فکر و خیال بیش از حد دو عامل مهم برای خفه کردن حس خوشحالی درون انسان هستند. وقتی این دو عنصر بیش از حد با یکدیگر ترکیب شوند، روحی از جنس سنگ و سردی را به درون انسان انتقال میدهند که از بین بردن آن هم کار راحتی نیست. تنهایی و نداشتن هم زبان هم میتواند عاملی باشد که یک فرد و یا حتی یک بچه هم به مرحله افسردگی برسد. شاید برای شما دشوار باشد که یک دختر بچه یا پسر بچه افسرده را تصور کنید. اما انیمه When Marnie Was There «به فارسی: وقتی مارنی آنجا بود» به خوبی این موضوع را به تصویر میکشد و شما را به دنیای کودکان دور و اطرافتان خواهد برد. وقتی مارنی انجا بود را هیرُماسا یُنِبایاشی با بهرهگیری از رمان خووان جی. رابینسون کارگردانی کرده است که از آثار موفق این کارگردان میتوان به The Secret World of Arrietty «به فارسی: دنیای مخفی آریتی» اشاره کرد. با سایت سینماگیمفا در ادامه مطلب همراه باشید.
انیمه وقتی مارنی آنجا بود روایتگر داستان دخترکی ۱۳ ساله به نام آنا است که نمیتواند خودش را با هم سن و سال های خودش وفق دهد و گمان میکند که خانوادهای که وی را به فرزندخواندگی گرفتهاند دوستش ندارند و فقط یک بار اضافی برای آنها است و در کنار تمام مشکلاتش با بیماری آسم هم دست و پنجه نرم میکند. دکتر خانوادگی آنا به مادرش میگوید که دخترش درحال افسرده شدن است و برای پیشگیری از این مشکل باید آنا را به یک سفر بفرستد تا این که هم بیماری آسمش بهبود پیدا کند و هم حال روحی اش. آنا خواسته یا ناخواسته می پذیرد که به این سفر برود و مدتی با خاله و شوهرخاله اش درون یک روستای زیبا هم خانه شود. در یکی از روزها وقتی که آنا مشغول گشت و گذار در محیط روستا بود متوجه یک عمارت قدیمی بزرگ می شود و حس عجیب و آشنایی به وی دست می دهد. گویی که در گذشته در آن خانه زندگی کرده است. در همان شب آنا خواب دخترکی با موهای طلایی و پوستی سفید را میبیند و بیشتر کنجکاو میشود که درباره آن عمارت تحقیق کند. در میان همین جستوجوها آنا آن دختر بچه که نامش مارنی است را پیدا می کند و با او دوست می شود. اما مارنی از آنا قول میگیرد که هیچ وقت دوستی آنها را به کسی نگوید بین خودشان بماند. تا این که ….
توجه: اگر تا به امروز موفق به تماشای When Marnie Was There نشدهاید، توجه داشته باشید که از اینجا به بعد مقاله بخشهای مهمی از داستان انیمه را فاش میکند.
در ابتدای انیمه ممکن است این طرز فکر برای بیننده پیش بیاد که اصلا ماجرا از چه قرار است و چرا این دختر که ظاهر عادی و خوبی دارد یک باره برای خودش میزند زیر گریه و یا این که چرا دکتر برایش خبر کردهاند. اما کمی بعد سازندگان به ما نشان میدهند که افسردگی فقط یک بیماری شایع برای بزرگسالان نیست و گاهی هم کوچکترها به دور از دنیای عروسکیشان افسرده میشوند و این موضوع میتواند برای آنها مشکل ساز شود. بعد از این که آنا برای درمان افسردگی و بیماری آسم به روستا منتقل میشود، با وجود این که خالهاش بسیار خونگرم و مهربان است، ولی نمیتواند با آنها ارتباط برقرار کند و خانه آنها را جایی غریب و بیروح میداند. اما پس از این که نگاهی به دور و اطراف خانه میاندازد. جانی دوباره میگیرد و کمی از کسالتش کم میشود. انیمه در این بخش میخواهد به ما بگوید که گاهی اوقات باید دل را به دریا زد و بیخیال همه چیز شد تا بتوان از زندگی لذت برد. البته تنها آنا از زیبایی روستا لذت نمیبرد بلکه وقتی بیننده به تماشای وقتی مارنی آنجا بود میشیند، طبیعت زیبایی که همانند یک تابلوی نقاشی است او را مات و مبهوت میکند. تمامی اجزای محیط با یکدیگر ارتباط دارند و این موضوع همان رکنی است که انیمههای استودیوی جیبلی را از دیگر انیمههای هم سبک و سیاق خودش جدا میسازد. وقتی آنا و مارنی با هم آشنا میشوند برای بیننده این سوال پیش میآید که آیا مارنی درون خیالات آنا است و یا آنا درحال خواب دیدن است؟ سوالات این چنینی تا پایان انیمه همراهتان خواهد بود و در اواخر کمی شما را خسته میکنند. در رابطه با این مسئله باید بگویم که مخاطب باید خودش به یک درک کلی در رابطه با آن برسد.
مارنی و آنا حد فاصل بین دنیا و خیال را میشکنند و در جایی به دور از این دو با یکدیگر ملاقات میکنند. وقتی آنا عمارت قدیمی را برای اولین بار دید، یک حس آشنا برایش ایجاد شد و با خود گفت “این عمارت خیلی برام آشناست” و در این بخش است که بیننده به دنیای زندگی خودش میرود و با خود میگوید که “درست مثل همون صحنهای چند روز پیش برای منم آشنا به نظر میرسید”. یکی دیگر از دلایلی که آنا مارنی را درون خیالات خود میدید، تنها بودن وی بود. آنا نمیتوانست با دوستان و هم سن و سالان خودش ارتباط برقرار کند و این موضوع باعث شده بود که در خیالات خود مارنی را به عنوان دوست خودش برگزیند. اگر بخواهیم کمی دقیقتر به موضوع خیال یا واقعیت دوستی مارنی و آنا بپردازیم، باید بگویم که مارنی روح مادربزرگ آنا بوده است که به صورت یک حس در خیالات آنا پدیدار میشود. در طول انیمه شاهد هستیم که در هنگام بحث و گفتوگو بین این دو دوست، یکباره آنا مارنی را نمیبیند و با استرس فراوان به دنبال وی میگرد و همین امر میتواند یک مهر تایید بر این موضوع باشد. همچنین استودی جیبلی به خوبی دنیای کودکانه دختران و آسیب پذیری آنها نسبت به حرف دیگران را به تصویر میکشد و آنا را همچون دختری ضعیف با احساسات شکننده ولی در عین حال با ظاهری ساده و آرام نشان میدهد که از درون درحال دست و پنجه نرم کردن با بیماری افسردگی است و نمیتواند با ترسهای زندگیاش رو به رو شود. شخصیت پردازی انیمه به قدری قوی است که در طول انیمه بیننده در به صورت کامل در میابد که آنا و مارنی درست مکمل همدیگر هستند و بدون یکدیگر نمیتوانند با سختیها و ترسهای زندگیشان رو به رو شوند. وقتی مارنی آنجا بود شاید هماننده دیگر آثار استودیو جیبلی داستان خاصی نداشته باشد. اما به راحتی به ما ثابت میکند که گاهی هم میتوان با یک داستان ساده و معمولی انیمهای شاهکار و صدالبته بیاد ماندنی تولید کرد.
گرافیک چشم نواز و دوست داشتنی انیمه، یکی از بخشهای به یاد ماندنی آن است. وقتی درحال تماشای وقتی مارنی آنجا بود مینشینید، تمام تصاویر همانند یک تابلوی زیبا از مقابل چشمان شما میگذرد. درست مثل این که تمامی تصاویر با دست کشیده شدهاند و در آنها از هیچ دستگاه دیجیتالی استفاده نشده است. همگی شخصیتهای انیمه از چهرههای خوب و قابل قبولی برخوردار هستند و این موضوع نشان میدهد که سازندگان تنها تمرکز خود را بر روی شخصیتهای اصلی نگذاشتهاند. محیط و داستان انیمه در تمام بخشها مکمل یکدیگر هستند و کار سازندگان به قدری بر رویشان کار کردهاند که به سختی میشود آنها را از یاد برد. درست هماننده وقتی که مارنی و آنا همدیگر را برای اولین بار ملاقات میکنند و با یکدیگر به اقیانوس میروند. روستای انیمه در شب بسیار دیدنی است و بیننده در آن موقع اوج گرافیک هنری انیمه را تماشا میکند. در کنار گرافیک چشم نواز انیمه، نباید از موسیقی عالی آن هم غافل شد. موسیقی و طراحی در کنار همدیگر تبدیل به معجونی میشوند که روحی دوباره به انیمه میبخشند. لحظات احساسی که تا مرز درآوردن اشکتان هم میروند همه و همه به لطف موسیقی بی نظیر انیمه هستند که به راحتی از ذهن مخاطب پاک نمیشوند.
وقتی مارنی آنجا بود در ظاهر هماننده آثار امروزی از داستان پیچیده و یا درگیر کنندهای برخوردار نیست، اما از درون خودش موجی از احساسات و نگرانی را به مخاطب انتقال میدهد که در کنار موسیقی لذت بخش و در عین حال زیبا و همچنین گرافیک خیره کننده و داستان پر فراز و نشیبش، وقتی مارنی آنجا بود را به یک انیمه به فراموش نشدنی تبدیل میکند که تماشای آن برای هر کسی که با دنیای انیمه آشنایی دارد امر مهم و واجب است.
نظرات
خداییش این انیمه فوق العادس
من ک اونموقه ک دیدمش خیلی حس خوبی بهم داد
درسته. طبیعتی که درون انیمه به تصویر کشیده میشه، با روح آدم بازی میکنه و آدم رو به یه دنیای دیگه میبره و حس واقعاً خوب و زیبایی به بیننده انتقال میده.
خسته نباشی مازیار جان، خیلی نقد خوبی بود.
من واقعا از دیدن این انیمه لذت بردم و واقعا شخصیت پردازی فوقالعادهای داشت
سلام.
درسته این انیمه واقعاً شخصیت پردازی قوی داشت و کمتر انیمهای پیدا میشه که بتونه با شخصیت پردازیش آدم رو به یه دنیای دیگه ببره و در این مورد باهات موافقم.
تشکر بابت نظرت امیر جان.
مقاله بسیار خوبی بود. به کسی که این انیمه رو ندیده باشه انگیزه میده حتما ببیندش.
تشکر از نظرتون.
من عاشق سازنده و عاشق این انیمه شدم و این انمیشن انقدر روی من تعصیر گذار بود که باعث شد ۴ الی ۶ بار گریه شدید کنم و غمگین بشم راستش من الان عاشق این غم شدم و با این انمیشن حس خیلی خیلی فوق العاده پیدا میکنم و بهتر بگم هیچی زو که الان هم دارم اینو مینویسم گریه ام میگریه و منو غمگین میکنه فوق العاده نیست ممنونم از سازنده و نویسنده این انمیه فوق العاده که به معنی زندگی و مرگ گفت الان میدونم مرگ این نیست که ما از بین میریم مرگ چیزیه که مارو تبدیل به روح میکنه و ما رو از این جهان آزاد میکنه ممنونم که حرفامو شندید من ابولفضل افروزه هستم ۱۶ سالمه
این انیمیشن فوق العاده بود و من واقعا از دیدنش لذت بردم احساسات پاک و پر از حس تنهایی مفرت آنا ناخودآگاه روح ببینده رو تحت تاثیر قرار میده واقعا لذت بردم از دیدن انیمیشنی سرشار از احساسات و هنر و لطافت و نقد زیبای شما
باز هم اثری فوق العاده و تاثیر گذار از استاد بزرگ میازاکی. در یک کلام بی نظیر
من انیمه های استدیو جیبلی رو زیاد دیدم ولی این یعدونه اشکم رو در آورد کاش بتونیم ماهم دوست خوبی مثل مارنی و یا آنا داشته باشیم