«ال کامینو»، دنباله یکی از بهترین سریالهای تاریخ یعنی Breaking Bad، از آن دسته دنبالههایی است که نمیدانستیم به آن نیاز داریم و درست پس از تماشایشان، از خودمان میپرسیم چرا این فیلم زودتر ساخته نشده است. آخرین ماجراجویی جسی پینکمن در دنیای MAU (متا-آمفتامین یونیورس!)، دنبالهای خلف برای یکی از بهترین آثار دنیای سرگرمی است. در ادامه و بررسی این این فیلم با سینما فارس همراه باشید.
توجه: ادامه متن داستان سریال Breaking Bad را لو میدهد.
در فلشبک آغازین «ال کامینو»، مایک در پاسخ به جسی میگوید که هرگز نمیشود همه کارها را راست و ریس کرد. به نظر، این جمله باید شعار رسمی دنیای Breaking Bad باشد. دنیای جنایی دیوانهوار و همزمان واقعگرایانه وینس گلیگان، همیشه در مورد عواقب و تاثیر تصمیمات بر سرنوشت کاراکترها بوده است. توجه شدید او به جزئیات هر مسئله، یکی از نکات اصلی است که باعث جذابیت این دنیا و برتر بودن آن نسبت به سایرین، شده است. به طوری که اگر به تماشای Breaking Bad و اسپینآف معرکه آن، یعنی Better Call Saul بنشینید، میتوانید به وضوح هر تصمیم و اتفاق کوچک و بزرگی که منجر به رسیدن به یک رویداد شده است، را ببینید. دیدیم که چطور غرور توانست گاس فرینگ بزرگ و نابغه را هم به زیر بکشد و دیدیم که چطور درس نگرفتن والت از این موضوع، سند سقوط خودش را امضا کرد. دیدیم که چطور مایک که همیشه به ریزبینی معروف بود، نتوانست ظهور هیولای هایزنبرگ را در کنار دستش ببیند و همین، منجر به مرگش شد. وینس گلیگان آنقدر خوره جزئیات و داستانپردازی است که حتی یک سریال کامل را به تبدیل شدن جیمی مکگیل، از وکیلی زرنگ اما ذاتا خوب به ساول گودمن، اختصاص داد. در آن سریال هم دیدیم که چطور کینهورزی گاس به هکتور، باعث فلج ماندن او شد و همین فلج ماندن او، منجر به مرگ گاس شد.
پس میتوانید بفهمید که چرا چنین فردی، از پایان راه جسی پینکمن در Breaking Bad، ناراضی خواهد بود. چرا که هر شخصیت به جمعبندی دقیق خود رسید اما جسی، یک جورهایی قسر در رفت. پس از شش سال، این شخصیت هم قرار است به پایان محکم و قاطعی برسد. در ابتدای فیلم متوجه میشویم جسی قصد فرار به آلاسکا را دارد و همین موضوع، کانسپت کلی «ال کامینو» را تشکیل میدهد. با این حال، اگر خیال کردید وینس گلیگان همینطور مفت اجازه رسیدن یکی از شخصیتهایش به خوشبختی را میدهد، به طرز ناجوری در اشتباهید. «ال کامینو» شاید یکی از معدود مواردی باشد که در مورد رسیدن شخصیتی از دنیای Breaking Bad به خوشخبتی و شروعی تازه است اما، این شروع تازه بهایی دارد که باید پرداخته شود. «ال کامینو» تا حد زیادی من را به یاد فیلم «رستگاری در شاوشنک» میاندازد. همانطور که در آنجا، اندی مجبور شد به مدت بیش از بیست سال، تونلی را با قاشق بکند و مسیر زیادی را در گل و لای و کثافت طی کند تا بالاخره هوای آزادی را تنفس کند، اینجا هم جسی باید برای رسیدن به آلاسکا، باید مسیر سختی را پشت سر بگذارد.
میدانید چه چیز «ال کامینو» برایم بیش از سایر نکات مثبت آن جذاب بود؟ این که این فیلم چقدر با وجود متفاوت بودن از ساختار اپیزودیک سریال، در دنیای آن چفت میشود. هر چه باشد، جسی به گونهای تنها کاراکتر سریال بود که به جای سقوط به درون تاریکی و بلعیده شدن توسط آن، به سوی آزادی و روشنایی رفت. این که سرنوشت او نیز باید متفاوت با بقیه باشد، نکتهای منطقی و غیر قابل اجتناب است. «ال کامینو» یکی از آن تریلرهای ساده و کلاسیک است که به درد یک بعد از ظهر پائیزی میخورد. از آن فیلمهایی که تا دکمه پلی را میزنید، در دنیای آن غرق میشود و تا دو ساعت هم بیرون نمیآیید.
همانطور که گفته شد، کل فیلم در مورد نحوه فرار جسی و رسیدن او به آلاسکا است. با این حال، بخش قابل توجهای از فیلم، پر از فلشبکهایی است که جسی را در نقاط مختلف راهش (ال کامینو در اسپانیایی به معنی راه نیز هست) نشان میدهد. از اولین ملاقاتهایش با آقای وایت تا یک آخر هفته وحشتناک در کنار تاد (عضو گروه نئونازیها). این فلشبکها با این که معمولا نکته تازهای در مورد شخصیت جسی ندارند اما، یک نوع حس گرمی خاص در مورد دو ساعت وقت گذاشتن بیشتر با کاراکترهایی که ۶۰ ساعت در کنارشان بودی، وجود دارد.
«ال کامینو» بار دیگر ثابت میکند که آرون پال عجب بازیگر درجه یک و مستعدی است و چقدر از این که نمیتوانیم بیشتر او را در آثار با کیفیت سینمایی ببینیم، متاسفیم. همچنین مدرک خوبی بر این ادعا است که چقدر احترام به یک آیپی و عدم تلاش برای تبدیل آن به یک ماشین پولسازی، قابل احترام است و منجر به ساخت چه آثار با کیفیتی میشود. نمیدانم وینس گلیگان پس از پایان Better Call Saul چه برنامهای دارد (فقط این که قطعا مرتبط به Breaking Bad نخواهد بود) اما، هر چه که باشد بیصبرانه منتظرش هستم و حتی جرات ندارم به چنین نویسنده نابغهای شک کنم.
در آخرین خطهای دیالوگ «ال کامینو»، جسی به جین میگوید از فلسفه او در مورد سپردن خود به دست سرنوشت و رها کردن امور خوشش میآید و جین، در پاسخ میگوید: «من داشتم استعاری صحبت میکردم. این فلسفه افتضاحیه. من تمام زندگیم خودم رو به دست سرنوشت سپردم. بهتره که این تصمیمات رو خودت بگیری.» و جسی در حالی ماشینش را در آلاسکا در میان درختان بلند میراند که میداند این بار، موفق شده تا تصمیماتش را خودش بگیرد. که این بار پس از چند ماه زندانی بودن در قفس نئونازیها، یک روز گشتن خانه تاد با فندک و چراغ قوه برای پیدا کردن پولها، دوئل کردن بر سر آن و فرار از پلیس، قرار است به آرامش و شروع تازهای که حقش را دارد برسد. بعید میدانم دیگر دنباله یا پیش درآمدی برای Breaking Bad ساخته شود اما، این را میدانم که پس از پایان یافتن Better Call Saul، «ال کامینو» میتواند با افتخار خودش را در کنار آن دو سریال شاهکار بگذارد و با شایستگی، بخشی از این دنیای عظیم، جذاب و فراموش نشدنی باشد.
نظرات
فیلم شدیدا نظاممند و جذابی بود. وجود این فیلم واقعا ضروری نبود و اطلاعات چندان جدیدی از این شخصیت به ما اضافه نکرد، ولی اینقدر خوب قوس شخصیتی جسی رو کامل کرد و به کلیت شخصیتش انسجام بخشید، که واقعا نمیتونیم ساخته نشدنش رو تصور کنیم. به هر حال فیلمی بود که کاراکتر دوستداشتنی و مهمی مثل جسی پیکمن لیاقتشو داشت، فیلمی که فضاسازی و اتمسفرش همه و همه متعلق به اون باشه، و همین هم شد و بار دیگه خاطرات خوبمون از این سریال خارق العاده رو زنده کرد. به امید موفقیت روز افزون برای این مجموعه و البته، کارگردان مستعدش، وینس گیلیگان.
خیلی ممنون و خسته نباشید. نقد خواندنی و مفیدی بود :)
زیاد از فیلم خوشم نیومد