روانشناختی، کلمهای است که در وصف یک ژانر کاملاً متفاوت در دنیای انیمه به کار میرود. این ژانر آثارش به هیچ وجه ساده نبوده، نیستند و نخواهند بود. آثار روانشناختی را نه تنها در انیمه، بلکه در هر هنری میتوان متفاوت دید! روانشناختی آن داستان معمولی قهرمان درست کار و نجات مردم از دست یک بدکار نیست! روانشناختی ایدهای نو و کاملاً تازه است که هر انسانی را به تفکر وا میدارد و عمق جهان را به دیدگان وی میگشاید. روانشناختی سعی میکند چه شخصیت اصلی، چه شخصیت منفی و چه یک شخصیت فرعی چیزی کاملاً نو باشند! یعنی چیزی باشند که در عمرتان در هیچ اثری مشاهده نکردهاید! ممکن است شخصیت اصلی، حتی از شخصیت منفی داستان نیز پستتر و کثیفتر باشد و یا شخصیت منفی به شدت مثبت باشد! یا ممکن است شخصیت منفی برای اعمالش دلیلی کاملاً درست داشته باشد و یا حتی نشود او را قضاوت کرد! روانشناختی سبکی است که دید شما را تازه کرده و به نوعی کاملاً عوض میکند! یعنی همان چیزی که قبلاً ساده میدیدید در روانشناختی کاملاً پیچیده، متفاوت و پر از دسیسه طراحی میشود! حال در این مقاله ما به معرفی کوتاهی از ۱۰ انیمه روانشناختی میپردازیم که دید شما را نسبت به انسانیت، محدودیتها، افکار و قصد یک انسان کاملاً عوض میکند؛ حتی برخی از آنها تا حدودی پا را فراتر نهاده و شخصیتهایی ایجاد کردهاند که عمق تاریک انسانیت را به نمایش میکشند. در ادامه با سینماگیمفا همراه باشید.
توجه: رتبه بندی به هیچ وجه صورت نگرفته است و جایگاه انیمهها به معنی رتبه آنان نیست. به دلیل نزدیکی فراوان ژانر دمانتیا به روانشناختی آثاری از آن نیز ذکر شده است. برخی از انیمهها ممکن است روانشناختی نباشند ولی به دلیل داشتن عناصر فراوان روانشناختی و نیز قاعده کلی مقاله، در لیست جای گرفتهاند.
۱۰-Boku Dake Ga Inai Machi
نام: Boku Dake Ga Inai Machi (شهری بدون من)
تعداد قسمتها: ۱۲
استدیو سازنده:A-1 Pictures
ژانرها: معمایی، روانشناختی، شونن، ماورالطبیعی
شهری بدون من، اثری کاملاً استثنایی است که میتواند در این چند سال نبود یک روانشناختی مناسب، شما را به شدت سرگرم کرده و تا حدودی روانشناختی به یاد ماندنی باشد. شهری بدون من در مورد فردی به اسم فوجینوما ساتورو (Fujinuma Saturo) است که قدرت بازگشت زمان را دارد! البته نه در سطحی زیاد که به هزاران سال قبل برگردد و ایدهای کاملاً کلیشهای و تکراری را بسازد؛ بلکه قدرت وی تنها به چند ثانیه یا دقیقه قبل باز میگردد و این نیز فقط در صورتی رخ میدهد که اتفاقی برای فردی در نزدیکی وی بیوفتد. برای مثال در قسمت اول ما شاهد بودیم که یک پسر بچه سعی داشت از خیابان عبور کند و یک راننده کامیون با سرعت بسیار زیاد به وی نزدیک میشد ناگهان زمان برگشت و ساتورو سعی کرد با منحرف کردن کامیون پسر بچه را نجات دهد که البته در این امر موفق شد ولی خود تصادف کرده و راهی بیمارستان گشت. داستان انیمه به این سادگی نیست که قهرمانی با توانایی بینظیر سعی میکند هر کس را با نجات زمان نجات دهد؛ داستان کاملاً تاریک؛ غمانگیز و شکننده است که روایتی بینظیر نیز آن را در بر میگیرد. یکی از دردهایی که در گذشته متوجه جامعه و البته انسانیت بود، کودکآزاری و قتل کودکان توسط افرادی ناکامل و یا ناثبات از روانی بوده است؛ این انیمه نیز سعی در به تصویر کشیدن چنین چیزی دارد. فردی که از نظر روانی ناپایدار است، دست به قتل بچههایی میزند که کم سن و در عین حال به شدت معصوماند. این انیمه، داستانی کاملاً بینظیر و بیمانند را ارائه میکند که در نوع خود متفاوت است. این اثر را میتوان استفادهای کاملاً درست از قاعده ساده اما عمیق دانست. انیمه به شدت ساده است، چه از نظر داستانی، چه از نظر روایت داستان و چه از نظر شخصیت پردازی و سعی نشده بیخودی آنها را پیچیده و عجیب بسازند که ارزشی نیز نداشته باشد. ولی در عین حال انیمه محتوایی بسیار عالی ارائه میکند که قطعاً در بین آثار روانشناختی ایده کاملاً جدیدی است. البته یکی از عیبهایش را میتوان حضور کمرنگ شخصیت منفی نامید. وی به ندرت در انیمه دیده میشود که شاید این نیز دلیل بر شناخته نشدن هویت وی و تقویت عناصر ژانر معمایی در انیمه باشد که در این صورت ایراد محسوب نمیشود. قاتل در انیمه، نماد یک انسان دگرگون شده، روانی و کاملاً منفی است؛ او فقط کسانی را به قتل میرساند که تنهایند و دوستی ندارند و یا در خانه دچار مشکلات خانوادگی هستند، درحالی که موقعیت وی به گونهای است که میتواند به این بچهها به خوبی کمک کرده و حتی زندگی آنان را نیز دگرگون سازد! ولی چنین کاری نمیکند و به جای کمک کردن به آنها، دست به قتل و کشتارشان آن هم به شیوههایی وحشیانه میزند که تاثیر بسیار مخربی بر روی دیگر بچههای شهر میگذارد و تا حدودی شخصیت روانی آنان را نیز دگرگون میسازد زیرا در اکثر مواقع خود را مقصر میدانند که با مقتول دوست نشده و گذاشتهاند او تنها باشد و چنین چیزی سرش آید. این انیمه، یکی از معدود انیمههایی است که در عین سادگی، داستانی را بازگو میکند که ممکن است برای هر سنی لذت بخش و شیرین باشد و میتوان گفت با ساده بودنش، ثابت کرده است که نیازی به سختگیری برای ارائه یک داستان کاملاً عالی نیست. انیمه «شهری بدون من»، قطعاً در این لیست از جذابترینها است و دیدنش به همه عزیزان توصیه میشود.
۹-Kiseijuu: Sei No Kakuritsu
نام: Kiseijuu: Sei No Kakuritsu (انگل: قاعده کلی)
تعداد قسمتها: ۲۴
استدیو سازنده: Madhouse
ژانرها: اکشن، دراما، ترسناک، روانشناختی، علمی-تخیلی، شونن
تا به حال شده است که فکر کنید با یک حیوان همزیستی کنید؟! البته نه این که هر دو در یک محیط باشید بلکه هر دو عضوی از یک بدن باشید و با هم آن بدن را کنترل کنید! این چیزی است که انیمه «انگل: قاعده کلی» سعی در ارائه آن دارد و میتوان این را ایده مادر انیمه دانست. قطعاً بسیار جذاب است که در مورد چنین چیزی حتی فکر نیز بشود، زیرا قطعاً اگر بدنی توسط یک انسان و یک گونه دیگر از زندگی که آن نیز دارای هوش است ترکیب شده و هر دوی آنها بدن را کنترل کنند، ممکن است هر دو با داشتن عقایدی متفاوت و طرز فکر و اعمال متفاوت کاری کنند که برایشان گران تمام شود! داستان انیمه در مورد فردی به نام ایزومی شینیچی (Izumi Shinichi) است، یک پسر دبیرستانی ۱۶ ساله. شبی، موجودات عجیبی که بیگانه بودند و از مکانی دیگر وارد زمین میشدند فرود آمدند. فضاییهایی انگل مانند و کاملاً ریز که به درون بدن انسان نفوذ کرده، به مغز حمله میکنند و آن را میخورند، سپس خود را جای مغز میگذارند و کنترل آن بدن را به دست میگیرند! این جانوران انگل مانند هستند و به عنوان مغز از بدن تغزیه میکنند. ممکن است بگویید این چه ربطی با همزیستی دارد؟ ایزومی شینیچی نیز یکی دیگر از قربانیان انگلها بوده ولی انگلی که به وی حمله کرده نتوانسته است به مغزش برسد و آن را بخورد بلکه تنها دست چپ وی را خورده و به آن تبدیل شده است. اعتقادات این دو البته بحث و جدلهای متفاوت و نیز در برخی جاها قضاوت رفتار و کردار انسان توسط انگلی که در دست شینیچی است بسیار جذاب و متفاوت است. رفتار وی به نحوی احسنت ثابت میکند که انسانها چگونه رفتاری در برابر گونهای ناشناخته از زندگی دارند؛ خصوصاً اگر این گونه تهدیدی برای آنان باشد! در ادامه انیمه نیز ما ترس، وحشت و درماندگی انسانها را به وضوح مشاهده میکنیم و به دیالوگهای فوقالعاده یکی از انگلها پی میبریم؛ وی میگوید که انگلها ضعیف هستند و در مقابل انسان کوچکترین کاری نمیتوانند بکنند! قطعاً تنها با مشاهده ۲ قسمت از انیمه این را کاملاً رد میکنید! انگلها بسیار قدرتمندتر از انساناند ولی در ادامه متوجه میشویم این قدرت تنها سرپوشی برای مخفی کردن و نشان ندادن احساس پوچی، سردرگمی و درماندگی آنان است. انگلها نمیدانند چه هستند، چرا به زمین آمده و یا چرا مجبورند بدن انسانها را تسخیر کنند و این، بدترین لطمهای است که گونه آنان در مقایسه با انسان خورده است و به همین دلیل انگلها به شدت ضعیف هستند. داستان انیمه به طور قطع ثابت میکند که موجوداتی که در دنیا قرار دارند، همگی در مقایسه با انسان ضعیف و بیقدرتاند و اگر انسان از دیگر موجودات و گونههای زندگی محافظت نکند، چیزی باقی نمیماند. این انیمه نیز قطعاً از انیمههای جذابی است که میتواند با صحنههای اکشن و هیجانی و نیز داستان تاحدودی متفاوت خود شما را سرگرم کرده و اثر مناسبی برای دیدن باشد. قابل ذکر است که سازنده این انیمه نیز بسیار معروف است و انیمههای استدیو MadHouse را قطعاً عده بسیاری دیده و پسندیدهاند که این نیز خود دلیلی مناسب برای دیدن انیمه است.
۸- Deadman Wonderland
نام: Deadman Wonderland (شهربازی اعدامیها)
تعداد قسمت: ۱۲
استدیو سازنده:Manglobe
ژانرها: اکشن، ترسناک، علمی-تخیلی (روانشناختی نیز به مقدار کمی یافت میشود ولی کامل نیست)
فرض کنید در کلاس درس آرام نشستهاید و با دوستان خود در حال بگو و بخند هستید. ناگهان ترانهای را میشنوید که یادگاری از بچگیتان بوده و آن را دقیق به یاد دارید. بعد از ترانه مردی بسیار عجیب با لباسی به رنگ سرخ کامل کاری میکند که کل کلاس سلاخی شوند! تمام دوستانتان کشته میشوند و شما تنها بازماندهاید. مرد سرخ به سوی شما میآید و شئ عجیبی را درون قلبتان میگذارد. شما بیهوش شده و سپس در بیمارستان بهوش میآیید و متوجه میشوید که به عنوان قاتل کل کلاس شناخته شدهاید! این شروع بسیار جذاب انیمه شهربازی اعدامیها است. ایگاراشی گانتا شخصیت اصلی بیچاره و درمانده انیمه است که به اتهام جرم ناکرده و در سنی کم به دیوانهای خانهای فرستاده میشود که پر از دیوانههای روانی و انواع و اقسام آزمایشات انسانی است. انیمه روایتی بسیار جذاب دارد و حول نفرت گانتا از مرد قرمز، فکر کردن در مورد دلایلی که مرد قرمز به خاطر آن دوستانش را قتلعام کرده و سر در آوردن از قدرت گناه کبیرهای که به وی داده شده، میگردد. در اصل گناه کبیره همان قدرتی است که به وسیله آن مرد قرمز کل دوستانش را کشته بود. به غیر از گانتا افراد زیادی این قدرت را دارند (معلوم نیست که از کجا گرفتهاند ولی این قضیه که از مرد قرمز گرفته نشده تایید شده است زیرا هیچکدام از دارندگان گناه کبیره حتی او را نمیشناسند ولی قدرت گانتا قطعاً از او گرفته شده است.) که مدیر شهربازی اعدامیها از آنها میخواهد با استفاده از این قدرتشان با هم دوئل کنند. قابل ذکر است که فرد بازنده با توجه به شانس انواع مختلفی از زجر و تنبیه را تجربه میکنند که عبارتند از بریدن زبان، در آوردن چشم و …! همانگونه که گفته شد مدیران این زندان صرفاً جهت سر در آوردن از قدرت مرد قرمز (که به عنوان تخم مرغ گندیده شناخته میشود) و همچنین پیدا کردن منشاء قدرت گناه کبیره دست به ساخت آن زدهاند و دیگر کارها کاملاً نمایشی است. افراد بیرون از شهربازی اطلاعی از وضعیت آن ندارند و صرفاً فکر میکنند یک نوع زندان کاملاً معمولی است. حتی مسابقاتی نیز در برابر دیدگان مردم اجرا میشود که در آن دهها زندانی کشته میشوند ولی مردم فکر میکنند که این به نحوی دروغ و یا صحنهسازی است! شهربازی اعدامیها، قطعاً انیمهای است که میتواند با ایده خود و نیز سوالاتی که مطرح میکند، شما را کاملاً محو خود کرده و نمایی از طمع، ریاکاری و دیوانگی بشر را به نمایش میگذارد که ترکیب اینها، باعث پدید آمدن اثری شده است که میتوان به جرات گفت در عمر خویش ندیدهاید!
۷- Mirai Nikki
نام: Mirai Nikki (خاطرات آینده)
تعداد قسمت: ۲۶
استدیو سازنده:Asread
ژانرها: اکشن، معمایی، روانشناختی، شونن، ماورا الطبیعی، جنایی
خاطرات آینده، انیمهای است که ترکیبهای بسیاری اعم از انواع مختلف شخصیتها هر کدام با اهداف متفاوت، علایق متفاوت و قصد متفاوت را ارائه داده و آنان را در بازی مرگبار به جان هم میاندازد! در این انیمه، خدای زمان و مکان یعنی دئوس ایکس ماکینا (Deus Ex Machina) به حد آخر خود رسیده و نیاز به یک جانشین دارد زیرا در غیر این صورت با مرگ وی دنیا نیز نابود میشود. پس به جای این کار ۱۲ نفر را انتخاب کرده و یک بازی مرگ را شروع میکند! این ۱۲ نفر بایستی با یکدیگر مبارزه کرده و کسی که در آخر زنده بماند خدای زمان و مکان میشود و از نابودی دنیا جلوگیری میکند. هر کدام از این ۱۲ نفر چیزی به نام خاطرات آینده دارند، نوعی از خاطرات که به جای آن که خودشان آنها را بنویسند از قبل نوشته شده و بر روی گوشیهایشان دیده میشود. نوع خاطرات هرکدام فرق دارد و نمیتوان گفت تمامی آنها خاطرات یکسانی دارند که در این صورت مبارزه بین آنان روند تکراری و خسته کننده به خود نمیگیرد و به چیزی کاملاً هیجانانگیز و متفاوت تبدیل میشود. در انیمه، ما شاهد انواع شخصیتها هستیم، برای مثال پسری که از بودن در اجتماع ترس دارد، دختری که زندگی سخت و دیوانهکنندهای داشته و حال نیز به شدت در دام عشق فرو رفته و حتی آدم نیز میکشد، مردی که پلیس درستکاری است و سعی میکند دیگران را نجات دهد و … . شخصیتها به شدت متنوع هستند و هر کدام اهداف کاملاً متفاوتی دارند به غیر از یک هدف که در بیشتر آنها یکسان است؛ یعنی خدای زمان و مکان شدن. البته نفر شماره یک و نیز شخصیت اصلی یعنی آمانو یوکیترو (Amano Yukitero) و نیز نفر شماره دوم یعنی گاسایی یونو (Gasai Yuno) به دنبال چنین هدفی نیستند و به طور ناخواسته و تاحدودی اتفاقی وارد این جنگ بیپایان شدهاند و سعی میکنند تنها زنده مانده و دستشان را به خون کسی آلوده نکنند (این برای یوکیترو است، گاسایی یونو اینگونه نیست و حتی میتوان گفت با اشتیاق فراوان دست به آدمکشی میزند!). گاسایی یونو، به نحوی محافظ یوکیترو است، زیرا یوکیترو برای او مانند شوالیهای سفید پوش میماند که در آن زندگی غمانگیز و سختش به تنها باریکه امید برای وی تبدیل میشود. گاسایی یونو برای محافظت از یوکیترو دست به هرکاری میزند! آدم میکشد، زندگی بیگناهان را فدا میکند و اگر راهی نباشد حتی زندگی خود را نیز برای وی فدا میکند! اگر یوکیترو به گونهای از وی عصبانی و یا ناراحت شود گاسایی به شدت روانی شده و فقط میخواهد نظر وی را تغییر دهد؛ برعکس اگر یوکیترو از او تشکر کند و یا از او تعریف کند به شدت ذوقزده شده و بیش از پیش سعی میکند از او محافظت کند! گاسایی هدف خاصی ندارد و تنها میخواهد با یوکیترو باشد. البته اینها تنها ظاهر داستان است و انیمه بسیار بسیار بیشتر حرف برای گفتن دارد و عجیبترین چیزها در پایان آن برملا میشوند که حتی حدس نیز زده نمیشد! خاطرات آینده ممکن است اثری تکراری و فاقد جذابیت به نظر برسد ولی قطعاً این گونه نیست و این تنها نمایش ظاهری آن است. قطعاً اگر از هیچ چیزی در انیمه خوشتان نیاید و جذبش نشوید، جذب گاسایی یونو خواهید شد! شخصیتپردازی وی بینظیر است و تا به حال چنین شخصیتپردازی دیده نشده است! کارهای وی کاملاً غیر پیشبینی است و او به گونهای انیمه را به راهی کاملاً جدید هدایت میکند. همچنین در انیمه، وقایعی پیش میآید که حتی درستکارترین فرد را به مرز جنون کشانده و در نهایت باعث تبدیل شدن وی به فردی دیوانه میشود! شخصیتها در اکثر اوقات بر سر دوراهی قرار گرفته و نیز بعضی از آنها به قدری سختی دیدهاند که اعمالی کاملاً متفاوت با ظاهر خویش را انجام میدهند که بزرگترین مثال، بچهای است حدوداً ۶ یا ۷ ساله که با اشتیاق کامل از کشتن آمانو و گاسایی سخن به میان میآورد و حتی آن را عملی نیز میکند! دیدن این انیمه و سر در آوردن از پایان بازی مرگ، به همه عزیزان توصیه میشود.
۶- Tokyo Ghoul
نام: Tokyo Ghoul (گول توکیو)
تعداد قسمت: ۱۲
استدیو سازنده:Studio Pierrot
ژانرها: اکشن، دراما، ترسناک، معمایی، روانشناختی، شونن، ماورا الطبیعی
گول توکیو، روایتگر شهری است فرو رفته در غم، نومیدی و ترس از مرگ. انسانها مجبور به همزیستی با گونهای عجیب به نام گول (Ghoul) شدهاند که تنها میتوانند از گوشت انسان تغزیه کنند. گولها به شدت شبیه انساناند و در ظاهرشان هیچ فرقی نمیتوانید پیدا کنید! تنها راه پیدا کردن گولها خوراندن غذای انسانی به آنها است زیرا به محض انجام چنین کاری نمیتوانند خودشان را نگه دارند و فوراً بالا میاورند. تنها چیزی که میان انسانها و گولها مشترک است، قهوه است. هر دو از قهوه لذت میبرند و گولها بدون بالا آوردن راحت میتوانند قهوه بنوشند. در ابتدا داستان زیاد توجهی به این وقایع ندارد و جریانی آرام را پیرامون کانکی کن (Kaneki Ken) به نمایش میگذارد. پسری که مانند دیگر نوجوانان همسن خود، کاری به کار گولها ندارد و سعی میکند از شایعات و نیز اخبار آن دوری کند. او عاشق دختری میشود که در یک کافه است و به مرور سعی میکند بیشتر با وی آشنا شود. در یکی از روزها که با هم شروع به حرف زدن میکنند، کانکی متوجه علایق مشترکشان میشود و بیشتر از آن دختر خوشش میآید. بعد از پایان کار دخترک از کانکی میخواهد که وی را تا خانه همراهی کند زیراً اخیراً در نزدیکی محل زندگی وی گولهایی دیده شدهاند. کانکی با کمال میل قبول کرده و به دنبال او میرود. دخترک کانکی را به ساختمانی نیمهکاره میبرد و ما در آنجا متوجه میشویم که او یک گول است! وی فوراً به کانکی حمله کرده و او را به شدت زخمی میکند؛ دقیقاً در زمانی که میخواهد او را بکشد مصالح ساختمان از بالا به پایین پرت شده و دخترک گول را میکشد، کانکی نیز بیهوش میشود. بعد از بهوش آمدن، متوجه میشود که پزشکان در عین نادانی بدن آن دختر را به وی پیوند زده و به این نحو سعی کردهاند او را به زندگی بازگردانند! حال کانکی یک نیمه گول-انسان است، موجودی افسانهای که تنها از ازدواج یک گول و انسان حاصل میشود (که در اکثر مواقع به دلیل ضعف جسمانی میمیرد) و گفته میشود تنها یک نوع از آن وجود دارد! کانکی، در دنیایی گیر میکند میان انسانهای تشنه به خون گول و گولهای تشنه به خون انسان. او نمیداند که کدام باشد! گولی تشنه به خون انسان و یا انسانی تشنه به خون گول. از هر دو آنها منفعتها و سودهایی را شاهد بوده و در میان هر دوی آنان قرار میگیرد. انیمه، روایتگر داستانی است خونین، ترسناک و دوگانه که هر فرد برای محافظت از چیزی که آن را بزرگ میشمارد، از جان خود میگذرد. در این دنیا، تنها خون و جنون وجود دارد! خونی که گاه و بیگاه، جنون، مرگ و شکنجه را درون ذهن افراد تداعی میکنند و آنان را به انواع کارها، راهها و خواستهها سوق میدهد. روایت سرد، غمگینانه و جذاب داستان، از برترین نقاط قوت انیمه است که شما را به ادامه تماشای آن دعوت کرده و حتی به شدت جذب میکند! تماشای این اثر را به عزیزان پیشنهاد میکنیم.
نظرات
مقاله خوبى بود. امیدوارم شماره بعدى رو بخونم. فقط مشکل نثر فارسى توش براى خوندن اذیت مى کنه که به صورت معمول زمانى که از داستان حرف مى زنیم باید از حال استمرارى استفاده بشه (مى +فعل) که به خواننده اجازه تعقیب کاجرا رو بده که البته مشکل فقط اینجا نیست و بیشتر مقاله هاى فارسى با این مورد مشکل دارند. گول هم همون غول خودمون هست، الیته مصرفش بزرگى نیست و در ادبیات خارج از ایران بیشتر به خشونت اشاره داره.
بازهم خسته نباشید.
ممنون از دیدگاهتون.
بله درست می فرماید سعی میکنم رعایت بشه.
برای مورد دومی از این اشتباه زیاد پیش میاد. گول و غول یه چیز نیستن! در اصل گول موجوداتی هستن که در افسانه ها هم حضور داشتن و در بازی ها هم امثالشون دیده میشه. در افسانه ها بیشتر نوعی موجود اساطیری هستن که به شدت به گوشت انسان و انسان واکنش نشون میدن و به خوردنش علاقه دارن.
غول هم توی زبان فارسی موجوده. به چیزی که بزرگ باشه میگن که این نیازی به توضیح نداره.
ممنون که مطالعه فرمودید.
مقاله بسیار عالی بود
ممنون که مطالعه کردید.
مقاله بسیار عالی بود
کلا ژانر روان شناختی به نظرم متفاوت ترین و جذاب ترین ژانر انیمه ها است
بهترینشون به نظرم monster است که هم روایت عالی داره و هم شخصیت پردازی فوق العاده عالی
ممنون برادر که مطالعه فرمودی.
دقیقاً. انیمه های این ژانر به قدری متفاوته بنده در هیچ جایی مثلشو ندیدم!
البته. مانستر بدون شک برترین روانشناختی تاریخ هست. در قسمت بعدی به طور مفصل بهش میپردازیم.
توکیو گول که ۲۴ قسمته
شخصیتjuuzou suzuya تو توکیو گول بهترین شخصیتی بود که تاحالا دیدم واقعاً باهاش حال میکنم.
نه منظور بنده فصل اول بود که گفتم ۱۲ قسمت.
بله دقیقاً. خیلی شخصیت جالبی بود یه جنون جذابی داشت منم خیلی باهاش حال کردم.
دست جناب نویسنده خوش اسم درد نکنه.به اینجور مطالب پرداختن مایه دلگرمیه فقط کاش به هر کدوم به طور مفصل و تخصصی هم پرداخته بشه.
اگه قرار باشه یه روزی برسه که یه اثر در حد و اندازه میرای نیکی ساخته بشه که فکر نکنم بشه اون روز قطعا روز بزرگیه.
یه اثر چند لایه هست که دردهای مدرنیته و زندگی سرد و ماشینی و تفرد گرایی بشر مدرن رو به شدت نقد میکنه.مفاهیم زیادی داره ولی چون قبلا چنین مفاهیمی رو تو آثار زیادی مثل انیمیشن up و wall E و همین آثار انیمه ای مثل شاهکار های مثل garden of words و به خصوص پنج سانتیمتر در ثانیه گفته شده زیاد چیز جدیدی نیست ولی یه حرف عرفانی و الهی هم داره که یا تا حالا تو هیچ اثری به این زیبایی به تصویر کشیده نشده یا شده و من ندیدم مگر اینکه فیلم فارست گامپ از منظر عرفانی اندکی بتونه نزدیکش بشه.
من همواره فکر میکردم سخنان عرفانی و عشق و معشوق الهی هرگز نمیتونه پا به عرصه تصویر بذاره و در حد شعر میمونه ولی میرای نیکی تونست این کار رو بکنه.
ما تمام عمر مثل یه بچه دنبال خواسته های خرد و بی ارزش مادی هستیم و همیشه از خدایی که از رگ گردن بهمون نزدیکتره غافلیم . اینکه یوکی تمام طول داستان از یونو غافله و فقط به دنیا و آمال و آرزو های خودش مشغوله و با اینکه یونو دیوانه وار عاشق یوکیه و هر کاری واسش میکنه ولی بازم یوکی قدر اینو نمیدونه مثل امروز ماست .
یعنی اگر بخوای شعر حضرت حافظ رو تبدیل به اثر تصویری بکنی قطعا میرای نیکی از درونش درمیاد:
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد وآن چه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
گوهری کز صدف کُوْن و مکان بیرون است طلب از گمشدگانِ لبِ دریا میکرد
بیدلی، در همه احوال، خدا با او بود او نمیدیدش و از دور «خدایا» میکرد
اسپویل
یعنی اون تکه آخرش که یونو یه دنیایی برای یوکی به وجود میاره و تو اون دنیا یوکی به همه آرزوهاش میرسه به غیر از اینکه دیگه یه حصار و فراموشی هست که یونو((خدا))رو دیگه به خاطر نمیاره.
یوکی انتخاب کرد که حصار دنیویت رو بشکنه و به خدا برسه حالا ما هم میتونیم یا نه مسئله اینه.
ممنون دوست عزیز که وقت گذاشتید مطالعه فرمودید.
والا تخصصی پرداخته بشه خودشون هر کدوم نیاز به یه مقاله معرفی کاملاً جدا هستن. وجدانن آدم بخواد کامل حرف بزنه در مورد تک تک عناوین لیست خیلی زیاد کار میبره چون همه شون بی نظیرن.
بله کاملاً درست می فرماین. میرای نیکی قالبی برای روایت اکثریت دردهای جامعه، مشکلات و ناتوانیها و فشارهای روحی یک فرد هست که در نهایت ممکنه به چه چیزی منجر بشه. این تا حدودی را عشق هم آمیخته شده که ترکیبی کاملاً عالی رو پدید آورده درست مانند عناوینی که ذکر فرمودید.
باغ کلمات و پنج سانتی متر بر ثانیه هم نیاز به تعریف ندارن همگی با آثار استاد ماکوتو و البته جدیدترین اثرش که واقعاً چیز متفاوت و نابیه آشنایی دارن. آثاری که در تمام زمینهها، چه موسیقی، چه داستان، چه طراحی و چه صداگذاری به شدت با کیفیت و عالی عمل کردن و نمیشه هیچ گونه ایرادی بهشون وارد کرد.
دقیقاً. شعر هم عالی بود ممنون بابت ذکر. آمانو از این که کاملاً از یونو غافل بود چیز درستیه. خیلی رفتار نادرستی داشت و اینش قطعاً خوب نبود در حالی که همه کارایی که یونو کرد به خاطر اون و به خاطر نجات اون بود که در آخر خوشبختانه متوجه میشه و همونطور که ذکر کردید با شکستن حصار و این که احساس میکرد یه چیزی در زندگیش کمه تونست بهش برسه.
اینجور معرفی ها عمل خوبیه و مخاطب رو با آثار مختلف آشنا میکنه ولی اگه در کنارش یه نقد تخصصی برای این آثار هم باشه خیلی بهتر میشه و سطح کار هم میره بالا که البته معلومه برای همه آثار شدنی نیست چون حجم کار زیاده و نقد تخصصی حتی برای یکی از این آثار خودش کلی وقت میگیره چه برسه به همشون ولی در این راه قدم برداشتن ارزشش رو داره نقدهای موشکافانه و سطح بالا و تخصصی یک اثر برای مخاطب همیشه چالش برانگیزه و مخاطب رو واردار به فکر کردن و نظر دادن و بحث کردن میکنه.
بله کاملاً درست می فرمایین.
سعی میشه در برنامه کار قرار بگیره ولی همونطور که فرمودین واقعاً وقت گیر و زیاد هست و به غیر از دیدن اثر، نیازمند تحقیق و تا حدودی بررسیهای فراوان هست. اگر بشه قطعاً مخاطبهای بیشتری رو به چالش میکشه و جالبتره.
پس حتماً سعی میشه در برنامه قرار بگیره.
ممنون بابت پیشنهادتون.
مطالبی که شما راجب انیمه می نویسید واقعا سازنده و مفید هستند ای کاش افارد بیشتری به جای انیمیشن های بی سر و ته غربی با دنیای بیکران و غنی انیمه اشنا میشدند و هنر واقعی را تجربه می کردند
ممنون از نظر مفیدتون عزیز.
بله متاسفانه عده زیادی به جای هنر واقعی، یعنی انیمه به انیمیشن های غربی، کودکانه و اکثراً بدون محتوا روی آوردن که ما شاهد هیچ چیزی توشون نیستیم! نه دوگانگی موضوعی، نه ژانرهای جذاب و متنوع و نه شخصیت پردازی بی نظیر و دیالوگ های فوق العاده ای که در انیمه شاهدش هستیم.
ما هم در سینما سعی میکنیم با نوشتن چنین مقالاتی بتونیم فرجی حاصل کنیم و عده بیشتری رو به هنر واقعی جذب کنیم.
خسته نباشید جناب آقای قهرمانی
واقعا مقاله ی زیبا و البته آموزنده ای بود.
بازم منتظر چنین دست مقاله هایی هستیم
ممنونم برادر.
خوشحالم وقت گذاشتید مطالعه کردید.
البته مقالات کاملاً متنوعی در دست داریم که امیدوارم از مطالعه شون لذت ببرید.
سلام
اگه امکانش هست ازین انیمه ها بیشتر بذارید تا ما بتونیم دانلود و ببینیم از بس که انیمه زیاد شده آدم نمی دونه کدومش قشنگ تره ببینه
در ضمن ممنون بابت مقاله تون
البته مقالاتی از این دست زیاد در نظر داریم.
ممنون که مطالعه کردید.
انشاالله در آینده مقالاتی از این چنین رو بیشتر شاهد خواهید بود که به معرفی آثار برجسته می پردازه.
سلام
خسته نباشید
اقا قسمت دوم کی میاد؟؟مردم از خماری!!
والا تقصیر بنده ست خیلی سرم شلوغه.
انشاالله همین روزا میاد ممنون از صبرتون و خیلی معذرت میخوام بابت دیر شدن.
با اینکه مدت زیادی میشه توکیو گول رو دیدم ولی یه سوالی تازگی ذهنمو مشغول کرده…چرا موها و ناخن های کانکی موقع شکنجه یه دفعه تغییر میکنه؟
این صحنه در انیمه حذف شده ولی در اون لحظه به دلیل شکنجه بسیار سخت، کانکی عقلش رو از دست میده و گولی که درونش هست کنترل بدنش رو از دست میگیره. در اصل از اون قسمت به بعد کانکی وجود خارجی نداره و این یه گول روانی هست که کنترل اون بدنو به دست میگیره. البته کانکی هنوز وجود داره و برخی جاها که وضعیت آرومه خودش کنترل بدنشو به دست داره.
متاسفانه انیمه نسبت به مانگا میشه گفت هیچی نداره! اون از فصل اول که قضایا به شدت خلاصه شده در حد این که یه رمان ۱۰۰۰ صفحه ای رو به ۱۰۰ صفحه خلاصه کنی و فصل دومم که کلاً از داستان جدا شد.
دنیای انیمه ، بخصوص ژاپنی ، دنیای خاصیه ، در اون هر موضوعی رو می تونی پیدا کنی !
و البته الان بخصوص در ایران تما م سایتها ، به انیمه های ژاپنی از هارم و ایچی گرفته ، دختر و پسری و ترسناک ، رو آوردند ، و انیمشنهای غربی بسیار کم رنگ شده اند .
اما خود من ، به شخصه با ۹۵ % انیمها به خصوص شخصیتها و حوادث داستانی آنها مشکل دارم
۱- در تمام انیمه ها ، حرف زدن های ذهنی و توضیحات اضافی خیلی زیاده ، و یه شخصیت در مورد شخصیت دیگر و مکان دیگر و شی که با آن برخورد می کنند ، قصه هزار و یک شب تعریف می کنند ؟!
– آنها همیشه در بیان انگیزه اصلی خود در رابطه با دیگران ، ضعف دارند ، به عنوان نمونه میتونم از دروغ تو درآپریل ، زمان طلایی ، اسم ببرم ، هرچند در بعضی از انیمه ها رک گویی و اینکه اون دختر تنها دختر تو زندگی اش نیست ، در حال اتفاق افتادنه .
۳- انیمه های ژاپنی ، به شدت از غرب به خصوص ایالات متحده تأثیر گرفته ، در لباس پوشیدن ، دامن های کوتاه ، پوشیدن بیکینی ، لباسهای باز و بخصوص در قسمت سینه ها ، و همیشه دخترا از اینکه پسرها چشمشون به شورت بیکینی اونها می افته ناراحت می شن ، فرق نمی کنه چه ژانری باشه ! در قدیم کارتونهای ژاپنی بیشتر پایبند به فرهنگ شرقی بودند ، اخلاق گرایی ، البته در بعضی انیمه ها به چشم می خوره ، مثل انیمه تابو تتو ، اون دختری که تو ارتش آمریکا در ژاپن کار می کنه و دنبال آخرین تتو سرقت شده است ، وقتی لباساش پاره می شه ، زیر شورت یا شلوار بلند و تاپ یا سینه بند ورزشی تنشه ،
۴- پسرها در اغلب این انیمیشنها ، احمق ، دست و پا چلفتی ، منحرف ، و یا لجباز و بی منطق هستند ، مثل پایان دنیا ( اسرافیل پایانی )، نه گفتن در هیچ کدوم از این انیمیشنها جایگاهی نداره ،
۵- قهرمانهای ژاپنی به هر قیمتی شده باید برنده بشن ، نویسنده و کارگردان به زور هم شده ، او را برنده می کند ، قهرمان زیر بدترین شکنجه ها ، ضربات مشت و لگد ، گلوله خوردن ، قرار می گیره ، ولی باز بلند می شه و ضد قهرمان را به سزای کارش می رسونه !( البته خیلی ها دلیل این کار رو حقارتی می دونن که ژاپنی ها در برابر آمریکا متحمل شدند و هنوز هم ادامه داره ؟)
۶- قهرمانها در موقع لازم قدرت و شجاعت ندارند ، مثل انیمه زت من ، وقتی که اون دختر به خاطر نیروی زت من تبدیل به هیولا شده و توسط بهترین دوستش کشته می شه . حتی در بازیهای کامپیوتری هم این حالت هست ، بازی رزیدنت اویل بهترین نمونه است ،
به هرحال اونها سالهاست که کار می کنند و طبق فرهنگ جدیدی که دارن جلو می رن ( هرچند که با داشتن تکنولوژی بسیار بالا تبدیل به افسرده ترین و ماشینی ترین آدمهای دنیا تبدیل شدند . من خودم یه نوسنده هستم ، و به سبک غربی می نویسم ( اسامی شخصیتها و مکان خارجی و خارج از ایران اتفاق می افته )
از شخصیتها و داستان انیمیشنها ایده می گیرم ، و بسیاری از آنها با همان اسمی که در انیمه است وارد داستانم می شوند اما با شخصیتی ۱۸۰ درجه متفاوت ! در بین این همه انیمشین و سریال ژاپنی ، شارلوت ، ناراگومی ( هیوری و یاتو) ، دروازه ، دروغ تو آویل و پادشاه خارها و کلاس آدم کشی رو خیلی دوست دارم.
درمورد سریال پایان دنیا چند سئوال دارم که جوابش را بدهید ممنون می شم
۱- در مورد شیاطینی که با هاشون قرار داد می بندند ، اینها دقیقا چی هستن ؟ می دونیم که شیطان و جنها یه رتبه بالاتر از انسان هستن ، یعنی می تونن نامرئی بشن ، ولی دارای جسم هستن، چون مثلا وقتی با یه قطعه فلزی می شه تحت کنترلشون در آورد ، پس جسم دارن ، از لحاظ چیزی که در اسلام و ادیان مسیحیت و یهود هست ، آنها جسم مستقل دارند ، برعکس شخصیتی مثل ولدمور در هری پاتر که با قطعات بدن انسانها کامل می شه ، پس این قرار داد بیشتر حالت تسخیر شدن داره ، تا همکاری
۲- ژاپنی ها بیشتر علاقه به شیاطین دارن تا فرشته ها خدا ، هیچ وقت ندیدم ، با فرشته ها قرار داد ببندند ! همیشه موجودات چندش آور و کثیف ، با اونها همراهی کردند .
۳- ژنرال گرو توانست خواهر هیراگی شینوا ، ماهیرو به کنترل خودش در بیاره ، ولی خود هیراگی قدرتی رو که گرو به وسیله ماهیرو بدست آورد را بدست نیاورد ، یا میتسوبا قدرتی به اندازه خواهرش که برای پسر هیراگی کار می کنه نداره ، در تمام انیمه های ژاپنی و بازیهای کامپیوتری که می سازن ، همیشه دشمن از شما قویتر و فاصله زیادی با شما داره ، هرچه قدر هر تلاش کنین بهش نمی رسین ، قوی همیشه قوی و ضعیف ضعیف ، شیر، شیره و آهو ، آهو ، ( ژاپن در برابر آمریکا ) گرو ، و پسر هیراگی به یه اندازه منفور و پستن ، با اینکه گرون مثلا آدم خوبه است ، در مورد میکا هم همینه ، اون هیچ وقت قدرتش اضافه نمی شه ، با اینکه از خون کرول تپش ، ملکه خون آشاما تغذیه می کنه
– خلاصه این انیمه شخصیتهاش هم روی اعصابن ، آخرین قسمت فصل دوم به بدترین شکل تموم شد ، کرول با همه قدرتش اسیریه نجیب زاده شد و سقوط کرد ، جنگ آخر و بعدش خیلی بی معنی بود ،
گورن و کرول در یک گروه بودند ، ولی هیچ وقت همکاری بین اونها دیده نشد ؟ اینکه اصلا چطوری ارتش شیاطین ماه تشکیل شد و چطوری اونها توانستند شیاطین را به خدمت خودشون در بیارن توضیح داده نمی شه .
من هم در داستانهام انسانها رو ترسناک ترین موجودات جهان به تصویر می کشم ، چون واقعا هم هستن ؟
ممنون از مقالات خوب و کاملتون ، امیدوارم بیشتر از این مقالها قرار بدین ، و من از میان توضیحات شما موضوع داستانهایم را انتخاب خواهم کرد.
موفق باشید و شاد
دقیقاً یکی از نقاط قوت انیمه ها تنوع بالاشونه یعنی آدم گاهی وقتا گم میشه یا چیزای خیلی عجیبی پیدا میکنه توشون.
نه انیمیشن های غربی هم جایگاه خودشونو دارن ولی خوب انیمه ها هم به مرور مثل فیلما و سریالا همه گیر میشن.
۱- این رو تا حدودی درست می فرماید که در کارهای روزمره و معمولی دقیقاً چنین چیزایی خیلی زیاد دیده میشه.
۳- اینم میشه گفت باز در انیمه های ژانر ایچی زیاده و به بعضی های دیگه هم سرایت کرده ولی خوب نوع لباس پوشیدن که غربی انتخاب کردن تاحدودی به خاطر اینه که هر کسی این روزا انیمه نگاه میکنه و به نوعی استفاده از لباس غربی نوعی راه ارتباطی ساده تر از لباس های قدیمی ژاپنی هست. البته بعضی انیمه ها فرد یا شخصیت در کنار لباس های غربی، لباس های ژاپنی هم به وقت خودش میپوشه و یا اکثراً بعضی از مراسمات مربوط به فرهنگ شرقی و ژاپنی و یا معابد و … دیده میشه که اینم باز تعاملی بین دو فرهنگ است که در نوبه خودش چیز جذابیه (حداقل برای بنده).
۴- این هم در اکثر مواردی که نوجوان مانند خلق شدن اینطوریه. مثل همون اسرافیل پایانی که اشاره کردید به نوعی مخاطباش نوجوان هستند و استفاده از چنین شگردی میشه گفت بدک نیست واسه اون گروه سنی ولی انیمه های دیگه ای هم هستن (مثل آثار همین لیست) که پسرها اصلاً کل انیمه رو شکل میدن و شخصیت های مختلفی دارن.
۵- در بعضی موارد بله، البته بهتره بگم اکثر موارد. چنین چیزی این روزا تو بازیا و حتی بعضی فیلما هم یافت میشه چیز جدیدی نیست ولی انیمه های خیلی زیبایی هم داریم که با مرگ قهرمان تموم بشه یا بعضی اوقات کلاً توصیف انیمه از قهرمان و ضدقهرمان متفاوت میشه و ضدقهرمان به نماد انیمه بدل میشه و ممکنه که اون هم از بین بره ولی با از بین رفتنش فضای انیمه به چیزی تبدیل میشه که نمیشه گفت شر از بین رفته و پایان خوب و خوش به وجود اومده.
۶- اینم بعضی اوقات یه مورد برای شکل گیری داستانه که قهرمان ضعیفه و به مرور قوی میشه و انیمه قوی شدنش رو به نمایش میگذاره نمیشه گفت چیز بدیه ولی در ایده های خیلی سرتری هست.
خیلی خوبه که شما هم نویسنده اید خصوصاً داستان نویس که در ایران امروزه یه خورده کمرنگتر شده متاسفانه. سعی میکنم آثارتون رو مطالعه کنم.
الگو برداری و اقتباس از انیمه ها و انیمیشن ها هم خیلی عالیه حتی تغییر شخصیت ها با توجه به ایده خودتون.
انیمه هایی که اشاره کردید خوبن ولی بعضیاشون صرفاً ایده های به ثمر نرسیده یا تقریباً کپی هستند مثل شارلوت که مقداری از Steins;Gate کپی شده و با برخی المان های دیگه مخلوط شده و برچسب رومنس هم خورده که این رو در آخراش و بعضی مواقع وسطاش دیدیم که زیاد جذاب نبود برای بنده.
اسرافیل پایانی سوالهای بی جواب زیادی داره اگر جوابش رو بدونم پاسخ میدم ولی قطعاً در فصل های بعدی به جوابها میرسید و این یکی از سیاستهای سازنده ش یعنی Wit Studio هست. مثل یکی دیگه از آثارشون، حمله به غول که از ابتدا هزاران سوال برای بیننده مطرح میکنه.
۱-معلوم نیست که چی هستن یا انسان ها چجوری به قدرتی دست یافتن که اینا رو تحت کنترل خودشون بگیرن. البته واژه همکاری تا حدی عجیبه برای این کار چون بیشتر انسان اونو تحت کنترلش گرفته و بعضی مواقع شیطان اگر بخواد قدرتش از انسان بیشتر میشه و اونو میگیره میشه گفت به جای همکاری نوعی جدال بینشون هست. این در آینده حتماً معلوم میشه که انسانیت در اون زمان چجوری تونسته اونا رو کنترل کنه. البته زیاد به ادیان ربطی نداره میتونه زاده ذهن نویسنده داستان باشه و تخیلی بیش نباشه.
۲- یه جورایی از نظرشون اینا قوین و انسان چون بیشتر به سمت گناه جذب میشه تا کارهای خوب، با اینا همکاری میکنه یا قرار داد میبنده.
۳- اینم یه جور نماده البته زیادتر نمیشه که فکر نمیکنم درست باشه. به مرور قدرتها افزایش پیدا میکنه و شخصیت قوی میشه، مثل بعضی بازیای کامپیوتری. البته در شروع اینجوریه برای اینه که به پتانسیلی برای ادامه و تماشای انیمه تبدیل بشه یا جذب کننده مخاطب باشه.
نه مشکلات انیمه های خلق شده توسط این استدیو اینه که تا داستان تموم نشه فرضیه هم نمیشه داد! هر وقت بخوان از هرچیزی استفاده میکنن تا داستان رو عوض کنن و یا گیرایی بیشتری بهش بدن مواردی که در پایان فصل دوم اتفاق افتاد نمونه خوبیه. اصلاً در پایان، انیمه از حالت تعادل خارج شد به چیز عجیبی تبدیل شد این خائن شد اون قدرت پنهان در آورد و اون دسیسه کرد و …
میشه گفت کار خوبی میکنین انسان ها به دلیل داشتن هوش موجودات ترسناکین و هرچیزی ازشون ممکنه.
باعث خوشحالیه که از مقالات بنده خوشتون اومده و خیلی خوبه که از توضیحات بنده در داستان هاتون استفاده میکنید.
ممنون از نظر مفیدتون.
بین این انیمه توکیو غول رو که همتون میشناسید و احتمالا دیدید ولی بنده به شدت mirai nikki رو پیشنهاد میکنم که ببینید داستان بسیار جالب و گیرایی داره و پایانش رو تقریبا غیر ممکنه حدس بزنید و سه چهار قسمت آخر از wtf ترین چیزهایی بود که دیدم رقابت بین صاحبان دفترچه های آینده که دفترچه هاشون به شکلی که خودشون خاطره مینویسن آینده رو نشون میدن و تقابل خودخواهی بعضی ها یک اثر خیلی زیبا رو بوجود آورده دوستانی که زیاد با دوبله ژاپنی حال نمیکنن ( من خودم زیاد از دوبله ژاپنی ها خوشم نمیاد بنظرم درک احساس گوینده اونا واسه من یکی که سخته ولی به هر حال میبینم ) دوبله انگلیسی خوبی هم داره و گوینده یوکی آمانو هم جاستین رویلنده که خیلیاتون میشناسید ( نویسنده و کارگردان سریال ریک اند مورتی که خودش صدای ریک و مورتی رو درمیاره اصن وقتی یوکی جیغ میکشید انگار مورتی اونجا بود :دی ) کلا یک اثر زیباست که به همتون پیشنهادش میکنم هرچند یکی از نقاط ضعفش بنظرمن این بود که deus خیلی چرت بود و کم قدرت :-| ولی به هر حال ببینید
امیدوار بودم fate zero هم تو این لیست باشه ولی وقتی این انیمه هارو تو این لیست دیدم تعجب نکردم که fate zero توش نیست
به جرئت میتونم بگم که انیمه ی شهری بدون من بهترین انیمه این لیست بود…..واقعا نمیدونم چرا به اندازه کافی ازش استقبال نشده به همه توصیه میکنم برید ببینید دوستانی که نگرانن نباشن این انیمه مثل توکیو غول صحنه تیکه تیکه کردن انسان هارو نداره!……خلاصه که اگه نگران صحنه های بدش هستید اصلا نگران نباشید……….انیمه به شدت جنبه معمایی داره و پیچ و تاب داستان حیرت انگیزه واقعا این یه شاهکاره….واقعا نظیر نداره…
من عاشق ژانر روانشناختی هستم .
و به نظرم انیمه میرای نیکی به هیچ وجه لیاقت حضور در لیست رو نداشت این انیمه از داستان خوبی برخوردار بود اما به هیچ وجه جالب و جذاب نبود فقط زمانی که سرگذشت یونو تعریف میشد جالب بود .
از نظر من انیمه میخواهم پانکراست را بخورم باید در این لیست وجود میداشت که از ارزش های زنده بودن و اینکه خیلی ها از نعمت عمر زیاد برخوردار نیستند . موضوع این انیمه در مورد دختری هست که بیماری نادری داره و زیاد زنده نیست و میخواهد بقیه وقتش را با تنها فردی که یک پسر هست و فردی بی احساسه بگذرونه در آخرین قراری که گذاشتند دختر هیچ وقت نرسید نه بخاطر مرگ بر اثر بیماری…اون کشته شد