوت‌ترین انیمه های رومنس است که بیشتر سعی شده داستانی متفاوت رو ارائه بده تا اون چیز معمولی که همه آثار دارن.
      البته قطعاً شاهد مقالات زیادی خواهید بود.

  • SomeOne says:

    ممنون بابت نقد
    واقعیتش اینه که چند وقته دنبال یه انیمه خوب romance میگشتم ولی نتونستم پیدا کنم!
    نمیدونم مشکل از منه یا انیمه این سبکی که خوب باشه کم پیدا میشه!
    آخرین باری که رومنس جالب دیدم plastic memories بود که اونم صرفا “خوب” بود نه بیشتر!
    حالا اینو ببینیم شاید جالب باشه : )

    • سامرند قهرمانی says:

      خواهش میکنم.
      والا بنده هم مدت زیادی بود یه رومنس جذاب و به معنای واقعی کلمه، رومنس ندیده بودم! این اثر البته به خوبی جبرانش کرد.
      طبیعتاً رومنس ها جدیداً همشون یه روال کژوال و حوصله سر بر رو پیش گرفتن مشکل از شما نیست.
      بله اون میشه گفت رومنسی هست که تا حدودی معنای کلمه رو میرسونه. ولی بازم عالی نیست.
      بله طبیعتاً لذت خواهید برد انیمه متفاوتیه.

  • MEllieR says:

    سلام و خسته نباشید و ممنون برای نقد خوبتون
    تو این برهوت این اثر نوش دارویی بود
    این اثر واقعا یکی از بهترین رومنسایی هست که ساخته شده
    داستانش نسبت به ژانری که داره واقعا کم نظیره و ایده ی جدیدیه
    طراحی انیمه هم بسیار چشم نوازه ، مخصوصا طراحی کرکتر ها ، پویایی رنگ ها ، و یه افکتی که دور فریم رو گرفته و یه هاله ای بوجود اورده (کار جالبی بود xD ) به شخصه اول فکر میکردم انیمه داره یه خواب یا خاطره رو نشون میده یا فلش بک زده !
    صدا گزاری هم همون طور که فرمودین با رفتار و شخصیت کرکتر ها مطابقت داره
    موسیقی هم بسیار خوبه
    ولی از همه این ویژگی ها بهتر شخصیت پردازی بی نظیر انیمه هست واقعا هر مخاطبی میتونه اوج معصومیت رو از چشمای نیشیما ببینه ، ۲ کرکتر اصلی فوق العاده طراحی شدن و پخته ترین شخصیت ممکن رو دارن
    این اثر طبع لطیف خاصی داره ، طراحی عالی ، موسیقی خوب ، شخصیت پردازی بی نظیر و روابط بین کرکتر ها و همچنین داستان گیرا ( که واقعا فرا تر از چیزی که میبینیم حرفی برای گفتن داره ) همه این ها با هم یه اثر فاخر رو میسازه
    نه مثل بعضی رومنس ها روابط سرده نه مثل بعضی ها خیلی عشق و عاشقی نیست ، نه خیلی بی مزه نه خیلی شیرین
    و این لطافت و عشق رو میشه از رفتار ۲ شخصیت اصلی دید و همین باعث شده به واقعیت نزدیک تر بشه
    پیشنهاد میکنم حتما ببینید
    ________________________
    چند وقتی بود انیمه ای به نام Wolf Children در آرشیو بنده بود (نزدیک ۲ سال یا بیشتر xD ) ولی اونو به دلیل این که فکر میکردم داستان کلیشه ای و ماورا فانتزی داره ندیدم
    چند وقت پیش تصمیم گرفتم ببینمش ، انیمش روی ۴ کرکتر مانور میده و اتفاقات حول اونها ولی ۲ کرکتر کودک بسیار بیشتر به چشم میان و تا اخر فکر میکنید انیمه در مورد این ۲ شخصیته ولی بعد تموم شدن میفهمین این انیمه داستانش فقط یه وسیله بوده که زحمتی که یه “مادر” میکشه رو نشون بده و کرکتر اصلی در حقیقت مادر هست و این داستان و روندش و اتفاقاتش فقط یه بهانست که دغدغه های یه مادر رو نشون بده ، و این هدف رو داستان و شخصیت های دیگرش پنهان کرده ، بعضی از انیمه ها ، مفهومی فرا تر از داستانشون دارن مثل همین a silent voice و wolf children فقط باید یکم عمیق تر نگاه کنیم . :)

    • سامرند قهرمانی says:

      خواهش میکنم ممنون مطالعه فرمودید.
      دقیقاً همونطور که می فرماید این اثر واقعاً یکی از بهترین رومنس ها هست که بنده رو تا حد زیادی یاد آثار استاد فاخر سینما وودی آلن میندازه.
      شخصیت پردازی انیمه به شدت بنده رو به وجد آورد یعنی چیزی بود که به جرات میگم در چند سال اخیر به غیر از انیمه Kimi No Na Wa در اثر دیگری شاهدش نبودم! چیزی کاملاً متفاوت و عجیب.
      و یکی دیگه از کارای متفاوت انیمه همونطور که فرمودید طبع لطیفش هست. به جرات میشه گفت چنین طبعی در میان انیمه های رومنس خیلی کم یابه و این انیمه هم به درستی ازش استفاده کرده که اثر عجیب و متفاوتی به وجود اومده.
      والا این Wolf Children هم دارم ولی به دلیل کمبود وقت نتونستم تماشا کنم. اگر اینجوری که می فرماید باشه طبعاً اثر خوبیه بایستی براش وقت بزارم و تماشا کنم.
      همونطور که فرمودید بعضی آثار بسیار فراتر از داستانشون میرن. ابتدا سعی میکنن با استفاده از داستان جذاب بیننده رو به سمت خودشون بکشن ولی بعد از دیدن اثر بیننده میفهمه که چیزی خیلی فراتر از این داستان ساده و این شخصیت ها در لا به لای انیمه هست! مثل همین اثر که به شخصه بسیار از دیدن صحنه های متفاوتش به وجد اومدم و احساسات متفاوتی در من به وجود اومد.

  • aliT223 says:

    سلام.مقاله زیبایی بود.اگه امکانش هست مقالاتی هم در مورد انیمه monster قرار بدید

    • سامرند قهرمانی says:

      ممنون مطالعه فرمودید.
      بله حتماً. نقدش که متاسفانه به دلیل قدیمی بودن فعلاً ممکن نیست ولی مقالات تحلیلی در موردش رو انشاالله در آینده شاهد خواهید بود.

  • wall-e says:

    باتشکر از اقای قهرمانی
    بنظرم کلن کارای این کارگردان اگ همون کارگردان yourname یا ۵cm per second باشه عاشقانهایی فوق العادس
    البته من با اثر ۵cm per second تو ژانر رومنس بیشتر از همه حال میکنم

    (( احساسات، وجه اصلی داستان سرایی انیمه است و به قدری در لا به لای آن وجود دارد که بیننده به هیچ وجه احساس خستگی نکرده و در هر لحظه واکنشش از عصبانی شدن، هیجان زده شدن و غمگین شدن تا لبخند زدن و خوشحال شدن عوض می‌شود!))
    با این قسمت نقد شدیدن موافقم.بدجوری همش حال و هوای ادمو عوض میکنه.ی لحظه احساس میکنی عاشق کاراکترایی ولی لحظه بعدش دوس داری خفشون کنی.
    در کل انیمه قشنگی بود و ارزش دو سه بار دیدنم حتی داره

    • سامرند قهرمانی says:

      خواهش میکنم عزیز.
      خیر کارگردانشون یکی نیست. آثاری که فرمودید توسط آقای ماکوتو شینکای ساخته شده که بله ایشون از ماهرترین کارگردانان در زمینه آثار رومنس هستن و آثارشون نمادها و پیام های بسیار زیادی داره.
      بله یکی از بهترین دلایل برای خسته کننده نبودن انیمه همونطور که تو نقد هم گفتم ترکیب احساساته! بنده به شخصه در بعضی جاها خیلی از شخصیت اصلی متنفر میشدم ولی باز فوری نظرم عوض میشد و میفهمیدم اشتباه کردم.

      • wall-e says:

        اقای قهرمانی دوتا درخاست داشتم با ی سوال
        اول این که بیزحمت ی نقد از فصل دو اتک آن تایتن بزارید
        دوم اینکه چن وقت اخیر انیمه gto رو دیدم ک خیلی قشنگ بود.اگر شد ی مقاله بزارید راجبه انیمه سریالی های کمدی.
        و اینکه سازندهای اتک آن تایتن چرا انقدساخت این انیمه رو طول میدن؟!؟!؟

        • سامرند قهرمانی says:

          بله در حال نوشتن نقد هستم به زودی آماده میشه.
          بله همه ژانرها یه مقاله خواهند داشت مانند ژانر روانشناختی که به بررسی برخی آثار فاخر بپردازه.
          والا این دلیلش مشخص نیست! میتونه نبود بودجه باشه یا تنبلی سازنده ها ولی تا حدی مطمئنم تنبلی سازنده ها هست چون انیمه بسیار پرطرفداره بودجه ش به راحتی تامین میشه. همونطور که میبینید انیمه One Piece قسمت های خیلی زیادی داره هنوز هم در حال پخشه ولی اتک آن تایتان فک نکنم نهایت به ۱۰۰ قسمت هم برسه که سازنده ها اینجوری میکنن!

          • saoshyant4 says:

            کارگردانش قبلاً مصاحبه کرده بود گفته بود به خاطر اینه که نمی خوان انیمه فیلر بشه

        • Bane says:

          بنظر من این طول دادن ها دلایل زیادی .
          ولی اصلی ترین دلیلش بر میگرده به فروش مانگا.
          در اصل این سیاست مانگاکا هست برای فروش مانگاش(مثل انیمه Berserk 1997)ملت رو تو هایپ میزارن و مجبور میشن به سمت مانگا برن.الان انیمه Re;zero هم همین روال رو داره و دست کم ادامه ش چندسال دیگه میاد.

          • سامرند قهرمانی says:

            دقیقاً اینم میشه گفت.
            خود من از بس برای این فصل منتظر شدم که حوصله م سر رفت و به سمت مانگا رفتم. طبیعتاً Re:Zero هم یه مدت دیگه همین کارو خواهم کرد و به سراغ لایت ناولش خواهم رفت.
            میشه گفت تا حد زیادی به نفع مانگاکا هست ولی خوب آسیب هم به انیمه و طرفداراش میزنه متاسفانه.

  • Vergil says:

    دیشب تقریبا دو بار این نقد زیبا و کوتاه را خوندنم اما متاسفانه قسمت نشد تشکر کنم.
    خب انیمه را چند روز پیش میخواستم ببینم اما باز قسمت نشد.دی. که بهتر شد چون الان بعد از خواندن این نقد دیدنش بیشتر فاز میده.دی
    البته تقریبا۳۰ یا ۴۰ دقیقه اول را دیدم و واقعا عالی بود-همونطور که شما فرمودید.
    خب اقای قهرمانی نقدتون مثل همیشه عالی بود و واقعا ممنون.اما سه تا درخواست هم داشتم.
    اولیش اینکه بیزحمت نقد فصل دو تایتان را بزارید که گویا قبلا wall-e درخواست کردن و شما جواب دادید.فقط یک سوال این وسط پیش میاد.ایا مثل این نقد نیازی نیست قبلش انیمه را نگاه کرده باشیم یا نه نقد حالت بررسی هم داره و ممکن حاوی اسپویل داستانی باشه.
    دومین درخواستم این هستکه(بیشتر شبیه پیشنهاد تا درخواست.دی) از اونجایی که شما معمولا میگید (البته حق با شماست)نقد اثار قدیمی فعلا امکان پذیر نیست.پس بنظرم بهتره یک ۱۰ یا ۱۵ برتر از هر ژانر یا سبک انیمه بنویسین تا اینجوری هم یادی از اثار قدیمی و جدید که فعلا امکان نقد کردنش نیست شود.البته اگه امکانش هست.
    مثلا من اخیرا Nanatsu no Taizai را دیدم که واقعا انیمه عالی توی سبک اکشن -کمدی-ماورا طبیعی بود و واقعا حیف کسانی که انیمه اکشن و کمدی می بینندهمچین اثار فوق العاده ای را نبینند.دی
    در اخر هم لطفا اگه ممکن چند تا انیمه کمدی و قشنگ پیشنهاد بدید.
    واقعا مقالاتتون فوق العادست(همچون مقالات اقای اقابابایی) اما حیف که کمیاب.با تشکر فراوان اقای قهرمانی
    vergil

    • سامرند قهرمانی says:

      خواهش میکنم عزیز. نظر لطف شماست.
      والا به دلیل این که اتک آن تایتان انیمه تقریباً بزرگی هست و ۲ فصل هم هست و نقد مذکور نقد فصل دوم هست، تا حدی شاهد اسپویل خواهید بود چون اتفاقات فصل مهمتر از بخشای دیگه ش هست و بخشای دیگه ش طبیعتاً همون فصل اول هست که یه ذره پیشرفت داشته.
      بله قطعاً نوشتن مقالاتی که به بررسی آثار فاخر هر ژانر بپردازه خیلی وقته در نظرم هست و نقد آثار قدیمی به این دلیل امکان پذیر نیست که فعلاً وقت برای آثار جدید نیاز هست و آثار قدیمی تا حدی برای نقد کردن دیگه دیر شدن. البته اگر وقت کافی گیر بیارم حتماً به سراغ آثار قدیمی هم میرم ولی فعلاً نمیشه.
      نوشتن مقاله ای برای ژانر کمدی به دلیل داشتن آثار جذاب زیاد در اولویت هست چون همونطور که عرض کردید انیمه های خوبی در این سبک هست مثل Gintama.
      نظر لطف شماست عزیز. خوشحالم لذت میبرید.