تحلیل سه گانه ی ارباب حلقه ها؛ قسمت اول: یاران حلقه

27 February 2021 - 18:00
تحلیل سه گانه ی ارباب حلقه ها؛ قسمت اول: یاران حلقه

*هشدار اسپویل*

مقدمه‌ای کلی

به‌طور کلی دو نگاه عمده نسبت هنر-صنعت سینما وجود دارد. عده‌ای آن‌ را هنری مطلق می‌دانند و هرگونه دخالت صنعت و امر فروش و گیشه را در آن مردود می‌شمارند و هر تلاشی برای پرفروش‌تر شدن یک فیلم را ضربه‌ای مهلک به بدنه‌ی هنر سینما می‌دانند. این نگاه همواره به دنبال ساختارهای جدید، امکان‌های روایی و فرمی نوین و به طور کلی، همیشه به دنبال پیشرو بودن زبان سینما است. این نگاه به سینما در رویه‌ی رادیکال خود، روحیه‌ای طغیان‌گر را در خود پرورش می‌دهد که علاوه بر رشد دادن زبان سینمایی مطلوب خویش، دیگر روش‌های بیان سینمایی را لجوجانه مردود و پوچ می‌شمارد و به مبارزه با آن‌ها برمی‌خیزد و به آن‌ها می‌تازد.

عده‌ای دیگر وجهه‌ی صنعتیِ سینما را ثقیل‌تر و مطلوب‌تر از وجهه‌ی هنری آن می‌شمارند و تکنیک‌های روایی و زبان سینمایی را وسیله‌ای هوشمندانه و با ارزش قلمداد می‌کنند در جهت رسیدن به فروش بیشتر و جذب مخاطب گسترده‌تر. این نگاه به سینما تا جایی که بتواند و با اهدافش خوانا باشد از هنر سینما سود می‌برد و حتی در بعضی مواقع آن را رشد می‌دهد، اما خدمت به وجهه‌ی هنری سینما در این نگاه، تا جایی مطلوب است که به پول و جذب مخاطب منجر شود و هرگاه که به این مهم دست نیابد، به روش دیگری روی خواهد آورد. این نگاه به سینما، در بسیاری موارد به ابتذال و سطحی‌نگری و سانتیمانتالیسم منجر می‌شود ولی در بعضی مواقع، باعث رشد وجهه‌ی هنری سینما نیز می‌گردد. کسانی که با این نگاه فیلم می‌سازند، آن‌قدر پول دارند که کاری به دیگر دیدگاه‌ها نسبت به سینما ندارند و هیچ مخالفت یا موافقتی با آن نمی‌کنند، اما هرگاه ببینند که روش متفاوت دیگری هست که به جذب پول و مخاطب بیشتر منجر می‌شود، به طور قطع از آن سود خواهند برد. چنین دیدگاهی سیستم‌های استودیویی تولید فیلم را به وجود می‌آورد که شاخص‌ترین و بزرگترین آن‌ها هالیوود و بالیوود هستند.

حال با چه فیلم‌هایی مواجه هستیم؟ دسته‌ی اولی فیلم‌هایی هستند که تماما بادیدگاهی فلسفی و هنری ساخته و اکران می‌شوند، فیلم‌هایی که سینما را چیزی جز یک هنر نوین نمی‌دانند و به دنبال ارتقای آن هستند و زیاد برای‌شان مهم نیست که فیلم سرگرم کننده یا حوصله سر بر باشد، سازندگان این‌گونه فیلم‌ها حرفی مهم در دل خود دارند که تنها با زبان سینما می‌توانند از آن سخن بگویند.

دسته‌ی دوم فیلم‌هایی کاملا تجاری و عامه ‌پسند هستند که هیچ هدف دیگری جز فروش و جذب مخاطب ندارند و در این مسیر هرگاه که بطلبد از هر روشی استفاده می‌کنند، از احساسات‌گرایی و سرگرمی بگیرید تا ادا اطوارهای هنری و…

دسته‌ی سوم فیلم‌هایی هستند که میان این دو نوع فیلم در کشاکش اند. هم از هنر سینما و زبان اصیل آن سود می‌برند و به دنبال بیان مفهوم و پیامی مهم‌اند،  هم در گیشه موفق ظاهر می‌شوند چون‌که به دنبال آن بوده‌اند. این دسته از فیلم‌ها معمولا فیلم‌هایی ماندگار و خاطره‌انگیز خواهند شد. زیرا مخاطبین عادی سینما، باهوش و زیرک هستند. شاید دوره‌ای از یک فیلم سطح پایین و بی‌ارزش استقبال کنند، اما هیچ‌گاه آن را در یاد و خاطر خود نگه نمی‌دارند، بلکه فیلم‌هایی را برای سال‌های سال در ذهن خود نگه خواهند داشت که هم زبان و تکنیکی قوی دارند و از موضوعی حائز اهمیت سخن به میان می‌آورند، هم آن‌قدر سرگرم کننده و جذاب بوده‌اند که چند باری به تماشای آن نشسته و خاطرات را زنده کنند. این دسته از فیلم‌ها از لحاظ فسلفی-هنری از موضوعاتی بعضا مهم سخن می‌گویند اما در بیان آن به زبردستی و قدرت فیلم‌های هنری دسته‌ی اول ظاهر نمی‌شوند، زیرا اگر این‌گونه شود، ممکن است به دلیل سنگین و خسته‌کننده شدن مخاطب گسترده‌ی خود را از دست بدهند. این‌گونه فیلم‌ها از لحاظ جذب مخاطب گسترده و فروش در گیشه معمولا موفق ظاهر می‌شوند. ممکن است که این‌گونه از فیلم‌ها در بعضی موارد به نوآوری و ارتقای زبان سینمایی هم کمک بکنند، مانند آثار هیچکاک، اما در بیشتر موارد زبان سینما را ارتقاء نمی‌دهند، بلکه از تمامی امکانات روایی آن نهایت استفاده را می‌برند. یعنی ممکن است طرحی نو در نیاندازند ولی از تمامی آنچه که دیگران تجربه کرده‌اند سود خواهند برد. سه گانه‌ی ارباب حلقه‌ها از این دست آثار است.

سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها به کارگردانی «پتر جکسون» از آن دست آثاری است که طیف بسیار گسترده‌ای از مخاطبین را مجذوب خود می‌کند و به غایت سرگرم کننده و جذاب است، این اثر با این تعاریف، به خوبی از زبان سینما سود برده و در بحث تکنیک، قدرتمند و استادانه ظاهر می‌شود. هم‌چنین در ساحت محتوا و اشارات فلسفی نیز با تکیه بر مباحث کهن‌الگویی و اسطوره‌ای، اثری پرمغز و عمیق را برای مخاطبین به ارمغان می‌آورد. این سه‌گانه، سه‌گانه‌ای است پر هیجان و قصه‌گو. قصه‌گویی دقیق و ماهر که با وجود طولانی بودنش به هیچ عنوان خسته کننده نیست. به ندرت پیش خواهد آمد که فیلمی چهارساعته را ببینید و حین تماشای آن متوجه گذر زمان نشوید! این اثر از لحاظ تکنیکی، به خصوص در ساحت جلوه‌های ویژه خدمت بزرگی به سینما کرد و از لحاظ تکنیک کارگردانی، حرف جدیدی برای زدن نداشت ولی از تمامی امکانات سینما به خوبی و به درستی، نهایت استفاده را برد، این سه‌گانه هم در گیشه، هم در جذب مخاطب و هم از نظر سینمایی و هنری، اثری موفق ظاهر شد و در رده‌ی ماندگارترین سه‌گانه‌های تاریخ سینما قرار گرفت.

تحلیل ارباب حلقه ها

یاران حلقه

قسمت اول این سه‌گانه، یعنی «ارباب حلقه‌ها: یاران حلقه»، فیلمی است که سه ساعت و نیم طول می‌کشد اما حین تماشایش، آن‌قدر با اتفاقات هیجان‌انگیز و شگفت‌آور مواجه خواهید شد که به هیچ عنوان حوصله‌تان سر نخواهد رفت و متوجه گذر زمان نخواهید شد. حفظ ریتم فیلم در طول نزدیک به چهار ساعت به طوری که بیننده احساس خستگی نکند، کاری است که تنها عده‌ای معدود از کارگردانان از پس آن بر خواهند آمد. پتر جکسون قبل از کسب بودجه‌ی مناسب برای ساختن ارباب حلقه‌ها، با ساختن چند فیلم مستقل ولی در عین حال، خیره‌کننده از لحاظ جلوه‌های ویژه، توانست اعتماد هالییود را جلب کند که از پس چنین پروژه‌ی عظیمی برخواهد آمد؛ سپس با جسارتی مثال زدنی، به سراغ آثار تالکین رفت تا با اقتباس از آن‌ها آرزوی بزرگ خود (که ساختن فیلمی از روی آثار این نویسنده‌ی بزرگ بوده) را محقق کند.

سینما از همان ابتدای عمر صد و بیست و شش ساله‌ی خود، امکانات زیادی برای بیان و سخن گفتن به زبانی نوین داشت، اما تا چندین دهه، فیلم‌سازان آن‌قدری سینما را نشناخته بودند که مطابق با این امکانات، سخنان جدید را تدوین و سپس بیان کنند و از همین جا بود که سینما، برای سخن گفتن، دست به دامن ادبیات شد. اقتباس سینما از ادبیات، سنتی است کهن و اصیل. ادبیات گنجینه‌ای است چهار هزار ساله که تمامی افکار بشر در طول تاریخ را در خود جای داده و چه منبعی بهتر از ادبیات برای اقتباس؟ حتی هنر چند هزارساله‌ی تئاتر نیز که ادبیات مخصوص به خود را دارد، در عصر طلایی خود، یعنی تئاتر یونان باستان، دست به دامان دو منظومه‌ی ادبی، یعنی ایلیاد و اودیسه‌ی هومر بود! حال که هنر جوانی به نام سینما متولد شده، چه چیزی بهتر از ادبیات برای اقتباس؟

امثال شاهکاریی که از ادبیات اقتباس شده‌اند در تاریخ سینما بسیار اند، از برباد رفته و جادوگر شهر  اُز و پدرخوانده و دکتر ژیواگو و… بگیرید تا آثار شاخص استنلی کوبریک و دیوید فینچر و… . بسیاری از داستان‌های موفق تاریخ سینما، قبل از این‌که وارد سینما بشوند، آزمون خود را در مدیوم ادبیات با موفقیت پاس کرده‌اند. اساسا هر هنری، حتی موسیقی، میل و توانایی بسیار زیادی در قصه گفتن دارد. بنی بشر از همان ابتدای زندگی خود به عنوان موجودی اجتماعی، برای راحت خوابیدن و خوشایند کردن گذران زندگی، به قصه‌گویی روی آورده بود. آدمی در داستان‌هایی که می‌سازد، آرزوها، حسرت‌ها، سختی‌ها و پند و اندرزهایی برای آیندگان می‌گنجاند تا به این وسیله هم زندگی را لذت‌بخش کند و هم کاری سودمند انجام داده باشد. چه بسیار مدینه‌های فاضله‌ای که در یک داستان ساخته و پرداخته شده‌اند تا انسان بتواند به نیاز درونی‌اش که رسیدن به کمال است، پاسخی درخور داده باشد. اساسا، قصه‌گویی سنتی است که در تمامی ملل، از زمان انسان‌های اولیه تا به الآن ادامه داشته و نه تنها در طول این مدت طولانی از اهمیتش کاسته نشده، بلکه با تحقیقات علمی-پژوهشی بسیار بر ارزش آن افزوده هم شده!

تحلیل ارباب حلقه ها

درباب اقتباس از اثر بزرگ تالکین

پتر جکسون نیز که از لحاظ دانش سینمایی و شناخت عناصر سینما، تا قبل از ساختن ارباب حلقه‌ها، به مرتبه‌ی درخوری رسیده بود، برای محک زدن توانایی‌هایش به سراغ داستان‌های تالکین رفت. حماسه‌ی ارباب حلقه‌های تالکین که در دهه‌ی پنجاه میلادی به چاپ رسیده‌ بود، دارای شهرتی جهانی بود و در بسیاری از مجلات در لیست پرفروش‌ترین، خوانده شده‌ترین و بهترین کتاب‌های قرن بیستم قرار داشت. این مجموعه داستان حماسی آزمون خود را از لحاظ محبوبیت و گیرایی داستان، قبلا در حوزه‌ی ادبیات پاس کرده بود و پیتر جکسون این داستان را با زبان سینما به آزمون گذاشت که موفق بود! همان‌طور که گفتیم، اقتباس فیلم‌سازان از ادبیات امری رایج است، اما این مسئله به این معنا نیست که هر آن‌چه که در یک رمان یا مجموعه داستان ذکر شده، بایستی تبدیل به تصاویری متحرک روی پرده‌ی سینما بشود. در حیطه‌ی اقتباس، این هنر فیلم‌نامه نویس و کارگردان است که با دانش خود بخش‌های دراماتیک و مهمی از اثر مبدأ را گزینش کنند و در راه اقتباس، ممکن است که بخش‌هایی از اثر مبدأ حذف شود. حتی گاهی اوقات ممکن است که پایان یک رمان، با پایان فیلمی که از روی آن رمان ساخته شده متفاوت باشد! این بستگی به جهان‌بینی و سلیقه‌ی فیلم‌ساز دارد که با اثر مبدأ خود چه برخوردی داشته باشد. برای پتر جکسون نیز، حماسه‌ی ارباب حلقه‌های تالکین آن‌قدر طولانی بود که برای فیلم شدن، نیاز بود که بخش‌های بسیاری از داستان آن حذف شود. پتر جکسون اتفاقات اصلی و مهم و کلیدیِ اثر تالکین را در فیلم خود گنجانده و شروع و پایان سه‌گانه‌ی جکسون با منظومه‌ی تالکین یکی است، اما بسیاری اتفاقات و ماجراهای فرعیِ اثر تالکین نتوانسته‌اند راهی به فیلم‌های جکسون باز کنند. در واقع، در امر اقتباس، جکسون به داستان تالکین کاملا وفادار بوده، به طوری که داستان‌های اصلی را حفظ کرده تا هر کسی که فیلم را می‌بیند، کلیت آثار تالکین و مفهوم مورد نظرش برای او روشن شود، اما همانطور که کلیات حماسه‌ی تالکین را بعد از دیدن فیلم در ذهن خود دارید، اگر بعد از دیدن فیلم مشغول به خواندن داستان تالکین شوید، برایتان به هیچ وجه خسته‌کننده نخواهد بود زیرا بسیاری ماجرا و خرده پیرنگ‌های جذاب را در اثر تالکین خواهید یافت که راهی به فیلم نداشته‌اند.

تحلیل ارباب حلقه ها

درباره‌ی درون‌مایه‌های اثر

درون‌مایه‌های فیلم جکسون با حماسه‌ی تالکین یکی است، زیرا اقتباسی که جکسون از اثر تالکین انجام داده کاملا به اثر مبدأ وفادار بوده، پس وقتی که از درون‌مایه‌های ارباب حلقه‌ها صحبت می‌کنیم، منظورمان هم فیلم پتر جکسون است و هم حماسه‌ی تالکین.

سفر اسطوره‌ای

تالکین برای خلق این حماسه‌ی بزرگ، به اسطوره و گزاره‌های کهن الگویی روی آورد. اساسا قالب ادبی حماسه، برای روایت داستان‌های اسطوره‌ای مناسب‌ترین گزینه است. «یاران حلقه» راوی شروع سفر هابیتی کوچک است به نام «فرودو بگینز» به همراهان دوستان وفادار خود. در ابتدا لازم است بگوییم که همین درون‌مایه‌ی «سفر»، خود یک الگوی اسطوره‌ای است. در الگوی رایج داستان‌های اسطوره‌ای،  ابتدا شرایط زندگی قهرمان، کاملا متعادل و مطلوب است، همه چیز آرام است و قهرمان احساس خوشبختی می‌کند. در حین معرفی جهان متعادل قهرمان، شخصیت او نیز معرفی می‌شود، سپس بحران بزرگی خود را نشان می‌دهد، بحرانی که تعادل اولیه‌ی داستان را به هم می‌زند (یا بعدا به هم خواهد زد) و قهرمان داستان وظیفه‌ی خود می‌داند که برای ایستادگی مقابل این بحران، زندگی متعادل خود را رها کرده و راهی سفری دراز و سخت شود، سفری که در مسیر آن بهتر به خودآگاهی خواهد رسید و در پایان سفر و پس از موفقیت یا شکست، به شخصیت منفی یا مثبت پر رنگ‌تری تبدیل خواهد شد. در راه این سفر، قهرمان داستان ممکن است از اشخاص مخالفی یاری بجوید که شاخص‌ترین تیپ کهن الگویی که به قهرمان داستان‌های اسطوره‌ای یاری می‌رساند، تیپ «پیر مرشد» است.

در «یاران حلقه» نیز، ابتدا سرزمین پر از صلح و دوستی و متعادل شایر، که محل زندگی فرودو بگینز جوان است معرفی می‌شود. در این میان، خرده کاشت‌های داستانی نیز به بیننده نشان داده می‌شوند که در آینده به برداشت خواهند رسید. مانند ماجراهایی که بیلبو بگینز، عموی کهن‌سال فرودو از آن‌ها سخن می‌گوید. پیر مرشد داستان نیز در همان ابتدا خود را نشان می‌دهد: گاندولف خاکستری.

سپس، متوجه می‌شویم حلقه‌ی قدرتی که در ابتدای فیلم از آن صحبت شد، چیزی نزدیک به هفتاد سال است که در اختیار بیلبو بگینز است. حلقه‌ای که صاحب تاریک و پلید خود را مدت‌ها است بیدار کرده و سعی دارد  که به سوی او بازگردد، حلقه‌ای که منشأ قدرت است، قدرتی به غایت فراوان که هیچ‌کس تاب تحمل آن‌ را ندارد و هر کس که از آن آگاه باشد، سرانجام درگیر خودبینی و غروری کشنده خواهد شد که جهان را به نابودی می‌کشد. بیلبو بگینز پیر که هم اکنون حلقه را در دست دارد، آن‌قدری ماجرا از سر گذرانده که دیگر نای تجربه‌ی جدیدی ندارد، بلکه می‌خواهد تمامی تجربیات خود را مکتوب کند. برای همین خود راهی سفری مستقل می‌شود تا کتاب خود را در قلمرو آرام و مملو از آرامش الِف‌های خردمند به اتمام برساند و حلقه (که البته خودش از قدرت آن آگاه نیست) را به فرودو بگینز می‌سپارد. در این میان گاندولف پیر متوجه چیز عجیبی در حلقه می‌شود و با پیگیری، در میابد که این حلقه که تمام این مدت در اختیار بیلبو بگینز بوده و حال به فرودو به ارث ریده، همان حلقه‌ی گم شده‌ی سائورون پلید است که می‌تواند به تمامی قدرت‌ها حکومت کرده و جهان را مملو از تاریکی کند. گاندولف که از قدرت شگفت‌آور حلقه آگاه است و می‌داند که ممکن است در مقابل وسوسه‌های پلید حلقه تاب تحمل نداشته باشد، با راهنماییِ مرشد گونه‌ی اسطوره‌ای خود، فرودو را به همراه «سم وایز گمجی» راهی سفر می‌کند. سفری که هدفش نابود کردن حلقه‌ی قدرت است، در همان‌جایی که ساخته شده! حلقه قدرت فراوان و بی‌پایانی دارد که ممکن است هر کسی را وسوسه و تمامی وجودش را درگیر پلیدی کند و با قدرتی که به صاحب پلید شده‌ی خود می‌دهد، می‌تواند جهان را به نابودی و تاریکی بکشاند، که این امر کاملا مطابق با خواسته و مقصود سازنده‌ی آن، یعنی سائورون است. سائورون که هزاران سال پیش کشته شده، روحش هنوز زنده است و به دنبال تجدید قبا است برای بازگشت به جسم خود و بازیافتن حلقه‌ی قدرت، تا دوباره حکومت کند.

فرودو بگینز توسط گاندولف پیر، از تمامی این مسائل آگاه شده و با توجه منش قهرمانانه‌ی خود، راهی سفری سخت و دور می‌شود تا این حلقه‌ی پلید را نابود کند. اما او در این راه تنها است و مسیر را به دلیل بی تجربگی‌اش بلد نیست، برای همین به همراهانی فداکار نیاز دارد. «یاران حلقه» نشانگر چگونگی آشنایی فرودو با این همراهان و همسفری با آن‌ها است. همسفری‌ای که البته در انتها به جدایی می‌انجامد. نکته‌ی حائز اهمیتی که در «یاران حلقه» گنجانده شده این است که قهرمان داستان ابتدا نسبت به دیگران احساس نیاز می‌کند و حس می‌کند که بدون ان‌ها نمی‌تواند مسیرش را بپیماید، اما رد انتهای فیلم متوجه این موضوع می‌شود که این سفر، سفری است که بایستی تنهایی پیموده شود، زیرا بیشتر از این‌که سفری باشد که با شمشیر زدن و اسب‌دوانی کردن به انتها برسد، سفری است درونی که بیش‌تر از قدرت فیزیکی، به قدرت معنوی و روحانی نیاز دارد. شاید فرودو بگینز از لحاظ جثه از همه‌ی همراهانش جوان‌تر و کوچک‌تر باشد، اما از لحاظ قدرت درونی و معنوی از همه‌ی دیگر همراهانش والا مرتبه‌تر است، زیرا همواره ندای وسوسه‌ی حلقه و تهدیدهای سائورون را می‌شنود اما باز هم به مسیر خود ادامه داده و تسلیم نمی‌شود، این در حالی است که تمامی دیگر هم‌سفرانش آن‌قدر میل به قدرت حلقه دارند که از ترس قدرت آن به خود اجازه نمی‌دهند که به حلقه حتی دست بزنند! تواضع و فروتنیِ فرودو در مقابل قدرت بی پایان حلقه، بزرگ‌ترین یاور و سلاح او است و سفری که با «یاران حلقه» طی می‌کند او را در انتها به این نتیجه می‌رساند که بایستی به تنهایی و با همین سلاح خود به راه ادامه دهد، زیرا وسوسه‌ی همراهانش که معتمد او هستند، گزند مهلکی است که هر لحظه ممکن است گریبان‌گیر او شود. سفری که فرودو طی می‌کند، به او می‌فهماند که برای این سفر، به قدرت معنوی و درونی نیاز دارد و این مهم با تنهایی به دست خواهد آمد. او در انتهای فیلم یاران خود را رها کرده تا به تنهایی و پنهانی این سفر را ادامه دهد، اما در این مسیر یار و یاور مخلصی همراه او است که خطری از جانب او فرودو را تهدید نخواهد کرد، آن هم «سم وایز گمجی» پاکدل و جوان است. سم وایز گمجی هر طور که شده خود را به فرود می‌رساند تا در این مسیر او را تنها نگذارد، که البته همین کار او باعث می‌شود که در آینده فرودو در مقابله با «گالوم» پلید، تنها نباشد. «یاران حلقه» راوی جدا شدن قهرمان از همان یاران حلقه‌ای است که قرار بود ناجی او باشند! این نکته‌ای بسیار ظریف و زیرکانه است که هم توسط تالکین و هم توسط جکسون، به خوبی به آن پرداخته شده. پایان فیلم، آغاز سفر جدید فرود است، سفری که تنها سم وایز گمجیِ جوان شایستگی همراهی آن را دارد، سفری که با یک چشم انداز با شکوه نشان داده می‌شود و بیننده را آماده و منتظر سریِ بعدیِ این فیلم می‌کند. «یاران حلقه» به تنهایی فیلمی است که مستقلا می‌توان آن را به عنوان یک فیلم جدا از سه‌گانه مورد خوانش قرار داد، اما این فیلم در کسوت «سه‌گانه‌ی ارباب حلقه‌ها» به کمال می‌رسد. به عبارتی می‌توان این سه‌گانه را به یک لوح سه لتی تشبیه کرد، لوحی که هر لت آن مفهوم و هویت مستقل خود را دارد اما هر سه‌تای آن‌ها در کنار هم به چیزی ورای مشخصات مستقل‌شان می‌رسند، یک هیئت گشتالتیِ بی‌نظیر و باشکوه!

تحلیل ارباب حلقه ها

قدرتی بی‌پایان، نزد مردمانی ساده دل: نقد تمثیلی مدرنیسم؟!  

در ابتدای فیلم شاهد این هستیم که قدرتی بزرگ و پلید و نابود کننده، هزاران سال پیش توسط حاکمان ابداء شد ولی در دستان آن‌ها باقی نماند، مفقود شد و در نهایت به یک هابیت ساده و کوچک و کم قدرت به نام بیلبو بگینز رسید.  بیلبو از مردمان سرزمین ساده و بی سر و صدای شایر است، مردمانی که جشن می‌گیرند، کودکانه بدجنسی می‌کنند و به همان راحتی که بخل می‌ورزند و حسادت می‌کنند، می‌خندند و می‌بخشند. شایر سرزمینی است که بالقوگی یک مدینه‌ی فاضله را در خود دارد، اما چه چیزی مانع از کمال این سرزمین می‌شود؟ چه خطری است که تهدید آن به روی خوشبختی مردم شایر سایه انداخته؟ همان حلقه! همان قدرتی بی‌پایانی که نزد این مردمان ساده و فعلا خوشبخت است، قدرتی که اگر متوجه آن بشوند و ندای وسو‌سه‌اش را بشنوند، جهان را دوباره به تاریکی بازخواهند گرداند! «ارباب حلقه‌ها» راویِ چگونه نابود شدن این قدرت است که در اختیار همین مردمان است. تالکین با این گزاره به ما می‌گوید که برای خوشبختی و سعادت جوامع، بایستی خودبینی و طمع کشنده‌ای که قدرت با خود به همراه‌ می‌آورد را در همان‌جایی که متولد شده، نابود کنیم! بایستی بدانیم که برای خوشبختی و سعادت‌مند شدن، به قدرت نیازی نیست، بلکه همان فروتنی و ساده‌دلی مردمان شایر را بایستی در خود پرورش دهیم. این گزاره را می‌توان نقدی حکیمانه بر مدرنیسم دانست که علی‌الخصوص با نظریه‌ی مارکسیسم، معتقد است که قدرت نزد عامه‌ی مردم (همان مردمان شایر) است، مردم نیز برای سعادت‌مند شدن بایستی آن قدرت را مطالبه و میان یکدیگر به صورت مساوی تقسیم کنند و از طبیعت نهایت بهره را ببرند تا به مدینه‌ی فاضله برسند. مکاتب فکری مدرن، طبیعت را یک منبع و سرمایه می‌دانند که بشر اجازه دارد از آن نهایت استفاده را ببرد، اما قهرمانان داستان ارباب حلقه‌ها، طبیعت را نه یک منبع، بلکه یک دوست و همراه می‌دانند. چه گاندولف، چه اِلف‌ها و چه هابیت‌ها و…، با این‌که از منافع طبیعت استفاده می‌کنند، اما با او به عنوان یک دوست برخورد کرده و شکرگذار آن هستند و در استفاده از آن زیاده‌روی نمی‌کنند و استفاده از طبیعت را درگیر طمعی کشنده نخواهند کرد. این درست برعکس ضدقهرمانان داستان است که برای تجدید قوای خود، به طبیعت حمله برده، درختان بسیاری را قطع کرده و همه جا را به آتش می‌کشند تا قدرت تاریک خود را بازیابند! استفاده‌ی بی‌رویه از طبیعت در ارباب حلقه‌‌ها به ضدقهرمانان پلید نسبت داده شده تا بدین وسیله این عمل را نکوهش کند. در مقابل، می‌بینیم که پروانه‌ و عقابی گاندولف را از گزند سارومان نجات می‌دهند یا آب رودخانه به فرمانِ «آروِن» برای نجات فرودو به جوش و خروش می‌افتد! از میان خیر و شرّ، خیر دوست طبیعت است و طبیعت نیز دوست خیر. این دوستی میان طبیعت و خیر، در سری دوم این فیلم به شکل پر رنگ‌تری خود را نشان می‌دهد…

تالکین با تأکید بر آسیب‌های مهلک قدرت و وسوسه‌ی شدیدی که به دنبال خود دارد در کنار نکوهشِ سوءاستفاده از طبیعت، به نوعی برخی ویژگی‌های مدرنیسم را با نسبت دادن آن‌ها به جبهه‌ی شرّ داستان نقد می‌کند و گزندی که این نوع فکر به دنبال خود خواهد آورد را پیش بینی می‌کند. اُرگ‌های پلید همه‌گی به دنبال یک هدف هستند و برای آن تا پای جان می‌جنگند، اما مشکل‌شان این است که این حجم از وفاداری و تلاش، برپایه‌های ترس از قدرت سائورون استوار است و در مسیر هدفی پلید به پیش می‌رود. برای همین است که سائورون و ارتشش محکوم به شکست هستند و داستان ارباب حلقه‌ها راوی چگونه شکست خوردن آن‌ها است!

تحلیل ارباب حلقه ها

کهن‌الگوی آب

علاوه بر عنصر سفر اسطوره‌ای و پیر مرشد، انگاره‌های اسطوره‌ای و کهن‌الگوییِ دیگری در فیلم گنجانده شده که اشاره به آن‌ها خالی از لطف نیست. یکی دیگر از عناصری که نقش بسیار مهمی را در فیلم بازی می‌کند، عنصر آب است. قبل‌تر گفتیم که آب رودخانه در جهت کمک به فرودو و آروِن، برمی‌خیزد و به نازگول‌ها می‌تازد. یک سوم ابتدایی فیلم راوی تعقیب و گریز فرودو و دوستانش و نازگول‌ها است. این تعقیب و گریز وقتی به اتمام می‌رسد که یاران حلقه وارد قلمرو امن اِلف‌ها می‌شوند، جایی که نازگول‌ها به تنهایی توانایی نفوذ به آن‌جا را ندارند. اما در سه مقطع از داستان، نازگول‌ها به فرودو و دوستانش می‌رسند و بسیار نزدیک است که حلقه را بازیابند اما هر دفعه در لحظه‌های آخر شکست می‌خورند. دفعه‌ی اول جایی در داستان است که هابیت‌های داستان به لب بندرگاه رودخانه رفته و با سوار شدن در قایق و ورود به آب رودخانه، می‌بینند که نازگول‌ها نمی‌توانند آن‌هار ا در آب تعقیب کنند. بار دوم آراگورن به نجات آن‌ها می‌آید و در دفعه‌ی سوم، باز هم نازگول‌ها خود را در گذر از آب رودخانه ناتوان می‌بینند که باعث می‌شود از هابیت‌ها جا بمانند. کهن‌الگوی آب رد تمامی کشورها، نماد پاکی و طهارت است و گذر قهرمان از آب، نشان‌گر به طهارت رسیدن او است. رد این کهن‌الگو و گذر از آب را در بسیاری از داستان‌هایی که از کودکی تا به الآن شنیده‌اید می‌توانید بیابید. وقتی که موجودی افسانه‌ای از آب گذر می‌کند، یعنی به پاکی و طهارت رسیده‌ است، برای همین است که اُرگ‌ها و نازگول‌ها نمی‌توانند از آب عبور کنند. آن‌ها محکوم‌اند به پلیدی و تاریکی و گذرشان از آب به معنای به پاکی رسیدن آن‌ها خواهد بود، پاکی و روشنایی چیزی است که جبهه‌ی شرّ داستان به دنبال نابود کردن آن است پس قطعا نمی‌خواهد به ان برسد. بسیاری صحنه‌های ناتوانی نازگول‌ها از آب ررودخانه را ضعفی در داستان فیلم می‌دانند، اما این نکته نه تنها ضعف نیست، بلکه جزئی نگری و عمق داستان را می‌رساند. مباحث کهن‌الگویی و اسطوره‌ای چیزی است که به طور ناخودآگاه برای همه‌ی انسان‌ها آشنا است و این مسئله را علم روان‌شناسی توانسته که اثبات کند، پس وقتی که بیننده‌ای که هیچ اطلاعی از این نکته‌ی کهن‌الگویی ندارد ولی به تماشای این فیلم می‌نشیند، حین دیدن این‌گونه صحنه شاید به طور خودآگاه متوجه جزئی‌نگری داستان نشود اما به طور ناخودآگاه با چنین مسئله‌ای ارتباط برقرار خواهد کرد.

تحلیل ارباب حلقه ها

نبرد خیر و شر

قهرمان و ضدقهرمان داستان ارباب حلقه‌ها یک فرد مشخص نیست، بلکه به دو جبهه‌ی عمده تقسیم می‌شود، جبهه‌ی خیر و جبهه‌ی شرّ. سردمدار جبهه‌ی شرّ، سائورون است که چشم آتشینی است که جهان را نظاره می‌کند. سردمدار و مبارز اصلی جبهه‌ی خیر نیز، فرودو بگینز جوان است که عزت نفس و تواضع درونی‌اش بزرگ‌ترین دشمن سائورون است. نبرد خیر و شر چه به صورت داستان‌هایی پند آموز در کتب مقدس و چه به صورت اشاراتی تمثیلی در تاریخ ادبیات، همواره مورد توجه بوده. خیر و شر، یا بهتر است بگوییم، نیک و بد، چه در فسلفه و چه در دین از مسائل بنیادینی بوده‌اند که پرداختن به آن و دادن ویژگی‌هایی شاخص به هرکدام، نشان‌گر جهان‌بینی هر فرد است. جبهه‌ی خیر در ارباب حلقه‌ها، که با نژادهای الف‌ و هابیت‌ و انسان‌ معرفی می‌شود، جبهه‌ای است که تمامی اعمال خود را برپایه‌ی اعتماد، عشق، رحمت، بخشش و دوستی با طبیعت بنیان می‌کند، هر چند که ممکن است در مسیر خود دچار لغزش‌هایی شود اما هدف خود را هیچ‌گاه فراموش نخواهد کرد. اما جبهه‌ی شر در ارباب حلقه‌ها بر پایه‌ی ترس از قدرت، تبعیض، نفرت، انتقام، غرور و استفاده‌ی بی‌رویه از طبیعت بنیان شده است. پرداختن به همین موضوع کافی است که حجم عظیمی از پیام‌های اخلاقی را در ارباب‌ حلقه‌ها شاهد باشیم. جهان‌بینی تالکین با توجه به دیدگاهی که نسبت به خیر و شر دارد به کلاسیسیم و ارزش‌هایی نسبتا مذهبی نزدیک است. نکته‌ی حائز اهمیت دیگر این است که نبرد خیر و شر نیز از دیگر انگاره‌های کهن‌الگویی این اثر است که با ناخودآگاه هر بیننده‌ای بازی کرده و آن را جذب می‌کند. جبهه‌ی شر این اثر، با توجه به این‌که نادیدنی است و هم‌واره خود را از دیدگان پنهان می‌کند، هیبت ترسناک‌تری به خود می‌گیرد. شرّ مطلق این اثر نه هیبتی فیزیکال، بلکه ذاتی انتزاعی است که گنجانده نشدنش در جسم، باعث مخوف‌تر شدنش می‌شود که جذابیت اثر را دو چندان می‌کند، زیرا که قهرمان اصلی داستان کوتوله‌ای جوان است که باید با این ذات انتزاعی مبارزه کند و این مسئله باعث شده که غیر قابل پیش‌بینی و به غایت جذاب شود.

«یاران حلقه» با داستان گیرا و جذاب خود، برای نزدیک به چهار ساعت بیننده را میخ‌کوب کرده و در تمامی وجوه یک فیلم، یعنی کارگردانی و فیلم‌برداری و تدوین و موسیقی و بازیگری و طراحی صحنه و فیلم‌نامه و گریم و… ، درخشان ظاهر می‌شود. این فیلمِ حدودا چهار ساعته، هیچ‌گاه از ریتم نمی‌افتد و هم‌واره حادثه‌ای برای غافلگیر کردن و هیجان‌زده کردن مخاطب را با خود دارد. این فیلم داستانی اسطوره‌ای و دقیق را روایت می‌کند، از مفاهیمی بنیادین سخن می‌گوید، از لحاظ تکنیکی درخشان ظاهر می‌شود، در جذب مخاطب موفق است و در فروش نیز رضایت استودیو را جلب می‌کند. «یاران حلقه» را از هر جهت که به آن نگاه کنید موفق است، پروژه‌ی عظیمی که تنها پتر جکسون می‌توانست از پس آن بربیاید، فیلمی که هر چند که از مسائلی بنیادین سخن می‌گوید، اما حین تماشایش به کلی از زندگی خود جدا خواهید شد و وارد جهان شگفت انگیزی می‌شوید که همه‌ی عناصر سینمایی دست به دست هم داده‌اند تا به مدد دانش و رهبریِ پتر جکسون به زیبایی هر چه تمام‌تر برای شما نمایان شوند. حین تماشای این فیلم، بدون این‌که تلاشی کنید، برای چهار ساعت تمامی دغدغه‌های زندگی‌تان را فراموش خواهید کرد و در طول این مدت در جهانی زندگی می‌کنید که حتی در رویاها‌یتان هم نمی‌توانستید آن را به این زیبایی و شگفتی ببینید! تجربه‌ی دیدن ارباب حلقه‌ها، بدون شک از خاطره‌انگیزترین تجربیات هر فیلم‌باز و عاشق سینمایی است که به قصه‌ها، فانتزی‌ها، رویاها و زیبایی‌ها اهمیت می‌دهند.

 

برچسب‌ها: ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • پدرام says:

    ممنون به خاطر نقدتون.واقعا نمیدونم که این سه گانه چرا اینقدر منو به سمت خودش جذب می کنه.یه جور حس آشنایی در عین غریب بودن دنیاش به من دست میده.خدا آقای تالکین رو رحمت کنه که اگه نبود این داستان های زیبا خلق نمیشد

    • محمد علی رضی says:

      خواهش میکنم دوست عزیز.
      روح جناب تالکین قطعا جاش تو بهشته. عوامل سه گانه ی سینمایی اش هم همینطور…

      • محمد صدرا says:

        مگه شیعه بوده ؟؟
        🤗😜😁

        • Hojjat says:

          😁😁😁 نه جیزز کرایس رو میپرستیده ولی گفتن چون دل خیلیارو شاد کردی میری بهشت 🤗🤗🤗

  • پدرام says:

    ❤🧡💛💚💙💜💖🤍

  • مهدی ویسمرادی says:

    ارباب حلقه۱ عالی بود

  • مهدی ولی زاده says:

    سلام
    من تا به حال چند بار این سه گانه را تماشا کردم و وقتی کسی در موردش صحبت میکنه مثل یک معتاد که خمار مواد می شه من هم خمار ارباب حلقه ها می شم و دلم می خواد یک بار دیگه بشینم و تا صبح یه دور دیگه ارباب حلقه ها را ببینم.

  • میثم says:

    سلام
    واقعا دلم نیومد که این همه متن رو بخونم و در پاس زحمات نویسنده محترم سخنی به زبان نیارم.

    بینهایت تشکر از نویسنده محترم که میدونم ساعت ها صرف فکر کردن ، نوشتن و ویراستاری این مجموعه زحمت کشیده.

    ارباب حلقه ها که سال ۲۰۰۱ یعنی ۲۰ سال پیش منتشر شد ، از بهترین اثاری بود که هنوز هم بعد بیست سال نقد و بررسی میشه !
    ریبوت نمیشه و حرفی ازش هم زده نخواهد شد !
    سریالش ساخته خواهد شد اما نه در همون دوره تاریخی !

    اینها مدیون هنر نمایی تیم پترجکسون بود + فیلم نامه عالی که داشت.
    من اطلاع از زحمات تیم سازنده در طی ۱۰ سال ساخت اون هستم !

    عید فطر یک دهه پیش بود که دوبله این فیلم توسط برترین دوبلرهای عزیز کشورمون از شبکه سه ( فکر کنم ) پخش شد. دوبله این فیلم نیز از برترین آثار دوبله ایران در تاریخ است. خیلی از دوبلرهای فارسی این فیلم نیز به رحمت خدا رفتن …

    از اون دسته فیلم هایی هست که سالی یکبار به تماشای اون میشینم و سه شب متوالی رو اختصاصا برای اون در نظر میگیرم.

    یک اثر فوق العاده حماسی ، هنری و فانتزی که تکرار نشدنیه !

    فیلم ارباب حلقه ها قرار بر ساخت یک ۶ گانه داشت اما به دلایلی از جمله مالی و ریسک بالایی که اون موقع برای کمپانی نیولاین سینما داشت به یک سه گانه تنزل یافت و نتیجتا ما شاهد نبردهای کمتری نسبت به اونچه که پیش بینی شده بود ، بودیم.

    ارباب حلقه ها شاید یک دهم سیلماریون ( نحوه خلقت و پیدایش زمین ) هم نبود ! که این نیز نوشته استاد تالکین هست.
    جالب اینجاست که دنیای تالکین ، یک دنیای خیالی خارج از کره زمین نیست ، تمام داستان خلقت و پیدایش زمین و نبردها و … در همین کره زمین فعلی ما رخ داده است و نهایتا آخرین صفحات داستان استاد تالکین ، شروع جنگ جهانی است !

    • محمد علی رضی says:

      ممنون از لطفتون دوست عزیز. بله آقای تالکین خودش توی جنگ جهانی سرباز بوده دوره ای و تاثیر اون رو توی آثارش به خوبی میشه دید.

  • حامد says:

    ممنون از شما.
    البته باید اینم گفته بشه که سه گانه از روی انیمیشن ساخته شده. بسیاری از سکانس های فیلم دقیقا مشابه انیمیشن ارباب حلقه هاس است.