بررسی فیلم Passing: هویت نژادی

12 February 2021 - 21:00
فیلم Passing

در جشنواره فیلم ساندنس سال گذشته، تسا تامپسون در فیلم Sylvie’s Love «عشق سیلوی» بازی کرد که ادای احترامی به ملودرام‌های رنگارنگ اواسط قرن بیستم ساخته داگلاس کرک بود. امسال تامپسون با Passing به دوران قدیمی‌تری برگشته است، یک ادای احترام دیگر که ممکن است آن را با یک فیلم کلاسیک ترنر اشتباه بگیرید.

بر‌اساس رمان سال ۱۹۲۹ نوشته نلا لارسن، Passing اولین تجربه کارگردانی ربکا هال بازیگر است و کاملا حال و هوای فیلم‌هایی را دارد که توسط بازیگران ساخته می‌شوند: یک مطالعه شخصیتی ظریف سیاه و سفید، که تقریباً تمام صحنه‌های آن پر از سکوت و مفاهیم پنهان هستند. تامپسون نقش آیرین رنه ردفیلد را بازی می‌کند، همسر و مادری که به دلیل دو-نژادی بودن ممکن است گاهی اوقات با سفیدپوست‌ها اشتباه گرفته شود، اگرچه او کمتر از این ویژگی به نفع خود استفاده می‌کند. اما وقتی در یک بعدازظهر گرم وارد سالن غذاخوری یک هتل مجلل می‌شود و به دنبال چای سرد و خنک شدن است، یک زن بلوند در آن‌جا توجهش را جلب می‌کند.

او در واقع هم‌کلاسی قدیمی رنه یعنی کلیر (روث نگا) است که حالا همسر جک بلو شده است؛ رنه خیلی زود متوجه می‌شود آقای بلو یک مرد سفیدپوست (با بازی الکساندر اسکاشگورد) است که فکر می‌کند همسرش هم سفیدپوست است. کاملا مشخص است که کلیر، با موهای عسلی و ابروهای نازکش، عمدا این ظاهر را برای خودش انتخاب کرده است تا نژاد واقعی خودش را پنهان کند. اما همچنین به قول خودش از زندگی کم‌رنگش خسته شده و خیلی زود وارد دنیای بالاشهری دوست جدیدش می‌شود.

فیلم Passing

البته رنه زندگی شاد و لذت‌بخشی دارد: او یک خانه بزرگ در هارلم، یک خدمتکار، شوهری دوست‌داشتنی به نام برایان (با بازی آندره هالند) و دو پسر زیبا دارد. او بیشتر وقت خود را صرف داوطلب شدن برای لیگ سیاه‌پوستان می‌کند و کارهایی انجام می‌دهد که مورد تشویق افرادی مانند هیو (با بازی بیل کمپ) قرار می‌گیرد، یک رمان‌نویس که علاقه زیادی به مردم‌شناسی دارد.

کلیر خیلی زود به عضو ثابت خانه ردفیلدها تبدیل می‌شود و اگرچه برایان ادعا می‌کند علاقه‌ای به زنان با پوست روشن ندارد، رنه از رفتارهای گستاخانه و عمدی دوستش ناراحت می‌شود. بازی کردن نقش شخصیتی که به شخص دیگری حسادت می‌کند کار خیلی دشواری است، مخصوصا اگر بخواهید آن را طوری نشان دهید که خیلی پارانویدی یا مسخره به نظر نیاید؛ تامپسون در بخش عمده‌ای از فیلم این حس را با رفتاری نجیبانه به تصویر می‌کشد، اما در لحظاتی که نمی‌تواند خشم خود را فرو ببرد کاملا قابل‌باور بازی می‌کند.

هال که فیلمنامه اقتباسی این فیلم را نیز نوشته است، به فیلم نوعی رویایی بودن خاموش داده است، همراه با موسیقی پیانوی هیجان‌انگیز دوانته هاین که جذابیت بیشتری به فیلم اضافه می‌کند. البته این داستان رنه است و ما کلیر را تقریبا به طور کامل از دیدگاه او می‌بینیم، اما روث نگا هم کلر را با کاریزمایی همراه با غم و اندوه و مقدار کمی خشم به تصویر می‌کشد؛ تماشای او لذت‌بخش است، حتی اگر دنیای درونی کلیر همچنان برای ما یک معمای غیرقابل حل باشد.

برچسب‌ها: ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.